ملک الشعرا بهار

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۰۷ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محمد تقی بهار یکی از شاعران بزرگ ایرانی بود.

محمّد تقی بهار
بهار.jpeg
زادروز 1304 ه.ق
مشهد
مرگ 1330 ه. ش
کتاب‌ها سبک شناسی ، تاریخ احزاب سیاسی ، تصحیح تاریخ سیستان ، تصحیح تاریخ بلعمی ، مجمل التواریخ و القصص



زندگینامه

ملک الشعرا محمّد تقی بهار پسر حاج میرزا محمّد کاظم متخلّص به «صبوری» ملک الشعرای آستان قدس رضوی بود. او به سال 1304 ه ق. در شهر مقدّس مشهد متولد شد و بی‌تردید بزرگترین گوینده‌ی پارسی در چند قرن اخیر از تاریخ ادبی ایران است.

بهار، ادبیّات فارسی را نخست در نزد پدرش آموخت و ریاضیات و منطق را در نزد میرزا عبد الرّحمن که از مشاهیر مدرّسین مشهد بود فرا گرفته و دوره‌ی نحو را نزد شیخ موسی نحوی تلمّذ نمود. وی هیجده ساله بود که پدرش در سال 1322 هجری به سرای جاودانی شتافت و او مسئول اداره‌ی خانواده گردید. قدرت طبع خلاقش مورد اعجاب و اذعان پارسی شناسان زمان قرار گرفت و به زودی به جای پدر ملک الشعرای آستان قدس شناخته شد.

بهار پس از تکمیل معلومات، پا به عالم اجتماع گذاشت و در راه بیداری و روشن کردن افکار عمومی استفاده برد و در نهضت مشروطیت وارد محافل سیاسی شد و در سلک آزادی خواهان و مشروطه‌طلبان درآمد.

اشعار بهار در واقع زبان حال مردم و نماینده‌ی افکار و آمال توده‌ی آزادی‌خواه بود و گاهی اوقات نیز مقالاتی در روزنامه‌های «خراسان» و «طوس» و «خورشید» می‌نوشت. او با تأسیس روزنامه‌ی «نوبهار» به سال 1328 ه. ق. در مشهد و روزنامه‌ی هفتگی «تازه بهار» در 1329 ه. ق. به بیان افکار و اندیشه‌های سیاسی و ادبی و فرهنگی خود پرداخت. هم چنین به سال 1336 ه. ق.

مجله‌ی دانشکده را تأسیس کرد. وجود مقالات فراوان و آثار منثورش حاکی از مهارت و استادی او در نگارش نثری پخته و شیوا می‌باشد.

بهار چند بار نیز حبس و تبعید شد. در چند دوره هم به وکالت مجلس رسید، و زمانی هم به وزارت فرهنگ منصوب شد. کتاب «سبک شناسی»، «تاریخ احزاب سیاسی»، «تصحیح تاریخ سیستان»، «تصحیح تاریخ بلعمی» «مجمل التواریخ و القصص» و ... از جمله آثار اوست.

پس بهار نه تنها شاعری زبان‌آور و بلند اندیشه، بلکه در همان حال محقّقی بزرگ و نویسنده‌ای فعال و استادی لایق و روزنامه‌نگاری مبتکر و پرارزش بود. فعّالیّت ممتد ادبی وی که از نخستین سالهای جوانی آغاز شد و نزدیک به نیم قرن امتداد داشت، در تمام این مدت طولانی با نتایج بسیار سودمند همراه بود او مسلّما یکی از ارکان تکامل و تحوّل صوری و معنوی نظم و نثر در دوران معاصر است. اهمّیّت وی در شعر بیشتر در آن است که: اولا زبان فصیح پیشینیان را به بهترین و دل‌انگیزترین صورتی در سخن خود به کار برد و از این جهت سرآمد همه‌ی گویندگان دوره‌ی بازگشت شد و ثانیا از زبان متداول پارسی و مفردات و تعبیرات و اصطلاحات آن برای تکمیل زبان ادبی قدیم و به کار انداختن آن در رفع حوائج روز استفاده کرد و آنها را به خوبی در سخن خود گنجاند و ثالثا کلمات را وسیله‌ی سودمندی برای بیان مقاصد گوناگون و موضوعات مبتکر جدید قرار داد و اندیشه‌های مختلف فلسفی و اجتماعی و سیاسی خود را آزادانه در آن گنجاند. رابعا با اطلاع وافری که از زبان پارسی و با معرفتی که به ادبیات پیش از اسلام داشت به خلق ترکیبات جدید و یا وارد کردن بسیاری از لغات متروک لهجه‌های کهن و احیای آنها در آثار خود توفیق یافت و از این راهها به غنی کردن زبان پارسی یاری فراوان کرد. کلام در دست ملک، مطیع و منقاد و مانند موم قابل قبول صور گوناگون بود.

فصاحت و طنین دلچسب و آهنگ‌های محرّک ترکیباتش مایه‌ی تأثیر بی‌سابقه‌ی سخن او در دلهاست و او را بی‌شک می‌توان خاتم استادان بزرگ پیشین و در همان حال مبدأ تحول و تجدّدی بارآور و سودمند در سخن فارسی دانست. بهار سالها استاد دانشگاه تهران بود.

دیوان اشعار بهار شامل قصاید، غزلیات، قطعات، رباعیات، مثنویها و تصنیفات می‌باشد که در دو مجلّد به چاپ رسیده است.

قصاید او با بهترین آثار اساتید گذشته‌ی ادب فارسی برابری می‌کند. آخرین قصیده‌اش «جغد جنگ» نام داشت که در سال 1329 شمسی سرود و پس از آن در اردیبهشت ماه سال 1330 ه. ش. بدرود حیات گفت. [۱]

اشعار

در رثاء حسین (ع)

ای فلک آل علی را از وطن آواره کردی‌ زان سپس در کربلاشان بردی و بیچاره کردی
تاختی از وادی ایمَن [۲] غزالان حرم را پس اسیر پنجه‌ی گرگان آدمخواره کردی
چشم پاک شیرمردان را نمودی پاره‌پاره‌ هم دل شیر خدا را زین مصیبت پاره کردی
گوشواره عرش رحمن [۳] را بریدی سر، پس آنگه‌ دخترانش را ز کین بی‌گوشوار و یاره [۴] کردی
جبهه‌ی [۵] فرزند زهرا را ز سنگ کین شکستی‌ تو مگر ای آسمان! دل را ز سنگ خاره کردی
تا کنی خورشید عصمت را به ابر کینه پنهان‌ دشت را ز اعدای دین پر ثابت و سیّاره کردی
جورها کردی ز اوّل، در حقّ پاکان و لیکن‌ در حقّ آل پیمبر جور را یکباره کردی
کودکی دیدی صغیر اندر میان گاهواره‌ چون نکردی شرم و از کین قصد آن گهواره کردی
چاره می‌جستند در خاموشی آن طفل گریان‌ خود تو در یک لحظه از پیکان تیرش چاره کردی
سوختی از آتش کین خانه‌ی آل علی را وایستادی بر سر آن آتش و نظّاره کردی
خانمان آل زهرا رفت بر باد از جفایت‌ آوخ از بیداد و داد از جور و فریاد از جفایت


آسمانا جز به کین آل پیمبر نگشتی‌ تا نکشتی آل زهرا را از این ره برنگشتی
چون فکندی آتش کین در حریم آل یاسین‌ ز آه آتش بارشان چون شد که خاکستر نگشتی؟
چون بدیدی مسلم اندر کوفه بی‌یار است و یاور از چه رو، او را در آن بی‌یاوری، یاور نگشتی!
چون دو طفل مسلم اندر کوفه گم کردند ره را از چه آن گمگشتگان را جانبی رهبر نگشتی؟
چون به زندان عبید اللّه فتادند آن دو کودک‌ از چه رو غمخوار آن دو کودک مضطر نگشتی؟
چون تن آن کودکان از تیغ حارث [۶] گشت بی‌سر از چه رو، بی‌تن نگشتی، از چه رو بی‌سر نگشتی؟
چون شدند آن کودکان از فرقت مادر گدازان‌ از چه رو برگرد آن طفلان بی‌مادر نگشتی؟
چون حسین بن علی با لشکر کین شد مقابل‌ از چه پشتیبان آن سلطان بی‌لشکر نگشتی؟
چون دچار موج غم شد کشتی آل محمّد (ص) از چه رو ای زورق بیداد! بی‌لنگر نگشتی؟
خانمان آل زهرا رفت بر باد از جفایت‌ آوخ از بیداد و داد از جور و فریاد از جفایت [۷]



منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1083-1085.

پی نوشت

  1. زندگانی و آثار بهار؛ مقدمه با تلخیص، ص 8- 18.
  2. وادی ایمن: وادی مقدسی را گویند و آن بیابان و صحرایی است که در آنجا ندای حق سبحانه تعالی به موسی (ع) رسید.
  3. گوشواره عرش رحمن: منظور امام حسین (ع) است.
  4. یاره: دستبند، طلا یا نقره.
  5. جبهه: پیشانی، جمع آن جباره است.
  6. حارث: قاتل طفلان مسلم بن عقیل.
  7. شعر در سال 1287 ه ش. در رثاء سید الشهداء سروده شده.