محمد جواد محبت
محمد جواد محبت (1322 ه.ش) یکی از شاعران معاصر است.
محمد جواد محبت | |
---|---|
زادروز | 1322 ه. ش کرمانشاه |
ملیت | ایرانی |
سبک نوشتاری | غزل ، کلاسیک و نو |
کتابها | «فصلی از یادها»،«دو کاج» و «نماز» |
زندگینامه
محمد جواد محبت فرزند مصطفی در سال 1322 ه. ش در کرمانشاه قدم به عرصهی حیات گذاشت. وی دارای دیپلم از دانشسرای مقدماتی است و پس از طی مراحل تحصیل به استخدام آموزش و پرورش در آمد.
محبت از دوران نوجوانی به شعر و شاعری پرداخت و چون از استعداد کافی برخوردار بود طبع حساس و مضمون یابش شکوفا شد و در مجامع ادبی درخشید، وی در آغاز شاعری شعر فکاهی و طنزآمیز میسرود و در روزنامهی توفیق انتشار مییافت که پس از مدتی از این شیوه دست کشید.
وی شاعری غزل سراست و نه تنها در انواع شعر کلاسیک طبع آزمایی کرده نشان داده و به خوبی توانایی خود را نشان داد، بلکه در زمینهی شعر نو آثار ارزنده و دلپذیری از خود به جا نهاده و در میان نوپردازان جایی برای خود باز کرده است.
محبت در جریان انقلاب و پس از آن، در افکارش تحوّلی پدید آمد و هنر خود را در راه انقلاب و مبانی اعتقادی اسلامی و مفاهیم قرآنی و عرفانی به کار گرفت، و در این رهگذار آثار خوبی نیز به وجود آورد که حتی شعرش به کتابهای درسی راه یافت و شعرهای «دو کاج» و «نماز» از آن جمله است.
یداللّه عاطفی شاعر توانا و نامور کرمانشاهی دربارهی شعر او چنین مینویسد: «قریحهی شاعری و ذوق فطری جواد محبت، شاعر حساس و نازک خیال را بیشتر باید در قالب اشعار نوی او جستجو کرد که هرچه سروده نیکو بود. و زبان شعری مخصوصی دارد. یکی از بهترین اشعار نیمایی و لطیف و شورانگیز او منظومهی بلند «فصلی از یادها» است. این منظومه در عین حال که بازگو کنندهی خاطرات گذشتهی شاعر است ولی جای جای آن، اندیشههای اجتماعی و دید سیاسی و مبارزاتی مردم آمیخته است.» [۱]
اشعار
گل همیشه تماشا
بلور روشن رویا، چه قدر خوبی تو | گل همیشه تماشا، چه قدر خوبی تو | |
تو را بخاطر جان تو دوست باید داشت | چه قدر ساده و زیبا، چه قدر خوبی تو | |
دهان گشودنت آواز خندهای خاموش | تبسم خوش گلها، چه قدر خوبی تو | |
تو را ز تار دل خویش میدهم آواز | درون پردهی آوا، چه قدر خوبی تو | |
تو ای شکوفهی پاکی، گل همیشه بهار | به باغ حضرت زهرا، چه قدر خوبی تو | |
شفیع کوچک امّت، بزرگزادهی دین | برای بغض دل ما، چه قدر خوبی تو |
چشمهسار رحمت
آن عاشق بزرگ چو پا در رکاب کرد | جز حق، عللااتتته خاطر جواب کرد | |
چشم از جهان و هرچه در او هست و نیست، بست | آن راه را که گفت خدا انتخاب کرد | |
چون دوستِ بهر دیدن او بود منتظر | او نیز عزم دین او با شتاب کرد | |
بیمی نبود در دلش از حادثات دهر | وقتی به دشمنان ز شهامت خطاب کرد | |
او چشمهسار رحمت فیّاض دوست بود | در امتحان اگر طلب از دشمن، آب کرد | |
مظلوم بود و صبر بزرگش بر آن بلا | بنیاد ظلم را به حقیقت خراب کرد | |
مقصود یک دم است که با حق برآورند | هر لحظه را که عمر نباید حساب کرد |
منابع
پی نوشت
- ↑ سخنوران نامی معاصر ایران؛ ج 5، ص 3156.