محمد علی معلم دامغانی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «علی معلم به سال 1330 ه. ش در دامغان به دنیا آمد. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و...» ایجاد کرد)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


{{شعر}}
{{شعر}}
آن روز در جام شفق مُل کرد خورشیدبر خشک چوب نیزه‌ها گُل کرد خورشید
{{ب| آن روز در جام شفق مُل کرد خورشید|بر خشک چوب نیزه‌ها گُل کرد خورشید }}
شید و شفق را چون صدف در آب دیدم‌خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم
 
خورشید را بر نیزه؟ آری این چنین است‌خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است
{{ب| شید و شفق را چون صدف در آب دیدم‌|خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم }}
بر صخره از سیب زنخ، بر می‌توان دیدخورشید را بر نیزه کمتر می‌توان دید  
 
{{ب| خورشید را بر نیزه؟ آری این چنین است‌|خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است }}
 
{{ب| بر صخره از سیب زنخ، بر می‌توان دید|خورشید را بر نیزه کمتر می‌توان دید }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}




{{شعر}}
{{شعر}}
در جام من می بیشتر کن ساقی امشب‌با من مدارا بیشتر کن ساقی امشب
{{ب| در جام من می بیشتر کن ساقی امشب‌|با من مدارا بیشتر کن ساقی امشب }}
بر آبخورد آخر مقدّم تشنگانندمی ده، حریفانم صبوری می‌توانند
 
این تازه‌رویان، کهنه رندان زمینندبا ناشکیبایان، صبوری را قرینند
{{ب| بر آبخورد آخر مقدّم تشنگانند|می ده، حریفانم صبوری می‌توانند }}
من صحبت شب تا سحوری کی توانم‌من زخم دارم، من صبوری کی توانم
 
تسکین ظلمت، شیر کوران را مبارک‌ساقی سلامت این صبوران را مبارک
{{ب| این تازه‌رویان، کهنه رندان زمینند|با ناشکیبایان، صبوری را قرینند }}
من زخم‌های کهنه دارم، بی‌شکیبم‌من گرچه اینجا آشیان دارم، غریبم
 
من زخم‌دار تیغ قابیلم، برادر!میراث خوار رنج هابیلم، برادر!
{{ب| من صحبت شب تا سحوری کی توانم‌|من زخم دارم، من صبوری کی توانم }}
یوسف مرا فرزند مادر بود در چاه‌یحیی! مرا یحیی برادر بود در چاه
 
از نیل با موسی بیابانگرد بودم‌بردار، با عیسی شریک درد بودم
{{ب| تسکین ظلمت، شیر کوران را مبارک‌|ساقی سلامت این صبوران را مبارک }}
من با محمّد از یتیمی عهد کردم‌با عاشقی میثاق خون در مهد کردم
 
بر ثور، شب با عنکبوتان می‌تنیدم‌در چاه کوفه وای حیدر می‌شنیدم
{{ب| من زخم‌های کهنه دارم، بی‌شکیبم‌|من گرچه اینجا آشیان دارم، غریبم }}
بر ریگ صحرا با ابوذر پویه کردم‌عمّاروش چون ابر و دریا مویه کردم
 
تاوان مستی همچو اشتر باز راندم‌با میثم از معراج‌دار آواز خواندم  
{{ب| من زخم‌دار تیغ قابیلم، برادر!|میراث خوار رنج هابیلم، برادر! }}
من تلخی صبر خدا در جام دارم‌صغرای رنج مجتبی در کام دارم
 
من زخم خوردم، صبر کردم، دیر کردم‌من با حسین از کربلا شبگیر کردم
{{ب| یوسف مرا فرزند مادر بود در چاه‌|یحیی! مرا یحیی برادر بود در چاه }}
آن روز در جام شفق مل کرد خورشیدبر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید
 
فریادهای خسته سر بر اوج می‌زدوادی به وادی خون پاکان موج می‌زد  
{{ب| از نیل با موسی بیابانگرد بودم‌|بردار، با عیسی شریک درد بودم }}
 
{{ب| من با محمّد از یتیمی عهد کردم‌|با عاشقی میثاق خون در مهد کردم }}
 
{{ب| بر ثور، شب با عنکبوتان می‌تنیدم‌|در چاه کوفه وای حیدر می‌شنیدم }}
 
{{ب| بر ریگ صحرا با ابوذر پویه کردم‌|عمّاروش چون ابر و دریا مویه کردم }}
 
{{ب| تاوان مستی همچو اشتر باز راندم‌|با میثم از معراج‌دار آواز خواندم }}
 
{{ب| من تلخی صبر خدا در جام دارم‌|صغرای رنج مجتبی در کام دارم }}
 
{{ب| من زخم خوردم، صبر کردم، دیر کردم‌|من با حسین از کربلا شبگیر کردم }}
 
{{ب| آن روز در جام شفق مل کرد خورشید|بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید }}
 
{{ب| فریادهای خسته سر بر اوج می‌زد|وادی به وادی خون پاکان موج می‌زد }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}




{{شعر}}
{{شعر}}
بی‌درد مردم ما خدا، بی‌درد مردم‌نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم
{{ب| بی‌درد مردم ما خدا، بی‌درد مردم‌|نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم }}
از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم‌زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم
 
از دست ما بر ریگ صحرا نطع «1» کردنددست علمدار خدا را قطع کردند
{{ب| از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم‌|زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم }}
نوباوه‌گان مصطفی را سر بریدندمرغان بستان خدا را سر بریدند
 
در برگ‌ریز باغ زهرا برگ کردیم‌زنجیر خائیدیم و صبر مرگ کردیم
{{ب| از دست ما بر ریگ صحرا نطع <ref> نطع: فرش چرمین.</ref> کردند|دست علمدار خدا را قطع کردند }}
چون بیوه‌گان ننگ سلامت ماند بر ماتاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
 
روزی که در جام شفق مل کرد خورشیدبر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید «2»
{{ب| نوباوه‌گان مصطفی را سر بریدند|مرغان بستان خدا را سر بریدند }}
 
{{ب| در برگ‌ریز باغ زهرا برگ کردیم‌|زنجیر خائیدیم و صبر مرگ کردیم }}
 
{{ب| چون بیوه‌گان ننگ سلامت ماند بر ما|تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما }}
 
{{ب| روزی که در جام شفق مل کرد خورشید|بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید <ref>رجعت سرخ ستاره؛ ص 63- 66.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۵۰: خط ۷۵:




این فصل را با من بخوان باقی فسانه است‌این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است
{{ب| این فصل را با من بخوان باقی فسانه است‌|این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است }}
شبگیر غم بود و شبیخون بلا بودهر روز عاشورا و هر جا کربلا بود
 
قابیلیان بر قامت شب می‌تنیدندهابیلیان بوی قیامت می‌شنیدند
{{ب| شبگیر غم بود و شبیخون بلا بود|هر روز عاشورا و هر جا کربلا بود }}
جان از سکوت سرد شب دلگیر می‌شددل در رکاب آرزوها پیر می‌شد
 
امیدها در دام حرمان درد می‌شدبازار گرم عاشقی‌ها سرد می‌شد
{{ب| قابیلیان بر قامت شب می‌تنیدند|هابیلیان بوی قیامت می‌شنیدند }}
دیدم، شبان خفته را تبدار دیدم‌بر خفته‌ی شب، شبروی بیدار دیدم
 
مردی صفای صحبت آیینه دیده‌از روزن شب، شوکت دیرینه دیده
{{ب| جان از سکوت سرد شب دلگیر می‌شد|دل در رکاب آرزوها پیر می‌شد }}
مردی حوادث، پایمال همت اوعالم ثناگوی جلال همّت او
 
مردی نهان با روح، هم پیمان نشسته‌مردی به رنگ نوح در طوفان نشسته
{{ب| امیدها در دام حرمان درد می‌شد|بازار گرم عاشقی‌ها سرد می‌شد }}
مردی به مردی دشنه بر بیداد بسته‌در خامشی‌ها قامت فریاد بسته
 
مردی تذرو «3» کشته را پرواز داده‌اسلام را در خامشی آواز داده
{{ب| دیدم، شبان خفته را تبدار دیدم‌|بر خفته‌ی شب، شبروی بیدار دیدم }}
کای عالمی آشفته چند آشفتن توگیتی فسرد از فتنه تا کی خفتن تو
 
ابر و نباریدن چه رنگ است این چه رنگ است‌تیغ و نبرّیدن چه ننگ است این چه ننگ است
{{ب| مردی صفای صحبت آیینه دیده‌|از روزن شب، شوکت دیرینه دیده }}
یاد احد یاد بزرگی‌ها که کردیم‌آن پهلوانی‌ها، سترگی‌ها که کردیم
 
شبگیر ما در روز خیبر یاد باداقهر خدا در خشم حیدر یاد بادا ... <ref>رجعت سرخ ستاره.</ref>
{{ب| مردی حوادث، پایمال همت او|عالم ثناگوی جلال همّت او }}
 
{{ب| مردی نهان با روح، هم پیمان نشسته‌|مردی به رنگ نوح در طوفان نشسته }}
 
{{ب| مردی به مردی دشنه بر بیداد بسته‌|در خامشی‌ها قامت فریاد بسته }}
 
{{ب| مردی تذرو <ref>تذرو: قرقاول، نام پرنده‌ای.</ref> کشته را پرواز داده‌|اسلام را در خامشی آواز داده }}
 
{{ب| کای عالمی آشفته چند آشفتن تو|گیتی فسرد از فتنه تا کی خفتن تو }}
 
{{ب| ابر و نباریدن چه رنگ است این چه رنگ است‌|تیغ و نبرّیدن چه ننگ است این چه ننگ است }}
 
{{ب| یاد احد یاد بزرگی‌ها که کردیم‌|آن پهلوانی‌ها، سترگی‌ها که کردیم }}
 
{{ب| شبگیر ما در روز خیبر یاد باد|قهر خدا در خشم حیدر یاد بادا ... <ref>رجعت سرخ ستاره.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}



نسخهٔ ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۰۷

علی معلم به سال 1330 ه. ش در دامغان به دنیا آمد. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود گذراند و برای مدت دو سال به تحصیل در دانشکده‌ی زبان و ادبیات فارسی پرداخت امّا آن را ناتمام رها کرد. سپس در دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شد امّا به علت شرکت در فعالیت‌های سیاسی و مبارزات دوران انقلاب، این رشته هم ناتمام ماند. او پس از پیروزی انقلاب به دریافت مدرک کارشناسی الهیات و معارف اسلامی نائل آمد. وی از شاعران صاحب سبک انقلاب اسلامی و خالق چندین مثنوی مشهور است. از او مجموعه شعری به نام «رجعت سرخ ستاره» در سال 1360 شمسی به چاپ رسید. هم چنین «گزیده ادبیات معاصر شماره 47» نیز در بردارنده‌ی اشعار وی است. معلّم در مثنوی «هجرت»، انقلاب اسلامی و بیدارگر بزرگ آن، امام خمینی را توصیف می‌کند.

معلم در حال حاضر مدیر کل مرکز موسیقی و آهنگ‌های انقلابی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است.

وی قالب کلاسیک را برای سرودن شعر برگزیده است و بیشتر متمایل به مثنوی است.


آن روز در جام شفق مُل کرد خورشید بر خشک چوب نیزه‌ها گُل کرد خورشید
شید و شفق را چون صدف در آب دیدم‌ خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم
خورشید را بر نیزه؟ آری این چنین است‌ خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است
بر صخره از سیب زنخ، بر می‌توان دید خورشید را بر نیزه کمتر می‌توان دید


در جام من می بیشتر کن ساقی امشب‌ با من مدارا بیشتر کن ساقی امشب
بر آبخورد آخر مقدّم تشنگانند می ده، حریفانم صبوری می‌توانند
این تازه‌رویان، کهنه رندان زمینند با ناشکیبایان، صبوری را قرینند
من صحبت شب تا سحوری کی توانم‌ من زخم دارم، من صبوری کی توانم
تسکین ظلمت، شیر کوران را مبارک‌ ساقی سلامت این صبوران را مبارک
من زخم‌های کهنه دارم، بی‌شکیبم‌ من گرچه اینجا آشیان دارم، غریبم
من زخم‌دار تیغ قابیلم، برادر! میراث خوار رنج هابیلم، برادر!
یوسف مرا فرزند مادر بود در چاه‌ یحیی! مرا یحیی برادر بود در چاه
از نیل با موسی بیابانگرد بودم‌ بردار، با عیسی شریک درد بودم
من با محمّد از یتیمی عهد کردم‌ با عاشقی میثاق خون در مهد کردم
بر ثور، شب با عنکبوتان می‌تنیدم‌ در چاه کوفه وای حیدر می‌شنیدم
بر ریگ صحرا با ابوذر پویه کردم‌ عمّاروش چون ابر و دریا مویه کردم
تاوان مستی همچو اشتر باز راندم‌ با میثم از معراج‌دار آواز خواندم
من تلخی صبر خدا در جام دارم‌ صغرای رنج مجتبی در کام دارم
من زخم خوردم، صبر کردم، دیر کردم‌ من با حسین از کربلا شبگیر کردم
آن روز در جام شفق مل کرد خورشید بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید
فریادهای خسته سر بر اوج می‌زد وادی به وادی خون پاکان موج می‌زد


بی‌درد مردم ما خدا، بی‌درد مردم‌ نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم
از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم‌ زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع [۱] کردند دست علمدار خدا را قطع کردند
نوباوه‌گان مصطفی را سر بریدند مرغان بستان خدا را سر بریدند
در برگ‌ریز باغ زهرا برگ کردیم‌ زنجیر خائیدیم و صبر مرگ کردیم
چون بیوه‌گان ننگ سلامت ماند بر ما تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید [۲]


هجرت:

این فصل را با من بخوان باقی فسانه است‌ این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است
شبگیر غم بود و شبیخون بلا بود هر روز عاشورا و هر جا کربلا بود
قابیلیان بر قامت شب می‌تنیدند هابیلیان بوی قیامت می‌شنیدند
جان از سکوت سرد شب دلگیر می‌شد دل در رکاب آرزوها پیر می‌شد
امیدها در دام حرمان درد می‌شد بازار گرم عاشقی‌ها سرد می‌شد
دیدم، شبان خفته را تبدار دیدم‌ بر خفته‌ی شب، شبروی بیدار دیدم
مردی صفای صحبت آیینه دیده‌ از روزن شب، شوکت دیرینه دیده
مردی حوادث، پایمال همت او عالم ثناگوی جلال همّت او
مردی نهان با روح، هم پیمان نشسته‌ مردی به رنگ نوح در طوفان نشسته
مردی به مردی دشنه بر بیداد بسته‌ در خامشی‌ها قامت فریاد بسته
مردی تذرو [۳] کشته را پرواز داده‌ اسلام را در خامشی آواز داده
کای عالمی آشفته چند آشفتن تو گیتی فسرد از فتنه تا کی خفتن تو
ابر و نباریدن چه رنگ است این چه رنگ است‌ تیغ و نبرّیدن چه ننگ است این چه ننگ است
یاد احد یاد بزرگی‌ها که کردیم‌ آن پهلوانی‌ها، سترگی‌ها که کردیم
شبگیر ما در روز خیبر یاد باد قهر خدا در خشم حیدر یاد بادا ... [۴]




منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1457-1458.

پی نوشت

  1. نطع: فرش چرمین.
  2. رجعت سرخ ستاره؛ ص 63- 66.
  3. تذرو: قرقاول، نام پرنده‌ای.
  4. رجعت سرخ ستاره.