نظیری نیشابوری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:


==پی نوشت==
==پی نوشت==
[[رده:ادبیات]]
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران متقدم]]

نسخهٔ ‏۳۱ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۳۰

محمّد حسین نیشابوری معروف به «نظیری» شاعر مشهور ایران در آغاز قرن یازدهم هجری است که با سلاطین صفوی هم عصر بوده است.

نظیری در جوانی از ایران به هند، به دربار عبد الرحمن خان خاقان رفت و سپس به دربار اکبر شاه راه یافت و به مدح آن دو پادشاه و نیز جهانگیر پسر اکبر شاه پرداخت. ولی بیشتر عمر خود را در احمد آباد گجرات گذرانید و مخصوصا چند سال آخر زندگی را در انزوا و گوشه‌نشینی سرگرم تفکرات عارفانه بود و همانجا به سال 1021 ه ق. درگذشت. او عالمی نکته‌دان و شاعری سخن‌سنج و عارفی روشندل بود که به سبک هندی غزلسرایی می‌کرد.

دیوان او که شامل قصاید، ترکیبات، مقطعات و رباعیات است در حدود 10 هزار بیت دارد و در ایران و هندوستان به طبع رسیده است. وی در ایجاد ترکیبات و تعبیرات جدید و به کار انداختن خیال باریک مهارت دارد. [۱]


زان پس حسین حجّت حق در میان نهاد منکر ز جهل، تیر حسد در کمان نهاد
حق ز اولیا مقام «ذبیح اللهیش» داد در قبضه‌ی مشیّت خویشش عنان نهاد
حلقی که بوسه‌گاه نبی بود، ظلم عهد شمشیر زهر داده‌ی امّت بر آن نهاد
«ذبح عظیم» [۲] اشاره به قتل حسین بود منّت که بر خلیل، خدای جهان نهاد
تعبیر کرد از آن به بلای مبین خلیل‌ کاندوه کربلای حسینش به جان نهاد
گرچه به صدق وعده براهیم را ستود لیک از حسین، شرط وفا در میان نهاد
دادش مقام صبر و رضا تا شهید شد با «نفس مطمئنّه» [۳] قدم در جنان نهاد
می‌راند در بلا و محن، نفس جاهدش‌ تا روح، پای بر زیر آسمان نهاد
شد حاصلش عذوبت [۴] روح از عذاب تن‌ جانش عزیز گشت چو تن در هوان نهاد
حق، مشهد حسین، محلّ شهود ساخت‌ فردوس در مکاره و رنج جهان نهاد
شطّ فرات راند ز طوفان کربلا وانگه سر حسین به خون روان نهاد



منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 814.

پی نوشت

  1. فرهنگ معین.
  2. اشاره به آیه‌ی 107 سوره صافات؛ «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» و بر او ذبح بزرگی فدا ساختیم.
  3. اشاره به آیه‌ی 27 سوره‌ی فجر؛ «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» ای نفس قدسی مطمئن و دل آرام.
  4. عذوبت: گوارا بودن، مطبوع بودن، گوارایی، مطبوعیّت.