نزار قبانی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
جراحت حسین در قلب من جراحت و زخم ایجاد کرده و در سینهام اندوه کربلا بهپاست. | جراحت حسین در قلب من جراحت و زخم ایجاد کرده و در سینهام اندوه کربلا بهپاست. | ||
نسخهٔ ۷ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۳۴
نزار قبانی | |
---|---|
قبانی دانشجوی حقوق دانشگاه دمشق در سال1944 | |
زمینهٔ کاری | شاعر |
زادروز | 21 مارس 1923 دمشق |
مرگ | ۳۰ ۱۹۹۸ میلادی (۷۵ سال) لندن |
ملیت | نمایش مبدأ برای الگو:پرچم
← الگو:پرچم شما اجازهٔ ویرایش این صفحه را به این دلیل ندارید: عملی که درخواست کردهاید منحصر به کاربران این گروه است: کاربران. میتوانید متن مبدأ این صفحه را مشاهده کنید یا از آن نسخه بردارید: الگوهای بهکاررفته در این صفحه: الگو:Country data (نمایش مبدأ) الگو:Country flag2 (نمایش مبدأ) الگو:توضیحات (نمایش مبدأ) الگو:دادههای کشورها (نمایش مبدأ) الگو:پرچم کشور2 (نمایش مبدأ) |
محل زندگی | دمشق، بیروت و لندن |
علت مرگ | بیماری قلبی |
جایگاه خاکسپاری | دمشق |
لقب | شاعر زن و عشق |
پیشه | رایزن فرهنگی و سفیر سوریه در دهه 60 و 70 قرن بیستم |
همسر(ها) | زهرا و بلقیس الراوی |
فرزندان | هدباء، توفیق، زینب و عمر |
مدرک تحصیلی | لیسانس حقوق |
دانشگاه | دانشکده حقوق دمشق |
دلیل سرشناسی | شعر عاشقانه و شعر سیاسی و ترانههای ماندگار عرب |
وبگاه رسمی | http://nizariat.com/ |
نزار قبانی به سال 1923 میلادی در دمشق به دنیا آمد و به عنوان دیپلمات از جانب کشور سوریه مشغول به کار شد و در سال 1966 برای پرداختن به شعر و ادب از کار استعفا داد و مؤسسه انتشاراتی تأسیس نمود. از آثار اوست: «قالت لی السمراء»، «انت لی»، «قصائد متوحشة».
سمّیتک الجنوب یا لابسا عباءة الحسین و شمس کربلاء ... یا شجر الورد الّذی یحترف الفداء یا ثورة الأرض الّتی التقت بثورة السّماء یا جسدا یطلع من ترابه قمح ... و انبیاء ... اسمح لنا بأن نبوس السّیف فی یدیک اسمح لنا أن نعبد اللّه الّذی یطلّ من عینیک [۱]
من تو را جنوب مینامم. جنوبی که عبای حسین (ع) بر دوش و خورشید کربلا بر سر، انقلاب آسمان و زمین را به هم پیوند میزند و با به خون غلتیدن اجساد دلاورانش، بذر زندگی و دین را به بار مینشاند.
به ما اجازه بده که بر شمشیری که در دستانت است بوسه بزنیم. به ما اجازه بده که خدایی را که تو میپرستی عبادت کنیم.
نأتی بکوفیّاتنا البیضاء و السّوداء نرسم فوق جلدکم إشارة الفداء من رحم الأیّام نأتی کانبثاق الماء من خیمة الذّلّ الّتی یعلکها الهواء من وجع الحسین نأتی ... من أسی فاطمة الزّهراء من أحد نأتی ... و من بدر ... و من أحزان کربلاء نأتی لکی نصحح التّاریخ و الأشیاء و نطمس الحروف ... فی الشّوارع العبریّة الأسماء [۲]
ما ریگهای سیاه و سفید را میآوریم و بر روی پوست شما رسم فداکاری را حک میکنیم.
و از درون روزگار جوشش آب را بیرون میآوریم.
از نوحهی حسین، از مصیبت فاطمه، از احد، از بدر و از اندوه کربلا!
از دل تمام اینها بیرون میآئیم تا تاریخ و همه چیز را اصلاح کنیم
و حروف را از نامهای عبری خیابان بزدائیم!
(اگرچه سخن گفتن از حسین با غم و اندوه همراه است و من به این حزن افتخار میکنم امّا باید در اندوه حسین (ع) اقتدار و ایستادگی را به ترسیم کشید)
سکن الحزن کالعصافیر قلبی فالأسی خمرة و قلبی الأناء أنا جرح یمشی علی قدمیه و خیولی قد هدّها الأعیاء فجراح الحسین ... بعض جراحی و بصدری من الأسی ... کربلاء [۳]
این اندوه مانند گنجشکی است که در قلبم خانه کرده، یا شرابی که جام خویش را در قلب من ریخته است این جراحتی که همچنان پیش میرود و اسبانم را از پای درآورده است.
جراحت حسین در قلب من جراحت و زخم ایجاد کرده و در سینهام اندوه کربلا بهپاست.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص: 636-637.