جواد جهان آرایى (جهانآرا): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| نام =جواد جهانآرایى | | نام =جواد جهانآرایى | ||
| تصویر = | | تصویر = | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
| نام اصلی = | | نام اصلی = | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت =شاعر | ||
| ملیت = | | ملیت =ایرانی | ||
| تاریخ تولد =1334 | | تاریخ تولد =1334 | ||
| محل تولد =کاشان | | محل تولد =کاشان | ||
| والد =مرحوم حاج حیدر على | | والد =مرحوم حاج حیدر على | ||
خط ۴۶: | خط ۴۵: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''جواد جهانآرایى''' (زاده در 1334 در کاشان) شاعری ایرانی است. | '''جواد جهانآرایى''' (زاده در 1334 در کاشان) شاعری ایرانی است. | ||
نسخهٔ ۱۱ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۲۷
جواد جهانآرایى | |
---|---|
زمینهٔ کاری | شاعر |
زادروز | 1334 کاشان |
ملیت | ایرانی |
سبک نوشتاری | غزل |
تخلص | جهانآرا |
مدرک تحصیلی | فوق دیپلم |
جواد جهانآرایى (زاده در 1334 در کاشان) شاعری ایرانی است.
زندگینامه
جهانآرایى تحصیلات ابتدایى را در دبستان ملى خیام(مدرس) به انجام رسانید و دورۀ دبیرستان را تا سوم متوسطه ادامه داد و پس از آن به هنرستان نسّاجى کاشان رفت و دیپلم خود را از آنجا اخذ کرد و در سال 1352 به تهران رهسپار شد و به تحصیل ادامه داد و تا اخذ فوق دیپلم پیش رفت و پس از انجام خدمت سربازى به استخدام کارخانۀ کاشى اصفهان درآمد و تا سال 1360 در همین شغل باقى بود؛ آنگاه به زادگاهش بازگشت و به شغل آزاد روى آورد. [۱] جهانآرایى مردى کریم الطّبع و شاعرى نکتهسنج است و در میان اعضاى انجمنهاى ادبى کاشان منزلت خاصّى دارد.
آثار شاعر
وی در انواع قالبهاى شعر فارسى طبعآزمایى مىکند؛ ولى طبعا شاعرى است غزلسرا، طبعش روان و ساختار شعرىاش محکم و استوار است.
برادر! آب:
آنکه را بود مهر مادر،آب | دیده مىدوخت تشنهلب بر آب | |
کربلا بود و جنگ و هُرم عطش | داشت آنجا بهاى گوهر،آب | |
چنگ مىزد(رباب)بر دل ریش | که:خدا!کى رسد به اصغر آب؟ | |
مانده حیران درین میان چه کند؟ | از کجا مىشود میسّر آب؟ | |
برد او را پدر به عرصۀ رزم | تا دهد جاى شیر مادر،آب | |
وه که سیراب شد ز جرعۀ تیر | نرسید آه بر لبش گر آب | |
دید تا کودکان تشنه،حسین | گفت از سوز جان:برادر!آب | |
اى بهین آبیار گلشن عشق | بهر این غنچهها بیاور آب | |
رفت آن میر عشق سوى فرات | تا که بنهاد پاى جان بر آب | |
کفى از آب برگرفت و،شگفت | دید تصویر کودکان در آب | |
تشنهلب بود و لب بر آب نزد | تا بنوشد ز حوض کوثر آب | |
خواست تا نوشد از فرات،امّا | بر دلش زد شرر چو آذر،آب | |
مشک را پر ز آب کرد و شتافت | تا دهد باغ را سراسر آب | |
تیرها سوى او روانه شدند | گاه در چشم رفت و گه در آب! | |
تا تهى،مشک شد ز آب افسوس | گشت از شرم،پور حیدر،آب [۲] |
منابع
محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج1، ص 566-567.