دوبیتی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «دوبیتی از مشهورترین قالب های شعر فارسی ==منبع== * محرم و صفر در ف...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
دوبیتی از مشهورترین قالب های شعر فارسی | دوبیتی از مشهورترین قالب های شعر فارسی است که از دیرباز تا عصر حاضر سخن سرایان عرصه ادب فارسی به آن توجه ویژه داشته و از آن بهره ها برده اند. در شعر کلاسیک، دوبیتی همان رباعی است؛ با این تفاوت که اغلب بر وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل» سروده می شود. دوبیتی برای بیان احساسات بی شائبه و عشق های ساده و بی ریا با کلمات شکسته و محاوره ای مناسب است. دوبیتی را گاه افراد معمولی و غیر شاعر هم به اقتضای احساسات و هیجانات درونی خویش سروده اند که از نظر فرهنگ و ادبیات عامه ارزش فراوانی دارد. دوبیتی را «ترانه» نیز گویند و آن کامل شده اشعار دوازده هجایی روزگار ساسانیان است که بعد از اسلام آن ها را «فهلویات» نامیده اند. <ref>رزمجو، 1370، ص 41-42.</ref> | ||
دوبیتی عنوانی کلی برای انواع شعرهای عامیانه است؛ مانند: «دوبیتی»، «چهاربیتی»، «چهاربیتو» (در کرمان)، «بایاتی» (در آذربایجان)، «شروه» و «شلوه» (در بوشهر)، «فریاد» (در خراسان)، بن «بند» (در مازندران) و فهلویات. <ref>انجوی شیرازی، 1371، ص 216.</ref> | |||
در ادبیات کلاسیک سرایندگان دوبیتی مشخص اند و نام آشنا، اما شاعران دوبیتی های عامیانه گمنام و ناشناس اند. | |||
دوبیتی های عامیانه، روزگار درازی است که همچون گنجینه ای گرانبها در سینه و حافظه مردم باقی مانده و نسل به نسل تا به امروز رسیده است. بخشی از دوبیتی ها، بیان ساده و بی آلایش احساسات پاک دینی و مذهبی مردم است. عشق و ارادت به پیامبر بزرگ اسلام (ص) و خاندان مطهر ایشان جای پایی محکم در پیشینه ترانه ها و دوبیتی ها از خود به جای گذاشته است. اثبات ارادت ایرانیان به سیدالشهدا (ع) و اهل بیت ایشان همچون اثبات خورشید درخشان و سوزان در ظهر یک روز گرم تابستان است. گرچه یادآوری واقعه عاشورا و ذوالجناحی که خون آلود و بدون سوار به خیمه بازمی گردد، آتش دل ارادتمندان را افزون می کند. <ref>فقیری، 1385، ص 245-246.</ref> <ref>بختیاری، مریم، به روایت از فاطمه بختیاری، تنگک زنگنه، بوشهر، بی تا. </ref> | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| به قربون حسین با ذوالجناحش | که خون آلود رود بر قتلگاهش}} | |||
{{ب| حسین که سر به راه امتش داد | سر و جونم فدای خاک پایش }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| مدت روزی که من صحرای دینم | ز دل مشتاق دیدار حسینم }} | |||
{{ب| اگر صد سال در مکه بمونم | غلام زاد بر زاد حسینم }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| حسین پا در رکاب ذوالجناح زد | دوم خیمه به دشت کربلا زد }} | |||
{{ب| سوم پرسید از حال اسیران | که چهارم خوش به توفان بلا زد }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
در برخی دیگر از دوبیتی ها، | |||
نسخهٔ ۴ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۲۰
دوبیتی از مشهورترین قالب های شعر فارسی است که از دیرباز تا عصر حاضر سخن سرایان عرصه ادب فارسی به آن توجه ویژه داشته و از آن بهره ها برده اند. در شعر کلاسیک، دوبیتی همان رباعی است؛ با این تفاوت که اغلب بر وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل» سروده می شود. دوبیتی برای بیان احساسات بی شائبه و عشق های ساده و بی ریا با کلمات شکسته و محاوره ای مناسب است. دوبیتی را گاه افراد معمولی و غیر شاعر هم به اقتضای احساسات و هیجانات درونی خویش سروده اند که از نظر فرهنگ و ادبیات عامه ارزش فراوانی دارد. دوبیتی را «ترانه» نیز گویند و آن کامل شده اشعار دوازده هجایی روزگار ساسانیان است که بعد از اسلام آن ها را «فهلویات» نامیده اند. [۱]
دوبیتی عنوانی کلی برای انواع شعرهای عامیانه است؛ مانند: «دوبیتی»، «چهاربیتی»، «چهاربیتو» (در کرمان)، «بایاتی» (در آذربایجان)، «شروه» و «شلوه» (در بوشهر)، «فریاد» (در خراسان)، بن «بند» (در مازندران) و فهلویات. [۲]
در ادبیات کلاسیک سرایندگان دوبیتی مشخص اند و نام آشنا، اما شاعران دوبیتی های عامیانه گمنام و ناشناس اند.
دوبیتی های عامیانه، روزگار درازی است که همچون گنجینه ای گرانبها در سینه و حافظه مردم باقی مانده و نسل به نسل تا به امروز رسیده است. بخشی از دوبیتی ها، بیان ساده و بی آلایش احساسات پاک دینی و مذهبی مردم است. عشق و ارادت به پیامبر بزرگ اسلام (ص) و خاندان مطهر ایشان جای پایی محکم در پیشینه ترانه ها و دوبیتی ها از خود به جای گذاشته است. اثبات ارادت ایرانیان به سیدالشهدا (ع) و اهل بیت ایشان همچون اثبات خورشید درخشان و سوزان در ظهر یک روز گرم تابستان است. گرچه یادآوری واقعه عاشورا و ذوالجناحی که خون آلود و بدون سوار به خیمه بازمی گردد، آتش دل ارادتمندان را افزون می کند. [۳] [۴]
به قربون حسین با ذوالجناحش | که خون آلود رود بر قتلگاهش | |
حسین که سر به راه امتش داد | سر و جونم فدای خاک پایش |
مدت روزی که من صحرای دینم | ز دل مشتاق دیدار حسینم | |
اگر صد سال در مکه بمونم | غلام زاد بر زاد حسینم |
حسین پا در رکاب ذوالجناح زد | دوم خیمه به دشت کربلا زد | |
سوم پرسید از حال اسیران | که چهارم خوش به توفان بلا زد |
در برخی دیگر از دوبیتی ها،