ایوب‌ بن‌ مشرح خیوانی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''ایوب‌ بن مشرح خیوانی‌،''' یکی از نیروهای تحت امر [[عمر بن سعد]] در کربلا بود.
'''اسماء بن خارجه فزاری،''' یکی از سربازان و نیروهای تحت امر عمر بن سعد در کربلا بود.


{{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا
{{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا
خط ۵: خط ۵:
| تصویر        =
| تصویر        =
| توضیح تصویر  =
| توضیح تصویر  =
| نام کامل    =ایوب‌ بن‌ مشرح خیوانی‌
| نام کامل    =اسماء بن خارجه‌ بن حصن (حسان) بن حذیفه‌ بن بدر فزاری
| کنیه        =
| کنیه        =ابو حسّان، ابو محمد و ابو هند
| لقب          =
| لقب          =
| زادروز/زادگاه =
| زادروز/زادگاه =
خط ۱۷: خط ۱۷:
| اقدامات =
| اقدامات =
| انگیزه    =
| انگیزه    =
| نقش‌های برجسته    =از نیروهای تحت امر عمر بن سعد در کربلا
| نقش‌های برجسته    =از سربازان و نیروهای تحت امر عمر بن سعد در کربلا
| دیگر فعالیت‌ها  =
| دیگر فعالیت‌ها  =
| منصب  =  
| منصب  =  
خط ۲۳: خط ۲۳:




==زندگینامه==
اسماء بن خارجه‌ بن حصن (حسان) بن حذیفه‌ بن بدر فزاری، ابو حسان کوفی، مکنی به ابو حسّان، ابو محمد و ابو هند بود.<ref>- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: 1424 قمری.، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص72.</ref> او قبل از بعثت متولد شد.<ref>- الاصابه فی تمییزالصحابه، ابن‌حجر عسقلانی، شهاب‌الدین احمدبن علی، به کوشش علی‌محمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، 1328 قمری.، ج1، ص339. </ref>
زمانی که زیاد بر ضد حُجر بن عَدی از سران قریش شهادت گرفت، اسماء بن خارجه نیز در زمره شهادت‌دهندگان بود.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج5، ص263؛  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص270.</ref>
دخترش هند همسر عبیدالله‌ بن زیاد بود که پس از کشتن عبیدالله‌ به دست نیروهای ابراهیم‌ بن مالک اشتر اسیر شد. ابراهیم یکصد هزار درهم به او داد و همراه سواری، وی را به بصره نزد پدرش فرستاد؛<ref>- الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.الطوال، ص226. </ref> و بدین‌سان مردانگی و انسانیت خویش را نشان داد. 
==نقش در دستگیری هانی بن عروه==
اسماء بن خارجه در دستگیری هانی‌ بن عروه نقش مستقیم داشت:
عبیدالله‌ بن زیاد با دانستن‌ مخفی‌گاه‌ مسلم‌ و اطلاع‌ از سران‌ و یاران‌ و هواداران‌ او، از رؤسای قبایل خواست که به دیدارش بیایند. اما هانی‌ بن عروه به دیدار او  نرفت و خود را به بیماری زد.
عبیدالله از راه مکر و حیله وارد شد تا بتواند به طریقی او را به دارالاماره بکشاند و بین او و مسلم جدایی اندازد. او اسماء بن خارجه برادرزاده هانی را به همراه محمد بن اشعث، دوست هانی<ref>- الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.الطوال، ص236.</ref> و عمرو بن حجاج زبیدی پدر روعه همسر هانی<ref>-  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص349؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص45؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص28؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، تحقیق سیدمحمد مهدی و سیدحسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، 1338 قمری.، ج1، ص440.</ref>  که هر سه از اقوام و دوستان هانی بودند و به دربار عبیدالله‌ بن زیاد رفت و آمد داشتند، خواست تا هانی را وادار کنند که به نزدش بیاید. هر سه آنان به نزد هانی رفتند. اگر چه هانی مایل نبود به نزد عبیدالله برود و می‌گفت چون مسلم در نزد من است، صلاح نیست که بروم، اما آنان از او خواستند تا برای گم کردن راه و حفظ جان مسلم، به دیدن عبیدالله برود. در نزدیکی دارالاماره احساس خطر کرد و به حسان بن اسماء خارجه که همراه پدرش اسماء بود، گفت به خدا از این مرد هراسناک و نگرانم. اما اسماء گفت: هیچ ترسی به دل راه مده. تو بی‌گناهی. بالاخره هانی علیرغم میل خود به دارالاماره رفت<ref>- ر.ک :الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، 1405 قمری.، ج5، ص462؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج3، ص337-338؛ الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.الطوال، ص236؛  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص360؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص44-45؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص28؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، تحقیق سیدمحمد مهدی و سیدحسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، 1338 قمری.، ج1، ص440.</ref> و همین امر باعث شد تا عبیدالله‌ بن‌ زیاد بتواند بین او و مسلم‌ بن عقیل جدایی اندازد که این جدایی در شکست نهضت مسلم تأثیر بسیاری داشت.
چون اسماء دید که عبیدالله‌ بن زیاد، هانی را مجروح و دستور قتل او را صادر کرد، از اینکه باعث شده بود که هانی به دارالاماره بیاید، پشیمان شد و به عبیدالله‌ گفت: ما فرستادگان خیانت بودیم. به ما گفتی این مرد را پیش تو آریم و چون به نزد تو واردش کردیم، صورتش را در هم شکستی و خونش را بر ریشش روان کردی و گفتی که او را خواهی کشت. عبیدالله‌ خشمگین شد و گفت او را بگیرید و آزار دهید.<ref>-  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص367؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص48؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص29.</ref>
==قیام مسلم بن عقیل==
هنگام قیام مسلم‌ بن عقیل، پسر زیاد چون‌ خود را گرفتار دید، از بیست‌ تن‌ بزرگان‌ کوفه‌ که‌ گرد او را گرفته‌ بودند، تنی‌ چند را میان‌ مردم‌ فرستاد تا به ‌وسیله‌ زر و زور و تزویر جمعیت‌ را پراکنده‌ سازند. یکی از آن افراد، اسماء بن حسان خارجه بود.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج3، ص337؛  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص348-350؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص49-50.؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: 1861-1877 میلادی.، ج2، ص252.</ref> به این ترتیب در طی یک روز مردمی‌ که‌ بر سر جان‌ خود با مسلم‌ پیمان‌ بسته‌ بودند، از گرد او پراکنده شدند.
==نقش در واقعه کربلا==
==نقش در واقعه کربلا==
===به شهادت رساندن حر بن یزید ریاحی===
===روز عاشورا===
صبح عاشورا لشکر پیاده عمر بن‌ سعد، به فرمان او، حُرّ بن یزید را تیرباران کردند و‌ با هجوم‌ ناگهانی‌ بر حُرّ تاختند. ایوب‌ بن مشرح، مرکب حُرّ را پی کرد و و او را بر زمین‌ افکند. سرانجام، پس از چندین نوبت نبرد، حُرّ توسط ایوب به‌ شهادت‌ رسید.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج2، ص517،494،489،476؛ تاریخ طبری، ج5، ص428-429؛ ارشاد، ج2، ص102-104. </ref>  
در روز عاشورا در کربلا حضور داشت و یکی از نیروهای عمر بن سعد بود، اما در اینکه آیا در قتل اصحاب و خاندان امام حسین (ع) دست داشته یا خیر، در تاریخ ذکری به میان نیامده است.
پس از اینکه سپاه کوفه وارد شهر شد، بستگان حُرّ او را به کشتن این مرد بزرگوار متهم ساختند، اما او انکار کرد و در دفاع از خود سوگند یاد کرد که من او را به شهادت نرساندم، دیگران دست به این شقاوت آلودند. من فقط اسب او را کشتم و در زخمی ساختن حُرّ نیز دست داشتم.
===پس از شهادت امام حسین (ع)===
ایوب‌ بن‌ مشرح‌ به ابو ودّاک که از او پرسید چرا دوست نداری که از کشندگان حُرّ به حساب آیی؟ گفت: مردم حُرّ را از گروه شایسته‌کرداران می‌دانند و معتقدند که او بر راه راست بود، پس اگر خداوند را به گناه زخمی ساختن او یا یکی از همرزمانش در فردای قیامت دیدار کنم، برایم محبوب‌تر است تا اینکه به عنوان کشنده او و یا یکی از آنان خدا را دیدار کنم.
پس از شهادت امام حسین (ع)، سپاه کوفه قصد کشتن حسن‌ بن‌ حسن‌ (حسن‌ مثنی‌)، فرزند امام حسن (ع) را داشتند، که او مانع شد: 
ابو ودّاک به او گفت: تو را چنین می‌نگرم که با کشتن تمام آن خوبان و شایستگان، خداوند را دیدار خواهی کرد و شما تبه‌کاران اموی مسلک، همگی در گناه سهمگین خون‌های پاک شهدای کربلا شریکید.
حسن‌ بن‌ حسن (ع) تنها رزمنده کربلاست‌ که‌ در روز عاشورا به‌ میدان‌ جنگ ‌شتافت‌ و دلیرانه‌ جنگید و در حالی‌که‌ مجروح‌ شده‌ بود، از اسب‌ به‌ زمین‌ افتاد. دشمن‌ به‌ گمان‌ این‌که‌ به‌ قتل‌ رسیده‌ او را رها کردند. اما بعد از شهادت‌ امام‌ حسین (ع)، اسماء بن‌ خارجه‌ فزاری‌ که‌ از اقوام‌ مادری‌ او بود و در سپاه‌ عمر بن‌ سعد بود، از کشتن‌ او مانع‌ شد و او را با خود به‌ کوفه‌ برد و جراحات‌ او را معالجه‌ کرد تا این‌که‌ التیام‌ یافت‌ و آن‌گاه‌ به‌ مدینه‌ منتقل‌ گردید.
ایوب‌ بن مشرح آن‌چنان نادان است که همکاری در کشتن این بزرگواران را امری کوچک می‌پندارد.
==قیام مختار==
به هنگام قیام مختار ثقفی به سال 66 هجری، اسماء بن خارجه جزو سرداران عبدالله‌ بن مطیع والی کوفه بود. اسماء هنگام حمله ابراهیم‌ بن اشتر فرمانده سپاه مختار، عقب‌نشینی کرد و تا نزدیک خانه‌های کوفه متواری شد. هنگامی که محاصره عبدالله‌ بن‌ مطیع و یارانش در قصر شدت یافت، شبث از او خواست که از مختار امان بخواهد. عبدالله‌ بن‌ مطیع نظر اسماء بن خارجه را پرسید. او و دیگر اشراف کوفه نیز همین نظر را داشتند، اما عبدالله‌ بن‌ مطیع نپذیرفت و ناگزیر به پیشنهاد دیگر شبث، مخفیانه گریخت و بزرگان کوفه از جمله اسماء با مختار بیعت کردند.<ref>- ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج6، ص18-19، 22-32. </ref>  
زمانی‌که مختار شروع به قتل‌عام قاتلین شهدای کربلا نمود، اسماء از بیم جان، از مختار گریخت و همراه تنی چند از افراد خانواده و دوستان خود کنار آبی از قبیله بنی‌ اسد به نام ذَروَة رفت و همانجا ماند.
==مرگ==
به دستور مختار خانه‌ وی و همچنین خانه بستگانش که با وی همکاری داشتند، ویران شد.<ref>-بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، علامه مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 شمسی.، ج45، ص377. </ref>
اسماء تا هنگام کشته شدن مختار و آمدن مصعب‌ بن زبیر به کوفه همچنان مقیم ذروه بود، سپس به خانه و زندگی خود در کوفه برگشت. بالاخره در سال 66 در حالی‌که 80 ساله بود، درگذشت.<ref>- الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.الطوال، ص302-303؛ الاصابه فی تمییزالصحابه، ابن‌حجر عسقلانی، شهاب‌الدین احمدبن علی، به کوشش علی‌محمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، 1328 قمری.، ج1، ص339. </ref>
==منبع==
==منبع==
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 188-189.
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 185-188.
==پی نوشت==
==پی نوشت==
[[رده: تاریخ]]
[[رده: تاریخ]]

نسخهٔ ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۳۵

اسماء بن خارجه فزاری، یکی از سربازان و نیروهای تحت امر عمر بن سعد در کربلا بود.


مشخصات فردی
نام کامل اسماء بن خارجه‌ بن حصن (حسان) بن حذیفه‌ بن بدر فزاری
کنیه ابو حسّان، ابو محمد و ابو هند
نقش در واقعه کربلا
نقش‌های برجسته از سربازان و نیروهای تحت امر عمر بن سعد در کربلا


زندگینامه

اسماء بن خارجه‌ بن حصن (حسان) بن حذیفه‌ بن بدر فزاری، ابو حسان کوفی، مکنی به ابو حسّان، ابو محمد و ابو هند بود.[۱] او قبل از بعثت متولد شد.[۲] زمانی که زیاد بر ضد حُجر بن عَدی از سران قریش شهادت گرفت، اسماء بن خارجه نیز در زمره شهادت‌دهندگان بود.[۳] دخترش هند همسر عبیدالله‌ بن زیاد بود که پس از کشتن عبیدالله‌ به دست نیروهای ابراهیم‌ بن مالک اشتر اسیر شد. ابراهیم یکصد هزار درهم به او داد و همراه سواری، وی را به بصره نزد پدرش فرستاد؛[۴] و بدین‌سان مردانگی و انسانیت خویش را نشان داد.

نقش در دستگیری هانی بن عروه

اسماء بن خارجه در دستگیری هانی‌ بن عروه نقش مستقیم داشت: عبیدالله‌ بن زیاد با دانستن‌ مخفی‌گاه‌ مسلم‌ و اطلاع‌ از سران‌ و یاران‌ و هواداران‌ او، از رؤسای قبایل خواست که به دیدارش بیایند. اما هانی‌ بن عروه به دیدار او نرفت و خود را به بیماری زد. عبیدالله از راه مکر و حیله وارد شد تا بتواند به طریقی او را به دارالاماره بکشاند و بین او و مسلم جدایی اندازد. او اسماء بن خارجه برادرزاده هانی را به همراه محمد بن اشعث، دوست هانی[۵] و عمرو بن حجاج زبیدی پدر روعه همسر هانی[۶] که هر سه از اقوام و دوستان هانی بودند و به دربار عبیدالله‌ بن زیاد رفت و آمد داشتند، خواست تا هانی را وادار کنند که به نزدش بیاید. هر سه آنان به نزد هانی رفتند. اگر چه هانی مایل نبود به نزد عبیدالله برود و می‌گفت چون مسلم در نزد من است، صلاح نیست که بروم، اما آنان از او خواستند تا برای گم کردن راه و حفظ جان مسلم، به دیدن عبیدالله برود. در نزدیکی دارالاماره احساس خطر کرد و به حسان بن اسماء خارجه که همراه پدرش اسماء بود، گفت به خدا از این مرد هراسناک و نگرانم. اما اسماء گفت: هیچ ترسی به دل راه مده. تو بی‌گناهی. بالاخره هانی علیرغم میل خود به دارالاماره رفت[۷] و همین امر باعث شد تا عبیدالله‌ بن‌ زیاد بتواند بین او و مسلم‌ بن عقیل جدایی اندازد که این جدایی در شکست نهضت مسلم تأثیر بسیاری داشت. چون اسماء دید که عبیدالله‌ بن زیاد، هانی را مجروح و دستور قتل او را صادر کرد، از اینکه باعث شده بود که هانی به دارالاماره بیاید، پشیمان شد و به عبیدالله‌ گفت: ما فرستادگان خیانت بودیم. به ما گفتی این مرد را پیش تو آریم و چون به نزد تو واردش کردیم، صورتش را در هم شکستی و خونش را بر ریشش روان کردی و گفتی که او را خواهی کشت. عبیدالله‌ خشمگین شد و گفت او را بگیرید و آزار دهید.[۸]

قیام مسلم بن عقیل

هنگام قیام مسلم‌ بن عقیل، پسر زیاد چون‌ خود را گرفتار دید، از بیست‌ تن‌ بزرگان‌ کوفه‌ که‌ گرد او را گرفته‌ بودند، تنی‌ چند را میان‌ مردم‌ فرستاد تا به ‌وسیله‌ زر و زور و تزویر جمعیت‌ را پراکنده‌ سازند. یکی از آن افراد، اسماء بن حسان خارجه بود.[۹] به این ترتیب در طی یک روز مردمی‌ که‌ بر سر جان‌ خود با مسلم‌ پیمان‌ بسته‌ بودند، از گرد او پراکنده شدند.

نقش در واقعه کربلا

روز عاشورا

در روز عاشورا در کربلا حضور داشت و یکی از نیروهای عمر بن سعد بود، اما در اینکه آیا در قتل اصحاب و خاندان امام حسین (ع) دست داشته یا خیر، در تاریخ ذکری به میان نیامده است.

پس از شهادت امام حسین (ع)

پس از شهادت امام حسین (ع)، سپاه کوفه قصد کشتن حسن‌ بن‌ حسن‌ (حسن‌ مثنی‌)، فرزند امام حسن (ع) را داشتند، که او مانع شد: حسن‌ بن‌ حسن (ع) تنها رزمنده کربلاست‌ که‌ در روز عاشورا به‌ میدان‌ جنگ ‌شتافت‌ و دلیرانه‌ جنگید و در حالی‌که‌ مجروح‌ شده‌ بود، از اسب‌ به‌ زمین‌ افتاد. دشمن‌ به‌ گمان‌ این‌که‌ به‌ قتل‌ رسیده‌ او را رها کردند. اما بعد از شهادت‌ امام‌ حسین (ع)، اسماء بن‌ خارجه‌ فزاری‌ که‌ از اقوام‌ مادری‌ او بود و در سپاه‌ عمر بن‌ سعد بود، از کشتن‌ او مانع‌ شد و او را با خود به‌ کوفه‌ برد و جراحات‌ او را معالجه‌ کرد تا این‌که‌ التیام‌ یافت‌ و آن‌گاه‌ به‌ مدینه‌ منتقل‌ گردید.

قیام مختار

به هنگام قیام مختار ثقفی به سال 66 هجری، اسماء بن خارجه جزو سرداران عبدالله‌ بن مطیع والی کوفه بود. اسماء هنگام حمله ابراهیم‌ بن اشتر فرمانده سپاه مختار، عقب‌نشینی کرد و تا نزدیک خانه‌های کوفه متواری شد. هنگامی که محاصره عبدالله‌ بن‌ مطیع و یارانش در قصر شدت یافت، شبث از او خواست که از مختار امان بخواهد. عبدالله‌ بن‌ مطیع نظر اسماء بن خارجه را پرسید. او و دیگر اشراف کوفه نیز همین نظر را داشتند، اما عبدالله‌ بن‌ مطیع نپذیرفت و ناگزیر به پیشنهاد دیگر شبث، مخفیانه گریخت و بزرگان کوفه از جمله اسماء با مختار بیعت کردند.[۱۰] زمانی‌که مختار شروع به قتل‌عام قاتلین شهدای کربلا نمود، اسماء از بیم جان، از مختار گریخت و همراه تنی چند از افراد خانواده و دوستان خود کنار آبی از قبیله بنی‌ اسد به نام ذَروَة رفت و همانجا ماند.

مرگ

به دستور مختار خانه‌ وی و همچنین خانه بستگانش که با وی همکاری داشتند، ویران شد.[۱۱] اسماء تا هنگام کشته شدن مختار و آمدن مصعب‌ بن زبیر به کوفه همچنان مقیم ذروه بود، سپس به خانه و زندگی خود در کوفه برگشت. بالاخره در سال 66 در حالی‌که 80 ساله بود، درگذشت.[۱۲]

منبع

مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 185-188.

پی نوشت

  1. - تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: 1424 قمری.، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص72.
  2. - الاصابه فی تمییزالصحابه، ابن‌حجر عسقلانی، شهاب‌الدین احمدبن علی، به کوشش علی‌محمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، 1328 قمری.، ج1، ص339.
  3. - انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج5، ص263؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص270.
  4. - الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.الطوال، ص226.
  5. - الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.الطوال، ص236.
  6. - تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص349؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص45؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص28؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، تحقیق سیدمحمد مهدی و سیدحسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، 1338 قمری.، ج1، ص440.
  7. - ر.ک :الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، 1405 قمری.، ج5، ص462؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج3، ص337-338؛ الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.الطوال، ص236؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص360؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص44-45؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص28؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، تحقیق سیدمحمد مهدی و سیدحسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، 1338 قمری.، ج1، ص440.
  8. - تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص367؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص48؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص29.
  9. - انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج3، ص337؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص348-350؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص49-50.؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: 1861-1877 میلادی.، ج2، ص252.
  10. - ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج6، ص18-19، 22-32.
  11. -بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، علامه مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 شمسی.، ج45، ص377.
  12. - الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.الطوال، ص302-303؛ الاصابه فی تمییزالصحابه، ابن‌حجر عسقلانی، شهاب‌الدین احمدبن علی، به کوشش علی‌محمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، 1328 قمری.، ج1، ص339.