وحشی بافقی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «کمال الدّین وحشی بافقی کرمانی شاعر بزرگ و نامدار قرن دهم هجری در اواخر عهد شا...» ایجاد کرد)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| روزی است این که حادثه کوس بلا زده است‌کوس بلا به معرکه‌ی کربلا زده است }}
{{ب| روزی است این که حادثه کوس بلا زده است‌|کوس بلا به معرکه‌ی کربلا زده است }}


{{ب| روزی است این که دست ستم، تیشه‌ی جفابر پای گلبن چمن مصطفا زده است }}
{{ب| روزی است این که دست ستم، تیشه‌ی جفا|بر پای گلبن چمن مصطفا زده است }}


{{ب| روزی است این که بسته تتق آه اهل بیت‌چتر سیاه بر سر آل عبا زده است }}
{{ب| روزی است این که بسته تتق آه اهل بیت‌|چتر سیاه بر سر آل عبا زده است }}


{{ب| روزی است این که خشک شد از تاب تشنگی‌آن چشمه‌ای که خنده بر آب بقا زده است }}
{{ب| روزی است این که خشک شد از تاب تشنگی‌|آن چشمه‌ای که خنده بر آب بقا زده است }}


{{ب| روزی است این که کشته‌ی بیداد کربلازانوی داد در حرم کبریا زده است }}
{{ب| روزی است این که کشته‌ی بیداد کربلا|زانوی داد در حرم کبریا زده است }}


{{ب| امروز آن عزاست که چرخ کبودپوش‌بر نیل جامه خاصّه پی این عزا زده است }}
{{ب| امروز آن عزاست که چرخ کبودپوش‌|بر نیل جامه خاصّه پی این عزا زده است }}


{{ب| امروز ماتمی است که زهرا گشاده‌موی‌بر سر زده ز حسرت و وا حسرتا زده است  }}
{{ب| امروز ماتمی است که زهرا گشاده‌موی‌|بر سر زده ز حسرت و وا حسرتا زده است  }}


{{ب| یعنی محرّم آمد و روز ندامت است‌روز ندامت چه، که روز قیامت است  }}
{{ب| یعنی محرّم آمد و روز ندامت است‌|روز ندامت چه، که روز قیامت است  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۳۴: خط ۳۴:
{{شعر}}
{{شعر}}


{{ب| روح القدس که پیش لسان فرشته‌هاست‌از پیروان مرثیه خوانان کربلاست }}
{{ب| روح القدس که پیش لسان فرشته‌هاست‌|از پیروان مرثیه خوانان کربلاست }}


{{ب| این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان‌آری در آن جهان دگر نیز این عزاست }}
{{ب| این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان‌|آری در آن جهان دگر نیز این عزاست }}


{{ب| کرده سیاه حلّه‌ی نور، این عزای کیست‌خیر النسا که مردمک چشم مصطفاست؟ }}
{{ب| کرده سیاه حلّه‌ی نور، این عزای کیست‌|خیر النسا که مردمک چشم مصطفاست؟ }}


{{ب| بنگر به نور چشم پیمبر چه می‌کننداین چشم کوفیان چه بلا چشم بی‌حیاست }}
{{ب| بنگر به نور چشم پیمبر چه می‌کنند|این چشم کوفیان چه بلا چشم بی‌حیاست }}


{{ب| یاقوت تشنگی شکند، از چه گشت خشک‌آن لب که یک ترشح از او چشمه‌ی بقاست }}
{{ب| یاقوت تشنگی شکند، از چه گشت خشک‌|آن لب که یک ترشح از او چشمه‌ی بقاست }}


{{ب| بلبل اگر ز واقعه‌ی کربلا نگفت‌گل را چه واقع است که پیراهنش قباست }}
{{ب| بلبل اگر ز واقعه‌ی کربلا نگفت‌|گل را چه واقع است که پیراهنش قباست }}


{{ب| از پا فتاده است درخت سعادتی‌کز بوستان دهر چو او گلبنی نخاست }}
{{ب| از پا فتاده است درخت سعادتی‌|کز بوستان دهر چو او گلبنی نخاست }}


{{ب| شاخ گلی شکست ز بستان مصطفاکز رنگ و بو فتاد گلستان مصطفا  }}
{{ب| شاخ گلی شکست ز بستان مصطفا|کز رنگ و بو فتاد گلستان مصطفا  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}




{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین‌و آن نامه‌ها و آرزوی خدمت حسین؟ }}
{{ب| ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین‌|و آن نامه‌ها و آرزوی خدمت حسین؟ }}


{{ب| ای قوم بی‌حیا چه شد آن شوق و اشتیاق‌آن جدّ و جهد در طلب حضرت حسین؟ }}
{{ب| ای قوم بی‌حیا چه شد آن شوق و اشتیاق‌|آن جدّ و جهد در طلب حضرت حسین؟ }}


{{ب| از نامه‌های شوم شما، مسلم عقیل‌با خویش کرد خوش الم فرقت حسین }}
{{ب| از نامه‌های شوم شما، مسلم عقیل‌|با خویش کرد خوش الم فرقت حسین }}


{{ب| با خود هزار گونه مشقّت قرارداداوّل یکی جدا شدن از صحبت حسین }}
{{ب| با خود هزار گونه مشقّت قرارداد|اوّل یکی جدا شدن از صحبت حسین }}


{{ب| او را به دست اهل مشقت گذاشتیدکو حرمت پیمبر و کو حرمت حسین؟ }}
{{ب| او را به دست اهل مشقت گذاشتید|کو حرمت پیمبر و کو حرمت حسین؟ }}


{{ب| ای وای بر شما و به محرومی شماافتد چو کار با نظر رحمت حسین }}
{{ب| ای وای بر شما و به محرومی شما|افتد چو کار با نظر رحمت حسین }}


{{ب| دیوان حشر چون شود و آورد بتول‌پر خون به پای عرش خدا کسوت حسین }}
{{ب| دیوان حشر چون شود و آورد بتول‌|پر خون به پای عرش خدا کسوت حسین }}


{{ب| حالی شود که پرده ز قهر خدا فتدوز بیم لرزه بر بدن انبیا فتد  }}
{{ب| حالی شود که پرده ز قهر خدا فتد|وز بیم لرزه بر بدن انبیا فتد  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}




{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| یا حضرت رسول حسین تو مضطر است‌وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است }}
{{ب| یا حضرت رسول حسین تو مضطر است‌|وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است }}


{{ب| یا حضرت رسول ببین بر حسین خویش‌کز هرطرف که می‌نگرد تیغ و خنجر است }}
{{ب| یا حضرت رسول ببین بر حسین خویش‌|کز هرطرف که می‌نگرد تیغ و خنجر است }}


{{ب| یا حضرت رسول، میان مخالفان‌بر خاک و خون فتاده ز پشت تکاور است }}
{{ب| یا حضرت رسول، میان مخالفان‌|بر خاک و خون فتاده ز پشت تکاور است }}


{{ب| یا مرتضی، حسین تو از ضرب دشمنان‌بنگر که چون حسین توبی یارو یاور است }}
{{ب| یا مرتضی، حسین تو از ضرب دشمنان‌|بنگر که چون حسین توبی یارو یاور است }}


{{ب| هیهات تو کجایی و کو ذو الفقار توامروز دست و ضربت تو سخت در خور است }}
{{ب| هیهات تو کجایی و کو ذو الفقار تو|امروز دست و ضربت تو سخت در خور است }}


{{ب| یا حضرت حسن ز جفای ستمگران‌جان بر لب برادر با جان برابر است }}
{{ب| یا حضرت حسن ز جفای ستمگران‌|جان بر لب برادر با جان برابر است }}


{{ب| ای فاطمه یتیم تو خفته است و بر سرش‌نی مادر است و نی پدر و نی برادر است }}
{{ب| ای فاطمه یتیم تو خفته است و بر سرش‌|نی مادر است و نی پدر و نی برادر است }}


{{ب| زین العباد ماند و کسش هم نفس نمانددر خیمه غیر پردگیان هیچ کس نماند  }}
{{ب| زین العباد ماند و کسش هم نفس نماند|در خیمه غیر پردگیان هیچ کس نماند  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}




{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| یاری نماند و کار از این و از آن گذشت‌آه مخدّرات حرم ز آسمان گذشت }}
{{ب| یاری نماند و کار از این و از آن گذشت‌|آه مخدّرات حرم ز آسمان گذشت }}


{{ب| واحسرتای تعزیه‌داران اهل بیت‌نی از مکان گذشت که از لا مکان گذشت }}
{{ب| واحسرتای تعزیه‌داران اهل بیت‌|نی از مکان گذشت که از لا مکان گذشت }}


{{ب| دست ستم قوی شد و بازوی کین گشادتیغ آن چنان براند که از استخوان گذشت }}
{{ب| دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد|تیغ آن چنان براند که از استخوان گذشت }}


{{ب| یا شاه انس و جان تویی آن که از برای تواز صد هزار جان و جهان می‌توان گذشت }}
{{ب| یا شاه انس و جان تویی آن که از برای تو|از صد هزار جان و جهان می‌توان گذشت }}


{{ب| ای من شهید رشک کسی که از وفای توبنهاد پای بر سر جان وز جان گذشت }}
{{ب| ای من شهید رشک کسی که از وفای تو|بنهاد پای بر سر جان وز جان گذشت }}


{{ب| جانها فدای حُرّ شهید و عقیده‌اش‌که آزاده‌وار از سر جان در جهان گذشت }}
{{ب| جانها فدای حُرّ شهید و عقیده‌اش‌|که آزاده‌وار از سر جان در جهان گذشت }}


{{ب| آن را که رفت و سر به ره ذو الجناح باخت‌این پای مزد بس که به سوی جنان گذشت }}
{{ب| آن را که رفت و سر به ره ذو الجناح باخت‌|این پای مزد بس که به سوی جنان گذشت }}


{{ب| وحشی کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشرکه‌اش روز نشر با شهدا می‌کنند حشر <ref>همان؛ ص 212 و 213.</ref> }}
{{ب| وحشی کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشر|که‌اش روز نشر با شهدا می‌کنند حشر <ref>همان؛ ص 212 و 213.</ref> }}