اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
آغا بن عابد شیروانی حائری. تحقیق محمد جمعة بادی و عباس ملا عطیه جمری. چاپ دوم: قم، ذوی القربی، 1428 ق. 576 + 26 + 658 + 659 ص، وزیری، سند.
اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات کتابی است درباره ‌ی **** که توسط آقا بن عابد دربندی شیروانی حائری نوشته شده و تحقیق آن را محمد جمعة بادی و عباس ملا عطیه جمری انجام داده است.


{{جعبه اطلاعات کتاب
| عنوان          = اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات
| عنوان اصلی      =
| برگرداننده      =
| ویراستار          =
| به کوشش    =
| تصویر          = اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات.jpg
| زیرنویس تصویر  =
| نویسنده        = آغا بن عابد دربندی شیروانی حائری
| تصویرگر        =
| طراح جلد        =
| زبان            = عربی
| مجموعه          =
| موضوع          =
| سبک            =
| ناشر            = ذوی القربی
| ناشر فارسی      =
| محل انتشارات    = قم
| تاریخ نشر      = 1428 ق
| تاریخ نشر فارسی =
| محل ناشر فارسی  =
| نوع رسانه      =
| صفحه            = 576 + 26 + 658 + 659
| قطع            =
| اندازه وزن                =
| شمارگان        =
| نوبت چاپ    = دوم
| تعداد جلد      =
| شابک            =
| کتاب‌خانهٔ ملی ایران    =
| پس از          =
| پیش از          =
}}


==نویسنده==
نویسندهٔ کتاب، آقا دربندی شیروانی، معروف به فاضل دربندی، از فقهای شیعه است. وی که خود را از صاحب جواهر و شیخ انصاری اعلم می‌دانست، سریع التأثّر و جدلگرا بود و با خبر ویّتی که در علوم و قدرتی که در جدل داشت، می‌توانست هر سخن نادرست را به اثبات برساند و به هر سخن درست خرده بگیرد. محمّد تنکابنی می‌گوید دربندی از شاگردان شریف العلماء مازندرانی بود و در مجلس درس اشکال و اعتراض و جدل می‌کرد و گاه می‌گفت: «بر فلان مطلب چهل یا پنجاه ایراد دارم. مرحوم شریف العلماء می‎فرمود که تو یک ایراد کن که خوب باشد، همان کافی است.» قصص العلماء، به کوشش محمّدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی (چاپ اول: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1383)، ص 13. بارها اتفاق می‌افتاد که مجلس درس به هم می‌خورد و «شریف العلماء می‌گفت: این را از مجلس بیرون کنید. پس بازوی او را می‌گرفتند و از مجلس بیرون می‌کردند. چون به دم در می‌رسید، می‌گفت: ای جماعت! من که رفتم، شما این سخن را قبول نکنید که این سخنش فاسد است» (همان، ص 130). در بندی «در اقامهٔ مصیبت حضرت سیدالشهداء مواظب و متصلب و راسخ بود؛ به نحوی که در بالای منبر از شدت گریه غش می‌کرد و در روز عاشورا لباس خود را از بدن می‌کند و لنگ می‌بست و خاک بر سر می‌ریخت و گل به بدن می‌مالید و به همان هیئت بر منبر می‌رفت» (همان، ص 132).
نویسندهٔ کتاب، آقا دربندی شیروانی، معروف به فاضل دربندی، از فقهای شیعه است. وی که خود را از صاحب جواهر و شیخ انصاری اعلم می‌دانست، سریع التأثّر و جدلگرا بود و با خبر ویّتی که در علوم و قدرتی که در جدل داشت، می‌توانست هر سخن نادرست را به اثبات برساند و به هر سخن درست خرده بگیرد. محمّد تنکابنی می‌گوید دربندی از شاگردان شریف العلماء مازندرانی بود و در مجلس درس اشکال و اعتراض و جدل می‌کرد و گاه می‌گفت: «بر فلان مطلب چهل یا پنجاه ایراد دارم. مرحوم شریف العلماء می‎فرمود که تو یک ایراد کن که خوب باشد، همان کافی است.» قصص العلماء، به کوشش محمّدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی (چاپ اول: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1383)، ص 13. بارها اتفاق می‌افتاد که مجلس درس به هم می‌خورد و «شریف العلماء می‌گفت: این را از مجلس بیرون کنید. پس بازوی او را می‌گرفتند و از مجلس بیرون می‌کردند. چون به دم در می‌رسید، می‌گفت: ای جماعت! من که رفتم، شما این سخن را قبول نکنید که این سخنش فاسد است» (همان، ص 130). در بندی «در اقامهٔ مصیبت حضرت سیدالشهداء مواظب و متصلب و راسخ بود؛ به نحوی که در بالای منبر از شدت گریه غش می‌کرد و در روز عاشورا لباس خود را از بدن می‌کند و لنگ می‌بست و خاک بر سر می‌ریخت و گل به بدن می‌مالید و به همان هیئت بر منبر می‌رفت» (همان، ص 132).


خط ۸: خط ۶۳:




وی سه کتاب دربارهٔ امام حسین -ع- دارد: سرمایهٔ ایمان و جواهر ایقان، سعادات ناصری و اکسیرالعبادات فی اسرارالنهادات که به اسرارالشهادة معروف است و با همین عنوان نیز چاپ شده. کتاب اول و دوم، ترجمه و تلخیص کتاب سوم است.  
وی سه کتاب دربارهٔ امام حسین (ع) دارد: سرمایهٔ ایمان و جواهر ایقان، سعادات ناصری و اکسیرالعبادات فی اسرارالنهادات که به اسرارالشهادة معروف است و با همین عنوان نیز چاپ شده. کتاب اول و دوم، ترجمه و تلخیص کتاب سوم است.  




خط ۲۹: خط ۸۴:




فاضل مذکور از علماء مبرزین و افاضل معروفین، و در اخلاص به خامس آل عبا -علیهم آلاف التحیة والثناء- بی‌نظیر بود، ولکن این کتاب در نزد علماء فن و نقادین احادیث و سِیَر بی‌وقع و بی‌اعتبار، و اعتماد بر آن کاشف از خرابی کار ناقل و قلّت بصیرت اوست در امور. با آنکه خود در آن کتاب تصریح به ضعف روایات آن اجزاء و ظهور علامات کذب و وضع در آن کرده، ولکن برای نقل آنها در آن کتاب عذری خواسته که در خرابی با روایات اجزاء شریک است.
فاضل مذکور از علماء مبرزین و افاضل معروفین، و در اخلاص به خامس آل عبا (علیهم آلاف التحیة والثناء) بی‌نظیر بود، ولکن این کتاب در نزد علماء فن و نقادین احادیث و سِیَر بی‌وقع و بی‌اعتبار، و اعتماد بر آن کاشف از خرابی کار ناقل و قلّت بصیرت اوست در امور. با آنکه خود در آن کتاب تصریح به ضعف روایات آن اجزاء و ظهور علامات کذب و وضع در آن کرده، ولکن برای نقل آنها در آن کتاب عذری خواسته که در خرابی با روایات اجزاء شریک است.




خط ۳۸: خط ۹۳:




اکسیرالعبادات مشتمل بر دوازده مقدمه و 44 مجلس و خاتمه است و خاتمهٔ آن نیز شامل سه مجلس. این کتاب، با وجود مفصل بودنش، تاریخ زندگی سیدالشهدا -ع- نیست، بلکه مقتل است و به قیام و شهادت آن حضرت و رخدادهای بعد از آن اختصاص دارد. تألیف آن هجده ماه به درازا کشیده و در ذیقعدهٔ 1272 پایان یافته است (ج 3، ص 633). از آنجا که نویسنده، کتابش را در دورهٔ سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نوشته، از او یاد و بدو دعا کرده و با القابی متعدد او را ستوده است (ج 1، ص 47-48).  
اکسیرالعبادات مشتمل بر دوازده مقدمه و 44 مجلس و خاتمه است و خاتمهٔ آن نیز شامل سه مجلس. این کتاب، با وجود مفصل بودنش، تاریخ زندگی سیدالشهدا (ع) نیست، بلکه مقتل است و به قیام و شهادت آن حضرت و رخدادهای بعد از آن اختصاص دارد. تألیف آن هجده ماه به درازا کشیده و در ذیقعدهٔ 1272 پایان یافته است (ج 3، ص 633). از آنجا که نویسنده، کتابش را در دورهٔ سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نوشته، از او یاد و بدو دعا کرده و با القابی متعدد او را ستوده است (ج 1، ص 47-48).  




خط ۵۵: خط ۱۱۰:
3. تحریف‌آمیز بودن آن. نه تنها خرافات و مجعولات و تحریفات و افسانه‌ها در این کتاب فراوان است، بلکه نویسنده آن‌ها را توجیه نیز کرده و دلایلی برای صحتشان تراشیده است.  
3. تحریف‌آمیز بودن آن. نه تنها خرافات و مجعولات و تحریفات و افسانه‌ها در این کتاب فراوان است، بلکه نویسنده آن‌ها را توجیه نیز کرده و دلایلی برای صحتشان تراشیده است.  


اکسیرالعبادات تحریف‌آمیزترین کتاب دربارهٔ امام حسین -ع- است.
اکسیرالعبادات تحریف‌آمیزترین کتاب دربارهٔ امام حسین (ع) است.




خط ۷۱: خط ۱۲۶:




اکسیرالعبادات حاصل جمع عقاید عالمان و عوام، از دورهٔ صفویه تا قاجاریه، دربارهٔ امام حسین -ع- است. به عبارت دیگر، حاصل آنچه در کتاب‌های مقتل آمده و در منابر و مجالس گفته می‌شده، کتاب اکسیرالعبادات شده است.
اکسیرالعبادات حاصل جمع عقاید عالمان و عوام، از دورهٔ صفویه تا قاجاریه، دربارهٔ امام حسین (ع) است. به عبارت دیگر، حاصل آنچه در کتاب‌های مقتل آمده و در منابر و مجالس گفته می‌شده، کتاب اکسیرالعبادات شده است.




بعضی نکته‌های قابل تأمل این کتاب به شرح زیر است: امام حسین -ع- مسلم را به کوفه فرستاد تا اولاً با مردم اتمام حجت کند و ثانیاً عدّه‌ای به او بپیوندند و به درجهٔ شهادت برسند (ج 1، ص 55). بکاء و زیارت از همهٔ عبادات واجب و مستحب، بدون استثنا، افضل است (ج 1، ص 122 و ج 2، ص 391). غنا در مراثی جایز است و بلکه مستحب (ج 1، ص 149 - 153). خودکشی در عزاداری بی‌اشکال است (ج 1، ص 165 - 167). شماری از اهل بیت امام حسین -ع- مانند حضرت عباس و علی اکبر و قاسم و زینب و ام‌کلثوم، واجد درجهٔ عصمت و علم لدنی بودند، و اصحاب و شهدا هم در شب عاشورا به درجهٔ عصمت رسیدند (ج 1، ص 274 و ج 2، ص 289 و 423 و 520 - 521 و 546-545). از امام حسین -ع- در روز عاشورا بیش از هزار معجزه صادر شد (ج 1، ص 473). قمه‌زنی جایز است و بلکه مستحب (ج 2، صں 209 و ج 3، ص 247- 249). روز عاشورا 72 ساعت بود (ج 2، ص 243 و 286 و ج 3، ص 36-39). زبیده، دختر امام حسین از همسرش شاه زنان و همسر قاسم بن حسن بود و مقبره‌اش در شهر ری است (ج 2، ص 317- 319). مدفن سر قاسم بن حسن در شمیران است و مدفن فرزند او، قاسم بن قاسم، در همانجاست. وی در دزآشوب به شهادت رسید (ج 2، ص 317- 319). حضرت ابوالفضل پس از جدا شدن دو دستش، باز هم جنگید و چنین چیزی، با اینکه خون بسیاری از انسان جاری می‌شود و حتی نمی‌تواند بنشیند، چه رسد به اینکه بایستد، و چه رسد به اینکه بجنگد، ممکن است (ج 2، ص 450-453). گرمای هوا در روز عاشورا هفتاد درجه بیشتر از اندازهٔ معمول بود، اما فقط امام حسین -ع- و ابلیس آن را احساس می‌کردند (ج 2، ص 606-607). زعفر جنّی، پادشاه جنّیان، در کربلا حاضر شد (ج 2، ص 631 - 634 و ج 3، ص 12- 13). بکاء و توحید قرین یکدیگرند. زیرا روایت شده است: من بکی علی الحسین وجبت له الجنة، و نیز روایت شده است: من قال لا اله الاالله وجبت له الجنة (ج 3، ص 75). هدف از آفرینش این جهان، تشکیل مجلس عزا و مصیبت برای سید الشهدا -ع- است (ج 3، ص 93). اسب امام حسین، چهل نفر را کشت و پس از شهادت آن حضرت، سرش را بر زمین کوبید تا مُرد و می‌گفت: الظلیمة الظلیمة من امّة قتلت ابن بنت نبیّها (ج 3، ص 101). شهربانو، پس از شهادت امام حسین -ع- سوار بر اسب آن حضرت شد و آن اسب، او را به شهر ری آورد (ج 3، ص ه 11 - 111). از انگشت ابهام امام در کربلا آب جاری شد و یکایک اصحاب از آن نوشیدند (ج 3 ص 113). پس از اینکه امام حسین -ع- در عاشورا کشته شد، در هنگام مغرب، برخاست و یکایک شهدا را به اسم صدا زد و آنان برخاستند. آنگاه مائده و شراب بهشتی حاضر شد و همگی بخوردند و سپس به حال نخست خود بازگشتند و اهل کوفه این رویداد را بالعیان دیدند (ج 3، ص 113). پانصد نفر از طرف ابن زیاد برای کشتن عبدالله بن عفیف، که نابینا بود، بسیج شدند و او در جنگ با ایشان، 73 نفر را کشت (ج 3، ص 270). هیچکس نمی‌توانست با نظر ریبه به اسیران اهل بیت نگاه کند (ج 3، ص 334-335). در عاشورا، لشکری از شام و حجاز نیز آمده بودند (ج 3، ص 447-449). ورود اهل بیت به کربلا در روز اربعین، معقول نیست و در روایات نیامده است (ج 3، ص 458 - 459). در روستای زرآباد قزوین درخت چناری است که روز عاشورا از آن خون جاری می‌شود (ج 3، ص 515-514). در دمشق، سنگی به شکل شیر است که روز عاشورا از چشم‌هایش خون جاری می‌شود (ج 3، ص 515).
بعضی نکته‌های قابل تأمل این کتاب به شرح زیر است: امام حسین (ع) مسلم را به کوفه فرستاد تا اولاً با مردم اتمام حجت کند و ثانیاً عدّه‌ای به او بپیوندند و به درجهٔ شهادت برسند (ج 1، ص 55). بکاء و زیارت از همهٔ عبادات واجب و مستحب، بدون استثنا، افضل است (ج 1، ص 122 و ج 2، ص 391). غنا در مراثی جایز است و بلکه مستحب (ج 1، ص 149 - 153). خودکشی در عزاداری بی‌اشکال است (ج 1، ص 165 - 167). شماری از اهل بیت امام حسین (ع) مانند حضرت عباس و علی اکبر و قاسم و زینب و ام‌کلثوم، واجد درجهٔ عصمت و علم لدنی بودند، و اصحاب و شهدا هم در شب عاشورا به درجهٔ عصمت رسیدند (ج 1، ص 274 و ج 2، ص 289 و 423 و 520 - 521 و 546-545). از امام حسین (ع) در روز عاشورا بیش از هزار معجزه صادر شد (ج 1، ص 473). قمه‌زنی جایز است و بلکه مستحب (ج 2، صں 209 و ج 3، ص 247- 249). روز عاشورا 72 ساعت بود (ج 2، ص 243 و 286 و ج 3، ص 36-39). زبیده، دختر امام حسین از همسرش شاه زنان و همسر قاسم بن حسن بود و مقبره‌اش در شهر ری است (ج 2، ص 317- 319). مدفن سر قاسم بن حسن در شمیران است و مدفن فرزند او، قاسم بن قاسم، در همانجاست. وی در دزآشوب به شهادت رسید (ج 2، ص 317- 319). حضرت ابوالفضل پس از جدا شدن دو دستش، باز هم جنگید و چنین چیزی، با اینکه خون بسیاری از انسان جاری می‌شود و حتی نمی‌تواند بنشیند، چه رسد به اینکه بایستد، و چه رسد به اینکه بجنگد، ممکن است (ج 2، ص 450-453). گرمای هوا در روز عاشورا هفتاد درجه بیشتر از اندازهٔ معمول بود، اما فقط امام حسین (ع) و ابلیس آن را احساس می‌کردند (ج 2، ص 606-607). زعفر جنّی، پادشاه جنّیان، در کربلا حاضر شد (ج 2، ص 631 - 634 و ج 3، ص 12- 13). بکاء و توحید قرین یکدیگرند. زیرا روایت شده است: من بکی علی الحسین وجبت له الجنة، و نیز روایت شده است: من قال لا اله الاالله وجبت له الجنة (ج 3، ص 75). هدف از آفرینش این جهان، تشکیل مجلس عزا و مصیبت برای سید الشهدا (ع) است (ج 3، ص 93). اسب امام حسین، چهل نفر را کشت و پس از شهادت آن حضرت، سرش را بر زمین کوبید تا مُرد و می‌گفت: الظلیمة الظلیمة من امّة قتلت ابن بنت نبیّها (ج 3، ص 101). شهربانو، پس از شهادت امام حسین (ع) سوار بر اسب آن حضرت شد و آن اسب، او را به شهر ری آورد (ج 3، ص ه 11 - 111). از انگشت ابهام امام در کربلا آب جاری شد و یکایک اصحاب از آن نوشیدند (ج 3 ص 113). پس از اینکه امام حسین (ع) در عاشورا کشته شد، در هنگام مغرب، برخاست و یکایک شهدا را به اسم صدا زد و آنان برخاستند. آنگاه مائده و شراب بهشتی حاضر شد و همگی بخوردند و سپس به حال نخست خود بازگشتند و اهل کوفه این رویداد را بالعیان دیدند (ج 3، ص 113). پانصد نفر از طرف ابن زیاد برای کشتن عبدالله بن عفیف، که نابینا بود، بسیج شدند و او در جنگ با ایشان، 73 نفر را کشت (ج 3، ص 270). هیچکس نمی‌توانست با نظر ریبه به اسیران اهل بیت نگاه کند (ج 3، ص 334-335). در عاشورا، لشکری از شام و حجاز نیز آمده بودند (ج 3، ص 447-449). ورود اهل بیت به کربلا در روز اربعین، معقول نیست و در روایات نیامده است (ج 3، ص 458 - 459). در روستای زرآباد قزوین درخت چناری است که روز عاشورا از آن خون جاری می‌شود (ج 3، ص 515-514). در دمشق، سنگی به شکل شیر است که روز عاشورا از چشم‌هایش خون جاری می‌شود (ج 3، ص 515).




از دیگر نکته‌های قابل تأمل کتاب، بحث دربارهٔ تعداد کشته‌شدگان به دست امام حسین -ع- و اصحابش است. نویسنده در جایی می‌گوید مرثیه‌خوانان نقل می‌کنند هنگامی که علی اکبر کشته شد، امام حسین عهد کرد که آنقدر از دشمنان را بکشد تا سیل خون جاری شود و به رکاب اسبش برسد. پس آن حضرت چنین کرد و عده‌ای را بدین صورت کشت که با یک دست دو پای کسی را می‌گرفت و با دست دیگر دو پای کس دیگر را و سرشان را به هم می‌زد. دوازده هزار، یا پانزده هزار، بدین صورت کشته شدند. همچنین آن حضرت به عده‌ای گفت «موتوا اعداءالله»، و صد هزار نفر بدین گونه مردند. نویسنده پس از نقل این رویداد می‌گوید چنین چیزی ممکن است، اما در منابع نیامده و بعید است (ج 2، ص 526 - 527).
از دیگر نکته‌های قابل تأمل کتاب، بحث دربارهٔ تعداد کشته‌شدگان به دست امام حسین (ع) و اصحابش است. نویسنده در جایی می‌گوید مرثیه‌خوانان نقل می‌کنند هنگامی که علی اکبر کشته شد، امام حسین عهد کرد که آنقدر از دشمنان را بکشد تا سیل خون جاری شود و به رکاب اسبش برسد. پس آن حضرت چنین کرد و عده‌ای را بدین صورت کشت که با یک دست دو پای کسی را می‌گرفت و با دست دیگر دو پای کس دیگر را و سرشان را به هم می‌زد. دوازده هزار، یا پانزده هزار، بدین صورت کشته شدند. همچنین آن حضرت به عده‌ای گفت «موتوا اعداءالله»، و صد هزار نفر بدین گونه مردند. نویسنده پس از نقل این رویداد می‌گوید چنین چیزی ممکن است، اما در منابع نیامده و بعید است (ج 2، ص 526 - 527).




خط ۸۳: خط ۱۳۸:




از همه عجیبتر، مطالبی است که نویسنده از ابن عصفور بحرانی نقل می‌کند. در جایی از کتاب، که در این چاپ از کتاب حذف شده است، به نقل از او می‌گوید لشکر ابن زیاد 460000 نفر بودند و امام حسین -ع- 330000 نفر را کشت و هشتاد هزار نفر باقی ماندند. حضرت عباس 25000 نفر را کشت و اهل بیت امام حسین نیز 25000 نفر را کشتند (اسرار الشهادة، تهران، انتشارات اعلمی، ص 345).  
از همه عجیبتر، مطالبی است که نویسنده از ابن عصفور بحرانی نقل می‌کند. در جایی از کتاب، که در این چاپ از کتاب حذف شده است، به نقل از او می‌گوید لشکر ابن زیاد 460000 نفر بودند و امام حسین (ع) 330000 نفر را کشت و هشتاد هزار نفر باقی ماندند. حضرت عباس 25000 نفر را کشت و اهل بیت امام حسین نیز 25000 نفر را کشتند (اسرار الشهادة، تهران، انتشارات اعلمی، ص 345).  




در جایی دیگر، به نقل از ابن عصفور، می‌گوید لشکر عمر بن سعد پانصد هزار نفر بودند و امام حسین -ع- چهارصد هزار نفر را کشت (ج 2، ص 527 - 528 و ج 3، ص 35 -36). آنگاه نویسنده می‌افزاید من گمان نمی‌کنم آنچه را از ابن عصفور نقل می‌کنند، صحیح باشد (ج 3، ص 39).  
در جایی دیگر، به نقل از ابن عصفور، می‌گوید لشکر عمر بن سعد پانصد هزار نفر بودند و امام حسین (ع) چهارصد هزار نفر را کشت (ج 2، ص 527 - 528 و ج 3، ص 35 -36). آنگاه نویسنده می‌افزاید من گمان نمی‌کنم آنچه را از ابن عصفور نقل می‌کنند، صحیح باشد (ج 3، ص 39).  




رأی نویسنده این است که امام حسین -ع- پنجاه هزار نفر، بلکه بیشتر از صد هزار نفر را کشت (ج 3، ص 39). و قدر متیقّن و آنچه همگان بر آن اتفاق دارند، این است که امام حسین حداقل 1950 نفر را کشت (ج 3، ص 35). دربارهٔ حضرت ابوالفضل به نقل از عده‌ای می‌گوید که  25000 نفر را کشت (ج 3، ص 36). دربارهٔ حضرت علی اکبر می‌گوید حداقل آن را که بپذیریم، گزارش شهاب الدین عاملی است که نقل می‌کند وی 2080 نفر را کشت (ج2، ص 516-517 و 543 و 552-553).
رأی نویسنده این است که امام حسین (ع) پنجاه هزار نفر، بلکه بیشتر از صد هزار نفر را کشت (ج 3، ص 39). و قدر متیقّن و آنچه همگان بر آن اتفاق دارند، این است که امام حسین حداقل 1950 نفر را کشت (ج 3، ص 35). دربارهٔ حضرت ابوالفضل به نقل از عده‌ای می‌گوید که  25000 نفر را کشت (ج 3، ص 36). دربارهٔ حضرت علی اکبر می‌گوید حداقل آن را که بپذیریم، گزارش شهاب الدین عاملی است که نقل می‌کند وی 2080 نفر را کشت (ج2، ص 516-517 و 543 و 552-553).




خط ۹۷: خط ۱۵۲:
برای تحقیق بیشتر دربارهٔ فاضل دربندی و ترجمه‌ها و چاپ‌های این کتابش به کتاب ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری (ج 2، ص 985-987)، رجوع شود.
برای تحقیق بیشتر دربارهٔ فاضل دربندی و ترجمه‌ها و چاپ‌های این کتابش به کتاب ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری (ج 2، ص 985-987)، رجوع شود.


==جستارهای وابسته==
* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=1505029&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author کتاب شناسی اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات در سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران]


==منابع==
==منابع==
خط ۱۰۲: خط ۱۶۰:
کتابشناسی تاریخی امام حسین علیه‌السلام، محمد اسفندیاری، ص 78-85.
کتابشناسی تاریخی امام حسین علیه‌السلام، محمد اسفندیاری، ص 78-85.


==پی نوشت==


[[رده:کتاب‌ها]]
[[رده:کتاب‌ها]]