سید محمد خسرونژاد: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سید محمد خسرو نژاد''' یکی از شاعران معاصر است. | '''سید محمد خسرو نژاد''' ( 1311 ه.ش) یکی از شاعران معاصر است. | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام =سید محمد خسرو نژاد | | نام =سید محمد خسرو نژاد | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
== زندگینامه == | |||
سید محمد خسرو نژاد فرزند سید عبد اللّه در سال 1311 ه. ش در مشهد مقدس به دنیا آمد تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود گذراند و سپس به پیشهی نجاری روی آورد و در ضمن کار توانست با ادامه تحصیل دیپلم ادبی را اخذ نماید، سپس به استخدام هنرستان درآمد. وی در آغاز نوحه میسرود و پس از آن تمایل به غزلسرایی پیدا نمود. | سید محمد خسرو نژاد فرزند سید عبد اللّه در سال 1311 ه. ش در مشهد مقدس به دنیا آمد تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود گذراند و سپس به پیشهی نجاری روی آورد و در ضمن کار توانست با ادامه تحصیل دیپلم ادبی را اخذ نماید، سپس به استخدام هنرستان درآمد. وی در آغاز نوحه میسرود و پس از آن تمایل به غزلسرایی پیدا نمود. | ||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
===توبهی حرّ=== | ===توبهی حرّ=== | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
{{ب| میدهد آب فرات آتش دل را تسکین|خاک کوی تو شفایِ دلِ مشتاقان است <ref>اشک خون؛ ص 237.</ref> }} | {{ب| میدهد آب فرات آتش دل را تسکین|خاک کوی تو شفایِ دلِ مشتاقان است <ref>اشک خون؛ ص 237.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| class="" style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt"> آن حسینی که به جسم همه عالم جان است</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">کشته شد گرچه، ولی زندهی جاویدان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> جان عالم به فدایش که به صحرای بلا</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">کرد، کاری که بدان عقل بشر حیران است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> جدّ او احمد و بابش علی و فاطمه مام</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">چون حسن منبع جود و کرم و احسان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> من کجا راه بدان ساحت قدسی ببرم</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">آنکه بر درگه او روح الامین دربان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> صدف سینهی ما را بشکافند اگر</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">گوهر مهر تو در سینهی ما پنهان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> تا جهان بوده و باقیست چنین بوده و هست</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">قسمت مرد خدا رنج و غم و حرمان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> پای آن کس که نرفت از پی باطل، در بند</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">جای آن کس که سخن گفت ز حق، زندان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> نور آن سر که نشد در بر ظالم تسلیم</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">گر رود بر سر نی تا به ابد تابان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> تا تو در بحر گُنه فُلک نجاتی ما را</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">کی مرا خوف به دل از خطر طوفان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> من گدای توام و فخر کنم بر همه کس</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">هر که در کوی تو گردید گدا، سلطان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> هیچ کس از در جود تو نگردد محروم</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">آن که از لطف تو مأیوس بود، شیطان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> حسرت کربُ بلای تو بود در دل ما</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">که به یاد حرمت دیدهی ما گریان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> حبّ و بغض تو بود جنّت و دوزخ زیرا</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">در یکی کفر بود در دگری ایمان است </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> میدهد آب فرات آتش دل را تسکین</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">خاک کوی تو شفایِ دلِ مشتاقان است <ref>اشک خون؛ ص 237.</ref> </span> | |||
|} | |||
<br /> | |||
== منابع == | |||
* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1278-1279.] | |||
== | |||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1278-1279. | |||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۷۶: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references /> |
نسخهٔ ۲۷ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۰۸
سید محمد خسرو نژاد ( 1311 ه.ش) یکی از شاعران معاصر است.
سید محمد خسرو نژاد | |
---|---|
زادروز | 1311 ه. ش |
سبک نوشتاری | غزلسرا |
زندگینامه
سید محمد خسرو نژاد فرزند سید عبد اللّه در سال 1311 ه. ش در مشهد مقدس به دنیا آمد تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود گذراند و سپس به پیشهی نجاری روی آورد و در ضمن کار توانست با ادامه تحصیل دیپلم ادبی را اخذ نماید، سپس به استخدام هنرستان درآمد. وی در آغاز نوحه میسرود و پس از آن تمایل به غزلسرایی پیدا نمود.
اشعار
توبهی حرّ
نادم و دلخسته و زار و پریشان آمدم | یا حسین از کردههای خود پشیمان آمدم | |
تا کنی بر من ترحّم ای عزیز فاطمه | در حضور حضرتت با چشم گریان آمدم | |
دردمندم ای مرا خاک درت کُحل بصر | بر در دار الشفایت بهر درمان آمدم | |
این خطا کار پشیمان را مران از درگهت | چون که با امّید عفو و لطف و احسان آمدم | |
یا بکش ای حکم تو حکم خدا، یا عفو کن | چون به درگاهت به امید فراوان آمدم | |
میهمانم کن به یک لبخند بخشش ای کریم | گر درین مهمانسرا ناخوانده مهمان آمدم | |
خارم و در گلشن قدس تو رو آوردهام | مورم و بر درگه جود سلیمان آمدم | |
سدّ راهت گرچه از اول شدم از گمرهی | حالیا با شرمساری بهر جبران آمدم | |
گرچه آزردم دل اهل حریمت را کنون | تا بسازم جان خود بهر تو قربان آمدم | |
بندهام «حُرّ» پشیمانم تویی مولای من | حکم فرما کز پی اجرای فرمان آمدم | |
تا بریزم خون خود را در ره دین خدا | تا کنم جان را فدا در راه جانان آمدم |
آن حسینی که به جسم همه عالم جان است | کشته شد گرچه، ولی زندهی جاویدان است | |
جان عالم به فدایش که به صحرای بلا | کرد، کاری که بدان عقل بشر حیران است | |
جدّ او احمد و بابش علی و فاطمه مام | چون حسن منبع جود و کرم و احسان است | |
من کجا راه بدان ساحت قدسی ببرم | آنکه بر درگه او روح الامین دربان است | |
صدف سینهی ما را بشکافند اگر | گوهر مهر تو در سینهی ما پنهان است | |
تا جهان بوده و باقیست چنین بوده و هست | قسمت مرد خدا رنج و غم و حرمان است | |
پای آن کس که نرفت از پی باطل، در بند | جای آن کس که سخن گفت ز حق، زندان است | |
نور آن سر که نشد در بر ظالم تسلیم | گر رود بر سر نی تا به ابد تابان است | |
تا تو در بحر گُنه فُلک نجاتی ما را | کی مرا خوف به دل از خطر طوفان است | |
من گدای توام و فخر کنم بر همه کس | هر که در کوی تو گردید گدا، سلطان است | |
هیچ کس از در جود تو نگردد محروم | آن که از لطف تو مأیوس بود، شیطان است | |
حسرت کربُ بلای تو بود در دل ما | که به یاد حرمت دیدهی ما گریان است | |
حبّ و بغض تو بود جنّت و دوزخ زیرا | در یکی کفر بود در دگری ایمان است | |
میدهد آب فرات آتش دل را تسکین | خاک کوی تو شفایِ دلِ مشتاقان است [۱] |
آن حسینی که به جسم همه عالم جان است | کشته شد گرچه، ولی زندهی جاویدان است | |
جان عالم به فدایش که به صحرای بلا | کرد، کاری که بدان عقل بشر حیران است | |
جدّ او احمد و بابش علی و فاطمه مام | چون حسن منبع جود و کرم و احسان است | |
من کجا راه بدان ساحت قدسی ببرم | آنکه بر درگه او روح الامین دربان است | |
صدف سینهی ما را بشکافند اگر | گوهر مهر تو در سینهی ما پنهان است | |
تا جهان بوده و باقیست چنین بوده و هست | قسمت مرد خدا رنج و غم و حرمان است | |
پای آن کس که نرفت از پی باطل، در بند | جای آن کس که سخن گفت ز حق، زندان است | |
نور آن سر که نشد در بر ظالم تسلیم | گر رود بر سر نی تا به ابد تابان است | |
تا تو در بحر گُنه فُلک نجاتی ما را | کی مرا خوف به دل از خطر طوفان است | |
من گدای توام و فخر کنم بر همه کس | هر که در کوی تو گردید گدا، سلطان است | |
هیچ کس از در جود تو نگردد محروم | آن که از لطف تو مأیوس بود، شیطان است | |
حسرت کربُ بلای تو بود در دل ما | که به یاد حرمت دیدهی ما گریان است | |
حبّ و بغض تو بود جنّت و دوزخ زیرا | در یکی کفر بود در دگری ایمان است | |
میدهد آب فرات آتش دل را تسکین | خاک کوی تو شفایِ دلِ مشتاقان است [۲] |