سید محمد ضیاء قاسمی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «سید محمد ضیاء قاسمی فرزند سخی به سال 1354 ه. ش در «بهسود» از استان «میدان قهر» ک...» ایجاد کرد) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سید محمد ضیاء قاسمی''' فرزند سخی شاعر معاصر افغانی است ؛ سید ضیاء قاسمی علاوه بر فعالیتهای مطبوعاتی دبیرخانهی ادبیات افغانستان در یکی از فرهنگسراهای تهران است. | |||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام = سید محمد ضیاء قاسمی | |||
| تصویر = ضیا قاسمی.jpg | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت = | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب = | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها = | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر = | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
| imdb_id = | |||
| soure_id = | |||
| جوایز اسکار = | |||
| جوایز آفی = | |||
| جایزه اریل = | |||
| جوایز بافتا = | |||
| جوایز سزار = | |||
| جوایز امی = | |||
| filmfareawards = | |||
| جوایز جمینای = | |||
| جوایز گوی طلایی = | |||
| جوایز تمشک طلایی = | |||
| جوایز گویا = | |||
| جوایز گرمی = | |||
| جوایز ایفتا = | |||
| جوایز لورنس الیور = | |||
| naacpimageawards = | |||
| جوایز فیلم ملی = | |||
| جوایز ساگه = | |||
| جوایز تونی = | |||
| جوایز سیمرغ بلورین = | |||
| جوایز جشن سینمای ایران = | |||
| جوایز حافظ = | |||
| جوایز = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
==دربارهی شاعر== | |||
سید محمد ضیاء قاسمی فرزند سخی به سال 1354 ه. ش در «بهسود» از استان «میدان قهر» کشور افغانستان به دنیا آمد وی در سال 1364 به ایران هجرت نمود. | سید محمد ضیاء قاسمی فرزند سخی به سال 1354 ه. ش در «بهسود» از استان «میدان قهر» کشور افغانستان به دنیا آمد وی در سال 1364 به ایران هجرت نمود. | ||
خط ۷: | خط ۸۷: | ||
از سید ضیاء تاکنون یک مجموعه به نام «گزیده ادبیات معاصر شماره 130» منتشر شده است. قاسمی در سبک کلاسیک فقط غزل میسراید و در شعر نو نیز قالب سپید را ترجیح میدهد. | از سید ضیاء تاکنون یک مجموعه به نام «گزیده ادبیات معاصر شماره 130» منتشر شده است. قاسمی در سبک کلاسیک فقط غزل میسراید و در شعر نو نیز قالب سپید را ترجیح میدهد. | ||
==اشعار== | |||
===شعلهور در خون:=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۳۰: | خط ۱۱۰: | ||
===بیتاب پریدن:=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۵۰: | خط ۱۳۰: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1686. | *دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1686. | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== |
نسخهٔ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۴۸
سید محمد ضیاء قاسمی فرزند سخی شاعر معاصر افغانی است ؛ سید ضیاء قاسمی علاوه بر فعالیتهای مطبوعاتی دبیرخانهی ادبیات افغانستان در یکی از فرهنگسراهای تهران است.
سید محمد ضیاء قاسمی | |
---|---|
دربارهی شاعر
سید محمد ضیاء قاسمی فرزند سخی به سال 1354 ه. ش در «بهسود» از استان «میدان قهر» کشور افغانستان به دنیا آمد وی در سال 1364 به ایران هجرت نمود.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و هم اکنون در مقطع کارشناسی در زمینه سینما در دانشکدهی صدا و سیما مشغول به تحصیل است.
وی فعالیت شعری خود را از سال 1370 و با همکاری نزدیک با مطبوعات به طور جدی آغاز نمود و مسئول جلسهی افغانستان در حوزه هنری سازمان تبلیغات بوده است.
از سید ضیاء تاکنون یک مجموعه به نام «گزیده ادبیات معاصر شماره 130» منتشر شده است. قاسمی در سبک کلاسیک فقط غزل میسراید و در شعر نو نیز قالب سپید را ترجیح میدهد.
اشعار
شعلهور در خون:
بیابانت کفن شد تا بمانی شعلهور در خون | گلستانی شبیه در لامکانی شعلهور در خون | |
زمین و آسمان در خویش میپیچند از آن روز | که بر پا کردهای آتشفشانی شعلهور در خون | |
تو نوحی میبری هر روز هفتاد و دو دریا را | به سمت عاشقی با بادبانی شعلهور در خون | |
دو بال سرخ افتادند از ماه و علم خم شد | کنار رود جا ماند آسمانی شعلهور در خون | |
صدایت بوی باران داشت تا خواند آیهی گل را | سرت بالای نی چون کهکشانی شعلهور در خون | |
و قبله در نگاه تیغ جاری شد که با حلقت | نماز آخرینت را بخوانی شعلهور در خون | |
دلت را ریختی ای مرد، در حلقوم آهنها | غزل خواندی در آتش با زبانی شعلهور در خون |
بیتاب پریدن:
بیتاب که او را نکند دیر بخواهد | میرفت که آب از شرر تیر بخواهد | |
میدید پدر در «جگر معرکه» تنهاست | شایستهی او نیست دگر شیر بخواهد | |
میدید کسی نیست علم را بفرازد | میدید کسی نیست که شمشیر بخواهد | |
وقتی که زمین تشنهی خون گل سرخ است | باید که گلویش ز کمان گیر بخواهد | |
میرفت سوی معرکه بیتاب پریدن | بیتاب که او را نکند دیر بخواهد |
منابع
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1686.