حبیب الله خباز: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «حبیب اللّه خبّاز، فرزند میرزا حسین مسگر، در سال 1296 ه. ش. در شهر کاشان به دنیا آ...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
حبیب اللّه | '''حبیب اللّه خبّاز''' | ||
فرزند میرزا حسین مسگر، در سال 1296 ه.ش ، در شهر کاشان به دنیا آمد. | |||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام = حبیب الله خباز | |||
| تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت = ایرانی | |||
| تاریخ تولد = 1296 ه.ش | |||
| محل تولد = کاشان | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب = | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها = گل افشان ، ارمغان کاشان ، سرودههای انقلابی | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = دیوان خبّاز کاشانی ، دیوان نجیب کاشانی | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر = | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
| imdb_id = | |||
| soure_id = | |||
| جوایز اسکار = | |||
| جوایز آفی = | |||
| جایزه اریل = | |||
| جوایز بافتا = | |||
| جوایز سزار = | |||
| جوایز امی = | |||
| filmfareawards = | |||
| جوایز جمینای = | |||
| جوایز گوی طلایی = | |||
| جوایز تمشک طلایی = | |||
| جوایز گویا = | |||
| جوایز گرمی = | |||
| جوایز ایفتا = | |||
| جوایز لورنس الیور = | |||
| naacpimageawards = | |||
| جوایز فیلم ملی = | |||
| جوایز ساگه = | |||
| جوایز تونی = | |||
| جوایز سیمرغ بلورین = | |||
| جوایز جشن سینمای ایران = | |||
| جوایز حافظ = | |||
| جوایز = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
==زندگینامه== | |||
حبیب الله خباز در سن بیست سالگی به فکر سواد آموزی افتاد و برای با سواد شدن از پسر داییاش که به تازگی گواهینامهی شش سالهی ابتدایی را گرفته بود، کمک خواست و خواندن و نوشتن را آموخت. | |||
خبّاز گوید: «از زمانی که توانستم خواندن و نوشتن را بیاموزم، شروع به شعر گفتن کردم، و برای پیشرفت کار به انجمنهای ادبی رفتم، و از راهنماییهای اهل شعر و ادب استفاده کردم». | خبّاز گوید: «از زمانی که توانستم خواندن و نوشتن را بیاموزم، شروع به شعر گفتن کردم، و برای پیشرفت کار به انجمنهای ادبی رفتم، و از راهنماییهای اهل شعر و ادب استفاده کردم». | ||
==آثار== | |||
خبّاز آثاری نیز از خود به جا گذاشته که از آن جمله است: «گل افشان» در چهار جلد شامل مصایب و مراثی، «ارمغان کاشان» دربارهی شعرای کاشان. «سرودههای انقلابی» و در ضمن دیوان خبّاز کاشانی و دیوان نجیب کاشانی و جزوهای راجع به سلطانعلی بن امام محمّد باقر (ع) را چاپ کرده است. | خبّاز آثاری نیز از خود به جا گذاشته که از آن جمله است: «گل افشان» در چهار جلد شامل مصایب و مراثی، «ارمغان کاشان» دربارهی شعرای کاشان. «سرودههای انقلابی» و در ضمن دیوان خبّاز کاشانی و دیوان نجیب کاشانی و جزوهای راجع به سلطانعلی بن امام محمّد باقر (ع) را چاپ کرده است. | ||
==اشعار== | |||
===شعر اول=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| سکینه گفت عمو جان تو عهد بستی و رفتی|چه شد که قلب من و عهد خود شکستنی و رفتی }} | {{ب| سکینه گفت عمو جان تو عهد بستی و رفتی|چه شد که قلب من و عهد خود شکستنی و رفتی }} | ||
خط ۲۴: | خط ۱۰۷: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===شعر دوم=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| گفت ای صد پاره تن، عبّاس من! تنها چرا!|خواستی از من جدا گردی در این صحرا، چرا؟ }} | {{ب| گفت ای صد پاره تن، عبّاس من! تنها چرا!|خواستی از من جدا گردی در این صحرا، چرا؟ }} |
نسخهٔ ۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۵۸
حبیب اللّه خبّاز فرزند میرزا حسین مسگر، در سال 1296 ه.ش ، در شهر کاشان به دنیا آمد.
حبیب الله خباز | |
---|---|
زادروز | 1296 ه.ش کاشان |
ملیت | ایرانی |
کتابها | گل افشان ، ارمغان کاشان ، سرودههای انقلابی |
دیوان سرودهها | دیوان خبّاز کاشانی ، دیوان نجیب کاشانی |
زندگینامه
حبیب الله خباز در سن بیست سالگی به فکر سواد آموزی افتاد و برای با سواد شدن از پسر داییاش که به تازگی گواهینامهی شش سالهی ابتدایی را گرفته بود، کمک خواست و خواندن و نوشتن را آموخت.
خبّاز گوید: «از زمانی که توانستم خواندن و نوشتن را بیاموزم، شروع به شعر گفتن کردم، و برای پیشرفت کار به انجمنهای ادبی رفتم، و از راهنماییهای اهل شعر و ادب استفاده کردم».
آثار
خبّاز آثاری نیز از خود به جا گذاشته که از آن جمله است: «گل افشان» در چهار جلد شامل مصایب و مراثی، «ارمغان کاشان» دربارهی شعرای کاشان. «سرودههای انقلابی» و در ضمن دیوان خبّاز کاشانی و دیوان نجیب کاشانی و جزوهای راجع به سلطانعلی بن امام محمّد باقر (ع) را چاپ کرده است.
اشعار
شعر اول
سکینه گفت عمو جان تو عهد بستی و رفتی | چه شد که قلب من و عهد خود شکستنی و رفتی | |
نگشت آب میسّر، نیامدی ز چه دیگر | چه شد که رشتهی الفت ز ما گسستی و رفتی | |
برادرت به حرم ایستاده بیکس و تنها | بیا که سرو قدش را ز غم شکستی و رفتی | |
نبود آب نباشد، چرا به خیمه نیایی؟ | ز تشنگان دل آزرده، دست شستی و رفتی | |
عمو تو رفتی، و ما میرویم سوی اسیری | به ناقه محمل ما بیکسان نبستی و رفتی | |
مگر نبود عمو جای من به دامن لطفت؟ | مرا به خاک نشاندی و به خون نشستی و رفتی | |
حسین از غم بیدستیات ز پای در افتاد | ولی تو از غم و رنج زمانه رستی و رفتی | |
برای آب، عمو جان شد آب، اصغرم امروز | نیامدی دل ما را ز غصّه خستی و رفتی |
شعر دوم
گفت ای صد پاره تن، عبّاس من! تنها چرا! | خواستی از من جدا گردی در این صحرا، چرا؟ | |
بیحسینت تر نکردی لب ز آب ای تشنه لب | سوی کوثر میروی، خوش میروی بیما چرا؟ | |
اندر این جا یک بیابان دشمن است و من غریب | پیش چشمم خواستی غلتی به خون، این جا چرا؟ | |
گر نیاوردی به کف آب روان دستت چه شد | تشنه جان دادی برادر جان لب دریا چرا؟ | |
از عمود کین سرت بشکست و شد دستت جدا | این همه زخم سنان جا داده بر اعضا، چرا؟ | |
حالیا من مانده تنها وین عیال در به در | میروی تنها برادر جان! برو حالا چرا؟ | |
خواب امشب میرود از دیدهی طفلان من | دیده بستی از جهان، از عترت طاها چرا؟ | |
نالهی «أدرک أخایت» قامتم در هم شکست | آمدم دیر آمدم، در موج خون مأوا چرا؟ | |
هست ای «خبّاز» عبّاس علی باب المراد | ورنه اندر ماتمش این شورش و غوغا چرا؟ |
پرچم خونین:
گفت آنکه نیست پیرو حق همصدای ما | گردد جدا ز حادثهی کربلای ما | |
بیرون رود به شب چو هریمن از این حرم | تا آنکه نشنود به غریبی ندای ما | |
این رزمگاه بیشهی شیران وحدت است | رو به خصال کم کند از سر هوای ما | |
این کاروان روان به دیار شهادتاند | وین کربلاست گر به بلایش بلای ما | |
ما با خدای بر سر عهدیم و مردمی | گر بگسلند، نگسلد از ما خدای ما | |
ما خون خون به دین خدا هدیه میدهیم | باری خداست عزّ و جل خونبهای ما | |
تن زیر بار ننگ نباید دهد بشر | این درد را دواست به دار الشفای ما | |
در پایگاه عشق به کف جان نهادهایم | این رتبه نیست در خور هرکس سوای ما | |
پاداش حق طلب، به شهادت شود تمام | شهد شهادت است گوارا برای ما | |
ما کاروان کعبهی عشق و شهادتیم | از ما جدا شو ای که نهای پا به پای ما | |
شوییم نقش ظلم و ستم را به خون خویش | شد قبلهی حریم خدا رهنمای ما | |
عبّاس و عون و قاسم و اکبر ستادهاند | هریک صفا دهند به سعی و صفای ما | |
هرکس که میرود، برود، اصغرم به جاست | این غنچه سرخ میشود اندر منای ما | |
این پرچمی که پرچم خونین نهضت است | بر دوش زینب است و بود در قفای ما | |
وان عندلیب گلشن زهرا سکینهام | دارد نوای تعزیت نینوای ما |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1196-1197.