ابن حماد: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''اشاره''' ابو الحسن علی بن حمّاد بن عبید اللّه بن حمّاد عبدی <ref>عبدی یعنی منس...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
'''رثای حسین بن علی (ع):''' | |||
1- للّه ما صنعت فینا ید البینکم من حشا أقرحت منّا و من عین؟! | |||
2- مالی و للبین؟! لا أهلّا بطلعتهکم فرّق البین قدما بین الفین؟! | |||
3- کانا کغصنین فی أصل غذاؤهماماء النعیم و فی التشبیه شکلین | |||
4- کأنّ روحیهما من حسن الفهماروح و قد قسّمت ما بین جسمین | |||
5- لا عذل بینهما فی حفظ عهدهماو لا یزیلهما لوم الغذولین 1- خدا را، جدائی به روزگار ما چه آورد، که دلها داغدیده و دیدهها اشکبار آمد؟! | |||
2- مرا با جدائی چه کار؟ طلعتش ناخجسته باد! چگونه بین دوستان تفرقه انداخت؟! | |||
3- بسان دو شاخه تر از یک ریشه آب میخورند: شاداب و خرّم، با شمایل یکسان. | |||
4- در اثر مهر و الفت گویا یک روح در دو پیکر باشند. | |||
5- در حفظ عهد آن دو نکوهش هیچ نکوهشگری نمیتواند رابطهی میان آن دو را از بین ببرد. | |||
6- لا یطمع الدهر فی تغییر ودّهماو لا یمیلان من عهد إلی مین | |||
7- حتّی إذا أبصرت عین النوی بهماخلّین فی العیش من همّ خلیّین | |||
8- رماهما حسدا منه بداهیةفأصبحا بعد جمع الشمل ضدّین | |||
9- فی الشّرق هذا و ذا فی الغرب منتئیامشرّدین علی بعد شجیّین | |||
10- و الدهر أحسد شیء للقریبینیرمی و صالهما بالبعد و البین 6- روزگار نتوانست با همه مکر و فسونش، تخم اختلاف در میان پاشد و نه آن دو عهد مودّت زیر پا گذاشتند. | |||
7- آخر، چشم «سفر» به آن دو یار جانی افتاد که بیدغدغه و آرام به زندگی خود ادامه دهند. | |||
8- تیر بلایی در کمان نهاد و مصیبتی به بار آورد، بعد از سالها مهر و الفت آن دو را از هم جدا کرد. | |||
9- یکی در شرق و دیگری در غرب، پراکنده و زار، رانده و اندوهبار. | |||
10- آری روزگار، نسبت به دوستان یکدل حسودتر است که روز وصل را به شب فراق تبدیل کند. | |||
11- لا تأمن الدّهر إنّ الدهر ذو غیرو ذو لسانین فی الدّنیا و وجهین | |||
12- أخنی علی عترة الهادی فشتّتهمفماتری جامعا منهم بشخصین | |||
13- کأنّما الدّهر آلا أن یبدّدهمکعاتب ذی عناد أو کذی دین | |||
14- بعض بطیبة مدفون و بعضهمبکربلاء و بعض بالغریّین | |||
15- و أرض طوس و سامرّا و قد ضمنتبغداد بدرین حلّا وسط قبرین 11- به روزگار دل مبند که رنگووارنگ و با دو چهره و دو زبان است. | |||
12- جفا کرد بر خاندان محمد که به هر دیارشان پراکنده ساخت: دو تن در یکجا نباشند. | |||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمد زاده ،ج1،ص:183 | |||
13- گویا سوگند یاد کرده که آنان را تارومار سازد، مانند کینهوری سرسخت یا دشمنی خونخواه. | |||
14- گروهی در مدینه مدفون گشتهاند و جمعی به کربلاء و برخی در نجف. | |||
15- و هم خاک طوس، و سامرا که چون بغداد، دو بدر تابان آن را در میان گرفته. | |||
16- یا سادتی ألمن أبکی أسی؟! و لمنأبکی بجفنین من عینی قریحین؟! | |||
17- أبکی علی الحسن المسموم مضطلما؟!أم الحسین لقیّ بین الخمیسین؟! | |||
18- أبکی علیه خضیب الشیب من دمهمعفّر الخدّ محزوز الوریدین | |||
19- و زینب فی بنات الطّهر لاطمةو الدمع فی خدّها قد خدّ خدّین | |||
20- تدعوه: یا واحدا قد کنت آملهحتّی استبدّت به دونی ید البین 16- سروران من! بر کدامتان افسوس خورم و بر کدامتان با چشم خونچکان گریه کنم؟! | |||
17- بر حسن مسموم مویه کنم که مظلوم ماند؟ یا بر حسین که پیکر عریانش میان دو لشکر به خاک افتاد. | |||
18- میگریم بر آنکه محاسنش با خون خضاب گرفت، صورتش را بر خاک نهاده رگهای گردنش بریدند. | |||
19- و زینب که در میان دختران حسین لطمه بر صورت مینواخت و اشک بر دو گونهاش شیار انداخته بود. | |||
20- فریاد میزد: ای یگانه امید زینب! که دست جدائی از کفم ربود. | |||
21- لا عشت بعدک ما إن عشت لا نعمتروحی و لا طعمت طعم الکراعینی | |||
22- انظر إلیّ أخی قبل الفراق لقدأذکا فراقک فی قلبی حریقین | |||
23- انظر إلی فاطم الصغرا أخی ترهاللیتم و السبی قد خصّت بذلّین | |||
24- إذا دنت منک ظلّ الرّجس یضربهافتلتقی الضرب منها بالذّراعین | |||
25- و تستغیث و تدعو: عمّتا تلفتروحی لرزئین فی قلبی عظیمین 21- بعد از تو روزگارم مباد، و اگر زنده مانم روی خوش نبینم و نه خواب به چشمانم راه یابد. | |||
22- برادر جان! قبل از جدائی سوی من بنگر، به خدا سوگند که فراقت دل مرا به آتش کشید. | |||
23- بنگر به این دخترت فاطمه که با ذلّت یتیمی و اسیری روبروست. | |||
24- هرگاه به پیکر پر خونت نزدیک شود، آن پلید شوم با تازیانهاش بزند و او بازو سپر سازد. | |||
25- پناه آورده و فریاد زند:" عمه جان! جانم به خاطر این دو مصیبت تباه شد. | |||
26- ضرب علی الجسد البالی و فی کبدیللثکل ضرب فما أقوی لضربین | |||
27- انظر علیّا أسیرا لا نصیر لهقد قیّدوه علی رغم بقیدین | |||
28- و ارحمتا یا أخی من بعد فقدک بلو ارحمتا للأسیرین الیتیمین | |||
29- و السبط فی غمرات الموت مشتغلببسط کفّین أو تقبیض رجلین | |||
30- لا یستطیع جوابا للنّداء سوییومی بلحظین من تکسیر جفنین 26- ضرب تازیانه بر پیکر ناتوان و رنجورم، و داغ پدر که بر دل نشسته گرانبارتر و جانکاهتر." | |||
27- به یگانه بازماندهات علی بنگر که بییاور است و با دو زنجیرش به غل بستهاند. | |||
28- کیست که بعد از تو به ما رحم کند، کیست به این دو اسیر یتیم شفقت آرد. | |||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمد زاده ،ج1،ص:184 | |||
29- و حسین سبط، در گرداب مرگ: گاهی دو دست به جلو افراشته و گاه به دو زانو مینشیند. | |||
30- توان پاسخ ندارد، جز اینکه با چشم حسرتبار بدانها مینگرد. | |||
31- لا زلت أبکی دما ینهلّ منسجماللسیّدین القتیلین الشهیدین | |||
32- ألسیّدین الشریفین اللذان هماخیر الوری من أب مجد و جدّین | |||
33- ألضارعین إلی اللّه المنیبینألمسرعین إلی الحقّ الشفیعین | |||
34- ألعالمین بذی العرش الحکیمینألعادلین ألحلیمین الرّشیدین | |||
35- ألصابرین علی البلوی الشکورینألمعرضین عن الدنیا المنیبین 31- همواره چون ابر بهاران برای آن دو سرور شهید بگریم. | |||
32- آن دو سرور شریف از حیث پدر و جد، بهترین جهانیانند. | |||
33- نیاز بران به درگاه حق، پیشگامان به سوی خدا، دو شفیع روز جزا؛ | |||
34- عارف بمقام خالق، حکیم در میان خلق. دادگستر و فرزانه؛ | |||
35- شکیبا در نقمت، شاکر در نعمت، پشت کرده به دنیا، روآورده به خدا؛ | |||
36- ألشاهدین علی الخلق الإمامینألصادقین عن اللّه الوفیّین | |||
37- ألعابدین التقیّین الزکیّینألمؤمنین الشجاعین الجریّین | |||
38- ألحجّتین علی الخلق الأمیرینألطیّبین الطهورین الزکیّین | |||
39- نورین کانا قدیما فی الظّلال کماقال النبیّ لعرش اللّه قرطین | |||
40- تفّاحتی أحمد الهادی و قد جعلالفاطم و علیّ الطّهر نسلین 36- گواه بر خلق، پیشوای بر حق، راستگو از جانب خدا، وه چه باوفا؛ | |||
37- پارسا، پرهیزگار و پاک، با ایمان، شجاع و بیباک؛ | |||
38- حجّت بر خلق، فرمانروای پاکسیرت، پاکنهاد بادرایت؛ | |||
39- دو پرتو فروزان در عالم اشباح (ذر) و چونانکه رسول (ص) فرمود: دو گوشواره عرش؛ | |||
40- دو سیب خوشبو بر دست احمد، و دو نسل گهربار برای علی و فاطمه؛ | |||
41- صلّی الإله علی روحیهما و سقاقبریهما أبدا نوء السماکین | |||
42- ما لابن حمّاد العبدی من عملإلّا تمسّکه بالمیم و العین | |||
43- فالمیم غایة آمالی محمّدهاو العین أعنی علیّا قرّة العین | |||
44- صلّی الإله علیهم کلما طلعتشمس و ما غربت عند العشائین «1» 41- درود خدا بر روح پاکشان، و سیراب باد تربتشان در پائیز و بهار. | |||
42- ابن حماد را عملی شایستهی درگاه نباشد، جز اینکه به دامن «میم و عین» چنگ زده باشد. | |||
43- «میم» یعنی منتهای آرزویم محمّد. «عین» یعنی علی که نور چشم است. | |||
44- درود خدا بر ایشان باد، مادام که خورشید بدمد و سپس راه غروب گیرد. | |||
نسخهٔ ۲۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۰۰
اشاره
ابو الحسن علی بن حمّاد بن عبید اللّه بن حمّاد عبدی [۱] بصری. فقیه، محدّث و شاعر امامی قرن چهارم هجری است.
از تاریخ ولادت و وفات او اطلّاع دقیقی در دست نیست اما علی بن محمّد صوفی متولّد 387 ه ق گفته است: «ابو علی بن دانیال قصیدهای برای من نقل کرده که ابن حمّاد برای او انشاد کرده بود.» یعنی در اوایل قرن چهارم هجری و معاصر با شیخ صدوق.
از ابن حمّاد اشعار بسیاری در کتابهای شیعه نقل شده است که همگی در مدح و رثای معصومین (ع) و ذکر مناقب و احوال ایشان است. اشعار وی نشان از وسعت دانش او در اخبار اهل بیت دارد و از خیالپردازیهای شاعرانه تهی است و همه با براهینی مبتنی بر قرآن و حدیث، برای دفاع از مذهب امامیه سروده شده است.
از مقایسه اشعار ابن حمّاد دو سبک متفاوت شعری را تشخیص میدهیم:
دسته اول بیشتر در مناقب و موضوع امامت علی (ع) و اهل بیت و همه مستند به روایات است.
دسته دوم بیشتر در رثای امام شهید حسین بن علی (ع) و خاندان و اصحاب اوست و لاجرم عاطفه و احساس بر آنها غلبه دارد.
از مشایخ اجازهی او عبد العزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی جلودی از محدّثان بزرگ امامیّه و شاگرد برجسته وی حسین بن عبید اللّه غضائری است و همین دلالت بر وثاقت وی نیز دارد. علی بن حمّاد در اواخر قرن چهارم هجری وفات یافت. [۲]
مرثیهی سید الشهداء (ع):
1- أمثّل مولای الحسین و صحبهکأنجم لیل بینها البدر أو أسنا
2- فلمّا رأته اخته و بناتهو شمر علیه بالمهنّد قد أحنی
3- تعلّقن بالشمر اللّعین و قلن: دعحسینا فلا تقتله یا شمر و اذبحنا
4- فحزّ وریدیه و رکّب رأسهعلی الرّمح مثل الشمس فارقت الدجنا
5- فنادت بطول الویل زینب اختهو قد صبغت من تحره الجیب و الرّدنا
6- ألا یا رسول اللّه یا جدّنا اقتضتأمیّة منّا بعدک الحقد و الضغنا
7- سبینا کما تسبی الإماء بذلّةو طیف بنا عرض البلاد و شتّتنا
8- ستفنی حیاتی بالبکاء علیهمو حزنی لهم باق مدی الدّهر لا یفنی
9- ألا لعن اللّه الّذی سنّ ظلمهمو أخزی الّذی أملا له و به استّنا
10- سأمدحکم یا آل أحمد جاهداو أمنح من عاداکم السبّ و اللعنا [۳]
1- رواست که سرورم حسین با یاران که چون اختران رخشان همراه بدر تابان بودند، لگدکوب سمّ ستوران شوند؟
2- خواهرش زینب همراه دخترانش که شمر را با شمشیر آخته بر سر حسین دیدند.
3- به دامنش آویختند که دست از حسین بدار! و ما را قربانی او ساز.
4- رگهای گردنش برید و سرش بر نی کرد، چون خورشید که از ابر کناره گیرد.
5- فریاد خواهرش زینب، بلند شد وای بر من! و دست و گریبان از خون او رنگین کرد.
6- هلا! ای رسول خدا! یا جدّاه! اینک بنی امیه کین خود را از ما بازجست.
7- اسیر گشتم چونان که بردگان به خواری اسیر گردند، گرد جهانمان گردانده در بدر کردند.
8- زندگی من با گریه و سوز بر آنان بهسر آید، نالهی اندوهم بر روزگار باقی است.
9- هلا! لعنت خدا بر آنان که ستمکاری بر اهل بیت را بنیان نهادند و آنها که بدینراه رفتند.
10- ای خاندان احمد! همواره مدح و ثنایتان گویم و بر دشمنانتان جز ناسزا و نفرین نثار نسازم.
مدح اهل بیت (ع):
1- علیکم سلام اللّه یا آل أحمدمتی سجعت قمریّة و علت غصنا
2- مودّتکم أجر النبیّ محمّدعلینا فآمنّا بذاک و صدّقنا
3- و عهدکم المأخوذ فی الذّر لم نقل: لآخذه کلّا و لا کیف أو أنّا
4- قبلنا و أوفینا به ثمّ خانکمأناس و ما خنّا و حالوا و ما حلنا
5- طهرتم فطهّرنا بفاضل طهرکمو طبتم فمن آثار طیبکم طبنا
6- فما شئتم شئنا و مهما کرهتمواکرهنا، و ما قلتم رضینا و صدّقنا
7- فنحن موالیکم تحنّ قلوبناإلیکم إذا إلف إلی إلفه حنّا
8- نزورکم سعیا و قلّ لحقّکملو أنّا علی أحداقنا لکم زرنا
9- و لو بضّعت أجسادنا فی هواکمإذن لم نحل عنه بحال و لا زلنا
10- و آبائنا منهم و رثنا ولاءکمو نحن إذا متنا نورّثه الأبنا
11- و أنتم لنا نعم التجارة لم نکنلنحذر خسرانا بها لا و لا غبنا
12- و مالی لا اثنی علیکم و ربّکمعلیکم بحسن الذکر فی کتبه أثنی
13- و إنّ أباکم یقسم الخلق فی غدفیسکن ذا نارا و یسکن ذا عدنا
14- و أنتم لنا غوث و أمن و رحمةفما منکم بدّ و لا عنکم مغنی
15- و نعلم أن لو لم ندن بولائکملما قبلت أعمالنا أبدا منّا
16- و أنّ إلیکم فی المعاد إیابناإذا نحن من أجداثنا سرّعا قمنا
17- و أنّ علیکم بعد ذاک حسابناإذا ما وفدنا یوم ذاک و حوسبنا
18- و أنّ موازین الخلایق حبّکمفأسعدهم من کان أثقلهم وزنا
19- و موردنا یوم القیامة حوضکمفیظما الذی یقصی و یروی الذی یدنی
20- و أمر صراط اللّه ثمّ إلیکمفطوبا لنا إذ نحن عن أمرکم جزنا
21- و ما ذنبنا عند النّواصب ویلهمسوی أنّنا قوم بما دنتم دنّا
22- فإن کان هذا ذنبنا فتیقّنوابأنّا علیه لا انثینا و لا نثنی
23- و لمّا رفضنا رافضیکم و رهطهمرفضنا و عودینا و بالرّفض نبّزنا
24- و إنا اعتقدنا العدل فی اللّه مذهباو اللّه نزّهنا و إیّاه وحّدنا [۴]
1- درود خدا بر شما باد ای خاندان احمد! مادامکه قمری بر شاخساران بر شده نغمه سراید.
2- مهرتان اجر رسالت است. ما ایمان آوردیم و تصدیق کردیم.
3- در عالم که پیمان ولایتت گرفتند، نگفتیم: نه! چرا؟ از کجا؟
4- پذیرفتیم و راه وفا گرفتیم، جمعی خیانت کردند و ما نکردیم. بازگشتند و ما بازنگشتیم.
5- پاکید، از شما رسم پاکی آموختیم، خجستهاید، ازاینرو خجسته گشتیم.
6- آنچه خواستهی شما بود، همان خواستیم، آنچه مکروهتان بود پیرامونش نگشتیم، هرچه فرمودید، پسند کرده پذیرفتیم.
7- بندگان آزاد شمائیم، دلهای ما سوی شما پر میکشد، آری دوست به دوست مشتاق است.
8- از دل و جان سوی مزارتان روانیم و اگر با سر و چشم به زیارت آئیم، حق شما را ادا نکردهایم.
9- اگر در راه شما پارهپاره شویم، دل از مهر شما باز نگیریم.
10- ما این مهر کیش از پدران آموختیم و چون بمیریم، فرزندان به میراث برند.
11- مهر شما بهترین تجارت فردا است که نه مغبون شویم و نه از زیان ترسیم.
12- از چه ثناخوانتان نباشیم، با آنکه خدایتان در کتب آسمانی به نیکی ثناخوان است.
13- پدر شماست که فردای رستاخیز جهانیان را دو بخش کند: بخشی در نار و بخشی در بهشت عدن.
14- پناهگاه مایید و مایهی امن و رحمت، از شما گزیری نیست و نه از شما بینیازی توان جست.
15- دانستهایم که اگر دل به مهر شما نبندیم، طاعت ما قبول درگاه حق نخواهد بود.
16- به رستاخیز، سوی شما بازگردیم، هنگامیکه با شتاب سر از گور برداریم.
17- بازپرسی و حساب خلایق با شماست که گروهگروه بهپای میزان درآئیم.
18- مهر شما مقیاس طاعت است، سعید هر آنکه وزنهاش سنگینتر است.
19- روزیکه بر حوض کوثر درآئیم، تشنه ماند آنکه علیّش براند و سیراب آنکه به خود بخواند.
20- راهداری بهشت با شماست، خوشا بر ما که با فرمانتان از صراط بگذریم.
21- وای بر ناصبیان! مگر چه گناهی مرتکب شدهایم جز اینکه به آئین شما گرویدیم.
22- اگر گناه ما همین است به یقین نه بازگردیم و نه مردود شویم.
23- از شما بریدند و خاندان شما را ترک کردند، ما هم از آنان بریدیم ازاینرو تهمت رفض بر ما نهادند.
24- ماییم که در ذات حق جز عدل و دادگستری اعتقاد نکردیم، خدا را تنزیه کرده یکتا شناختیم.
رثای حسین بن علی (ع):
1- للّه ما صنعت فینا ید البینکم من حشا أقرحت منّا و من عین؟!
2- مالی و للبین؟! لا أهلّا بطلعتهکم فرّق البین قدما بین الفین؟!
3- کانا کغصنین فی أصل غذاؤهماماء النعیم و فی التشبیه شکلین
4- کأنّ روحیهما من حسن الفهماروح و قد قسّمت ما بین جسمین
5- لا عذل بینهما فی حفظ عهدهماو لا یزیلهما لوم الغذولین 1- خدا را، جدائی به روزگار ما چه آورد، که دلها داغدیده و دیدهها اشکبار آمد؟!
2- مرا با جدائی چه کار؟ طلعتش ناخجسته باد! چگونه بین دوستان تفرقه انداخت؟!
3- بسان دو شاخه تر از یک ریشه آب میخورند: شاداب و خرّم، با شمایل یکسان.
4- در اثر مهر و الفت گویا یک روح در دو پیکر باشند.
5- در حفظ عهد آن دو نکوهش هیچ نکوهشگری نمیتواند رابطهی میان آن دو را از بین ببرد.
6- لا یطمع الدهر فی تغییر ودّهماو لا یمیلان من عهد إلی مین
7- حتّی إذا أبصرت عین النوی بهماخلّین فی العیش من همّ خلیّین
8- رماهما حسدا منه بداهیةفأصبحا بعد جمع الشمل ضدّین
9- فی الشّرق هذا و ذا فی الغرب منتئیامشرّدین علی بعد شجیّین
10- و الدهر أحسد شیء للقریبینیرمی و صالهما بالبعد و البین 6- روزگار نتوانست با همه مکر و فسونش، تخم اختلاف در میان پاشد و نه آن دو عهد مودّت زیر پا گذاشتند.
7- آخر، چشم «سفر» به آن دو یار جانی افتاد که بیدغدغه و آرام به زندگی خود ادامه دهند.
8- تیر بلایی در کمان نهاد و مصیبتی به بار آورد، بعد از سالها مهر و الفت آن دو را از هم جدا کرد.
9- یکی در شرق و دیگری در غرب، پراکنده و زار، رانده و اندوهبار.
10- آری روزگار، نسبت به دوستان یکدل حسودتر است که روز وصل را به شب فراق تبدیل کند.
11- لا تأمن الدّهر إنّ الدهر ذو غیرو ذو لسانین فی الدّنیا و وجهین
12- أخنی علی عترة الهادی فشتّتهمفماتری جامعا منهم بشخصین
13- کأنّما الدّهر آلا أن یبدّدهمکعاتب ذی عناد أو کذی دین
14- بعض بطیبة مدفون و بعضهمبکربلاء و بعض بالغریّین
15- و أرض طوس و سامرّا و قد ضمنتبغداد بدرین حلّا وسط قبرین 11- به روزگار دل مبند که رنگووارنگ و با دو چهره و دو زبان است.
12- جفا کرد بر خاندان محمد که به هر دیارشان پراکنده ساخت: دو تن در یکجا نباشند.
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمد زاده ،ج1،ص:183
13- گویا سوگند یاد کرده که آنان را تارومار سازد، مانند کینهوری سرسخت یا دشمنی خونخواه.
14- گروهی در مدینه مدفون گشتهاند و جمعی به کربلاء و برخی در نجف.
15- و هم خاک طوس، و سامرا که چون بغداد، دو بدر تابان آن را در میان گرفته.
16- یا سادتی ألمن أبکی أسی؟! و لمنأبکی بجفنین من عینی قریحین؟!
17- أبکی علی الحسن المسموم مضطلما؟!أم الحسین لقیّ بین الخمیسین؟!
18- أبکی علیه خضیب الشیب من دمهمعفّر الخدّ محزوز الوریدین
19- و زینب فی بنات الطّهر لاطمةو الدمع فی خدّها قد خدّ خدّین
20- تدعوه: یا واحدا قد کنت آملهحتّی استبدّت به دونی ید البین 16- سروران من! بر کدامتان افسوس خورم و بر کدامتان با چشم خونچکان گریه کنم؟!
17- بر حسن مسموم مویه کنم که مظلوم ماند؟ یا بر حسین که پیکر عریانش میان دو لشکر به خاک افتاد.
18- میگریم بر آنکه محاسنش با خون خضاب گرفت، صورتش را بر خاک نهاده رگهای گردنش بریدند.
19- و زینب که در میان دختران حسین لطمه بر صورت مینواخت و اشک بر دو گونهاش شیار انداخته بود.
20- فریاد میزد: ای یگانه امید زینب! که دست جدائی از کفم ربود.
21- لا عشت بعدک ما إن عشت لا نعمتروحی و لا طعمت طعم الکراعینی
22- انظر إلیّ أخی قبل الفراق لقدأذکا فراقک فی قلبی حریقین
23- انظر إلی فاطم الصغرا أخی ترهاللیتم و السبی قد خصّت بذلّین
24- إذا دنت منک ظلّ الرّجس یضربهافتلتقی الضرب منها بالذّراعین
25- و تستغیث و تدعو: عمّتا تلفتروحی لرزئین فی قلبی عظیمین 21- بعد از تو روزگارم مباد، و اگر زنده مانم روی خوش نبینم و نه خواب به چشمانم راه یابد.
22- برادر جان! قبل از جدائی سوی من بنگر، به خدا سوگند که فراقت دل مرا به آتش کشید.
23- بنگر به این دخترت فاطمه که با ذلّت یتیمی و اسیری روبروست.
24- هرگاه به پیکر پر خونت نزدیک شود، آن پلید شوم با تازیانهاش بزند و او بازو سپر سازد.
25- پناه آورده و فریاد زند:" عمه جان! جانم به خاطر این دو مصیبت تباه شد.
26- ضرب علی الجسد البالی و فی کبدیللثکل ضرب فما أقوی لضربین
27- انظر علیّا أسیرا لا نصیر لهقد قیّدوه علی رغم بقیدین
28- و ارحمتا یا أخی من بعد فقدک بلو ارحمتا للأسیرین الیتیمین
29- و السبط فی غمرات الموت مشتغلببسط کفّین أو تقبیض رجلین
30- لا یستطیع جوابا للنّداء سوییومی بلحظین من تکسیر جفنین 26- ضرب تازیانه بر پیکر ناتوان و رنجورم، و داغ پدر که بر دل نشسته گرانبارتر و جانکاهتر."
27- به یگانه بازماندهات علی بنگر که بییاور است و با دو زنجیرش به غل بستهاند.
28- کیست که بعد از تو به ما رحم کند، کیست به این دو اسیر یتیم شفقت آرد.
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمد زاده ،ج1،ص:184
29- و حسین سبط، در گرداب مرگ: گاهی دو دست به جلو افراشته و گاه به دو زانو مینشیند.
30- توان پاسخ ندارد، جز اینکه با چشم حسرتبار بدانها مینگرد.
31- لا زلت أبکی دما ینهلّ منسجماللسیّدین القتیلین الشهیدین
32- ألسیّدین الشریفین اللذان هماخیر الوری من أب مجد و جدّین
33- ألضارعین إلی اللّه المنیبینألمسرعین إلی الحقّ الشفیعین
34- ألعالمین بذی العرش الحکیمینألعادلین ألحلیمین الرّشیدین
35- ألصابرین علی البلوی الشکورینألمعرضین عن الدنیا المنیبین 31- همواره چون ابر بهاران برای آن دو سرور شهید بگریم.
32- آن دو سرور شریف از حیث پدر و جد، بهترین جهانیانند.
33- نیاز بران به درگاه حق، پیشگامان به سوی خدا، دو شفیع روز جزا؛
34- عارف بمقام خالق، حکیم در میان خلق. دادگستر و فرزانه؛
35- شکیبا در نقمت، شاکر در نعمت، پشت کرده به دنیا، روآورده به خدا؛
36- ألشاهدین علی الخلق الإمامینألصادقین عن اللّه الوفیّین
37- ألعابدین التقیّین الزکیّینألمؤمنین الشجاعین الجریّین
38- ألحجّتین علی الخلق الأمیرینألطیّبین الطهورین الزکیّین
39- نورین کانا قدیما فی الظّلال کماقال النبیّ لعرش اللّه قرطین
40- تفّاحتی أحمد الهادی و قد جعلالفاطم و علیّ الطّهر نسلین 36- گواه بر خلق، پیشوای بر حق، راستگو از جانب خدا، وه چه باوفا؛
37- پارسا، پرهیزگار و پاک، با ایمان، شجاع و بیباک؛
38- حجّت بر خلق، فرمانروای پاکسیرت، پاکنهاد بادرایت؛
39- دو پرتو فروزان در عالم اشباح (ذر) و چونانکه رسول (ص) فرمود: دو گوشواره عرش؛
40- دو سیب خوشبو بر دست احمد، و دو نسل گهربار برای علی و فاطمه؛
41- صلّی الإله علی روحیهما و سقاقبریهما أبدا نوء السماکین
42- ما لابن حمّاد العبدی من عملإلّا تمسّکه بالمیم و العین
43- فالمیم غایة آمالی محمّدهاو العین أعنی علیّا قرّة العین
44- صلّی الإله علیهم کلما طلعتشمس و ما غربت عند العشائین «1» 41- درود خدا بر روح پاکشان، و سیراب باد تربتشان در پائیز و بهار.
42- ابن حماد را عملی شایستهی درگاه نباشد، جز اینکه به دامن «میم و عین» چنگ زده باشد.
43- «میم» یعنی منتهای آرزویم محمّد. «عین» یعنی علی که نور چشم است.
44- درود خدا بر ایشان باد، مادام که خورشید بدمد و سپس راه غروب گیرد.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:180