جوهری: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''اشاره''' ابو الحسن علی بن احمد جرجانی معروف به «جوهری» از شاعران مشهور شیعه...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
ابو الحسن علی بن احمد جرجانی معروف به «جوهری» از شاعران مشهور شیعه و مناقبگو و مرثیهسرای اهل بیت (ع) است. وی وزنهای در فضل و ادب و استوانهای در لغت عرب و نقّادی سخنساز بود. | ابو الحسن علی بن احمد جرجانی معروف به «جوهری» از شاعران مشهور شیعه و مناقبگو و مرثیهسرای اهل بیت (ع) است. وی وزنهای در فضل و ادب و استوانهای در لغت عرب و نقّادی سخنساز بود. | ||
خط ۲۳۰: | خط ۲۲۸: | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده:هنر]] | |||
[[رده:ادبیات]] | |||
[[رده:شاعران]] | |||
[[رده:شاعران عرب]] |
نسخهٔ ۱۷ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۰۲
ابو الحسن علی بن احمد جرجانی معروف به «جوهری» از شاعران مشهور شیعه و مناقبگو و مرثیهسرای اهل بیت (ع) است. وی وزنهای در فضل و ادب و استوانهای در لغت عرب و نقّادی سخنساز بود.
او از عنفوان جوانی به شاعری پرداخت و طبع ذوق و ترسّل او مورد توجّه صاحب بن عبّاد قرار گرفت تا جاییکه وی را ندیم خاصّ خود و از سلک شاعران دربارش قرار داد و او را فرستادهی ویژه خود ساخت. از نامهای که در تعریف او بهوسیلهی صاحب بن عبّاد برای ابو العباس ضبّی نوشته شده، برمیآید که وی شاعری استاد بوده است. اگرچه دیوان اشعارش در دست نیست و فقط منتخبی از قصاید عربی او در منقبت امیر المؤمنین علی (ع) و مرثیه ابا عبد اللّه الحسین (ع) موجود میباشد.
در سال 377 هجری بعد از دو مأموریت که از سوی صاحب به نیشابور- نزد ناصر الدّوله ابراهیم- و اصفهان نزد ابو العبّاس ضبّی رفت به گرگان بازگشت و در آن شهر زندگی را بدرود گفت. مرگ او پیش از مرگ صاحب بن عبّاد به سال 380 ه. ق. اتفاق افتاد. [۱]
مدح اهل بیت (ع):
1- وجدی بکوفان ما وجدی بکوفانتهمی علیه ضلوعی قبل أجفانی
2- أرض إذا نفخت ریح العراق بهاأتت بشاشتها أقصی خراسان
3- و من قتیل بأعلی کربلاء علی جهد الصّدی فتراه غیر صدیان
4- و ذی صفائح یستسقی البقیع بهریّ الجوانح من روح و رضوان
5- هذا قسیم رسول اللّه من ادمقدّا معا مثل ما قدّ الشراکان
6- و ذاک سبطا رسول اللّه جدّهماوجه الهدی و هما فی الوجه عینان
7- وا خجلتا من أبیهم یوم یشهدهممضرّجین نشاوی من دم قان
8- یقول: یا أمّة حفّ الضلال بهاو استبدلت للعمی کفرا بایمان
9- ما ذا جنیت علیکم إذ أتیتکمبخیر ما جاء من آی و فرقان؟!
10- ألم أجرکم و أنتم فی ضلالتکمعلی شفا حفرة من حرّ نیران؟!
11- ألم أؤلّف قلوبا منکم فرقامثارة بین أحقاد و أضغان؟!
12- أما ترکت کتاب اللّه بینکمو آیة العزّ فی جمع و قرآن؟!
13- ألم أکن فیکم غوثا لمضطهد؟!ألم أکن فیکم ماء لظمان؟!
14- قتلتموا ولدی صبرا علی ظمأهذا و ترجون عند الحوض إحسانی
15- سبیتم ثکلتکم امّهاتکمبنی البتول و هم لحمی و جثمانی
16- مزّقتم و نکثتم عهد والدهمو قد قطعتم بذاک النکث أقرانی
17- یا رب خذ لی منهم إذ هم ظلمواکرام رهطی و راموا هدم بنیانی
18- ماذا تجیبون و الزّهراء خصمکمو الحاکم اللّه للمظلوم و الجانی؟!
19- أهل الکساء صلاة اللّه ما نزلتعلیکم الدهر من مثنی و وحدان
20- أنتم نجوم بنی حوّاء ما طلعتشمس النهار و ما لاح السّماکان
21- مازلت منکم علی شوق یهیّجنیو الدّهر یأمرنی فیه ینهانی
22- حتّی أتیتک و التوحید راحلتیو العدل زادی و تقوی اللّه امکانی
23- هذی حقایق لفظ کلّما برقتردّت بلألئها أبصار عمیان
24- هی الحلی لبنی طه و عترتهمهی الرّدی لبنی حرب و مروان
25- هی الجواهر جاء (الجوهریّ) بهامحبّة لکم من أرض جرجان [۲]
1- من شیدای کوفهام. آنهم چه شیدائی؟ پیش از آنکه سرشک رخسارم سیلاب کشد، خون از جگرم روان است.
2- تربتی که چون نسیمش وزان گردد، عطر جان فزایش از سرحد خراسان بگذرد.
3- شهیدی که در کربلا با لب تشنه جان داد و از رحمت خدا سیراب بود.
4- آنجا که گوری چند و مزاری کوچک به چشم میخورد، ولی به آن عظمت و آبرو که گورستان بقیع را سیراب سازد و خود از عبیر خلد و رضوان الهی آکنده است.
5- آن یک با رسول خدا از یک پوست برآمده چونان دو میوه از یک شاخ.
6- و این دو سبط رسولاند که جدّشان چهره هدایت بود و این دو، نور چشمش.
7- وه! چه شرمساری از روی پدرشان که به روز رستاخیز، غرق خونشان بیند.
8- گوید: ای امتی که به ضلالت و گمراهی اندر شدید و با کوردلی، کفر از ایمان باز نشناختید.
9- چه جنایتی مرتکب شده بودم؟ جز این بود که بهترین دستاویز هدایت را که قرآن و فرقان است، به شما هدیه کردم؟
10- آیا از آتش سوزان، که بر لب پرتگاه آن بودید، شما را نجات نبخشیدم.
11- و دلهای شما را که پر از کینه و دشمنیهای دیرینه بود، به هم مهربان نساختم؟
12- و کتاب خدا را در میانتان به میراث ننهادم و آیات تابناکش را فراهم نیاوردم که در میان جمع تلاوت شود؟
13- آیا پناه دردمندانتان نبودم و آب گوارای تشنهکامان؟
14- پسرم را با لب تشنه بلا دفاع کشتید، با این همه بر لب آب کوثر چشم امید به من دارید؟
15- مادرتان بعزا نشیند، دختران زهرای بتول را اسیر کردید با آنکه پارهی تنم بودند.
16- عهد و پیمان پدرشان علی را درهم شکستید، با این پیمانشکنی رشتهی مرا قطع کردید.
17- بار خدایا، تو خود انتقام مرا باز ستان که خاندان گرامیم را به روز سیاه نشانده، میخواستند بنیاد مرا بر باد دهند.
18- موقعیکه زهرا به محاکمه برخیزد و داور میان ستمکشان و ستمگران خدا باشد، چه پاسخی توانید داد؟
19- ای «اهل کساء» درود و رحمت خدا بر شما نازل باد تا روزگار باقی است.
20- شما ستارگان نسل آدم و حوائید، تا خورشید تابناک میدرخشد و دو اختر «سماک» نور میپاشد.
21- پیوسته دل در آرزوی شما میطپد و روزگارم به این عشق و شیفتگی فرمان میدهد و منع میکند.
22- اینک با سر آمدم، مرکب توحید را زین بستم و از عدل الهی توشه ساخته از تقوا و پرهیزگاری مدد جستم.
23- اینها همه حقائق است که در پرده الفاظ نهفته شده و چون بدرخشد، با لمعانش چشم کوردلان را شفا بخشد.
24- اینها زیور آل طه است و زیب خاندانش، و همینهاست که برای فرزندان ابو سفیان و مروان، پستی و ننگ به بار آورد.
25- آری این همه جواهر بود که «جوهری» به پاس محبّت، از سرزمین جرجان به ارمغان آورد.
در رثای حسین شهید (ع):
1- یا أهل عاشور یا لهفی علی الدّینخذوا حدادکم یا آل یاسین
2- ألیوم شقّق جیب الدّین و انتهبتبنات أحمد نهب الرّوم و الصین
3- ألیوم قام بأعلی الطفّ نادبهمیقول: من لیتیم أو لمسکین؟!
4- ألیوم خضّب جیب المصطفی بدمأمسی عبیر نحور الحور و العین
5- ألیوم خرّ نجوم الفخر من مضرعلی مناخر تذلیل و توهین
6- ألیوم أطفئ نور اللّه متّقداو جرّرت لهم التقوی علی الطین
7- ألیوم هتّک أسباب الهدی مزقاو برقعت غرّة الإسلام بالهون
8- ألیوم زعزع قدس من جوانبهو طاح بالخیل ساحات المیادین
9- ألیوم نال بنو حرب طوایلهاممّا صلوه ببدر ثمّ صفّین
10- ألیوم جدّل سبط المصطفی شرقامن نفسه بنجیع غیر مسنون
11- زادوا علیه بحبس الماء غلّتهتبّا لرأی فریق منه مغبون
12- نالوا أزمّة دنیاهم ببغیهمفلیتهم سمحوا منها بماعون
13- حتّی یصیح بقنّسرین راهبها: یا فرقة الغیّ یا حزب الشیاطین
14- أتهزؤن برأس بات منتصباعلی القناة بدین اللّه یوصینی؟!
15- آمنت و یحکم باللّه مهتدیاو بالنبیّ و حبّ المرتضی دینی
16- فجدّلوه صریعا فوق جبهتهو قسّموه بأطراف السکاکین
17- و أوقروا صهوات الخیل من إحنعلی اساراهم فعل الفراعین
18- مصعّدین علی أقتاب أرحلهممحمولة بین مضروب و مطعون
19- أطفال فاطمة الزهراء قد فطموامن الثدیّ بأنیاب الثعابین
20- یا أمّة ولی الشیطان رایتهاو مکّن الغیّ منها کلّ تمکین
21- ما المرتضی و بنوه من معاویةو لا الفواطم من هند و میسون
22- آل الرسول عبادید السیوف فمن هام علی وجهه خوفا و مسجون
23- یا عین لا تدّعی شیئا لغادیةتهمی و لا تدّعی دمعا لمحزون
24- قومی علی جدث بالطفّ فانتقضیبکلّ لؤلؤ دمع فیک مکنون
25- یا آل أحمد إنّ «الجوهریّ» لکمسیف یقطّع عنکم کلّ موصون [۳]
1- ای ماتمزدگان عاشورا! این آه و نالهای که سرکردهام، در ماتم دین است. ای «آل یاسین» جامه ماتم بهبر کنید.
2- در این روز، گریبان دین چاک شد، چون دختران احمد را بسان کفّار روم و چین به اسیری بردند.
3- امروز، نوحهسرای این خاندان بر فراز تپّههای کربلا، با صدای بلند میگفت: چه کسی است که از پدر کشتهی بینوا تفقّد کند؟
4- امروز جگر مصطفی به خون نشست، خونی که اینک بر سینه حوریان چون مشک دلاویز است.
5- امروز ستاره افتخار «مضر» از پا درافتاده، خوار و ذلیل گشت.
6- امروز مشعل فروزان الهی خاموش شد، و کشتی تقوی به گل نشست.
7- امروز رشته هدایت از هم گسیخت، و گرد خواری بر سیمای اسلام پاشید.
8- امروز بارگاه قدس الهی فرو ریخت و عرصه آن پامال ستوران گشت.
9- امروز فرزندان ابو سفیان آرزوی خود را دریافتند، از آتشی که در «بدر» و «صفین» افروختند.
10- امروز سبط مصطفی را خون دل در گلو گرفت و از پای درآمد.
11- آب را به رویش بستند و به آتش درونش دامن زدند، نگون باد پرچم این خسارتزدگان.
12- با زور و ستم زمام قدرت را به چنگ گرفتند، کاش از شربت آبی دریغ نمیکردند.
13- تا آنجا رسوائی و ننگ به بار آوردند که راهب «قنسرین» گفت: «ای گمراهان و ای یاوران شیطان!
14- آیا به سر این شهید که بر نیزه استوار کردهاید، سخریه و توهین روا میدارید، با اینکه همین سر مرا به دین خدا سفارش میکند.
15- وای بر شما، من به خداوند و رسول او ایمان آورده راه هدایت گرفتم، دوستی مرتضی آیین من است.»
16- او را نگون به خاک افکندند و با شمشیر و کارد پارهپاره نمودند.
17- چه کینهها که بر گردهی اسبها بار کردند و فرعونمنش، به جان اسیران تاختند.
18- با غل و زنجیر بر جهاز شترانشان بستند و با کعب نیزه بدنشان را خستند.
19- شیرخوار فاطمه را از شیر باز گرفتند، و در عوض پستان، نیش مار به دهان نهادند.
20- ای گروهی که شیطان پرچمدار شماست و گمراهی در دل شما جاگرفته.
21- مرتضی و فرزندانش را چه نسبت با معاویه و فاطمه را چه نسبت با هند جگرخوار و یا میسون مادر یزید؟
22- خاندان رسول از دم شمشیر پراکنده شدند: برخی سر خود گرفته به صحرا گریختند و جمعی در زندانها جای کردهاند.
23- ای دیده! به انتظار منشین که با ابر صبحگاهان بباری و یا با غمدیدهی دگری دمساز گردی.
24- بپاخیز بر تربت کربلا و چون مروارید غلطان سرشک بیفشان. چندانکه در قوّه داری.
25- ای خاندان احمد زبان «جوهری» شمشیر است که عار و عیب را از ساحت شما میزداید.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص 164-168.