احد سرد رودی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
سردرودی به سرودن غزل بیش از سایر گونههای شعر از خود علاقه نشان میدهد. | سردرودی به سرودن غزل بیش از سایر گونههای شعر از خود علاقه نشان میدهد. | ||
== فعالیتها == | ==فعالیتها== | ||
احد سردرودی همکاریهایی نیز با مطبوعات و صدا و سیما و سایر رگانها در کارنامهی فعالیتهاش دارد. | احد سردرودی همکاریهایی نیز با مطبوعات و صدا و سیما و سایر رگانها در کارنامهی فعالیتهاش دارد. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج ۲، ص: ۱۶۵۰.] | ||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] |
نسخهٔ ۱۵ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۰۰
احد سردرودی (١٣٤٧ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.
احد سرد رودی | |
---|---|
زادروز | ١٣٤٧ ه. ش تبریز |
لقب | «سالک» |
زندگینامه
احد سرد رودی فرزند علی اکبر متخلّص به «سالک» در سال ١٣٤٧ ه. ش در «سردرود» از توابع تبریز به دنیا آمد تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در تبریز طی کرد و مقدمات دروس حوزوی را در تهران فراگرفت.
از دوره دبیرستان به طور جدی سرودن شعر را آغاز نمود و با نزدیکی و همکاری با انجمنهای ادبی آن را جدیتر دنبال کرد.
سردرودی به سرودن غزل بیش از سایر گونههای شعر از خود علاقه نشان میدهد.
فعالیتها
احد سردرودی همکاریهایی نیز با مطبوعات و صدا و سیما و سایر رگانها در کارنامهی فعالیتهاش دارد.
اشعار
از ساغر آفریدند روزی که تیغ ما را | میخانه نام کردیم صحرای کربلا را | |
در این حرم به غیر از طوفان نمینهد پا | اینجا نمیگذارند، داخل شود صبا را | |
جایی که میرباید دل را نگاه سرخش | اینجا، بگو که زاهد بر سر کشد عبا را | |
جایی که تا رسیدن صد کوفه پیش رو هست | باید گذشت از سر، باید گذاشت پا را | |
جایی که میکشانند آیینه را به زنجیر | بندد به روی دریا، شمشیر، آبها را | |
دیدند چرخ میزد در زیر تیغ سرمست | نوشاند تا که ساقی خم خانهی بلا را | |
آه از دمی که خورشید افتاد از نفس، دید | خفاشها گرفتند در یک نگه سما را | |
میروید از زمین سر، «سالک» به یک تجلّی | موسی کجاست بیند سینای نینوا را |