حمید کرمی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| سالهای نویسندگی = | | سالهای نویسندگی = | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = | |کتابها =«بر شانههای کوهستان»، «سایه روشنهای بیدر» و «گزیده ادبیات معاصر شماره ٢٣» | ||
|مقالهها = | |مقالهها = | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
حمید کرمی فرزند | حمید کرمی فرزند علیاصغر به سال ١٣٤١ ه. ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان رساند و مقدماتی از دروس حوزوی را نیز فرا گرفت. وی فعالیتهای شعری خود را از سال ١٣٦٢ ه. ش به طور جدی و با حضور در مجمع شاعران حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی آغاز نمود. | ||
ایشان مدتی در استخدام قوه قضائیه بوده و با انجمنهای ادبی و مطبوعات و هم چنین رادیو سابقهی همکاری نزدیک | ایشان مدتی در استخدام قوه قضائیه بوده و با انجمنهای ادبی و مطبوعات و هم چنین رادیو سابقهی همکاری نزدیک داشتهاست و شعر و مقالات خود را گاهی با نام «سپهر حمیدی» در مطبوعات به چاپ میرساند. | ||
کرمی در تمام | کرمی در تمام قالبهای شعری طبع آزمایی کردهاست ولی خود را در سرودن «مثنوی» موفقتر میداند. | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
از حمید کرمی تاکنون مجموعه شعرهای | از حمید کرمی تاکنون مجموعه شعرهای «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=530679&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author بر شانههای کوهستان]»، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=521460&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author سایه روشنهای بیدر]» و «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=581386&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author گزیده ادبیات معاصر شماره ٢٣]» به چاپ رسیدهاست. | ||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۰: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{ | {| style="margin: 0 auto; " | ||
| class="b" |<span class="beyt"> نفیر بلا کربلا را گرفت</span> | | class="b" |<span class="beyt"> نفیر بلا کربلا را گرفت</span> | ||
| style="width:2em;" | | | style="width:2em;" | | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۰۷: | ||
| class="b" |<span class="beyt"> به گوش فلک اضطرابی فکند</span> | | class="b" |<span class="beyt"> به گوش فلک اضطرابی فکند</span> | ||
| style="width:2em;" | | | style="width:2em;" | | ||
| class="b" |<span class="beyt">خطر آفرین نای ناقوسها </span> | | class="b" |<span class="beyt">خطر آفرین نای ناقوسها </span> | ||
|} | |} | ||
<br /> | <br /> | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۱۹: | ||
{{ب| و چشمان ناباوران سحر|فرو رفته در کام خوابی عمیق }} | {{ب| و چشمان ناباوران سحر|فرو رفته در کام خوابی عمیق }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| style="margin: 0 auto; " | |||
{| | |||
| class="b" |<span class="beyt"> خداییترین بوی بیعت نشست</span> | | class="b" |<span class="beyt"> خداییترین بوی بیعت نشست</span> | ||
| style="width:2em;" | | | style="width:2em;" | | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۲۶: | ||
| class="b" |<span class="beyt"> به خون و عطش جمله پرپر شدند</span> | | class="b" |<span class="beyt"> به خون و عطش جمله پرپر شدند</span> | ||
| style="width:2em;" | | | style="width:2em;" | | ||
| class="b" |<span class="beyt">به امداد فریاد «هل من معین» </span> | | class="b" |<span class="beyt">به امداد فریاد «هل من معین» </span> | ||
|} | |} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۳۴: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| style="margin: 0 auto; " | |||
{| | |||
| class="b" |<span class="beyt"> به ناگاه داغ زمین تازه شد</span> | | class="b" |<span class="beyt"> به ناگاه داغ زمین تازه شد</span> | ||
| style="width:2em;" | | | style="width:2em;" | | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۴۱: | ||
| class="b" |<span class="beyt"> و عرش خدا نیز در غم نشست</span> | | class="b" |<span class="beyt"> و عرش خدا نیز در غم نشست</span> | ||
| style="width:2em;" | | | style="width:2em;" | | ||
| class="b" |<span class="beyt">حسین از سر ذو الجناحش فتاد <ref>میراث عشق؛ ص | | class="b" |<span class="beyt">حسین از سر ذو الجناحش فتاد <ref>میراث عشق؛ ص ۳۴۴و ۳۴۵.</ref> </span> | ||
|} | |} | ||
<br /> | <br /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج ۲، ص: ۱۵۷۶-۱۵۷۷.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== |
نسخهٔ ۳ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۱۴
حمید کرمی (١٣٤١ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.
حمید کرمی | |
---|---|
زادروز | ١٣٤١ ه.ش تهران |
نام(های) دیگر |
سپهر |
کتابها | «بر شانههای کوهستان»، «سایه روشنهای بیدر» و «گزیده ادبیات معاصر شماره ٢٣» |
زندگینامه
حمید کرمی فرزند علیاصغر به سال ١٣٤١ ه. ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان رساند و مقدماتی از دروس حوزوی را نیز فرا گرفت. وی فعالیتهای شعری خود را از سال ١٣٦٢ ه. ش به طور جدی و با حضور در مجمع شاعران حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی آغاز نمود. ایشان مدتی در استخدام قوه قضائیه بوده و با انجمنهای ادبی و مطبوعات و هم چنین رادیو سابقهی همکاری نزدیک داشتهاست و شعر و مقالات خود را گاهی با نام «سپهر حمیدی» در مطبوعات به چاپ میرساند.
کرمی در تمام قالبهای شعری طبع آزمایی کردهاست ولی خود را در سرودن «مثنوی» موفقتر میداند.
آثار
از حمید کرمی تاکنون مجموعه شعرهای «بر شانههای کوهستان»، «سایه روشنهای بیدر» و «گزیده ادبیات معاصر شماره ٢٣» به چاپ رسیدهاست.
اشعار
فرو رفت خورشید و شب شد بلند | شبی که دلش ریشه در قیر داشت | |
عطشناک دریای خون بود و بس | شبی که سرش شور شمشیر داشت |
شب آمد چو یلدا پر از تیرگی | سیه اژدها هُرم افعی پرست | |
به چشمش سکوتی گران میخزید | و بر شانهاش مار کبرای مست |
پر از هُرم صحرای تفتیده بود | شب رویش نالهها از عطش | |
نشان خطر داشت در دام شب | تب سرخ آلالهها از عطش |
شبی چون رجزهای نامآوران | پر از موج شط جنون در بغل | |
شبی مثل پهلوی شمشیر سرخ | پر از بوی فریاد خون در بغل |
نفیر بلا کربلا را گرفت | زمین کر شد از نالهی کوسها | |
به گوش فلک اضطرابی فکند | خطر آفرین نای ناقوسها |
نوای غم کودکان سر گرفت | زمین و زمان، جمله در تب نشست | |
نسیم سحر مثل بهت شفق | پریشان به گیسوی زینب نشست | |
خطر سایه افکند بر خیمهها | و در کودکان اضطرابی عمیق | |
و چشمان ناباوران سحر | فرو رفته در کام خوابی عمیق |
خداییترین بوی بیعت نشست | ز هفتاد و دو لاله در باغ دین | |
به خون و عطش جمله پرپر شدند | به امداد فریاد «هل من معین» |
در آن دشت تبدار هنگامه خیز | فقط صحبت از خون و شمشیر بود | |
در آن سو رجزهای نامردمی | در این سو رجز، بانگ تکبیر بود |
به ناگاه داغ زمین تازه شد | به یکبار از اقتراحش فتاد | |
و عرش خدا نیز در غم نشست | حسین از سر ذو الجناحش فتاد [۱] |
منابع
پی نوشت
- ↑ میراث عشق؛ ص ۳۴۴و ۳۴۵.