ناسخ التواریخ در احوالات حضرت سیدالشهداء علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۳: خط ۳۳:
| پیش از          =  
| پیش از          =  
}}
}}





نسخهٔ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۲۱

ناسخ التواریخ در احوالات حضرت سیدالشهداء علیه السلام کتابی است که جلد اول آن توصیفی درباره‌ی زندگی و ماجرای قیام و شهادت امام حسین و رخدادهای بعد از آن که توسط میرزا محمّد تقی سپهر (لسان الملک) نوشته شده است.

ناسخ التواریخ در احوالات حضرت سیدالشهداء (ع)

ناشر کتابفروشی اسلامیه
ناشر فارسی: انتشارات مدین
محل نشر تهران
مکان ناشر فارسی: قم
تاریخ نشر 1398 ق
تاریخ نشر فارسی: 1427 ق
تعداد صفحات 398 + ه ه 4 + 398 + 284
تعداد جلد 4














درباره‌ی نویسنده

در آغاز کتاب، نویسنده خود را «بندهٔ یزدان و چاکر سلطان، محمّد تقی لسان الملک، مستوفی اول دیوان اعلی» نامیده است (ج 1، ص 2). وی این کتاب را که دورهٔ کاملش شامل تاریخ جهان، از کهن‌ترین روزگاران تا عصر قاجار است، به استظهار محمّد شاه و ناصرالدین شاه قاجار نوشت. جلد ششم کتاب ویژهٔ امام حسین (ع) است که در چاپ حاضر، خود، به چهار جلد (جزء) تقسیم شده. تاریخ تألیف کتاب در عهد سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، در سال 1290-1291 قمری است. چه، نویسنده به ناصرالدین شاه دعا می‌کند (ج 4، ص 232) و در جایی می‌گوید: «اکنون که تاریخ هجری به هزار و دویست و نود و یک می‌رود» (ج 3، ص 20).

درباره‌ی کتاب

کتاب مزبور شامل تفصیل زندگی و ماجرای قیام و شهادت امام حسین و رخدادهای بعد از آن است. تا هنگام تألیف آن، کتابی بدین تفصیل دربارهٔ آن حضرت، بجز اسرارالشهادة، تألیف نشده بود. نویسنده عنایت داشته که زندگی امام را بتفصیل بنویسد و در این باره گفته است: «مکشوف باد که من بنده نخست روز بر ذمت نهادم که هر خبری و حدیثی را که دستخوش کلک و بنان سازم، چنان از در استقرار [استقراء] و استیعاب بپردازم که مطالعه کننده را به مراجعهٔ هیچ کتاب حاجت نیفتد. لاجرم واجب می‌کند که هر قصه را که در کتب معارف [معاریف] مورّخین و محدثین دیدار کنم، دست باز ندارم و بی‌توانی [بدون سستی و درنگ] بنگارم؛ مگر چیزی که در شمار محالات رود و از حیّز امکان بیرون افتد» (ج 1، ص 378).


ناسخ‌التّواریخ، که برخی از سر طعن آن را منسوخ‌التّواریخ خوانند، کتابی توصیفی است و از آنجا که نویسنده عهده‌دار نگارش تفصیلی زندگی امام بوده، بسا اخبار ضعیفی که از این و آن کتاب آورده است. بدین دلیل، و نیز به دلیل عنوان پرادّعای کتاب، همچنین به دلیل درباری بودن نویسنده، چنانکه باید، این کتاب جدی گرفته نشده است (ر.ک: تحقیق دربارهٔ اون اربعین حضرت سید الشهداء (ع)، سید محمّد علی قاضی طباطبائی، ص 178). با این وصف، کتاب حاضر خالی از مطالب تحقیقی و اجتهادی نیست و تقریباً بیان کنندهٔ نظر رایج شیعه دربارهٔ امام حسین است و تا چند دهه همواره مورد استفادهٔ عموم مردم و اهل منبر بود.


فهرست مطالب کتاب بیش از آن است که حتی بتوان بخشی از آن را در اینجا درج کرد؛ ناگزیر به برخی از مسائلی که به آن پرداخته شده است، اشاره می‌شود: ولادت امام و نام‌ها و کنیه‌ها و لقب‌های او، آیات و روایات دربارهٔ آن حضرت، زندگی آن حضرت تا دورهٔ خلافت یزید، روایات دربارهٔ شهادت آن حضرت، خروج از مدینه به مکه، نامه‌های مردم کوفه به امام و روانه شدن مسلم بن عقیل به کوفه، خروج از مکه به کوفه و رخدادهای در این مسیر، ورود به کربلا و شهادت آن حضرت و یارانش، ربودن لباس و سلاح امام و غارت خیمه‌های اهل بیت او، روانه شدن اهل بیت به کوفه و شام و بازگشت آن‌ها به مدینه، دگرگونی‌های در جهان آفرینش پس از شهادت امام، پاداش گریستن بر آن حضرت، فضیلت زیارت آن حضرت، معجزات آن حضرت، مجازات قاتلان او در دنیا، احادیث و خطبه‌های او.


در لابلای کتاب نکات فراوانی، درست و نادرست، توان یافت. نویسنده در جایی گفته است: «تکلیف پیغمبران و امامان بیرون تکالیف دیگر مردم است» (ج 1، ص 265) و دربارهٔ امام حسین افزوده است: «حسین (علیه‌السلام) عالماً ادراک شهادت را تصمیم عزم داد. به حکم مصلحتی که سر آن را جز خدای کس نداند.... و نتوان گفت که چرا دانسته خود را به مهلکه افکند؛ زیرا که تکلیف امام بیرون تکالیف خاص و عام است» (ج 1، ص 266).


به نظر نویسنده، «اسب سیدالشهداء را که در کتب معتبره به نام نوشته‌اند، افزون از دو مال [چهار پای] اسواری نیست: یکی اسب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که مرتجز نام داشت و دیگر شتری که مسنّات می‌نامیدند و اسبی که ذوالجناح نام داشته باشد، در هیچ یک از کتب احادیث و اخبار و تواریخ معتبره من بنده ندیده‌ام...» (ج 2، ص 366-367).


نویسنده دربارهٔ تعداد افراد دو سپاه در کربلا می‌نویسد: «سپاه امام حسین (علیه‌السلام) از یکصد و چهل و پنج تن به زیادت نبوده و لشکر ابن زیاد از بیست هزار کمتر نبوده و اگر پذیرای روایات مختلفه شویم، منتهای پذیرایی پنجاه و یک هزار است... از اجتهاد بنده چنان برمی‌آید که ابن زیاد پنجاه و یک هزار تن لشکری را عرض داد و سرهنگان بگماشت و از پس یکدیگر روان می‌داشت، اما افزون از سی هزار کس حاضر کربلا نشد. چون حسین -علیه‌السلام- شهید شد، حاجت به دیگران نیفتاد و العلم عندالله» (ج 2، ص 186).


همچنین نویسنده دربارهٔ تعداد شهدای روز عاشورا نوشته است: «شهدای یوم عاشورا افزون از هفتاد و دو تن بوده‌اند... و اینکه در السنه و افواه معروف به هفتاد و دو تن آمده، این عدد شمارهٔ آنانند که از مدینه در رکاب حسین -علیه‌السلام- کوچ دادند و ملازمت رکاب داشتند. لکن در عرض راه و مدتی که در مکه اقامت داشتند، جماعتی کثیر ملازمت حضرتش را اختیار کردند... و در شب عاشورا سی تن از سپاه ابن سعد به لشکرگاه آن حضرت درآمدند» (ج 2، ص 308- 309).


به نظر نویسنده، تعدادی از اصحاب امام در شب عاشورا از وی جدا شدند: «چون شب عاشورا فرا رسید و تاریکی جهان را فرو گرفت، دیگر باره حسین -علیه‌السلام- مردم خویش را ممتحن داشت و... با لشکر خویش فرمود: من بیعت خود را از گردن شما فروگذاشتم. بشتابید و با خویشاوندان و دوستان خود پیوسته شوید.... لشکر او مفارقت اختیار کردند و پراکنده شدند و خویشاوندان و خاصّان او از تفرّق ابا نمودند و بپاییدند»(ج 2، ص 222-223).


در کتاب شهید جاوید، ذیل عنوان «شایعهٔ بی‌اساس» (ص 270 - 271)، آمده است:

«متفرق شدن یاران امام حسین (ع) در شب عاشورا در هیچیک از منابع تاریخی، از قبیل 000 ذکر نشده است». آنگاه نویسنده می‌افزاید که در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری عبارت مبهمی وجود دارد و نویسندهٔ ناسخ‌التّواریخ، عبارت این کتاب را «با شب عاشورا تطبیق کرده و توجه نکرده است که اگر این مطلب درست باشد که در شب عاشورا همهٔ اصحاب امام، غیر از اهل بیت آن حضرت، رفتند، پس باید شهدای کربلا منحصر باشد به همان خویشان و اهل بیت امام؛ در حالی که بیشتر شهدا از غیر اهل بیت امام بودند. می‌توان گفت این مطلب که اصحاب امام حسین (ع) در شب عاشورا از وی جدا شدند، بعد از تألیف ناسخ‌التّواریخ بین مردم شایع شده است...» (ص 274- 275).


همچنین استاد مطهری در کتاب حماسهٔ حسینی (ج 2، ص 107)، می‌گوید: «تنها صاحب ناسخ‌التّواریخ این اشتباه تاریخی را کرده و نوشته است وقتی امام حسین در شب عاشورا برای اصحاب خود صحبت کرد، عدّه‌ای از آنان از سیاهی شب استفاده کرده و رفتند، ولی این مطلب را هیچ تاریخی تأیید نمی‌کند».


ناسخ‌التّواریخ با همین عنوان، به قلم سید علی جمال اشرف، به عربی ترجمه شده است (چاپ اول: قم، انتشارات مدین، 1427 ق).

جستارهای وابسته

منابع

  • کتابشناسی تاریخی امام حسین علیه‌السلام، محمد اسفندیاری، ص 86-89.