فاطمه سالاروند: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''فاطمه سالاروند''' شاعر معاصر ایرانی است. | '''فاطمه سالاروند''' (١٣٥٢ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است. | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = فاطمه سالاروند | | نام = فاطمه سالاروند | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | | ملیت = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد =١٣٥٢ه.ش | ||
| محل تولد =ازنا | | محل تولد =ازنا | ||
| والدین = | | والدین = | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | |||
فاطمه سالاروند در سال ١٣٥٢ ه. ش در «ازنا» دیده به جهان گشود. | |||
== فعالیتها == | |||
سالاروند به گویندگی مشغول می باشد. | |||
== | |||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
===فصل سپیده | ===فصل سپیده=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۹۸: | خط ۹۵: | ||
===شاه بیستاره | ===شاه بیستاره=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۲: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
== منابع == | |||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1680.] | |||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] |
نسخهٔ ۲۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۲
فاطمه سالاروند (١٣٥٢ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.
فاطمه سالاروند | |
---|---|
زادروز | ١٣٥٢ه.ش ازنا |
زندگینامه
فاطمه سالاروند در سال ١٣٥٢ ه. ش در «ازنا» دیده به جهان گشود.
فعالیتها
سالاروند به گویندگی مشغول می باشد.
اشعار
فصل سپیده
چشمی گشودیم و دیدیم خورشیدمان سر بریدهست | بیرحم دستی از این دشت یک دامن آلاله چیدهست | |
شیون کن ای دل، دل من، وقتی در این خاک تشنه | این سو سپیدار زخمی، آن سو صنوبر خمیده است | |
آه ای علمدار برگرد! بیتو درین خیمهی زرد | یک حسرت سرخ، یک درد در سینهام قد کشیدهست | |
وقتی که از عشق خواندی، با حنجر پارهپاره | دیگر چه جای غزل، دیگر چه جای قصیدهست | |
آن سر که بر نیزهها بود، بر بام تاریخ میگفت: | پایان این فصل خونین، آغاز فصل سپیده است |
شاه بیستاره
مشتاق و دل سپرده و ناآرام، زین کرد سوی حادثه مرکب را | چون دوست داشت کشته ببیند دوست، آن جان از شعور لبالب را | |
در هرم آفتاب شکیبایی، آن روح با طراوت دریایی | هفتاد و یک پیاله عطش نوشید، تا آب داد ریشهی مذهب را | |
از شوق سوخت سینهی غمگینش، وقتی که دید کودک شیرینش | در اوج تلخکامی و دلتنگی، نگشود جز به شکر مگر لب را | |
تا داغ کربلا نرود از یاد، در شام بیستارهی بیفریاد | آن خطبههای روشن آتشگون، برد آبروی تیرگی شب را | |
رود است و بیقراری و حیرانی، کوه است و ذرّهذرّه پریشانی | تا بادها به زمزمه میگویند، پیغام صبر حضرت زینب را | |
این واژههای غمزده از من نیست، باور کنید طاقت گفتن نیست | آمیخت شور عشق محرّم باز، با شرم و اشک چشم، مرکب را |