رؤیا باقری: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ ۲۳ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۲۴
رؤیا باقری، در دی ماه 1369 شمسی در زنجان متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.
رؤیا باقری | |
---|---|
زادروز | دی ماه 1369 ه.ش زنجان |
ملیت | ایرانی |
آثار | «همسایهای در ماه» |
کتابها | «یک بعد از ظهر ناخوانده» |
مدرک تحصیلی | لیسانس مترجمی زبان انگلیسی |
زندگینامه
رؤیا باقری لیسانس مترجمی زبان انگلیسی است. مجموعه شعر «همسایهای در ماه» از ایشان چاپ شده و کتابی به نام «یک بعد از ظهر ناخوانده» در دست چاپ دارند. باقری در چند جشنواره از جمله جشنواره عاشورایی دانشگاه اشرفی اصفهان حائز مقام اول شده است. [۱]
اشعار رؤیا باقری
بوی بهشت میدهی ای زن تو کیستی؟ | من سالهاست خواب زنی را ... تو نیستی؟ | |
آن زن درست مثل تو لبخند میزد و | با خنده زخمهای مرا بند میزد | |
آرام سر به سجده این خاک میگذاشت | شاید از آنچه قسمت او شد خبر نداشت | |
میخواست سالها بنشیند برابرش | هم خواهر حسین شود، هم برادرش | |
احساس میکنم که تویی خواب هر شبم | قدری بایست! مقصدت این جاست زینبم | |
آنجا که گفتهاند پر است از بلا، منم | آری درست آمدهای، کربلا منم | |
ای که فدای تو همه چیزم... خوش آمدی | زینب به خاک حادثه خیزم خوش آمدی | |
هر جا غم تو را ببرم شعله میکشد | حتی فرات -چشم ترم- شعله میکشد | |
گرمای من به خاطر ذات کویر نیست | این داغ توست بر جگرم شعله میکشد | |
در بندبند هستی من رخنه کردهای | روحم، دلم، تمام سرم شعله میکشد | |
این پچ پچ از دو دل شدن نارفیقهاست | این حرفهای پشت سرم شعله میکشد | |
زینب نبین تو را به خدا! منصفانه نیست | جنگ است جنگ! جنگ که دیگر زنانه نیست! | |
اینجا جدال حنجره و تیغ و خنجر است | این جا جدال ِ بین... نگوییم بهتر است | |
هر چند آمدی که بمانی... خوش آمدی | سر روی خاک من بنشانی... خوش آمدی | |
شرمنده در اسارت مشتی زمینیام | بانوی من مگر که تو زیبا ببینیام |
مثل آشوبی که یک طوفان به دریا میدهد | درد گاهی شکل زیبایی به دنیا میدهد! | |
ابرها را میبرد تا سینه دریا ولی | حسرت یک قطره باران را به صحرا میدهد | |
عشق با هفتاد خانش امتحانت میکند | سنگ هم باشی خودش را در دلت جا میدهد | |
یک نفر مثل تو عهدش را به آخر میبرد | یک نفر در ابتدای ماجرا وا میدهد! | |
از همان اول تو تنها مرد میدان بودهای | عشق کاری دست آدمهای تنها میدهد | |
مادرت از غربت این روزها کم میکند | یک پسر مثل تو را وقتی به زهرا میدهد | |
میروی و اسبها از دلهره رم میکنند | دشت امشب یک نفس بوی خدا را میدهد | |
آن خدایی که زمانی تشنگی را آفرید | غیرت و مردانگی را هم به سقا میدهد |
منابع
طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1296-1297.
پی نوشت
- ↑ گفتوگوی مؤلف با شاعر.