معصومه عیسی وند: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''معصومه عیسی وند،''' در سال 1356 در اهواز متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبا...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ ۲۳ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۰۰
معصومه عیسی وند، در سال 1356 در اهواز متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.
معصومه عیسی وند | |
---|---|
زادروز | 1356 ه.ش اهواز |
ملیت | ایرانی |
زندگینامه معصومه عیسی وند
معصومه عیسی وند آغاز سرایش خود را در انجمنهای حوزه هنری و ارشاد اهواز آغاز کرد، سپس طی مهاجرت به اراک به کار خود در این زمینه ادامه داد. تاکنون در جشنوارههای استانی و کشوری بسیاری شرکت نموده و صاحب مقامهایی نیز بوده است. در حال حاضر در حال آماده کردن مجموعه شعر خود است. [۱]
اشعار
از شش جهت، از چار سو با نور همراه است | یک نیمهاش خورشید و نیم دیگرش ماه است | |
در چشمهایش آسمان بیکران پیداست | رد زمان و یک مزار بینشان پیداست | |
آمد که روزی تکیهگاه مادرش باشد | در گیجگاه حادثه پشت سرش باشد | |
روزی که شعله شعله دور چادرش میسوخت | با خیمههای کربلا چشم ترش میسوخت | |
فریاد زد ای وای زانوی برادر نیست | سر نیست، پیکر نیست، بازوی برادر نیست | |
میدید از دور آه .. نخلستان بیسر را | آن کفتران خسته بیبال و بیپر را | |
گل بیش از این طاقت نیاورد و به خاک افتاد | بر سینه سرخ زمین یکباره چاک افتاد | |
پاهای تاول بسته با خود جاده را میبرد | زنجیرها هر دست یک دلداده را میبرد | |
میرفت او، با کاروان خسته، غم بر دوش | پهلو شکسته، داغدار، اما علم بر دوش | |
میرفت تا خواب از دو چشم شام برخیزد | شاید افق از روی پشت بام برخیزد |
یک گوشه از زمین خدا سرد و یک گوشه از زمین خدا درد است | باد از میان فاجعهها آن روز از آتش و عطش خبر آورده است | |
دنبال ردّ پای که میگردی؟ این خاک پای آبلهگون دارد | این قطعه قطعههای بدن از کیست در زل آفتاب چرا سرد است؟ | |
آن تن بدون دست و .. ولی حالا آغوش باز کرده برای تو | با آن تبسم به لبش میگفت: این زخم، زخم کاری شمشیر است | |
یک نیمه در محاصره آب و یک نیمه در محاصره آتش | با گریه مدام چه خواهد کرد این چشمها که مات تصاویر است؟ | |
در آبها صدای تو پیچید و در ذهن دشت خون خدا حک شد | سر رفت روی نیزه، فلک بارید، سر رفت و در گلوی تو تکبیر است |
منابع
طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1103-1104.
پی نوشت
- ↑ گفتوگوی مؤلف با شاعر.