اخوى تهرانى: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منبع== | |||
محمد علی مجاهدی، ''کاروان شعر عاشورا''،زمزم هدایت، ج1، ص 352-354. | محمد علی مجاهدی، ''کاروان شعر عاشورا''،زمزم هدایت، ج1، ص 352-354. | ||
==پی نوشت== |
نسخهٔ ۲۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۲
اخوی تهرانی شاعر و از چهرههای نامدار مذهبی است.
اخوی تهرانی | |
---|---|
نام اصلی | حاجى میرزا سید على |
سبک نوشتاری | سبک عراقى |
زندگینامه
نامش حاجى میرزا سید على از فامیل سادات اخوى است. وى داراى طبع وقاد و روانى بوده و معاصر و معاشر با مؤلف طرائق الحقایق است.
در شرح احوال حاجى میرزا سید على اخوى تهرانى آمده است:
«...و امروزه جناب...آقاى حاجى میرزا سید على سلّمه اللّه تعالى...میلاد ائمۀ علیهم السلام را در تکیۀ مخصوص سادات همیشه جشن شایان گرفته و در نیمۀ شعبان در باغ معلوم و موسوم به حجتیه یک روز و یک شب براى میلاد صاحب نور هنگامهاى است. با راقم، نهایت لطف دارد و بعضى از قصاید و غزلیات آن جناب ذکر مىشود...» [۱]
سبک شعرى
آثار معدودى از وى که در طرائق الحقائق آمده در سبک عراقى سروده شده و از ساختار محکم لفظى و غناى محتوایى آنها پیداست که سراینده با وقوف کامل به آثار متقدمین و اطلاع از دقیقههاى کلامى، طبعآزمایى مىکرده است.
دامنه تأثیر آثار عاشورایى
وى از چهرههاى نامدار مذهبى در زمانه خود بوده و در تکیه مخصوص به خاندان خود میلاد ائمۀ اطهار را جشن مىگرفته است؛ بنابراین مسلما آثار منظوم او توسط مدیحهسرایان مورد استفاده قرار مىگرفته و طبعا آثار ماتمى وى نیز با اقبال مواجه بوده است، ولى متأسفانه به خاطر عدم دسترسى به آثار منظوم عاشورایى او، نمىتوان بیش از این در این زمینه سخن گفت.
برگزیدۀ آثار عاشورایى اخوى تهرانى
در طرائق الحقایق ابیاتى از یک بند از ترکیببند عاشورایى او آمده است که عینا آن را نقل مىکنیم:
طاها به ناله آمد و یاسین به خود تپید | ز اورنگ ناز تا که امام مبین فتاد | |
با زین واژگون، گذر [۲] ذو الجناح چون | بر خیمهگاه زینب محنت قرین فتاد | |
آغشته دید کاکلش از خون شاه دین | زد نعرهاى که لرزه به عرش برین فتاد | |
خورشیدوار از افق خیمه، بىحجاب | آمد برون و از پى آن مه جبین فتاد | |
همراه ماه گفتى پروین صفت به راه | جمعى ستارگان ز بنات و بنین فتاد | |
آمد پى برادر و، چشمش در آن میان | بر خون تپیده پیکر آن نازنین فتاد | |
گفتا که: اى مبارک توسن! برادرم | آمد چه بر سرش؟ به کجا بر زمین فتاد؟ | |
تا بر سرش چه آمد آن دم که چشم او | بر خنجر برهنه شمر لعین فتاد | |
گفتا: دریغ!کز ستم آخر، حسین من | از جان گذشت و در نفس واپسین فتاد | |
چون شد درین زمین؟ که ز خون برادرم | اندیشه کس ندارد، اى خاک بر سرم! [۳] |
منبع
محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا،زمزم هدایت، ج1، ص 352-354.