مجرم افشار: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۲: خط ۷۲:
{{شعر}}
{{شعر}}


{{ب|طبع من!اى مرغ لاهوت آشیان ... در مکانى لیک باشى لامکان}}
{{ب|طبع من!اى مرغ لاهوت آشیان | در مکانى لیک باشى لامکان}}
   
   
{{ب|سیر را از این مکان پر باز کن ... بر فضاى لا مکان پر باز کن}}  
{{ب|سیر را از این مکان پر باز کن | بر فضاى لا مکان پر باز کن}}  


{{ب|برشکن این بیضه ناسوت را ... سیر بنما گلشن لاهوت را }}
{{ب|برشکن این بیضه ناسوت را | سیر بنما گلشن لاهوت را }}


{{ب|ز آن گلستانى وز آن خرم فضا ... چون بدین ویران سرا گردى رضا؟}}
{{ب|ز آن گلستانى وز آن خرم فضا | چون بدین ویران سرا گردى رضا؟}}
   
   
{{ب|جمع کن این صورت تفریق را ... ز آن سپس بگشا لب تحقیق را}}  
{{ب|جمع کن این صورت تفریق را | ز آن سپس بگشا لب تحقیق را}}  


{{ب|شمه‌اى از حسن و عشق آغاز کن ... بر رخم درهاى معنى باز کن}}  
{{ب|شمه‌اى از حسن و عشق آغاز کن | بر رخم درهاى معنى باز کن}}  


{{ب|تا بدانم حالت عشاق را ... بنگرم تکلیف‌هاى شاق را}}  
{{ب|تا بدانم حالت عشاق را | بنگرم تکلیف‌هاى شاق را}}  


{{ب|حسن چِبْوَد؟عشق چه؟معشوق کیست؟ ... در رهش جانبازى عاشق ز چیست؟}}  
{{ب|حسن چِبْوَد؟عشق چه؟معشوق کیست؟ | در رهش جانبازى عاشق ز چیست؟}}  


{{ب|این چه تکلیف است کز جان درگذر؟ ... از جفا و از ستم منما حذر!}}  
{{ب|این چه تکلیف است کز جان درگذر؟ | از جفا و از ستم منما حذر!}}  


{{ب|سر بده از خویش و فرزند و تبار ... اهل خود را کن اسیر هر دیار}}
{{ب|سر بده از خویش و فرزند و تبار | اهل خود را کن اسیر هر دیار}}
   
   
{{ب|اکبرت را طعمه شمشیر کن ... خون،غذاى اصغر بى‌شیر کن}}  
{{ب|اکبرت را طعمه شمشیر کن |خون،غذاى اصغر بى‌شیر کن}}  


{{ب|تشنه‌لب در زیر خنجر جان سپار ... این مثل جبرست یا خود اختیار؟ }}
{{ب|تشنه‌لب در زیر خنجر جان سپار | این مثل جبرست یا خود اختیار؟ }}


{{ب|گر بود جبر این چه جبارى بود ... این چه ظلم و زحمت و خوارى بود؟}}
{{ب|گر بود جبر این چه جبارى بود |این چه ظلم و زحمت و خوارى بود؟}}


{{ب|ور همى‌گویى که باشد جبر خاص ... جبر خاص اوست مختص خواص }}
{{ب|ور همى‌گویى که باشد جبر خاص | جبر خاص اوست مختص خواص }}


{{ب|من ندانم جبر خاص و جبر عام ... پخته گو مطلب نماند هیچ خام}}  
{{ب|من ندانم جبر خاص و جبر عام | پخته گو مطلب نماند هیچ خام}}  


{{ب|بر خواص خویشتن جبر از چه راه؟ ... و آن گهى تکلیف بر صبر از چه راه؟}}  
{{ب|بر خواص خویشتن جبر از چه راه؟ | و آن گهى تکلیف بر صبر از چه راه؟}}  


{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|طبع گفت:اى بیخبر از راز عشق ... لب ببند ایرا <ref>''زیرا.''</ref> نیى دمساز عشق}}  
{{ب|طبع گفت:اى بیخبر از راز عشق | لب ببند ایرا <ref>''زیرا.''</ref> نیى دمساز عشق}}  


{{ب|با دلیل عقل دارى قیل و قال ... عقل را اینجا بود پا در عقال}}  
{{ب|با دلیل عقل دارى قیل و قال | عقل را اینجا بود پا در عقال}}  


{{ب|چون ز شاه عشق آیت شد جهان ... از سپاه عقل رایت شد نهان}}  
{{ب|چون ز شاه عشق آیت شد جهان | از سپاه عقل رایت شد نهان}}  


{{ب|خود ظهور حسن و عشق از حق بود ... هر دوان از یک محل مشتق بود}}  
{{ب|خود ظهور حسن و عشق از حق بود | هر دوان از یک محل مشتق بود}}  


{{ب|چون ظهور عقل کو از مصدرست ... لیک اندر عقل مصدر مضمر است}}
{{ب|چون ظهور عقل کو از مصدرست | لیک اندر عقل مصدر مضمر است}}
   
   
{{ب|حسن و عشق،اکنون چو نور و ناردان ... کاین دو از آتش همى گردد عیان}}  
{{ب|حسن و عشق،اکنون چو نور و ناردان | کاین دو از آتش همى گردد عیان}}  


{{ب|نور را،زیب رخ لیلى کند ... نار او در قلب مجنون جا کند}}  
{{ب|نور را،زیب رخ لیلى کند | نار او در قلب مجنون جا کند}}  


{{ب|نام آن در رخ همى حسن آمده ... نام این عشق و به دل آتش زده}}  
{{ب|نام آن در رخ همى حسن آمده | نام این عشق و به دل آتش زده}}  


{{ب|چون که درهاى مراتب باز شد ... حسن و عشق از یکدیگر ممتاز شد}}  
{{ب|چون که درهاى مراتب باز شد | حسن و عشق از یکدیگر ممتاز شد}}  


{{ب|خود مقام جمع و تفریق‌ست این ... گوش بگشا جاى تحقیق‌ست این}}  
{{ب|خود مقام جمع و تفریق‌ست این | گوش بگشا جاى تحقیق‌ست این}}  


{{ب|عین یکدیگر بود شیر و پنیر ... در مراتب این پنیر و اوست شیر}}  
{{ب|عین یکدیگر بود شیر و پنیر | در مراتب این پنیر و اوست شیر}}  


{{ب|گاه نور گونه لیلى شود ... تا که مجنون بیند و شیدا شود}}  
{{ب|گاه نور گونه لیلى شود | تا که مجنون بیند و شیدا شود}}  


{{ب|هستى عاشق بسوزد ز آن شرار ... بلکه هم تفویض و جبر و اختیار}}  
{{ب|هستى عاشق بسوزد ز آن شرار | بلکه هم تفویض و جبر و اختیار}}  


{{ب|از مگس گردد عسل پیدا مثل ... گر مگس وقتى کند میل عسل }}
{{ب|از مگس گردد عسل پیدا مثل | گر مگس وقتى کند میل عسل }}


{{ب|چون عسل فانى بود اندر مگس ... این مثل را مى‌نگوید جبر کس}}  
{{ب|چون عسل فانى بود اندر مگس | این مثل را مى‌نگوید جبر کس}}  


{{ب|اختیار زرع با زارع بود <ref>''به حدیث:الزّرع للزارع و لو کان غاصبا اشاره دارد.''</ref> ... این حدیث نغز از شارع بود}}  
{{ب|اختیار زرع با زارع بود <ref>''به حدیث:الزّرع للزارع و لو کان غاصبا اشاره دارد.''</ref> | این حدیث نغز از شارع بود}}  


{{ب|هرچه بر عاشق کند معشوق او ... جبر بنماید تو را بر او نکو}}  
{{ب|هرچه بر عاشق کند معشوق او | جبر بنماید تو را بر او نکو}}  


{{ب|آرى آرى عاشقان مست او ... هستى خود را بداند هست او}}  
{{ب|آرى آرى عاشقان مست او | هستى خود را بداند هست او}}  


{{ب|این بود معنى براى جبر خاص ... مى‌نباشد بهر هرکس جز خواص <ref>''همان،ص 1519 تا 1522.''</ref>}}
{{ب|این بود معنى براى جبر خاص | مى‌نباشد بهر هرکس جز خواص <ref>''همان،ص 1519 تا 1522.''</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}