خدیجه: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
بى‌کسان!چو جناب یثرب گذر کنید..............اول گذر به تربت خیر البشر کنید


* مورد فهرست گلوله‌ای
گر آب چشمتان بگذارد به جاى من..............از خاک پاک او همه کُحل<ref>توتیا.</ref> بصر کنید
#
[[پرونده:مثال.png|بندانگشتی|متن عنوان]]


# مورد فهرست شماره‌ای
این تب که سوخت جان جگر گوشه مرا..............عنّاب اگر نه چاره به لخت جگر کنید
#
# مورد فهرست شماره‌ای
*
* مورد فهرست گلوله‌ای
*
* مورد فهرست گلوله‌ای
*
* مورد فهرست گلوله‌ای
[http://www.karbobala.com سایت تخصصی امام حسین علیه السلام]


خارى به هر زمین شکند گر به پاى‌تان..............تدبیر آن ز آه دل یکدگر کنید


ال فلک چو مِعجر کُحلى به سر کشید.............. آشفته گیسوان سفید آمدش پدید
نامحرمان،ز رخ چو گشایند پرده‌تانبى..............‌پرده شکوه از فلک پرده‌در کنید


برجیس را،عمامه مشکین شب فتاد ................از فرق و همچو ماتمیان زهره مو برید
خواهند پایمال ستورم چو این سگان..............از پیکِ آه شیر خدا را خبر کنید


بومى سپید بر لب بامى کهن نشست
در شام چون مقام به ویرانه‌تان دهند..............چون جغد بر شهادت من نوحه سر کنید


زاغى سیاه از سر نخلى قوى پرید
زینب به دستش اصغر لب‌تشنه پیش شاه
از گوش دهر عقد جواهر فرو گسست


از چشم چرخ اشک کواکب فرو چکید
شاهش گرفت و گفت به آن قوم روسیاه


از دیده صبح خون شفق ریخت برکنار
کاى کوفیان!به آل پیمبر رعایتى..............بر کودکى ز جرعه آبى عنایتى
چندان کافق ز موجه اشکش به خون تپید


در اضطراب من که سراسیمه آفتاب دیدم
اى گمرهان!نظاره به طفلان اشک من..............این طفل را به قطرۀ آبى هدایتى
ز شرق با رخ افروخته دمید


هرگز نبودى از عطشش گرنه آب چشم..............مى‌کرد اگر ز دیده به کامش سرایتى


گفتم:چه روى داده؟به خون شست روى و گفت:
ناکرده تر ز قطره آبى گلو که کرد..............پیکان آبدار خدنگش سقایتى!


رازى که شرح آن نتوان گفت و نى شنید
سیرابیش چو دید ز پیکان آبدار..............بى‌اختیار بر لبش آمد شکایتى


کاینک صباح روز محرم بود
کاى قوم نابکار!نه آخر به روزگار..............دارد جفا نهایتى و جور غایتى؟


که گشت در دشت کربلا شه لب‌تشنگان شهید
این طفل تیر خورده ناخورده شیر من..............جرمش کدام بود و کدامش جنایتى؟
 
بر خاک هر خطى که گلویش به خون نگاشت..............باشد به بیگناهى این کودک آیتى
 
با اشک و آه برد تنش پس به قتلگاه
 
آمد سُها<ref>نام ستاره‌اى است در دُبِّ اصغر.</ref> به جلوه‌گه آفتاب و ماه
 
چون نوبت شهادت سالار دین رسید..............هنگام سوگوارى روح الامین رسید
===منبع===