زندگینامه امام حسین (ع): تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۶۰: خط ۶۰:
‏از اصحاب امام حسین (ع) زهیر بن قین نیز با سپاه کوفه در باب فضایل امام حسین (ع) سخن گفت<ref>طبری، همانجا</ref>، گرچه از میان سپاهیان، شمر چنانکه خود در میانهی خطابهی امام حسین (ع) تصریح کرد، از این سخنان چیزی نمیفهمید <ref>همو، 5/425</ref> و سخنان زهیر را هم با ناسزاگویی پاسخ داد<ref>بلاذری، همان، 3/397؛ ‏طبری، 5/426‏</ref>؛ یا عمرو بن حجاج، در میدان نبرد، به سپاه کوفه توصیه کرد بر «طاعت و جماعت» ‏بمانند و در کشتن از «دین برکشتگان» ‏درنگ و تردید نکنند و امام حسین (ع) با خشم و شگفتی به او پاسخ دادند که آیا ما از دین برگشتهایم و شما بر دین ثابت ماندهاید؟ آنان که از دین برگشتهاند، در روز قیامت شناخته خواهند شد <ref>همو، 5/435‏</ref>؛ اما از سپاه کوفه، حر بن یزید ریاحی، که بیشتر از دیگران با سخنان و سلوک امام حسین (ع) آشنایی حاصل کرده بود، سرانجام، امام حسین (ع) را برگزید و به آن حضرت پیوست.<ref>برای تفصیل، نک : ﻫ د، حر بن یزید</ref>. جالب است که برادر یکی از اصحاب امام حسین (ع) در سپاه دشمن بود و پس از شهادت برادرش، قصد داشت انتقام وی را از امام حسین (ع) بگیرد.<ref>بلاذری، همان، 3/399-400؛ طبری، 5/434</ref> نبرد آنگاه آغاز شد که عمر بن سعد، تیری در کمان نهاد و رها کرد و گفت: گواهی دهید که نخستین تیر را من افکندم <ref>بلاذری، همان، 3/398؛ طبری، 5/429</ref>. نبرد در کربلا، هم تنبهتن بود و هم گروهی و در هر صورت، اصحاب اجازه نمیدادند از سپاه دشمن کسی به امام حسین (ع) نزدیک شود.<ref>همو، 5/430</ref>
‏از اصحاب امام حسین (ع) زهیر بن قین نیز با سپاه کوفه در باب فضایل امام حسین (ع) سخن گفت<ref>طبری، همانجا</ref>، گرچه از میان سپاهیان، شمر چنانکه خود در میانهی خطابهی امام حسین (ع) تصریح کرد، از این سخنان چیزی نمیفهمید <ref>همو، 5/425</ref> و سخنان زهیر را هم با ناسزاگویی پاسخ داد<ref>بلاذری، همان، 3/397؛ ‏طبری، 5/426‏</ref>؛ یا عمرو بن حجاج، در میدان نبرد، به سپاه کوفه توصیه کرد بر «طاعت و جماعت» ‏بمانند و در کشتن از «دین برکشتگان» ‏درنگ و تردید نکنند و امام حسین (ع) با خشم و شگفتی به او پاسخ دادند که آیا ما از دین برگشتهایم و شما بر دین ثابت ماندهاید؟ آنان که از دین برگشتهاند، در روز قیامت شناخته خواهند شد <ref>همو، 5/435‏</ref>؛ اما از سپاه کوفه، حر بن یزید ریاحی، که بیشتر از دیگران با سخنان و سلوک امام حسین (ع) آشنایی حاصل کرده بود، سرانجام، امام حسین (ع) را برگزید و به آن حضرت پیوست.<ref>برای تفصیل، نک : ﻫ د، حر بن یزید</ref>. جالب است که برادر یکی از اصحاب امام حسین (ع) در سپاه دشمن بود و پس از شهادت برادرش، قصد داشت انتقام وی را از امام حسین (ع) بگیرد.<ref>بلاذری، همان، 3/399-400؛ طبری، 5/434</ref> نبرد آنگاه آغاز شد که عمر بن سعد، تیری در کمان نهاد و رها کرد و گفت: گواهی دهید که نخستین تیر را من افکندم <ref>بلاذری، همان، 3/398؛ طبری، 5/429</ref>. نبرد در کربلا، هم تنبهتن بود و هم گروهی و در هر صورت، اصحاب اجازه نمیدادند از سپاه دشمن کسی به امام حسین (ع) نزدیک شود.<ref>همو، 5/430</ref>
‏نخستین تن از اصحاب امام حسین (ع) که به شهادت رسید، مسلم ابن عوسجه بود<ref>بلا‏ذری، همان، 3/400‏</ref> و صحنهای که از حضور حبیب بن مظاهر بر بالین او در دم واپسین روایت شده، حاکی از مراتب بالای ایمان و یقین در میان بسیاری از اصحاب امام حسین (ع) است <ref>طبری، 5/435-436</ref>. چنین به نظر می-رسد که همهی سپاه کوفه در درگیر نبرد نبودند و در صورت لزوم وارد میدان کارزار میشدند، زیرا گفتهاند سواران سپاه امام حسین (ع) با وجود شمار اندک، پایداری بسیار نشان میدادند و سپاهیان کوفه از برابرشان می-گریختند<ref>همو، 5/436‏</ref>، به همین سبب، ابنسعد ناچار شد 500 ‏سوار به جنگ ایشان گسیل کند <ref>همو، 5/437</ref>. تا هنگام ظهر نبرد با شدت تمام ادامه داشت و سپاهیان کوفه به سبب آتش پشت خیمه-ها، ناچار بود از روبهرو با امام حسین (ع) و اصحاب رویارویی کنند<ref>همو، 5/437-438‏</ref> در میان فرماندهان سپاه کوفه، کمتر کسی مانند شمر بن ذی ا‏لجوشن به جنگ اشتیاق نشان میداد و حتی از عزم قتل زنان و آتشزدن خیمهی امام حسین (ع) در حضور آن حضرت خودداری نکرد.<ref>همو، 5/438-439‏</ref>
‏نخستین تن از اصحاب امام حسین (ع) که به شهادت رسید، مسلم ابن عوسجه بود<ref>بلا‏ذری، همان، 3/400‏</ref> و صحنهای که از حضور حبیب بن مظاهر بر بالین او در دم واپسین روایت شده، حاکی از مراتب بالای ایمان و یقین در میان بسیاری از اصحاب امام حسین (ع) است <ref>طبری، 5/435-436</ref>. چنین به نظر می-رسد که همهی سپاه کوفه در درگیر نبرد نبودند و در صورت لزوم وارد میدان کارزار میشدند، زیرا گفتهاند سواران سپاه امام حسین (ع) با وجود شمار اندک، پایداری بسیار نشان میدادند و سپاهیان کوفه از برابرشان می-گریختند<ref>همو، 5/436‏</ref>، به همین سبب، ابنسعد ناچار شد 500 ‏سوار به جنگ ایشان گسیل کند <ref>همو، 5/437</ref>. تا هنگام ظهر نبرد با شدت تمام ادامه داشت و سپاهیان کوفه به سبب آتش پشت خیمه-ها، ناچار بود از روبهرو با امام حسین (ع) و اصحاب رویارویی کنند<ref>همو، 5/437-438‏</ref> در میان فرماندهان سپاه کوفه، کمتر کسی مانند شمر بن ذی ا‏لجوشن به جنگ اشتیاق نشان میداد و حتی از عزم قتل زنان و آتشزدن خیمهی امام حسین (ع) در حضور آن حضرت خودداری نکرد.<ref>همو، 5/438-439‏</ref>
‏چون آفتاب عاشورا به هنگام ظهر رسید، یکی از اصحاب امام حسین (ع)، عمرو بن عبدالله صائدی، از آن حضرت خواست تا پیش از دیدار پروردگار، واپسین نماز را با ایشان بگزارد و امام حسین (ع) با خشنودی بسیار و دعا در حق او پذیرفت و چون امام حسین (ع) برای اقامهی نماز مهلت خواست، یکی از سپاهیان کوفه با جسارت تمام به آن حضرت گفت که نماز ایشان قبول نیست <ref>همانجا</ref>. اصحاب امام حسین (ع) برای کسب اجازه از آن حضرت و نبرد، اشتیاق بسیار نشان میدادند و برخی سخنان ایشان در برابر امام حسین (ع)، یادآور عبارات زیارت-نامههای سیدالشهدا ست بهویژه سلام بر آن حضرت که دو تن آن را تکرار کردهاند: ‏«السلام علیک اباعبدالله، صلی الله علیک و علی اهل بیتک و عرف بیننا و بینک فی جنّته»<ref>همو، 5/443؛ یا: «االسلام علیک یا اباعبدالله، اشهد انی علی هدیک و هدی ابیک» <ref>همو، 5/444‏</ref>. سرانجام پس از اصحاب، اهل بیت امام حسین (ع) برای نبرد پیش آمدند. نخستین تن از اهل بیت آن حضرت، علی بن حسین (ع) <ref>بلاذری، انساب، 3/406؛ نیز نک: ابوالفرج، 80‏</ref>، پس از کسب اجازه از پدر<ref>ابننما، 68؛ ابنطاووس، 49</ref>، پا به میدان نبرد نهاد و امام حسین (ع) در دعایی، او را از هر حیث، شبیهترین مردم به رسول خدا (ص) دانست.<ref>ابوالفرج، 115-116‏</ref> علی بن حسین (ع) در رجزی که حین یورش به سپاه کوفیان میخواند، به انتساب خویش به پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) افتخار کرد <ref>طبری، 5/446؛ نیز نک: بلاذری، همان، 3/361، 362</ref>. به احتمال بسیار، افتخار او از آنجا ناشی میشد که جدّهی علی بن حسین (ع)، از طرف مادر، میمونه دختر ابوسفیان<ref>ﻫ م</ref> بود<ref>طبری، 5/468؛ ابوالفرج، 80</ref> و گفتهاند، مردی از سپاه دشمن، با یادآوری نسبت وی با خلیفه یزید، او را به طلب امان خواند. اما علی بن حسین (ع) در پاسخ بر قرابت خویش با پیامبر (ص) تأکید کرد.<ref>نک: زبیری، 57؛ برای تفصیل در خصوص نبرد او، نک: ابوالفرج، 115-116؛ نیز نک: ابنشهرآشوب، 3/257؛ ابنطاووس، همان-جا</ref> علی بن حسین (ع) چندین بار بر صف دشمن هجوم آورد، اما سرانجام، به دست مُرّه ابن مُنقذ عَبدی به شهادت رسید و دیگر سپاهیان تیغ بر پیکر وی نهادند.<ref>زبیری، همانجا؛ طبری، 5/446؛ ابوالفرج، 114-115؛ مفید، 2/106-107؛ برای روایت دیگری از نحوهی ‏شهادت او، نک: ابوالفرج، 115-116</ref> امام حسین (ع) چندان محزون شد که بر بالین او فرمود: «علی الدنیا بعدک الفعا»، و حضرت زینب (ع) در کنار پیکر او حاضر شد.<ref>طبری، 5/446؛ نیز نک: زبیری، همانجا؛ ابننما، 69</ref>
‏چون آفتاب عاشورا به هنگام ظهر رسید، یکی از اصحاب امام حسین (ع)، عمرو بن عبدالله صائدی، از آن حضرت خواست تا پیش از دیدار پروردگار، واپسین نماز را با ایشان بگزارد و امام حسین (ع) با خشنودی بسیار و دعا در حق او پذیرفت و چون امام حسین (ع) برای اقامهی نماز مهلت خواست، یکی از سپاهیان کوفه با جسارت تمام به آن حضرت گفت که نماز ایشان قبول نیست <ref>همانجا</ref>. اصحاب امام حسین (ع) برای کسب اجازه از آن حضرت و نبرد، اشتیاق بسیار نشان میدادند و برخی سخنان ایشان در برابر امام حسین (ع)، یادآور عبارات زیارت-نامههای سیدالشهدا ست بهویژه سلام بر آن حضرت که دو تن آن را تکرار کردهاند: ‏«السلام علیک اباعبدالله، صلی الله علیک و علی اهل بیتک و عرف بیننا و بینک فی جنّته» یا: «االسلام علیک یا اباعبدالله، اشهد انی علی هدیک و هدی ابیک» <ref>همو، 5/444‏</ref>. سرانجام پس از اصحاب، اهل بیت امام حسین (ع) برای نبرد پیش آمدند. نخستین تن از اهل بیت آن حضرت، علی بن حسین (ع) <ref>بلاذری، انساب، 3/406؛ نیز نک: ابوالفرج، 80‏</ref>، پس از کسب اجازه از پدر<ref>ابننما، 68؛ ابنطاووس، 49</ref>، پا به میدان نبرد نهاد و امام حسین (ع) در دعایی، او را از هر حیث، شبیهترین مردم به رسول خدا (ص) دانست.<ref>ابوالفرج، 115-116‏</ref> علی بن حسین (ع) در رجزی که حین یورش به سپاه کوفیان میخواند، به انتساب خویش به پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) افتخار کرد <ref>طبری، 5/446؛ نیز نک: بلاذری، همان، 3/361، 362</ref>. به احتمال بسیار، افتخار او از آنجا ناشی میشد که جدّهی علی بن حسین (ع)، از طرف مادر، میمونه دختر ابوسفیان<ref>ﻫ م</ref> بود<ref>طبری، 5/468؛ ابوالفرج، 80</ref> و گفتهاند، مردی از سپاه دشمن، با یادآوری نسبت وی با خلیفه یزید، او را به طلب امان خواند. اما علی بن حسین (ع) در پاسخ بر قرابت خویش با پیامبر (ص) تأکید کرد.<ref>نک: زبیری، 57؛ برای تفصیل در خصوص نبرد او، نک: ابوالفرج، 115-116؛ نیز نک: ابنشهرآشوب، 3/257؛ ابنطاووس، همان-جا</ref> علی بن حسین (ع) چندین بار بر صف دشمن هجوم آورد، اما سرانجام، به دست مُرّه ابن مُنقذ عَبدی به شهادت رسید و دیگر سپاهیان تیغ بر پیکر وی نهادند.<ref>زبیری، همانجا؛ طبری، 5/446؛ ابوالفرج، 114-115؛ مفید، 2/106-107؛ برای روایت دیگری از نحوهی ‏شهادت او، نک: ابوالفرج، 115-116</ref> امام حسین (ع) چندان محزون شد که بر بالین او فرمود: «علی الدنیا بعدک الفعا»، و حضرت زینب (ع) در کنار پیکر او حاضر شد.<ref>طبری، 5/446؛ نیز نک: زبیری، همانجا؛ ابننما، 69</ref>
‏دیگر برادران امام حسین (ع)، پیش از عباس بن علی (ع) به شهادت رسیدند<ref>طبری، 5/448-449؛ ابوالفرج، 81-86</ref> و ابوالفضل عباس (ع) که از سوی امام حسین (ع) مأموریت یافت تا از شریعه آب بیاورد، در همانجا در نبرد با نگهبانان شریعه، نخست دستان خود را از دست داد و سپس به شهادت رسید.<ref>برای تفصیل، نک: ﻫ د، عباس بن علی</ref> شماری از عموزادگان و دیگر اعضای خاندان امام حسین (ع) نیز که به احتمال بسیار همگی جوان و نوجوان بودند، مانند قاسم بن حسن (ع)، در یورشهای سپاه کوفه یا در نبرد تن به تن به شهادت رسیدند و امام حسین (ع) خود پیکر ایشان را در برابر خیمهها در کنار دیگر شهیدان قرار میدادند.<ref>طبری، 5/447، 448؛ نیز نک: ابنسعد، 6/440، 442؛ دینوری، 256-257؛ ابوالفرج، 89-95</ref>
‏دیگر برادران امام حسین (ع)، پیش از عباس بن علی (ع) به شهادت رسیدند<ref>طبری، 5/448-449؛ ابوالفرج، 81-86</ref> و ابوالفضل عباس (ع) که از سوی امام حسین (ع) مأموریت یافت تا از شریعه آب بیاورد، در همانجا در نبرد با نگهبانان شریعه، نخست دستان خود را از دست داد و سپس به شهادت رسید.<ref>برای تفصیل، نک: ﻫ د، عباس بن علی</ref> شماری از عموزادگان و دیگر اعضای خاندان امام حسین (ع) نیز که به احتمال بسیار همگی جوان و نوجوان بودند، مانند قاسم بن حسن (ع)، در یورشهای سپاه کوفه یا در نبرد تن به تن به شهادت رسیدند و امام حسین (ع) خود پیکر ایشان را در برابر خیمهها در کنار دیگر شهیدان قرار میدادند.<ref>طبری، 5/447، 448؛ نیز نک: ابنسعد، 6/440، 442؛ دینوری، 256-257؛ ابوالفرج، 89-95</ref>
‏اینک امام حسین (ع) تنها مانده بود، اما از سپاه کوفه تا مدتی کسی برای رویارویی با آن حضرت پا پیش نمینهاد. یکبار که امام حسین (ع) قصد نوشیدن آب کرد، به دهان آن حضرت تیری افکندند و گفتهاند چون اسب به سوی شریعه راند، راه را بر ایشان بستند.<ref>بلاذری، همان، 3/407؛ طبری، 5/449-450؛ نیز نک: ابنسعد، 6/440؛ دینوری، 258‏</ref> اندکی پس از شهادت اصحاب و خاندان، امام حسین (ع) جامهی دیگری پوشید و به عمد چند جای آن را از هم گسیخت تا پیکر ایشان پس از شهادت، از دستبرد اوباش سپاه کوفه مصون ماند، گرچه همین جامهها هم دستخوش غارت شد.<ref>بلاذری، همان، 3/409؛ طبری، 5/451-453‏</ref> نخستین ضربت را، مردی از قبیلهی کنده، بر سر امام حسین (ع) فرود آورد<ref>بلاذری، همان، 3/408؛ طبری، 5/448</ref>، آنگاه شمر بن ذی الجوشن با 10 ‏تن از پیادگان سپاه کوفه، به سوی خیمههای امام حسین (ع) یورش آورد، اما امام حسین (ع) با عتاب تمام به او فرمود: «وای بر شما! اگر دین ندارید و از روز معاد نمیهراسید، باری در کار دنیای خویش آزاده باشید».‏<ref>بلاذری، همان، 3/407؛ طبری، 5/450؛ نیز نک: ابنسعد، 6/440؛ ابوالفرج، 118</ref> پیادگان تحت امر شمر، امام حسین (ع) را احاطه کردند و با آنکه به احتمال بسیار برای چنین مرحلهای، گزینش شده بودند، همچنان پیش نمیآمدند و شمر ناچار آنها را تشویق میکرد <ref>بلاذری، همان، 3/407-408‏</ref> و عمر بن سعد بسیار نزدیک صحنهی نبرد بود.<ref>طبری، 5/450، 453‏</ref> امام حسین (ع) با وجود زخمهای بسیار، همچنان چون روی به هر سو میکرد، پیادگان از برابرش میگریختند.<ref>بلاذری، همان، 3/408</ref> سرانجام، با فریاد شمر، نخست بر آن حضرت ضربههای تیغ فرود آمد و در حالی که هنوز سخت میجنگید، سنان بن انس نخعی، با ضربت نیزه به سینهی ایشان، امام حسین (ع) را افکند و سپس در حالی که دیگران تیغ بر پیکر ایشان نهاده بودند، سنان بن انس سر آن حضرت را از بدن جدا کرد و به خولی بن یزید اصبحی سپرد.<ref>ابنسعد، 6/441‏، نیز 3/409؛ طبری، 5/453؛ ابوالفرج، همانجا؛ مسعودی، 3/258؛ قس: دینوری، 258‏</ref> اندکی پس از پایان نبرد، عمر بن سعد، در اجرای فرمان ابنزیاد، به 10 ‏تن داوطلب از سپاهیان، دستور داد تا بر پیکر امام حسین (ع) اسب بتازند، آنگاه بر جنازههای کشتگان لشگر خود که 88 تن بودند، نماز گزارد و ایشان را دفن کرد، اما پیکر امام حسین (ع) و اصحاب ایشان را فردای عاشورا، گروهی از بنیاسد، به خاک سپردند.<ref>بلاذری، 3/411؛ طبری، 5/455؛‏ مسعودی، 3/259؛ برای جزئیات بیشتر و حوادث بعدی، نک: ﻫ د، کربلا، واقعه</ref>
‏اینک امام حسین (ع) تنها مانده بود، اما از سپاه کوفه تا مدتی کسی برای رویارویی با آن حضرت پا پیش نمینهاد. یکبار که امام حسین (ع) قصد نوشیدن آب کرد، به دهان آن حضرت تیری افکندند و گفتهاند چون اسب به سوی شریعه راند، راه را بر ایشان بستند.<ref>بلاذری، همان، 3/407؛ طبری، 5/449-450؛ نیز نک: ابنسعد، 6/440؛ دینوری، 258‏</ref> اندکی پس از شهادت اصحاب و خاندان، امام حسین (ع) جامهی دیگری پوشید و به عمد چند جای آن را از هم گسیخت تا پیکر ایشان پس از شهادت، از دستبرد اوباش سپاه کوفه مصون ماند، گرچه همین جامهها هم دستخوش غارت شد.<ref>بلاذری، همان، 3/409؛ طبری، 5/451-453‏</ref> نخستین ضربت را، مردی از قبیلهی کنده، بر سر امام حسین (ع) فرود آورد<ref>بلاذری، همان، 3/408؛ طبری، 5/448</ref>، آنگاه شمر بن ذی الجوشن با 10 ‏تن از پیادگان سپاه کوفه، به سوی خیمههای امام حسین (ع) یورش آورد، اما امام حسین (ع) با عتاب تمام به او فرمود: «وای بر شما! اگر دین ندارید و از روز معاد نمیهراسید، باری در کار دنیای خویش آزاده باشید».‏<ref>بلاذری، همان، 3/407؛ طبری، 5/450؛ نیز نک: ابنسعد، 6/440؛ ابوالفرج، 118</ref> پیادگان تحت امر شمر، امام حسین (ع) را احاطه کردند و با آنکه به احتمال بسیار برای چنین مرحلهای، گزینش شده بودند، همچنان پیش نمیآمدند و شمر ناچار آنها را تشویق میکرد <ref>بلاذری، همان، 3/407-408‏</ref> و عمر بن سعد بسیار نزدیک صحنهی نبرد بود.<ref>طبری، 5/450، 453‏</ref> امام حسین (ع) با وجود زخمهای بسیار، همچنان چون روی به هر سو میکرد، پیادگان از برابرش میگریختند.<ref>بلاذری، همان، 3/408</ref> سرانجام، با فریاد شمر، نخست بر آن حضرت ضربههای تیغ فرود آمد و در حالی که هنوز سخت میجنگید، سنان بن انس نخعی، با ضربت نیزه به سینهی ایشان، امام حسین (ع) را افکند و سپس در حالی که دیگران تیغ بر پیکر ایشان نهاده بودند، سنان بن انس سر آن حضرت را از بدن جدا کرد و به خولی بن یزید اصبحی سپرد.<ref>ابنسعد، 6/441‏، نیز 3/409؛ طبری، 5/453؛ ابوالفرج، همانجا؛ مسعودی، 3/258؛ قس: دینوری، 258‏</ref> اندکی پس از پایان نبرد، عمر بن سعد، در اجرای فرمان ابنزیاد، به 10 ‏تن داوطلب از سپاهیان، دستور داد تا بر پیکر امام حسین (ع) اسب بتازند، آنگاه بر جنازههای کشتگان لشگر خود که 88 تن بودند، نماز گزارد و ایشان را دفن کرد، اما پیکر امام حسین (ع) و اصحاب ایشان را فردای عاشورا، گروهی از بنیاسد، به خاک سپردند.<ref>بلاذری، 3/411؛ طبری، 5/455؛‏ مسعودی، 3/259؛ برای جزئیات بیشتر و حوادث بعدی، نک: ﻫ د، کربلا، واقعه</ref>