مسلم بن عقیل: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۱: خط ۵۱:
===بیعت مردم کوفه===
===بیعت مردم کوفه===
پس‌ از آن‌ شیعیان‌ در خانه‌ مختار با او دیدار می‌کردند و هر بار که اجتماعی‌ در آن‌جا فراهم‌ می‌شد، مسلم‌ نامه ‌امام‌ را برای‌ آنان‌ قرائت‌ می‌کرد و پس از خواندن نامه، مردم‌ با او به‌ عنوان‌ نماینده‌ امام‌ بیعت‌ می‌کردند. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص344؛ الاخبار الطوال، ص231؛ تاریخ طبری، ج5، ص355؛ الفتوح، ج5، ص34.</ref> تاریخ‌نویسان نص بیعت مسلم را با مردم کوفه ثبت نکرده‌اند، اما گفته شده مسلم هدف خود را از بستن پیمان با مردم بیان داشت و مبنای‌ بیعت را‌، عمل‌ به‌ کتاب‌ خدا، سنت‌ رسول‌ خدا، مبارزه‌ با ستمگران‌، دفاع‌ از مستضعفان‌ و تقسیم‌ غنایم‌ به‌طور عادلانه‌ قرار داد. نعمان بن بشیر حاکم کوفه که دوستدار عافیت بود، مزاحمتی برای او ایجاد نکرد و مسلم توانست از هجده‌ هزار نفر از اهالی کوفه بیعت بگیرد. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص338؛ الاخبار الطوال، ص235؛ تاریخ طبری، ج5، ص368؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص30؛ امتاع الاسماع، ج5، ص363؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص29؛ قس المنتظم فی التاریخ الملوک و الامم، ج5، ص326؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج2، ص69؛ دوازده هزار نفر. الامامه و السیاسه، ج2، ص4، سی هزار نفر.</ref> نهضت‌ به‌ سرعت‌ همه‌گیر گردید و مسلم‌ قادر شد تا ریاست‌ جلسات‌ عمومی‌ را از منبر مسجد کوفه‌ نیز بر‌ عهده‌ گیرد.
پس‌ از آن‌ شیعیان‌ در خانه‌ مختار با او دیدار می‌کردند و هر بار که اجتماعی‌ در آن‌جا فراهم‌ می‌شد، مسلم‌ نامه ‌امام‌ را برای‌ آنان‌ قرائت‌ می‌کرد و پس از خواندن نامه، مردم‌ با او به‌ عنوان‌ نماینده‌ امام‌ بیعت‌ می‌کردند. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص344؛ الاخبار الطوال، ص231؛ تاریخ طبری، ج5، ص355؛ الفتوح، ج5، ص34.</ref> تاریخ‌نویسان نص بیعت مسلم را با مردم کوفه ثبت نکرده‌اند، اما گفته شده مسلم هدف خود را از بستن پیمان با مردم بیان داشت و مبنای‌ بیعت را‌، عمل‌ به‌ کتاب‌ خدا، سنت‌ رسول‌ خدا، مبارزه‌ با ستمگران‌، دفاع‌ از مستضعفان‌ و تقسیم‌ غنایم‌ به‌طور عادلانه‌ قرار داد. نعمان بن بشیر حاکم کوفه که دوستدار عافیت بود، مزاحمتی برای او ایجاد نکرد و مسلم توانست از هجده‌ هزار نفر از اهالی کوفه بیعت بگیرد. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص338؛ الاخبار الطوال، ص235؛ تاریخ طبری، ج5، ص368؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص30؛ امتاع الاسماع، ج5، ص363؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص29؛ قس المنتظم فی التاریخ الملوک و الامم، ج5، ص326؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج2، ص69؛ دوازده هزار نفر. الامامه و السیاسه، ج2، ص4، سی هزار نفر.</ref> نهضت‌ به‌ سرعت‌ همه‌گیر گردید و مسلم‌ قادر شد تا ریاست‌ جلسات‌ عمومی‌ را از منبر مسجد کوفه‌ نیز بر‌ عهده‌ گیرد.
===خصوصیات===
===نامه‌ به امام‌ حسین‌ (ع)===
مسلم ‌بن عقیل‌ که‌ مسلمانی‌ پرهیزکار و پاک‌دل‌ بود؛ مسلمانی‌ که‌ رعایت‌ مقررات‌ دین‌ و گفته‌ پیامبر (ص) را از هر چیز مهم‌تر می‌شمرد و خود هرگز با نفاق‌ و دورنگی‌ زندگی‌ نکرده‌ بود، گمان‌ نمی‌کرد که‌ مسلمانی‌ پیمان ‌ببندد و سپس‌ به‌ عهدی‌ که‌ بسته‌ است،‌ وفا نکند. او باور نمی‌کرد که‌ این‌ چندین‌ هزار نفر که‌ چنین‌ مشتاقانه‌ و با هیجان‌ به‌ خاطر بیعت‌ با او یکدیگر را کنار می‌زنند، روزی‌ از گرد وی‌ پراکنده‌ شوند. به‌ همین‌ سبب‌ وقتی‌ استقبال‌ مردم‌ شهر را دید، طی نامه‌ای که توسط‌ یکی‌ از رهبران‌ مورد اعتماد شیعیان‌ کوفه‌ یعنی‌ عابس ‌بن ابی شبیب‌ شاکری به‌ امام‌ حسین (ع) فرستاد، امام را به کوفه فراخواند <ref>تاریخ طبری، ج5، ص375؛ ابصار العین فی انصار الحسین، ج1، ص80؛ شهداء اهل البیت (ع)، ص15.</ref> و از هماهنگی آنان برای ورود امام نوشت.  <ref>انساب الاشراف، ج2، ص342؛ تاریخ طبری، ج5، ص347-348؛ مروج الذهب، ج3، 248.</ref> متن نامه مسلم چنین است: ”هیچ‌گاه‌ نماینده‌ یک‌ گروه‌ به ‌همراهان‌ خودش‌ دروغ‌ نمی‌گوید. تمام‌ مردم‌ کوفه‌ با شمایند و تاکنون‌ هجده‌ هزار نفر از آنان‌ با من‌ دست‌ بیعت ‌فشرده‌اند. به‌ محض‌ این‌که‌ نامه‌ من‌ را دریافت‌ داشتید، با شتاب‌ تمام‌ به‌ سوی‌ کوفه‌ حرکت‌ کنید.“ <ref>تاریخ طبری، ج5، ص375.</ref>
مسلم ‌بن عقیل‌ که‌ مسلمانی‌ پرهیزکار و پاک‌دل‌ بود؛ مسلمانی‌ که‌ رعایت‌ مقررات‌ دین‌ و گفته‌ پیامبر (ص) را از هر چیز مهم‌تر می‌شمرد و خود هرگز با نفاق‌ و دورنگی‌ زندگی‌ نکرده‌ بود، گمان‌ نمی‌کرد که‌ مسلمانی‌ پیمان ‌ببندد و سپس‌ به‌ عهدی‌ که‌ بسته‌ است،‌ وفا نکند. او باور نمی‌کرد که‌ این‌ چندین‌ هزار نفر که‌ چنین‌ مشتاقانه‌ و با هیجان‌ به‌ خاطر بیعت‌ با او یکدیگر را کنار می‌زنند، روزی‌ از گرد وی‌ پراکنده‌ شوند. به‌ همین‌ سبب‌ وقتی‌ استقبال‌ مردم‌ شهر را دید، طی نامه‌ای که توسط‌ یکی‌ از رهبران‌ مورد اعتماد شیعیان‌ کوفه‌ یعنی‌ عابس ‌بن ابی شبیب‌ شاکری به‌ امام‌ حسین (ع) فرستاد، امام را به کوفه فراخواند <ref>تاریخ طبری، ج5، ص375؛ ابصار العین فی انصار الحسین، ج1، ص80؛ شهداء اهل البیت (ع)، ص15.</ref> و از هماهنگی آنان برای ورود امام نوشت.  <ref>انساب الاشراف، ج2، ص342؛ تاریخ طبری، ج5، ص347-348؛ مروج الذهب، ج3، 248.</ref> متن نامه مسلم چنین است: ”هیچ‌گاه‌ نماینده‌ یک‌ گروه‌ به ‌همراهان‌ خودش‌ دروغ‌ نمی‌گوید. تمام‌ مردم‌ کوفه‌ با شمایند و تاکنون‌ هجده‌ هزار نفر از آنان‌ با من‌ دست‌ بیعت ‌فشرده‌اند. به‌ محض‌ این‌که‌ نامه‌ من‌ را دریافت‌ داشتید، با شتاب‌ تمام‌ به‌ سوی‌ کوفه‌ حرکت‌ کنید.“ <ref>تاریخ طبری، ج5، ص375.</ref>
مسلم‌ روز پانزدهم‌ رمضان‌ عازم‌ کوفه‌ شد و روز پنجم‌ شوال‌ وارد کوفه‌ گشت‌ و یک‌ ماه‌ و هفت‌ روز وقت ‌صرف‌ کرد و پس‌ از بررسی‌های‌ طولانی‌ و همه‌ جانبه‌ در دوازدهم‌ ذی‌القعده‌ یعنی‌ 27 روز قبل‌ از شهادتش‌ به ‌امام‌ حسین (ع) نامه‌ نوشت‌. نامه‌ در روز هشتم‌ ذی‌حجه‌ به‌ دست‌ آن حضرت رسید و امام که‌ از احساسات‌ عمیق‌ کوفیان‌ مطمئن ‌شده‌ بود، تصمیم‌ به‌ حرکت‌ به‌ سوی‌ عراق‌ گرفت‌. طبیعی‌ است‌ که‌ امام به گزارش‌ مأمور مورد اعتمادش‌ اطمینان‌ کند.
===نامه یزید به عبیدالله بن زیاد===
نعمان‌ بن بشیر حاکم‌ کوفه‌ گفت‌: من‌ جز با کسی‌ که‌ با من‌ پیکار کند، جنگ‌ نخواهم‌ کرد و جز بر کسی‌ که‌ بر من ‌حمله‌ کند، حمله‌ نخواهم‌ کرد و کسی‌ را به‌ تهمت‌ و سوءظنی‌ نمی‌گیرم‌، ولی‌ هر کس‌ بیعت‌ خود را بشکند و آشکارا رویاروی‌ من‌ قرار گیرد، تا هنگامی‌ که‌ دسته‌ شمشیرم‌ در دستم‌ باشد، با او جنگ‌ خواهم‌ کرد، هر چند تنها باشم‌. او همچنین مردم‌ را از آشوب‌ و فتنه‌ برحذر داشت‌. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص356؛ الفتوح، ج5، ص35.</ref> طرفداران‌ بنی ‌امیه‌ مانند عمر بن سعد، محمد بن اشعث‌، عبدالله بن ‌مسلم‌ بن سعید حضرمی طی‌ نامه‌ای اوضاع کوفه را به اطلاع‌ یزید رساندند و اقدامات مسلم و ناتوانی نعمان بن بشیر‌ را خبر دادند. <ref>الاخبار الطوال، ص231؛ الفتوح، ج5، ص35.</ref> ‌یزید نیز در پی درخواست طرفداران بنی ‌امیه و شامیان <ref>الامامه و السیاسه، ج2، ص4.</ref> و نیز صلاحدید مشاور رومی خود سرجون، نعمان بن بشیر را عزل و عبیدالله بن زیاد را که‌ والی‌ بصره‌ بود، هم‌زمان به‌ حکومت کوفه‌ منصوب‌ و او را مأمور ساخت تا مسلم را از کوفه بیرون راند یا بکشد. <ref>الاخبار الطوال، ص231-232؛ تاریخ طبری، ج5، ص356-357؛ الفتوح، ج5، ص36-37.</ref> متن نامه یزید چنین است‌: ”طرفداران‌ من‌ در کوفه‌، به‌ من‌ گزارش‌ داده‌اند که‌ مسلم‌ بن عقیل‌ در کوفه‌ مردم‌ را گرد آورده‌ و می‌خواهد پیوند وحدت‌ مسلمین‌ را بر هم‌ زند. بنابراین‌ پس‌ از قرائت‌ این‌ نامه‌ به‌ سوی‌ کوفه‌ رهسپار شو و مسلم‌ را به‌ هر حیله‌ که‌ مقدور باشد دستگیر کرده‌، سپس‌ وی‌ را به‌ بند افکن‌ یا به‌ قتل‌ برسان‌ و یا از کوفه‌ اخراج‌ نما. والسلام“. <ref>الاخبار الطوال، ص231؛ تاریخ طبری، ج5، ص356-357، 348؛ الفتوح، ج5، ص36-37؛ ارشاد، ج2، ص42-43.</ref>
===ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه===
عبیدالله بن زیاد در حالی‌که چهره خود را پوشانده بود، به‌طور ناشناس وارد کوفه شد و مردم که چشم انتظار ورود امام حسین (ع)‌ بودند، او را امام حسین (ع) پنداشتند و به او خوش‌آمد گفتند و بدین‌گونه توانست بدون مزاحمتی وارد دارالاماره شود. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص335-336؛ الاخبار الطوال، ص232؛ تاریخ طبری، ج5، ص356-357، 348؛ الفتوح، ج5، ص36-37؛ مروج الذهب، ج3، ص251؛ ارشاد، ج2، ص42-43؛ مقاتل الطالبیین، ص96.</ref> عبیدالله با ورود به کوفه مردم را مرعوب نمود و از همان روزهای نخست با سخنانی تند و با تهدید و تطمیع ابتدا مردم سرشناس کوفه را با خود همراه کرد و بدین‌وسیله دیگران را سر جای خود نشاند. او معتقد بود صراحت لهجه از تهدیدها بهتر می‌تواند مردم را به وظیفه‌شان آشنا سازد. <ref>ر.ک : مقاتل الطالبیین، ص96-97.</ref> 
===رفتن به خانه هانی بن عروه===
مسلم‌ بن عقیل‌ پس‌ از آگاهی‌ از آمدن‌ عبیدالله و سخنان‌ تهدیدآمیز وی‌، خانه‌ مختار را ترک‌ گفت‌ و به‌ منزل ‌هانی ‌بن عروه‌ مرادی‌ که‌ از بزرگان و چهره‌های سرشناس‌ کوفه‌ بود، رفت <ref>انساب الاشراف، ج2، ص336؛ الاخبار الطوال، ص233؛ تاریخ طبری، ج5، ص362؛ مروج الذهب، ج3، ص252؛ الفتوح، ج5، ص40.</ref> و به‌طور پنهانی با شیعیانش دیدار کرد. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص336؛ الاخبار الطوال، ص233؛ الفخری، ص117.</ref> و خانه او را مرکز فعالیت‌های سیاسی و نظامی خویش قرار داد. <ref>مقاتل الطالبیین، ص96-97. </ref> دوستان‌ و یاران‌ وی‌ با هوشیاری‌ تمام‌ مراقب ‌اوضاع‌ بودند و تلاششان‌ این‌ بود که‌ عبیدالله به‌ مخفی‌گاه‌ مسلم‌ پی‌ نبرد. انتخاب خانه هانی شاید به این دلیل بود که او از نظر نفوذ و قدرت اجتماعی توانمندتر از مختار بود.
===عیادت عبیدالله بن زیاد از شریک ‌بن اعور===
در همان زمان شریک ‌بن اعور که از بزرگان شیعیان بصره بود و همراه عبیدالله بن زیاد از بصره به کوفه آمده بود، بیمار شد و در‌ خانه‌ هانی بن عروه که از دوستانش بود، اقامت گزید. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص337؛ الاخبار الطوال، ص233-234؛ تاریخ طبری، ج5، ص360.</ref> هنگامی که عبیدالله بن زیاد برای عیادت ‌شریک‌ به‌ خانه‌ هانی‌ رفت، فرصت‌ مناسبی برای مسلم پیش آمد تا به پیشنهاد شریک بن اعور، عبیدالله را به طور غافلگیرانه بکشد.‌ اما مسلم‌ از انجام‌ چنین‌ عملی‌ امتناع‌ ورزید و آن‌ را با اصول‌ اسلام‌ ناسازگار خواند و بعد از این‌که‌ عبیدالله از خانه‌ هانی‌ رفت‌، مسلم‌ در جواب‌ شریک‌ که‌ پرسید: چرا این‌ فرصت‌ را از دست‌ دادی‌؟ پاسخ ‌داد: به‌ دو علت: نخست‌ این‌که‌ هانی‌ مایل نبود مهمانش در خانه‌اش‌ کشته‌ شود و دیگر یادآوری حدیثی‌ از پیامبر (ص) که‌: “اَلایمان‌ُ قَیدُ الفَتْک‌”‌ مؤمن کسی را غافلگیرانه نمی‌کشد. <ref>ر.ک : انساب الاشراف، ج2، ص337؛ الاخبار الطوال، ص234-235؛ تاریخ طبری، ج5، ص363؛ الفتوح، ج5، ص42-43. قس الامامه و السیاسه، ج2، ص4؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص243 معتقدند هانی بن عروه بیمار بود و عبیدالله بن زیاد به عیادت او آمده بود.</ref>
به‌ این‌ ترتیب‌ بزرگ‌ترین‌ دشمن‌ مسلم ‌بن ‌عقیل‌ و امام حسین (ع) از چنان‌ مهلکه‌ای‌ که‌ به‌ پای‌ خود به‌ آن‌جا آمده‌ بود، بیرون‌ جست‌. تنها به‌ خاطر این‌که‌ مسلمانی‌ پاک‌ دین‌ و پاک‌ اعتقاد که‌ جز به‌ اجرای‌ درست‌ احکام‌ دین‌ به‌ چیزی‌ دیگر نمی‌اندیشید، نخواست‌ به‌ خاطر سلامت‌ خود و پیروزی‌ در مأموریتی‌ که‌ به‌ عهده‌ داشت‌، حکمی‌ از احکام‌ دین‌ را نقض‌ کند، هر چند با رعایت‌ این‌ حکم‌، آینده‌ او و کسی‌ که‌ او را فرستاده‌ است‌ به‌ خطر افتد. امام‌ و نماینده‌اش‌ مسلم ‌بن عقیل‌ به ‌قدرت‌ و پیروزی‌ به‌ هر قیمت‌ و از هر راهی‌ اعتقاد نداشتند.




خط ۶۳: خط ۷۳:




مسلم‌ روز پانزدهم‌ رمضان‌ عازم‌ کوفه‌ شد و روز پنجم‌ شوال‌ وارد کوفه‌ گشت‌ و یک‌ماه‌ و هفت‌ روز وقت ‌صرف‌ کرد و پس‌ از بررسی‌های‌ طولانی‌ و همه‌ جانبه‌ در دوازدهم‌ ذی‌القعده‌ یعنی‌ 27 روز قبل‌ از شهادتش‌ به ‌امام‌ حسین (ع) نامه‌ نوشت‌. نامه‌ در روز هشتم‌ ذی‌حجه‌ به‌ دست‌ آن حضرت رسید و امام که‌ از احساسات‌ عمیق‌ کوفیان‌ مطمئن ‌شده‌ بود، تصمیم‌ به‌ حرکت‌ به‌ سوی‌ عراق‌ گرفت‌. طبیعی‌ است‌ که‌ امام به گزارش‌ مامور مورد اعتمادش‌ اطمینان‌ کند.




نعمان‌ بن بشیر حاکم‌ کوفه‌ گفت‌: من‌ جز با کسی‌ که‌ با من‌ پیکار کند، جنگ‌ نخواهم‌ کرد و جز بر کسی‌ که‌ بر من ‌حمله‌ کند، حمله‌ نخواهم‌ کرد و کسی‌ را به‌ تهمت‌ و سوءظنی‌ نمی‌گیرم‌، ولی‌ هر کس‌ بیعت‌ خود را بشکند و آشکارا رویاروی‌ من‌ قرار گیرد، تا هنگامی‌ که‌ دسته‌ شمشیرم‌ در دستم‌ باشد، با او جنگ‌ خواهم‌ کرد، هر چند تنها باشم‌. او همچنین مردم‌ را از آشوب‌ و فتنه‌ برحذر داشت‌. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص356؛ الفتوح، ج5، ص35.</ref> طرف‌داران‌ بنی ‌امیه‌ مانند عمر بن سعد، محمد بن اشعث‌، عبدالله بن ‌مسلم‌ بن سعید حضرمی طی‌ نامه‌ای اوضاع کوفه را به اطلاع‌ یزید رساندند و اقدامات مسلم و ناتوانی نعمان بن بشیر‌ را خبر دادند. <ref>الاخبار الطوال، ص231؛ الفتوح، ج5، ص35.</ref> ‌یزید نیز در پی درخواست طرفداران بنی ‌امیه و شامیان <ref>الامامه و السیاسه، ج2، ص4.</ref> و نیز صلاحدید مشاور رومی خود سرجون،  نعمان بن بشیر را عزل و عبیدالله بن زیاد را که‌ والی‌ بصره‌ بود، هم‌زمان به‌ حکومت کوفه‌ منصوب‌ و او را مامور ساخت تا مسلم را از کوفه بیرون راند یا بکشد. <ref>الاخبار الطوال، ص231-232؛ تاریخ طبری، ج5، ص356-357؛ الفتوح، ج5، ص36-37.</ref> متن نامه یزید چنین است‌: ”طرفداران‌ من‌ در کوفه‌، به‌ من‌ گزارش‌ داده‌اند که‌ مسلم‌ بن عقیل‌ در کوفه‌ مردم‌ را گرد آورده‌ و می‌خواهد پیوند وحدت‌ مسلمین‌ را بر هم‌ زند. بن ابراین‌ پس‌ از قرائت‌ این‌ نامه‌ به‌ سوی‌ کوفه‌ رهسپار شو و مسلم‌ را به‌ هر حیله‌ که‌ مقدور باشد دستگیر کرده‌، سپس‌ وی‌ را به‌ بن د افکن‌ یا به‌ قتل‌ برسان‌ و یا از کوفه‌ اخراج‌ نما. والسلام“. <ref>الاخبار الطوال، ص231؛ تاریخ طبری، ج5، ص356-357، 348؛ الفتوح، ج5، ص36-37؛ ارشاد، ج2، ص42-43.</ref>


عبیدالله بن زیاد در حالی‌که چهره خود را پوشانده بود، به‌طور ناشناس وارد کوفه شد و مردم که چشم انتظار ورود امام حسین (ع)‌ بودند، او را حسین پنداشتند و به او خوش‌امد گفتند و بدین‌گونه توانست بدون مزاحمتی وارد دارالاماره شود. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص335-336؛ الاخبار الطوال، ص232؛ تاریخ طبری، ج5، ص356-357، 348؛ الفتوح، ج5، ص36-37؛ مروج الذهب، ج3، ص251؛ ارشاد، ج2، ص42-43؛ مقاتل الطالبیین، ص96.</ref> عبیدالله با ورود به کوفه مردم را مرعوب نمود و از همان روزهای نخست با سخنانی تند و با تهدید و تطمیع ابتدا مردم سرشناس کوفه را با خود همراه کرد و بدین‌وسیله دیگران را سر  جای خود نشاند. او معتقد بود صراحت لهجه از تهدیدها بهتر می‌تواند مردم را به وظیفه‌شان آشنا سازد. <ref>ر.ک : مقاتل الطالبیین، ص96-97.</ref> 


مسلم‌ بن عقیل‌ پس‌ از آگاهی‌ از امدن‌ عبیدالله و سخنان‌ تهدیدامیز وی‌، خانه‌ مختار را ترک‌ گفت‌ و به‌ منزل ‌هانی ‌بن عروه‌ مرادی‌ که‌ از بزرگان و چهره‌های سرشناس‌ کوفه‌ بود، رفت <ref>انساب الاشراف، ج2، ص336؛ الاخبار الطوال، ص233؛ تاریخ طبری، ج5، ص362؛ مروج الذهب، ج3، ص252؛ الفتوح، ج5، ص40.</ref> و به‌طور پنهانی با شیعیانش دیدار کرد. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص336؛ الاخبار الطوال، ص233؛ الفخری، ص117.</ref> و خانه او را مرکز فعالیت‌های سیاسی و نظامی خویش قرار داد. <ref>مقاتل الطالبیین، ص96-97. </ref> دوستان‌ و یاران‌ وی‌ با هوشیاری‌ تمام‌ مراقب ‌اوضاع‌ بودند و تلاششان‌ این‌ بود که‌ عبیدالله به‌ مخفی‌گاه‌ مسلم‌ پی‌ نبرد. انتخاب خانه هانی شاید به این دلیل بود که او از نظر نفوذ و قدرت اجتماعی توانمندتر از مختار بود.
در همان زمان شریک ‌بن اعور که از بزرگان شیعیان بصره بود و همراه عبیدالله بن زیاد از بصره به کوفه امده بود، بیمار شد و در‌ خانه‌ هانی بن عروه که از دوستانش بود، اقامت گزید. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص337؛ الاخبار الطوال، ص233-234؛ تاریخ طبری، ج5، ص360.</ref> هنگامی که عبیدالله بن زیاد برای عیادت ‌شریک‌ به‌ خانه‌ هانی‌ رفت، فرصت‌ مناسبی برای مسلم پیش امد تا به پیشنهاد شریک بن اعور، عبیدالله را به طور غافلگیرانه بکشد.‌ اما مسلم‌ از انجام‌ چنین‌ عملی‌ امتناع‌ ورزید و آن‌ را با اصول‌ اسلام‌ ناسازگار خواند و بعد از این‌که‌ عبیدالله از خانه‌ هانی‌ رفت‌، مسلم‌ در جواب‌ شریک‌ که‌ پرسید: چرا این‌ فرصت‌ را از دست‌ دادی‌؟ پاسخ ‌داد: به‌ دو علت: نخست‌ این‌که‌ هانی‌ مایل نبود مهمانش در خانه‌اش‌ کشته‌ شود و دیگر یادآوری حدیثی‌ از پیامبر (ص) که‌: “اَلایمان‌ُ قَیدُ الفَتْک‌”‌ مؤمن کسی را غافلگیرانه نمی‌کشد. <ref>ر.ک : انساب الاشراف، ج2، ص337؛ الاخبار الطوال، ص234-235؛ تاریخ طبری، ج5، ص363؛ الفتوح، ج5، ص42-43. قس الامامه و السیاسه، ج2، ص4؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص243 معتقدند هانی بن عروه بیمار بود و عبیدالله بن زیاد به عیادت او امده بود.</ref>
به‌ این‌ ترتیب‌ بزرگ‌ترین‌ دشمن‌ مسلم ‌بن ‌عقیل‌ و حسین ‌بن علی (ع) از چنان‌ مهلکه‌ای‌ که‌ به‌ پای‌ خود به‌ آن‌جا امده‌ بود، بیرون‌ جست‌. تنها به‌ خاطر این‌که‌ مسلمانی‌ پاک‌دین‌ و پاک‌اعتقاد که‌ جز به‌ اجرای‌ درست‌ احکام‌ دین‌ به‌ چیزی‌ دیگر نمی‌اندیشید، نخواست‌ به‌خاطر سلامت‌ خود و پیروزی‌ در ماموریتی‌ که‌ به‌ عهده‌ داشت‌، حکمی‌ از احکام‌ دین‌ را نقض‌ کند، هر چند با رعایت‌ این‌ حکم‌، آینده‌ او و کسی‌ که‌ او را فرستاده‌ است‌ به‌ خطر افتد. امام‌ و نماینده‌اش‌ مسلم ‌بن عقیل‌ به ‌قدرت‌ و پیروزی‌ به‌ هر قیمت‌ و از هر راهی‌ اعتقاد نداشتند.


ابن زیاد که اکنون مردم کوفه را مرعوب نموده بود، به جست‌وجوی مسلم پرداخت و توسط یکی از  بردگان شامی خود‌ به‌ نام‌ مَعقِل‌ با ترفندی خاص به مخفیگاه او پی برد. او سه‌ هزار درهم‌ به‌ معقل داد و گفت‌: کوشش‌ کن‌ تا با پیروان‌ مسلم‌ آشنا شوی‌ و چون‌ چنین‌ کسی‌ را یافتی‌، به‌ او بگو که‌ مردی‌ از شیعیان هستم‌ و می‌دانم‌ مسلم‌ در چنین‌ روزها به‌ کمک‌ مالی‌ محتاج‌ است‌.  
ابن زیاد که اکنون مردم کوفه را مرعوب نموده بود، به جست‌وجوی مسلم پرداخت و توسط یکی از  بردگان شامی خود‌ به‌ نام‌ مَعقِل‌ با ترفندی خاص به مخفیگاه او پی برد. او سه‌ هزار درهم‌ به‌ معقل داد و گفت‌: کوشش‌ کن‌ تا با پیروان‌ مسلم‌ آشنا شوی‌ و چون‌ چنین‌ کسی‌ را یافتی‌، به‌ او بگو که‌ مردی‌ از شیعیان هستم‌ و می‌دانم‌ مسلم‌ در چنین‌ روزها به‌ کمک‌ مالی‌ محتاج‌ است‌.