زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
یزید هنگامی که خبر امتناع امام حسین (ع)بیعت با وی را شنید مضطرب شده و در این خصوص نامه‌ای به عبدالله بن عباس نوشت و پاسخ ابن عباس به یزید که در نامه تاکید کرده بود که پسر زبیر ربطی به امام حسین (ع) نداشته که متن آن درکتاب آمده‌است.
یزید هنگامی که خبر امتناع امام حسین (ع)بیعت با وی را شنید مضطرب شده و در این خصوص نامه‌ای به عبدالله بن عباس نوشت و پاسخ ابن عباس به یزید که در نامه تاکید کرده بود که پسر زبیر ربطی به امام حسین (ع) نداشته که متن آن درکتاب آمده‌است.


در ادامه مولف به وصیت امام حسین (ع) به ابن عباس اشاره کرده‌است سپس به نامه‌هایی که امام حسین به روسای پنج‌گانه بصره نوشته که آنها را برای یاری کردن و گرفتن حقش فرا خوانده‌است. از جمله آن روسا می‌توان به مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس و ... نام برد که در ادامه آن پاسخ نامه‌های آنها به امام حسین (ع) آمده است.  
در ادامه مولف به وصیت امام حسین (ع) به ابن عباس اشاره کرده‌است سپس به نامه‌هایی که امام حسین به روسای پنج‌گانه بصره نوشته که آنها را برای یاری کردن و گرفتن حقش فرا خوانده‌است. از جمله آن روسا می‌توان به مالک بن مسمع بکری، [[احنف بن قیس]] و ... نام برد که در ادامه آن پاسخ نامه‌های آنها به امام حسین (ع) آمده است.  


سپس به نامه‌های  مردم کوفه به امام حسین (ع) اشاره شده که نامه‌ها از اخلاص آنها خبر می‌دهد و امام را به سوی آنها تشویق می‌کرد. امام نیز پس از دریافت آن نامه‌ها نماینده‌اش مسلم را به سوی آنان اعزام کرد.
سپس به نامه‌های  مردم کوفه به امام حسین (ع) اشاره شده که نامه‌ها از اخلاص آنها خبر می‌دهد و امام را به سوی آنها تشویق می‌کرد. امام نیز پس از دریافت آن نامه‌ها نماینده‌اش مسلم را به سوی آنان اعزام کرد.
خط ۳۳۹: خط ۳۳۹:
ای پیامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر این کار را انجام ندهی، رسالش را ابلاغ ننموده‌ای و خداوند تو را از مردم (نادان) نگه می‌دارد. (ص 238).
ای پیامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر این کار را انجام ندهی، رسالش را ابلاغ ننموده‌ای و خداوند تو را از مردم (نادان) نگه می‌دارد. (ص 238).
[[رده:کتاب‌ها]]
[[رده:کتاب‌ها]]
[[en:The Life of Imam Husain ('a): Research and Analysis]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۰

زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام

نویسنده باقر شریف قریشی
برگرداننده حسین محفوظی
محل نشر بنیاد معارف اسلامی
تاریخ نشر 1380
چاپ اول
تعداد صفحات 540
موضوع زندگینامه امام حسین(ع)
زبان فارسی
تعداد جلد 3

کتاب زندگانی امام حسین(ع) به تحلیل و بررسی زندگانی امام حسین(ع) می‌پردازد. این کتاب توسط باقر شریف قریشی نوشته شده است و حسین محفوظی آن را به فارسی برگردانده است.

درباره‌ نویسنده[ویرایش | ویرایش مبدأ]

باقر شریف قریشی پژوهشگر، مورخ و نویسنده شیعه اهل عراق است که در نجف متولد شد. او تحصیلات خود را نزد اساتید عراق گذراند. از مشهورترین استاد او سید ابوالقاسم خویی بود که قریب به بیست سال در درس خارج او حاضر شد. وی تالیفاتی در زمینه سیره ائمه دارد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

حیاة الرّسول الأعظم (۳ جلد)، الامام امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب (۱۱ جلد)، حیاة سیدة النساء فاطمة الزهراء ، حیاة الامام الحسن (۳ جلد)، حیاة الامام الحسین (۳ جلد)، حیاة الامام زین العابدین (۲ جلد)، حیاة الامام الباقر (۲ جلد)، موسوعة الامام الصادق (۷ جلد)، حیاة الامام موسی بن جعفر (۲ جلد)، حیاة الامام الرضا (۲ جلد)، حیاة الامام الجواد، حیاة الامام الهادی، حیاة الامام الحسن العسکری، حیاة الامام المهدی، النظّام‌التربوی فی الاسلام، النظام السیاسی فی الاسلام، النظام الاجتماعی فی الاسلام، نظام الحکم و الاداره فی الاسلام، العمل و حقوق العامل فی الاسلام، الشیعة و الصّحابة، سلامة القرآن من التّحریف

درباره‌ کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کتاب زندگانی امام حسین (ع) تالیف باقرشریف قرشی در 3 جلد توسط انتشارات بنیاد معارف اسلامی در سال 1380 چاپ و منتشر شده‌است. چاپ قبلی این کتاب توسط بنیاد معارف اسلامی با همکاری مرکز نشر در سال 1380 بوده‌است. این کتاب در تحلیل و بررسی زندگانی پر بار امام حسین است که توسط حسین محفوظی به فارسی ترجمه شده است.

  • جلد اول کتاب در 540 صفحه، از آغاز ولادت امام حسین (ع) شروع می‌شود و تا پایان حکومت شیخین (عمر و ابوبکر و عثمان) به تحلیلی و بررسی زندگانی آن حضرت میپردازد.
  • جلد دوم کتاب در 588 صفحه، زندگی امام حسین (ع) را در دوره خلافت پدرش تا دوره معاویه و یزید و خروج از مدینه به مکه و فرستادن مسلم بن عقیل را بررسی می‌کند
  • جلد سوم به بررسی هجرت امام حسین (ع) به عراق و ورود به کربلا و وقایع عاشورا و پس از آن پرداخته‌شده‌است.

در زیر به چکیده‌ای از سه جلد کتاب می‌پردازیم.

چکیده‌ای از کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

جلد اول[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فصل اول کتاب از میلاد امام حسین (ع) سخن گفته که از مادری به نام فاطمه (س) که پرتویی از روح پدرش است و پدری به نام علی (ع) که پیشوای حق و عدالت در زمین بود، زاده شد و در دامن «ام الفضل» پرورش یافت.

در کتاب بارها  و در روایت متفاوت به اندوه پیامبر هنگام دیدن امام حسین (ع) اشاره شده که نشان از آگاهی پیامبر (ص) از شهادت امام حسین (ع) را دارد. در توصیف روز میلاد امام حسین (ع) آمده که پیامبر (ص) خود مراسم شرعی تولد نوزاد را از جمله اذان و اقامه، نامگذاری و ... را بر عهده گرفت. در بخشی از این فصل به القاب امام حسین (ع) مانند شهید، شباب اهل الجنه و ... اشاره شده‌است که به بزرگی بزرگی ذات امام حسین (ع) دلالت دارد و کنیه آن حضرت که «ابوعبدالله» بود ولی پس از شهادتش به «ابوالشهدا» و «ابولاحرار» تغییر کرد.

در فصل دوم به ساختارهای تربیتی امام حسین (ع) می‌پردازد. در تربیت آن حضرت چند ساختار از جمله وراثت، خانواده، تربیت معنوی و محیط نقش داشته که با توجه به توضیحات کتاب امام حسین (ع) هر کدام از آنها را در بهترین وجه خود داشته‌است.

فصل سوم با عنوان در سایه قرآن و سنت نویسنده تذکر می‌دهد که در کتاب و سنت در اسلام به امام حسین (ع) توجه زیادی شده‌است که نمونه‌های این توجهات در قرآن در آیه تطهیر (سوره احزاب آیه 33)، آیه مودت (سوره شوری آیه 23)، آیه مباهله (سوره آل‌عمران آیه 60) و ... در کتاب مورد بررسی قرار گرفته‌است. در توضیحات آیه تطهیر از کسانی که کوشیدند تا آیه تطهیر را از عترت پیامبر (ص) دور سازند و به زنان پیامبر(ص) نسبت دهند، اشاره دارد و به معرفی آنها و دلایل انگیزه آنها از این عمل پرداخته‌است.

در توجهات به  سنت نبوی به جنبه‌های شخصیت امام حسین (ع) به سه دسته اشاره شده‌است. دسته اول روایاتی است که از پیامبر (ص) در مورد فضیلت شخصیت اباعبدالله رسیده‌است. دوم روایاتی که پیامبر (ص) در حق سبطین بیان نموده و دسته سوم اخباری از پیامبر(ص) است که نشانه‌های شخصیت امام حسین را مشخص می‌کند. کتاب در هر مورد توضیحات مفصلی را همراه با استنادهای موثق هر یک ارائه داده‌است.

فصل چهارم کتاب، قریشی به فضایل امام حسین (ع) پرداخته است و از نشانه‌های شخصیت امام حسین (ع)  به قدرت اراده امام که آن را از جدش به ارث برده، خودداری از قبول ستم تا انجا که به «ابی‌الضیم» یعنی خوددار از ستم ملقب شده‌بود، شجاعت آن حضرت به ویژه در حادثه طف و صفات دیگر امام حسین (ع) که در کتاب به توضیح و توصیف هر کدام به صورت کامل پرداخته‌شده‌است. در توصیف عبادات و تقوی امام حسین (ع) در کتاب به خوف وی از خدا و کثرت نماز و روزه امام حسین (ع)، حج امام حسین (ع) و صدقات وی اشاره‌شده‌است.

در بخش دیگر این فصل به میراث امام حسین (ع) اشاره شده است و مجموعه‌ای از مباحث فلسفی و مسائل کلامی را که امام حسین (ع) از منظر اسلام آنها را بیان و شرح داده، بیان نموده است. از جمله «قدر» که از مهمترین و عمیق‌ترین مسائل است و دیگر مسئله «صمد» است که امام حسین (ع) به تفسیر «الله الصمد و الله و احد» پرداخته‌است. دیگر مسئله «توحید» است که امام در روایاتی حقیقت و جوهر آن را بیان کرده و مسائل دیگر مانند امر به معروف، جهاد و ... که در این بخش به صورت مفصل در مورد هر کدام توضیحاتی ارائه شده ‌است. در توضیح در مورد خطبه‌های امام حسین (ع)، صلابت حق و قدرت اراده و عظمت تصمیم بر جهاد در راه خدا در آنها نمایان گشته‌است.

در کتاب دعاهای امام حسین (ع) که سرشار از درسهای تربیتی با هدف برپایی بنای بلند عقیده و ایمان به خدا و تقویت ترس از خدا را دارد، اشاره شده است. این دعاها از برجسته‌ترین میراثهای فکری و ادبی اسلام به شمار می‌رود زیرا شامل اصول اخلاقی و قواعد رفتاری و ادبی هستندکه از نمونه‌های آنها می‌توان دعا در رفع دشمنان، دعا در طلب باران و دعا در روز عرفه را نام برد که توضیحات آنها در کتاب آمده است.

فصل پنجم به فاجعه بزرگ اسلام یعنی رحلت پیامبر (ص) اشاره دارد که پیامبر از طریق نشانه‌هایی به نزدیک شدن مرگ خود یقین حاصل کرد. سپس به حجه‌الوداع پیامبر اشاره شده که در آن مردم را به نیکی سفارش کرده و بعد از به پایان رساندن حج خود به یثرب حرکت کرد و در محل غدیرخم پیام مهمی که از آسمان به وی ابلاغ شده بود، یعنی خلافت حضرت علی (ع) را عنوان نمود. سپس به وقایع بیماری پیامبر تا زمان رحلتش اشاره کرده که ایشان در هنگام بیماری عیادت کنندگان خویش را به اطاعت از دو امانت خود یعنی کتاب و عترتش سفارش نمود. بعد از درگذشت پیامبر اهل بیتش در سختی و پریشان خاطری بودند و از عرب به خاطر خونخواهی از اسلام، ترس داشتند.

فصل ششم در مورد حکومت شیخین (ابوبکر و عمر) است که ابتدا به توضیح و بیان انگیزه‌های «کنگره سقیفه» پرداخته و واقعه کربلا را یکی از پیامدهای سهمگین آن می‌داند. ناتوانی انصار که اراده‌ای محکم نداشتند و همچنین کینه‌ها و دشمنی‌هایی که در بین آنها رواج پیدا کرد و باعث شد که امر خلافت از دست انصار خارج شود و مهاجرین به آن دست یابند. ابوبکر که از مهاجرین بود در سخنرانی اعلام کرد که ما مهاجرین نخستین مردم مسلمان هستیم و به رسول خدا نزدیکتریم سپس عمربن خطاب را به عنوان خلیفه معرفی کرد و عمر نیز در پاسخ گفت کسی جز تو نسبت به پیامبر نزدیکتر نیست و خلافت را به ابوبکر برگرداند که کتاب ذکر آن به طور کامل بیان شده‌است.

در بخش دیگر این فصل به گفتگوی حضرت زهرا (س) با ابوبکر در مورد مصادره اموال و فدک سخن گفته شده و سپس به بیماری آن حضرت و رحلتش پرداخته شده‌است. در ادامه به معرفی عمال و حاکمان ابوبکر پرداخته شده که هیچ‌کدام از آنها را از هاشمیان انتخاب نکرده بود و سپس به حکومت عمر بعد از اشاره کرده‌است. از انتقاد کنندگان حکومت عمر می‌توان به «عبدالله سلام»، «محمد مصطفی»، «علائلی» و .. اشاره کرد که معرفی و دلیل انتقاد آنها از حکومت عمر در کتاب توضیح داده شده‌است.

در ادامه بحث به سیاستهای عمر در حکومت پرداخته که بسیار سختگیر و خشن بوده و با حکومت پیامبر (ص) بسیار منافات داشت. عمر نیز صحابه پیامبر را در محاصره‌ای قرار داده بود که جز با اجازه مخصوص از وی مدینه را ترک نکنند که این اقدامش مغایر با مقررات اسلامی بود. والیان عمر نیز مانند ابوبکر، در جهت نگه داشتن خاندان هاشمی در دستگاه خلافتشان عمل می‌کردند و عمر نیز به شدت در کار والیان و حاکمانش نظارت می‌کرد. امام حسین (ع) و حضرت علی (ع) در دل اندوهی فراوان به خاطر غصب جایگاهشان نسبت به حاکمان داشتند به طوری که روایت شده روزی عمر بر منبر به سخنرانی رفت که حسین (ع) به سوی وی رفت و گفت از منبر پدرم پایین بیا و بر منبر پدر خودت برو!

عمر در حکومتش شورایی تشکیل داد که هیچگونه توازن یا اصالتی در آن وجود نداشت در این شورا عمر، انصار را دور کرده و آنان را هیچ سهمی در انتخاب و اختیار قرار نداد که این باعث اندوه بیشتر حضرت علی (ع) شد. در ادامه به چگونگی کشته شدن عمر پرداخته شده که پس از مرگش این شورا عثمان را به خلافت برگزید که ذکر وقایع کامل آن و نحوه انتخاب عثمان در کتاب آمده است.

فصل هفتم کتاب در مورد حکومت عثمان و اضطراب مسلمین به خاطر خلافت عثمان است زیرا که وی فردی ضعیف و سست و نسبت به قبیله خویش بسیار متعصب بود. وی تمایل به نعمت و فراخی در زندگی داشت که کتاب به طور کامل به بررسی شخصیت عثمان و امیال حکومتی وی پرداخته شده‌است. عثمان نیز تمام حاکمان حکومت خودرا در خاندان و خویشان خود قرار داده بود که از نمونه‌های آنها می‌توان به سعیدبن عاص، عبدالله بن عامر، ولیدبن عقبه و .. اشاره کرد که کتاب به ذکر نام و نسبت آنها با عثمان پرداخته‌است. سیاست‌های مالی عثمان نیز ادامه‌رو سیاست عمر بود که مقدم داشتن برخی بر برخی دیگر و ایجاد نظام تعیضاتی از ویژگی‌های آن بود. نمونه‌هایی زیادی از بخششهای عثمان که بخاطر آن بخششها مسلمین سخت بر عثمان اعتراض کرده در کتاب ذکر شده‌است. وی خاندان بنی‌امیه و بنی‌محیط را بر مسلمانان برتری داده‌بود. در پی اعتراضات، عثمان مخالفان حکومتش را که از جمله عمار و ابوذر را به شدت سرکوب کرد و آنها را مورد آزار و ستم قرار داد.

مردم سرزمینهای اسلامی از جمله مصر و کوفه و بصره پس از این ماجرا به ندای صحابه پاسخ دادند و برای آگاه شدن بر حوادث، هیئتهایی را به مدینه فرستادندکه سرانجام باعث محاصره عثمان شد و در روزی به نام «یوم‌الدار» جمعی از مسلمین به عثمان حمله بردند و وی را کشتند.

فصل اخر کتاب به روزگار حضرت امیرالمومنین (ع) پرداخته شده است. حضرت علی(ع) بعد از عثمان با اصرار مردم خلافت را قبول کرد و بیان کرد که اگر رهبری آنها را برگزیند در میان آنها به عدالت رفتار می‌شود و با هیچ انسانی به علت دوستی یا سازش رفتار خاصی نخواهد داشت. ادامه متن به به وقایع بیعت با حضرت علی (ع) اشاره شده سپس به اقدامات وی پس از خلافت پرداخته‌است.

اولین اقدام حضرت علی (ع) پس از تصدی منسب، پاکسازی دستگاه حکومت از والیان عثمان بود. بعد از آن حضرت به ملی کردن اموال اختلاس شده پرداخت و در سرتاسر دولت اسلامی پرچم حق را بیافراشت که این کار باعث وحشت قریشیان شد زیرا مطمئن بودند که اموالی را که عثمان به آنان بخشیده، مصادره خواهد شد. سیاست حضرت علی در حکومت این بود که بنای حکومت خویش را بر حق و عدالت محض قرار دهد که باعث بهبودی زندگی اقتصادی و پیشرفت مردم شد. مساوات یکی از عناصر ذاتی حکومت حضرت علی (ع) بود و آن را در همه دوره‌های حکومتش به کار برد. این فصل به طور کامل ویژگی‌های حکومت حضرت علی (ع) را بیان کرده که مساوات در تعلیم و تربیت ، آزادی بیان و ... از جمله آنها بود. همچنین حضرت به دقت در حاکمان حکومت خود را انتخاب کرده و به شدت احتیاط می‌کرد که حاکمانش از دیانت و شایستگی در مدیریت برخوردار باشند.

جلد دوم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بعد از به حکومت رسیدن حضرت علی (ع) و انجام اقدامات حکومتیش، مانند بر کنار کردن والیان عثمان و اعلام مساوات عادلانه و ... قریشیان پریشان شده و اقدام به شورش در مناطق مختلف کردند. قریشیان پریشان شده و اقدام به شورش در مناطق مختلف کردند نخستین جنگی که به بر ضد امام علی (ع) به راه افتاد، جنگ جمل و سپس جنگ های صفین و نهروان بود

پیامبر (ص) از قبل حضرت علی (ع)  را با جنگ با گروه‌های ناکثین قاسطین و مارقین باخبر ساخته بود .

ناکثین چه کسانی بودند که به عهد خود را شکستند ولی هیچ بهانه‌ای برای شورش در برابر حکومت قانونی نداشتند سردمداران آنان طلحه زبیر، عایشه دختر ابوبکر و مروان بن حکم بودند و یاران آنها کسانی بودند که از عدالت و مساوات امام به تنگ آمده بودند که در کتاب به جزئیات این جنگ اشاره شده است

امام پس از جنگ جمل به کوفه رفت و آن را پایتخت خود قرار داده و آماده جنگ با قاسطین شود جنگ با قاسطین جنگ با معاویه بود که با مرگ و حیله خود اهل شام را به اندوه بر قتل عثمان به آتش کشید و امام علی (ع) را مسئول قتل عثمان  می‌دانست سپس در جنگ صفین در مقابل حضرت علی (ع)

ایستاد که کتاب به شرح جنگ پرداخته است.

سپس مولف به ذکر روبرو شدن حضرت علی (ع) با مارقین می‌پردازد.

بعد از این جنگ ها معاویه که میدید از قدرت حضرت علی (ع) به علل حوادثی که رخ داده بود کم شده است به تصرف و یورش به عراق حجاز و یمن و غیره دست زد که در کتاب به توضیح در مورد آن پرداخته شده است.

قرشی در فصل دوم به افول دولت حق یعنی دولت حضرت علی (ع)  اشاره می‌کند .

کنفرانسی مکه، که گروهی از خوارج آن را تشکیل داده و دلیل اختلاف و کشته شدن همفکران نهروانی خودرا به حضرت علی (ع)،  معاویه و عمروعاص نسبت دادن که در این جلسه ابن ملجم خود را متعهد به کشتن حضرت علی (ع) ،حجاج بن عبدالله خود را به کشتن معاویه، و امر بن بکر تمیمی خود را به کشتن عمروعاص متعهد کردند.

در بخشی از کتاب مولف به نظریاتی که ابن ملجم را ایرانی دانسته و کشته شدن حضرت علی را به ایرانیان نسبت می دهند پرداخته که در بعضی کتاب ها مانند کتاب بدیع شریف در مورد آن توضیحاتی ارائه داده است.

سپس به چگونگی ترور حضرت علی (ع) به دست ابن ملجم اشاره کرده که آن حضرت به هنگام ضربت خوردن با صدای بلند فرمود «فزت و رب کعبه»

به گفته مورخان در آن هنگام امام حسین (ع) در کوفه نبود بلکه فرماندهی سپاهی در نخیله را برای مقابله با معاویه بر عهده داشت.

از شهادت حضرت علی (ع)، امام حسن (ع) خلافت را به دست گرفت که با بی‌حمایتی مردم کوفه رو به ‌رو شد و به این دلیل مجبور به صلح با معاویه شد که در کتاب به ذکر کامل آن پرداخته شده است.

فصل سوم کتاب در مورد حکومت معاویه اصل که مسلمانان با وحشت و هراس از آن استقبال کردند

از اقدامات معاویه محرومیت اقتصادی در مناطقی بود که جبهه مخالفت با وی را داشتند مانند یثرب، عراق و مصر در حالیکه مناطقی مانند شام در رفاه کامل بودند معاویه از اموال، برای استحکام حکومتش استفاده می‌کرد

حکومت تبعیض نژادی معاویه باعث گسترش کینه میان مسلمین و تفرقه بین آنها شد و موالی (مسلمانان غیر عرب) حرکت انقلابی بر ضد حکومت اموی را آغاز کردند.

حکومت معاویه بر پایه نیرنگ و حیله بود و با همان نیرنگ مالک اشتر را مسموم ساخت و او را در نظر اهل شام فردی گناهکار معرفی کرد به طوری که مردم درنماز وی‌را نفرین می‌کردند در کتاب مثالهای زیادی از نیرنگ های معاویه آمده است.

از دیگر صفات معاویه در کتاب به گستاخی و بی‌بندوباری اشاره شده است که این بیبند و باری در حرمین مکه و مدینه نیز گسترش یافته بود نمونه هایی از سبک شمردن ارزش های اسلامی در کتاب ذکر شده که از آن می توان به ملحق نمودن نصب زیاد به نسب خود نام برد که آنرا برای اهداف سیاسی استحکام قدرت خود انجام داده که با اعتراض امام حسین روبرو گشت

معاویه امکانات را برای کم کردن ارزش اهل بیت به کار گرفت و اقداماتی از قبیل در اختیار گرفتن واعظان که سخنان گمراه کننده‌ای منتشر کنند و دلها را از اهل بیت دور کنند انجام داد همچنین در مراکز تعلیم برای تغذیه فکری کودکان و نوجوانان با کینه‌توزی نسبت به اهل بیت و ایجاد مخالفت آنان را استخدام نمود و نمونه‌هایی دیگر که در کتاب مورد بررسی قرار گرفته است

معاویه با همه تلاش خود میخواست فضائل اهل‌بیت را پنهان سازد تا بدانجا که هر کس نام فرزندش را علی (ع) می‌گذاشت کشته می‌شد و مردم از ترس آن اگر روایاتی از حضرت علی (ع) ذکر می‌کردند آن را با نام پدر زینب بیان می‌کردند

در آن روزگار شیعیان به طور رسمی مورد ستم واقع شدن که در این مورد امام باقر (ع) روایاتی را ذکر کرده‌اند

از آن ستم‌ها می توان به کشتار دسته جمعی شیعیان و از بین بردن نیروهای متفکر آنها متفکر بین آنها از جمله حجر بن عدی رشید هجری و ... اشاره کرد

نمونه‌های زیادی از ستم بر شیعیان در زمان معاویه در کتاب ذکر شده است معاویه بعد از خود فرزندش یزید را به عنوان خلیفه مسلمین به آنها تحمیل کرد که در کتاب به توصیف یزید از تولد تا پرورش وی که نزد قبیله بنی کلاب بود و بیان صفات وی پرداخته شده است

گروهی از مولفان مانند احمد دحلان و دکتر عبدالمنعم و غیره از معاویه دفاع کرده و به عهد گرفتن وی را برای یزید توجیه نموده‌اند که توصیف و دلیل دفاع آنها در کتاب بیان شده‌است.

علاقه معاویه به فرزندش وی‌ را کور ساخت ت و از حق گمراه نمود چنانچه در روایت است که معاویه می گوید اگر علاقه‌ام به فرزند من بود صلاح مرا ممی‌یافتم مولف از ابزارهای سیاسی معاویه در بیعت گرفتن برای یزید به به کارگیری شعرا، بخشیدن اموال به بزرگان، مکاتبه با والیان و ... اشاره دارد که در کتاب هر کدام را توضیح داده است.

سپس به سخنرانی « اصنف بن قیس» پرداخته که در مجلس معاویه به وی گوشزد کرد که یکی از شرایط صلح با امام حسن (ع) خلافت وی بعد از معاویه است که اگر چنین نباشدوی را به جنگ تهدید کرد.

اما معاویه در سخنرانی یزید را جانشین خود قرار داد که کتاب پس از آن به سخنان عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن جعفر و ... در این مورد این تصمیم معاویه پرداخته است و نظر موافق یا مخالف آنان را درباره این بیعت بیان کرده‌است.

وحشت مسلمین از این اقدام معاویه بیشتر بود زیرا تحول خطرناکی در زندگی مسلمین بود.

از جبهه‌های مخالف این بیعت می‌توان به امام حسین (ع)، عبدالرحمان بن ابی‌بکر، عبدالله بن زبیر و ... اشاره کرد. و از مخالفین خاندان اموی نیز به سعیدبن عثمان، مروان بن حکم زیاد بن ابیه می توان اشاره کرد که اعتراض آنها با انگیزه دینی یا اجتماعی نبود بلکه به خاطر منافع شخصی آن‌ها بود معاویه سیاست تفرقه اندازی میان امویان  را در پیش گرفت تا زمینه برای یزید فراهم شود یکی از این اختلافات برکناری سعید بن عاص و جایگزینی مروان حکم به جای وی بود از راه‌های دیگری که به عهد برای یزید را هموارتر می ساخت ترور شخصیت هایی مانند سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمان بن خاله عبدالرحمان ابی بکر و امام حسن (ع) بود که نزد مومنین جایگاه بالایی داشتند سپس پس به اعلام رسمی بیعت پرداخت .

بعد از بیعت سرزمین های اسلامی به سوی امام حسین(ع) رفته و از وی کمک خواستن پس معاویه امام را از رفت و آمد با مردم منع کرد و طی نامه ای از وی خواست که دست به قیام نزنند که امام در پاسخ نامه قتل یاران اسلام را به دست معاویه گوشزد کرد و معاویه را فتنه‌ای برای امت مسلمین معرفی کرد. سپس امام حسین (ع) در مراسم حج کنگره‌ای تشکیل داد که درآن معاویه را محکوم و به انتشار فضایل اهل بیت پرداخت بخش پایانی این فصل به مرگ معاویه و وصیت وی به یزید می پردازد.

فصل چهارم کتاب حکومت یزید بعد از مرگ معاویه می پردازد یزید نمی‌توانست جبهه مخالفین را ببیند و تصمیم گرفته بود سرسختانه دشمنانش را مقهور کند امام حسین(ع) از مخالفانی بود که یزید سخت نگران آن بود.

بنابراین با دستور های موکد ولید بن عتبه از او خواست تا مخالفانش را به بیعت با او مجبور کند ولید نگران از این اجبار بود زیرا یزید کاری از وی می‌خواست که معاویه در انجام آن ناتوان بود بنابراین از مروان راهنمایی خواست که وی اعلام کرد اگر مخالفان بیعت را قبول نکردند آنها را گردن بزن.

کتاب توصیفی مفصل در مورد موضع‌گیری‌های مروان بیان کرده است در ادامه به احضار امام حسین توسط ولید اشاره دارد امام که فهمید برای بیعت وی را احضار کرده‌اند بنابراین به طور رسمی اعلام کرد هرگز بیعت نخواهد کرد بعد از آن به زیارت قبر پیامبر(ص) رفت که در عالم رویا خبر شهادت خود را از جدش شنید سپس امام حسین (ع) از مدینه خارج و به سوی مکه رهسپار شد.

در فصل پنجم مولف انقلاب حسینی و برنامه های آن پرداخت علل انقلاب حسینی را در مسئولیت دینی، مسئولیت اجتماعی، اقامه حجت بر امام حسین(ع)،حمایت اسلام، نگهداری از اسلام، آزادسازی اراده امت، آزادسازی اقتصاد امت، ستمکاری های اجتماعی، ستم های هولناک نسبت به شیعیان، محو کردن نام اهل بیت، نابود کردن ارزشهای اسلامی، فروپاشی اجتماعی، دفاع از حقوق خود، امر به معروف، ریشه کن ساختن بدعت ها، فرمان نبوی، عزت و کرامت، هیله و سفاکی امویان می داند که کتاب هر کدام را مفصل توضیح داده است امام حسین ابعاد انقلاب را به صورت عمیق مطالعه کرده بود و شیوه های آن را با ایمان برنامه‌ریزی کرده بود.

فصل ششم به حرکت امام حسین (ع) به سوی مکه اشاره می‌کند تا از شر امویان در امان باشد، در مسیر راه کسانی چون عبدالله بن مطییع امام را پند دادند که اهل کوفه تو را فریب ندهند. امام در شب جمعه سوم شعبان به مکه رسید.

فرزند زبیر برای فرار از بیعت با یزید در مکه پناهنده شده بود نزد امام حسین (ع) رفت و به امام پیشنهاد کرد که به سوی عراق برود.

در کتاب به نظریاتی از غزالی و زکریا در مورد فرزند زبیر پرداخته شده و به بررسی پیشنهاد فرزند زبیر به امام حسین (ع) اشاره می‌کند.

یزید هنگامی که خبر امتناع امام حسین (ع)بیعت با وی را شنید مضطرب شده و در این خصوص نامه‌ای به عبدالله بن عباس نوشت و پاسخ ابن عباس به یزید که در نامه تاکید کرده بود که پسر زبیر ربطی به امام حسین (ع) نداشته که متن آن درکتاب آمده‌است.

در ادامه مولف به وصیت امام حسین (ع) به ابن عباس اشاره کرده‌است سپس به نامه‌هایی که امام حسین به روسای پنج‌گانه بصره نوشته که آنها را برای یاری کردن و گرفتن حقش فرا خوانده‌است. از جمله آن روسا می‌توان به مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس و ... نام برد که در ادامه آن پاسخ نامه‌های آنها به امام حسین (ع) آمده است.

سپس به نامه‌های  مردم کوفه به امام حسین (ع) اشاره شده که نامه‌ها از اخلاص آنها خبر می‌دهد و امام را به سوی آنها تشویق می‌کرد. امام نیز پس از دریافت آن نامه‌ها نماینده‌اش مسلم را به سوی آنان اعزام کرد.

عنوان فصل هفتم اعزام مسلم به عراق است که مولف در این بخش با ارائه روایات گوناگونی در این خصوص به بررسی اوضاع پس از ورود مسلم به کوفه پرداخته که از جمله آن روایات می توان به روایت ابوحنیفه دینوری، صفی الدین طبری اشاره کرد.

مسلم پس از رسیدن به کوفه در خانه مختار اقامت کردو بعد از آگاهی شیعیان کوفه از آمدن مسلم و خواندن نامه امام حسین(ع) برای آنها شادمانی در محافل کوفه برگزار شد و مردم به سوی مسلم سرازیر شدند تا با امام حسین (ع) بیعت کنند.مورخان در تعداد بیعت کنندگان با امام حسین اختلاف نظر دارند که در کتاب به نظرات آنان اشاره شده است.

ابن زیاد در سفر به کوفه جامه سبز و عمامه سیاه بر سر نهاد که تا به اشتباه وی را امام حسین(ع) تصور کنند. سپس به سرعت به قصرالاماره وارد شد و به اسلحه و اموال آنجا دست یافت. و روز بعد برای سخنرانی به مسجد کوفه رفت.

در ادامه متن به اجبار مسلم برای رفتن به خانه هانی و سپس نکشتن فرزند ابن زیاد به دست مسلم بیان شده است.

مولف از برنامه ریزی های ابن زیاد در شکست مسلم به جاسوسی بر ضد مسلم،رشوه دادن به بزرگان کوفه که به مدح و ثنای ابن زیاد بپردازنو و موارد دیگر اشاره میکند.

ابن زیاد هانی را بازداشت کرد و ترس و هراسی در دل مردم کوفه افتاد به طوری که هیچ کس جرات یاری مسلم را نداشت. سرانجام مسلم به اسارت آنان درآمد و وی را با هانی به دار آویخته و سر آنها را به دمشق بردند.

مولف در فصل هفتم به ناکامی انقلاب می پردازد که علت آن را در ناهمگونی مردم کوفه و برنامه ریزی های سیاسی فرزند زیاد می داند.

طبیعت اجتماع کوفه در کتاب اینگونه توصیف شده است که: تناقص در رفتار، بی وفایی و پادرهوایی اجتماع کوفه،تمرد در برابر والیان به طوری که هیچ والی بر آنان گماشته نشد مگر اینکه بر او ایراد گرفتند و ... که در کتاب به توضیح آن پرداخته شده است.

سپس به معرفی قبایل عربی مانند یمنی،عدنانی، بنی بکر ساکن در کوفه پرداخته شده و در توصیف آنها میگوید که هر قبیله روحیه قبیله ای خود را دارد و در هر کوی یک قبیله زندگی می کند.

ازادیان مختلف کوفه می توان به اسلام که اصلی ترین دین آنها بود،مسیحی و یهودی  اشاره کرد.

در پایان این بخش نیز به تولد و زندگی ابن مرجانه پرداخته شده که در خانه جرم پرورش یافته و دوران کودکیش را در خانه ناپدری اش ابن شیرویه سپری کرده است.

از صفات وی قساوت،لذتجویی و ... است که در کتاب به هر کدام اشاره شده است.

جلد سوم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فصل اول کتاب در مورد انتخاب هجرت به عراق است.

امام حسین (ع) چند دلیل برای هجرت به عراق داشت که از آن جمله آن می‌توان به این دلایل اشاره کرد: عراق در آن روزگار قلب دولت اسلامی بود کوفه مهد تشیع و موطنی از موطن علویان بود و جایگاه اصلی مخالفت با حکومت اموی بود

از کوفه دعوت های مکرری به امام حسین (ع)  به عمل آمده بود امام حسین (ع)  اگر به منطقه دیگری غیر از عراق می رفت حتماً امویان در پی آنها می‌رفتند و آن ها را شهید می‌کردند و نیز مورد نکوهش قرار می‌گرفتند

سپس در ادامه این متن نویسنده به دلایل روگردانی امام حسین (ع)  از حجاز، مصر، یمن، ایران و بصره پرداخته است.

در فصل دوم نویسنده به دلسوزان و منتقدان هجرت امام حسین (ع)  به عراق اشاره می‌کند از دلسوزان امام حسین (ع) که دلهایشان در اندوه حرکت امام از حجاز می سوخت می توان به مسوربن مخرعه، عبدالله بن جعفر، عبدالله بن‌عباس، ابوبکر مخرومی، محمدبن حنیفه و ... اشاره کرد که همگی خواستار عدم هجرت امام حسین (ع)  بودند.

گروهی نیز بر قیام امام حسین انتقاد کردند که از جمله آنها عبدالله بن عمر، سعید بن مسیب، ابوواقد لیثی و ... را می‌توان نام برد.

همچنین نویسنده در این فصل به متاخرین اشاره می‌کند که حرکت امام حسین (ع)  بر ضد یزید را محکوم و آن را قیام بر اراده امت دانستند از جمله آنها می‌توان شیخ محمد خضری، محمد نجار، محمد غزالی و احمد شبلی را نام برد.

در فصل سوم با عنوان به سوی عراق نویسنده بیان می‌دارد که امام حسین (ع) یقین پیدا کرد یزید او را به حال خود رها نمی‌کند و او را می‌کشد و این مطلب در روایات جعفر بن سلیمان، محمد حنیفه معاویه بن قره آمده است در ادامه نویسنده به نامه امام حسین (ع)  به بنی هاشم اشاره می کند که آنها را به قیام دعوت کرده و تاکید می‌کند هرکس بیاید شهید می‌شود.

در کتاب علل هجرت امام حسین (ع)  از مکه را در محافظت بر حرم، هراس از ترور و نامه مسلم می داند و هر مورد را کامل توضیح داده است.

بعد از ایراد سخنرانی امام حسین (ع)  در مکه کتاب به تعقیب امام حسین (ع)  از سوی حکومت اشاره می کند که هنوز مسافت زیادی از مکه دور نشده بودند که دسته ای از ماموران به فرماندهی یحیی بن سعید  حضرت را تعقیب کرده بود.

در توضیح موضع گیری امویان از حرکت امام حسین (ع)  نویسنده به نامه‌های ولیدبن عتبه، اشتباه بن کثیر و اشدق به ابن زیاد اشاره کرده که نامه‌ها بیانگر نظریه‌های آنها از این قیام بود که کتاب آنها را توضیح داده است.

امام حسین (ع)  نیز نامه‌ای به مردم کوفه نوشت و آنها را از حرکتش به سوی آن ها خبر داد که مضمون نامه در کتاب آمده است و نامه به وسیله مسلم به آنها رسانیده شد که پس از چندی خبر شهادت مسلم را عبدالله بن سلیمان و منذربن مشمعل به امام رساندند.

امام عبدالله بن یقطر را برای ملاقات با مسلم به کوفه فرستاد که هنگامی که امام به "زباله" رسید خبر شهادت عبدالله بن یقطر را نیز شنید که در کتاب چگونگی شهادت وی بیان شده است.

در رسیدن به "شراف" امام حسین (ع)  با حر رو به رو شد که امام به او گفت به خاطر نامه های کوفیان حرکت کرده که مشاجره های بین امام حسین و حر رویداد که کتاب به بیان آن پرداخته است.

در نزدیکی"عزیب هجانات" گروهی از مردم کوفه به نام نافع بن هلال مرادی، عمرو بن خالد صیداوی، سعد غلام عمرو مجمع بن عبدالله به  یاری امام حسین (ع) آمدند.

در ادامه نامه ابن زیاد به حر رسید که دستور داده بود امام را به بیابان بی آب و علف هدایت کند که امام حسین (ع) در بیابان کربلا مستقر شد.

فصل چهارم به وقایعی که در کربلا بر امام حسین (ع) گذشت اشاره شده است هنگام رسیدن امام به کربلا مردی از بنی اسد به امام ملحق شد و در نهایت در رکاب امام حسین (ع)  شهید شد، که عریان بن هیثم داستان وی را نقل کرده است.

هنگامی که ابن زیاد دانست که حر امام حسین (ع)  را در کربلا محاصره کرده نامه ای برای آن حضرت نوشت و وی را به اطاعت از یزید دستور داد که امام به نشانه بی ارزش شمردن نامه پاسخ آن را نداد و ابن زیاد که از این کار امام به خشم آمده بود آماده جنگ با امام شد.

فصل پنجم به لشکرکشی کوفیان برای جنگ می پردازد در این لشکر کشی ابن سعد به عنوان فرمانده کل انتخاب شد که پیامبر (ص) و حضرت علی (ع)  قبلاً سرگذشت شوم ابن سعد خبر داده بودند.

نویسنده از نشانه‌های ذاتی ابن سعد به سرسپردگی به نظام حاکم، حرص شدید برای دستیابی به حکومت، فرومایگی و شک در معاد اشاره می‌کند سپس به انگیزه‌های انتخاب ابن سعد برای جنگ با امام حسین (ع)  از سوی فرزند مرجانه می پردازد.

مولف در انتهای این فصل به تحقیقی در مورد تعداد سپاهیانی که برای جنگ با امام حسین (ع)  به سوی کربلا سرازیر شدن و در عملیات جنگ شرکت کردن پرداخته است و در ادامه به تعداد یاران امام حسین (ع)  اشاره کرده که گروهی اندک بودند.

مورخان در بیان تعداد یاران امام حسین (ع)  با هم اختلاف دارند که نظر هر کدام از آنها در کتاب بیان شده است.

در انتهای این فصل نویسنده کسانی را معرفی می کند که آب فرات را بر امام حسین (ع) بستند که از جمله آنها می توان به مهاجر بن اوس، عمروبن حجاج، عبدالله بن حصین اشاره کرد که شرح آنها در کتاب آمده است.

در ادامه آن متن کتاب اسامی کسانی را آورده که ابن سعد را به خاطر این کار مورد اعتراض قرار داده بودندکه از جمله آنها یزید بن حصین، بریربن خضیر و حر بود که کتاب آنها را معرفی کرده است.

فصل پنجم مولف به معرفی دو اردوگاه حسینی و اردوگاه اموی پرداخته است ، توضیح اردوگاه حسینی اهداف آنان را در دفاع از اسلام ، حمایت و دفاع از امام حسین (ع)، رهایی امت از ستم، سرشت‌هایی نیکو (که شامل بزرگ‌منشی و عزت نفس شجاعت و پایداری یاران امام حسین است) میداند.

مولف سپاه امام را در دو عنصر معرفی می کند الف) غلامان که رابطه های محکم با امام حسین داشتند مانند سلیمان وقارب دئلی و سحح که هر دو از غلامان امام حسین بودند. حارث بن نبهان که غلام حمزه بن عبدالمطلب و....بودند. کیک کتاب آنها را کامل معرفی کرده است ب) عرب هایی که بیشتر ساکن کوفه بودند.

در بخش معرفی اردوگاه اموی نویسنده مشخصات آنها را چنین بیان کرده است ۱) نداشتن اراده ۲) اضطراب و سرگردانی )۳ بی بندو باری.

عناصر سپاه اموی را چندین عنصر تشکیل می دهد که از جمله آنان فرصت طلبان، مزدوران، مسخ شدگان و خوارج را می‌توان نام برد که کتاب هر کدام را توضیح داده است.

نویسنده در فصل ششم به نام فاجعه جاوید به مصیبت دردناک کربلا اشاره می‌کند در نهم محرم نیروهای جفاکار به دستورات شدید ابن زیاد به سوی امام حرکت کردند که حضرت عباس (ع) به سمت آنها رفت و دلیل حرکت آنها را پرسید که در کتاب به ذکر این گفتگو پرداخته شده است.

امام در شب دهم محرم به یارانش اجازه می‌دهد که بروند ولی یاران امام حسین اعلام کردند که آنان همان راهی را انتخاب کرده اند که امام انتخاب کرده است.

امام در آن موقع برترین برنامه ریزی جنگی را طرح کرد از جمله آن می توان به این موارد اشاره کرد نزدیک کردن خیمه های یاران و هاشمیان به هم کندن خندق در پشت چادرها که داخل آن را از هیزم پر کرده و هنگام جنگ آنها را آتش زدند تا هم خانواده ها در امان باشند هم دشمن نتواند آنها را از چهار طرف محاصره کنند.

در توصیف روز عاشورا مولف آن را غمگین ترین روزها می داند.

در آغاز جنگ امام حسین (ع) به سمت سپاه یزید رفت و خطبه ای را ایراد نمود که در کتاب به صورت مفصل بیان شده است.

پس از شنیدن سخنان امام حسین(ع) حر در اندیشه فرو رفت که آیا به حسین بپیوندد و زندگی و مقام خود را قربانی کند یا به ندای وجدانش گوش دهد.که راه دوم را برگزید و امام حسین (ع) نیز اجابت حر را قبول کرد.

مولف در ادامه به توصیف سی سوار از لشکر ابن سعد می پردازد که به سپاه امام حسین (ع) پیوستند.

فصل هفتم به شهادت یاران امام حسین (ع) پرداخته شده است.

پس از جنگ تن به تن که شمار قربانیان یاران امام حسین(ع) در حمله نخست بنا به بیان ابن شهر آشوب به بیش از از بیست نفر می رسد که کتاب نام آنها را ذکر کرده است.

مولف در ادامه به توصیف جنگ تن به تن میان دو اردوگاه پرداخته است و سپس به نحوه شهادت یاران امام حسین(ع) از جمله بریر، عمرو انصاری و ... میپردازد.

از آنجایی که یاران امام حسین(ع) از نمونه های شگفت انگیز قهرمانی خود را ارائه دادند سپاه اموی از ادامه جنگ تن به تن خودداری کرد که ابتدا عمر بن حجاج و سپس شمر دست به هجوم گسترده زدند کتاب به توصیف آن و شهادت یاران امام در آن نبرد ها پرداخته است.

در ادامه در این بخش به شهادت یاران دیگر امام حسین از جمله حر، عابس شاکری، فرار ضحاک، جون و ... پرداخته شده است.

عنوان فصل هشتم شهادت عترت پاک است.

پس از شهادت یاران امام نوبت به فرزندان خاندان نبوت میرسد اولین کسی که از آنان برای جنگ آماده شد حضرت علی اکبر بود.

بعد از حضرت علی اکبر نوبت به شهادت خاندان عقیل رسید و سپس عبدالله بن مسلم و به همین منوال در این فصل به ذکر شهادت تک تک اهل بیت پرداخته شده است.

در بخشی از این فصل مولف به نبرد حسن فرزند امام حسن پرداخته که هنگام بردن سر شهدا اسما بن خارجه فزاری که از دایی های وی بود در وی رمقی دید و او را با خود به کوفه برد و تا بهبودی کامل نزد خود نگه داشت و سپس به مدینه باز گرداند.

فصل نهم به شهادت امام حسین (ع) پرداخت شده است.

امام حسین (ع) پس از قربانی شدن تمامی یاران و اهل بیتش افراد خانواده‌اش که صدای شان به گریه بلند شده بود طلب یاری کرد آیا کسی هست که مرا یاری کند.

سپس مولف به ذکر شهادت حضرت علی اصغر پرداخته آن را از فجیع‌ترین مصیبت های امام حسین می داند.

امام به سوی دشمن حمله برد و پس از مدتی از نبرد به ایراد آخرین خطبه خود پرداخت و در آن خطابه یزیدیان را از فریب و فتنه دنیا بر حذر داشت مورخان می گویند آن حضرت زمان کوتاهی پس از آن خطبه به شهادت رسید که در کتاب به ذکر آن خود به پرداخته شده است.

مورخان در مورد قاتلان امام حسین (ع)اختلاف نظر دارند و هر کدام از آنها یک نفر را مسئول آن می دانند از جمله آن قاتلان سنان بن انس این است که بسیاری از مورخان در این مورد هم عقیده اند برخی دیگر شمر ذی الجوشن را قاتل امام حسین(ع) معرفی کرده‌اند.

همچنین در مورد سن شهادت امام حسین نیز اختلاف نظر وجود دارد.

در ادامه این فصل به طور کامل چگونگی شهادت امام حسین و وقایع بعد از شهادت را مانند غارت نمودن پیکر امام و غارت نمودن زنان نبوت و یورش بر امام زین العابدین و غیره پرداخته شده است.

معلم زخمی شدگان یاران امام حسین را مانند سوار بن حمیر جابری، عمرو بن عبدالله، حسن بن حسن را معرفی می کند سپاه ابن سعد آنان را به قتل نرساندند.

هم چنین کسانی از یاران امام و اهل بیتش که کشته شدن رهایی یافتند را نام می برد که از جمله آنان میتوان عقبه بن سمعان، مرقع بن قمامه،مسلم بن ریاح، امام سجاد و ... را نام برد.

در فصل دهم نویسنده به احوال اسیران اهل بیت در کوفه می پردازد.

در بخشی از این فصل نویسنده به خطبه حضرت زینب (س) که برای روشن کردن وضعیت و مصیبتی که بر اهل بیت جاری شده بود پرداخته که در کتاب متن خطابه آمده است.

سپس مولف به بازتاب خطبه حضرت زینب (س) بر مردم کوفه پرداخته است. در این فصل همچنین به خطبه‌های فاطمه دختر امام حسین و خطبه امام سجاد (ع) نیز اشاره شده است و بعد از خطبه ها، نیز بازتاب آنها را مورد بررسی قرار داده است.

در ادامه این فصل در مورد زندانی ساختن بانوان اهل بیت و پشیمانی یزید و اهل کوفه و ابن سعد از عملکرد خود توضیح داده شده است هم چنین اشخاصی چون مرجانه، عثمان بن زیاد، معقل بن یسار؛ ابن زیاد را به خاطر کشتن امام حسین محکوم کردند که توصیف آن در کتاب آمده است.

فصل یازدهم نیز به احوال اسیران و خاندان پیامبر در دمشق پرداخت شده است در این فصل سیر حوادث دردناکی که هنگام اعزام آنان به دمشق برای شان گذشت مانند حرکت دادن سر ها به دستور مرجانه، حرکت دادن خاندان نبوی که با زنجیر و طناب به هم بسته شده بودند و ثعلبه و شمر آنان را همراهی می کردند.

این دو نفر سر امام حسین را نزد یزید بردند و یزید پاداشی به خاطر این موفقیت به ابن زیاد داد کتاب به توصیف بیشتر آن وقایع پرداخته است.

در ادامه این فصل مولف به خطبه حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) در مجلس یزید و بازتاب خطبه های آنان در آن مجلس پرداخته است.

در پایان این فصل منتقدان و معترضان اعمال یزید،معرفی شده است. که نماینده پادشاه روم، روحانی یهود، قیصر پادشاه روم و ... از آن قبیل اند.

در کنار این اشخاص که بر اعمال یزید انتقاد کرده اند افرادی نیز مانند ابن تیمیه، غزالی، ابن عربی و... سعی در این دارند که یزید را از کشتن امام حسین(ع) تبرئه کنند

در فصل دوازدهم مولف به توصیف احوال زندانیان به سوی مدینه می‌پردازد.

اقامت در دمشق زیاد به طول نکشید و به خاطر انتقادهایی که به یزید شد، یزید از امام سجاد (ع) عذرخواهی کرد و مسولیت تمام کارها را به گردن لبن زیاد انداخت و سپس اموال زیادی را به عنوان دیه به اهل بیت تقدیم کرد.

سپس به نعمان بن بشیر دستور داد تا یادگارهای پیامبر (ص) را سرپرستی و تا مدینه آنان را همراهی کند.

مولف چگونگی رسیدن خبر شهادت امام حسین به هاشمی آن پرداخته و احوال آن ها را هنگام شنیدن خبر توصیف می کند.

در این فصل به فرجام سر امام حسین(ع) پرداخته شده که مورخان در محل دفن سرامام، اختلاف نظر دارند که کتاب در مورد آن محل ها توضیح داده است.

در فصل پایانی مولف، به آثار انقلاب حسینی در پیروزی جریان اسلامی و وحدت بخشیدن به صفوف شیعیان می پردازد ، زیرا هیچ انقلابی همچون انقلاب امام حسین عالم را نلرزانیده و حق را شکوه نبخشیده است.

از نخستین پیروزی های امام شکست دادن امویان بود از نشانه های شکست امویان می‌توان به جدا شدن آن از واقعیت اسلام، عمومیت یافتن انتقاد و اعتراض بر آنان و انتقال خلافت از بنی امیه اشاره کرد.

همچنین از نتایج انقلاب حسینی مرکزیت یافتن تشیع و ایجاد منبرهای وعظ و ارشاد و استمرار انقلاب بود.

سپس مولف به قیام‌هایی که پس از واقعه کربلا به وقوع پیوسته مانند قیام مختار، قیام توابین و ... در محل های مختلف اشاره کرده است.

قسمتهایی از کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

... وقتی کاروانش به غدیر خم رسید امین وحی بر او فرود آمد و پیام بسیار مهمی از آسمان به او ابلاغ کرد پیامی که آن حضرت را ناگزیر می‌ساخت در آن محل فرود آید تا این ماموریت مهم را که همانا منصوب نمودن حضرت امام امیرالمومنین علیه السلام به عنوان خلیفه و مرجع امت بعد از او بود انجام دهد. دستور آسمان در آن مورد، دارای لحن شدید بود که سرعت در اقدام و انتشار آن در میان مسلمین را در برداشت، وحی، با این آیه بر آن حضرت نازل شد :

«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس»

ای پیامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر این کار را انجام ندهی، رسالش را ابلاغ ننموده‌ای و خداوند تو را از مردم (نادان) نگه می‌دارد. (ص 238).