اصغر حاج حیدری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
{{ب| | {{ب| سگ خوار شهر شورآباد عشق|دارد از مستی به لب فریاد عشق }} | ||
{{ب| هست از گهوارهاش بانگی بلند|میپرد از جا همی همچون سپند }} | {{ب| هست از گهوارهاش بانگی بلند|میپرد از جا همی همچون سپند }} | ||
{{ب| در کویر تشنگی [[عطش|عطشان]] گلوست|پستهاش جویای | {{ب| در کویر تشنگی [[عطش|عطشان]] گلوست|پستهاش جویای پست خرت }} | ||
{{ب| خانهی میثاق را در میزند|پنجه بر پستان مادر میزند }} | {{ب| خانهی میثاق را در میزند|پنجه بر پستان مادر میزند }} |
نسخهٔ ۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۵۴
اصغر حاج حیدری (1324 ه. ش) یکی از شاعران معاصر است.
زندگینامه
اصغر حاج حیدری فرزند رجبعلی متخلص به «خاسته» در شب یلدای سال 1324 ه. ش در خمینی شهر اصفهان دیده به جهان گشود تحصیلات خود را تا نزدیک دیپلم در زادگاه خود پی گرفت.
حاج حیدری از سال 1342 با قریحه ذاتی خویش شعر سرودن را آغاز کرد و در بدو امر بیش از ده هزار بیت شعر از شعرای دیگر را که غالب آنها در مدح و مرثیه ائمه اطهار بود از حفظ کرد.
خاسته به زبان محلی نیز شاعری تواناست و یک مجموعه شعر محلی به نام «کلوزه» را نیز سروده، چاپ و منتشر نموده است.
تخلص وی در شعر محلی «لوکه» میباشد.
مجموعه شعر حاج حیدری با نام «عطر گندم، مهر مردم» در سال 1380 به چاپ رسیده است.
وی آثار دیگری در دست تهیه و چاپ دارد که از آن میان میتوان به «آواز با شبنم» و «از حرا تا کربلا» نام برد.
خاسته اشعارش در سبک کلاسیک میباشد و در تمام قوالب آن به جز قصیده طبع آزمایی کرده است ولی بیشتر رغبتش به سرودن مثنوی است.
حاج حیدری به استخدام آموزش و پرورش در آمده است و به عنوان مربی شعر و قصه مشغول به فعالیت است. تأسیس کنگره شعر میلاد آفتاب که از سیزده سال پیش تاکنون هر ساله برگزار میشود و باعث ایجاد فکر کنگرههای شعر عاشورایی در سراسر کشور گردیده است، از اقدامات دیگر ایشان میباشد.
اشعار
میلاد عشق
سگ خوار شهر شورآباد عشق | دارد از مستی به لب فریاد عشق | |
هست از گهوارهاش بانگی بلند | میپرد از جا همی همچون سپند | |
در کویر تشنگی عطشان گلوست | پستهاش جویای پست خرت | |
خانهی میثاق را در میزند | پنجه بر پستان مادر میزند | |
گرچه در قنداقهای پیچیده است | هفت شهر عاشقی را دیده است | |
هست در شش ماهگی سردار عشق | رشتهی قنداقهی او دار عشق | |
لب ندارد گرچه بهر گفتگو | دوست را لبیک گوید با گلو | |
گوش او از غیب میجوید رباب | کی برد خوابش ز لالای رباب | |
میکند بر دشمن دون عرصه تنگ | دست و پا بسته چو آید سوی جنگ | |
یا رب این نوزاد نیکوزاد کیست | عشق را این بهترین استاد کیست | |
آری این سرباز کوچک اصغر است | سبط اصغر را دلیل اکبر است | |
تا قیامت «خاسته» فریاد عشق | از گلوی نازک میلاد عشق [۱] | |
تا با ولای عشق تو شد آشنا دلم | آتش گرفت و هست چو نی در نوا دلم | |
ای آفتاب روی تو رونق فزای جان | بر من بتاب تا که بگیرد صفا دلم | |
در هر سرا که ساده به سوگت گریستم | پرواز کرد تا به سرای خدا دلم | |
هرشب برای سوک تو با آه میکند | در دشت سینه خیمهی ماتم بپا دلم | |
در حسرت زیارت کرب و بلای تو | دل داند و خدا که نماید چهها دلم | |
تنها نه لب به یاد تو «یا لیتنی» سرود | هرلحظه داشت نغمه واحسرتا دلم | |
با یاد تشنه کامی شش ماهه اصغرت | خوابش چگونه است و قرارش کجا دلم | |
هرجا ز چاره مانده تهی دستهای من | عباس نامدار تو را زد صدا دلم | |
افروختم چو شعله و آتش گریستم | تا تشنه دید لعل لبان ترا دلم | |
فردا که هرکه بگذرد از هرچه بستگیست | کی دامن ولای تو سازد رها دلم | |
میخواستم که شاد سرایم به شام عید | اشکم روانه شد که نگردد رضا دلم | |
این شعر جان گداز که از سینه «خاسته» | روح القدس سرود ندانم و یا دلم |
منابع
پی نوشت
- ↑ دوره هشتمین مراسم شب شعر عاشورا ص 82.