در حال ویرایش
ابن العرندس
(بخش)
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
پیشرفته
نویسههای ویژه
راهنما
عنوان
سطح ۲
سطح ۳
سطح ۴
سطح ۵
قالب
افزودن
لاتین
لاتین گسترشیافته
آوانگاری بینالمللی
نمادها
یونانی
یونانی قدیمی
سیریلیک
عربی
عربی گسترشیافته
عبری
بنگالی
تامیلی
تالوگو
سینهالی
دیواناگرى
گجراتی
تایلندی
لائو
خمر
بومی کانادا
رونی
Á
á
À
à
Â
â
Ä
ä
Ã
ã
Ǎ
ǎ
Ā
ā
Ă
ă
Ą
ą
Å
å
Ć
ć
Ĉ
ĉ
Ç
ç
Č
č
Ċ
ċ
Đ
đ
Ď
ď
É
é
È
è
Ê
ê
Ë
ë
Ě
ě
Ē
ē
Ĕ
ĕ
Ė
ė
Ę
ę
Ĝ
ĝ
Ģ
ģ
Ğ
ğ
Ġ
ġ
Ĥ
ĥ
Ħ
ħ
Í
í
Ì
ì
Î
î
Ï
ï
Ĩ
ĩ
Ǐ
ǐ
Ī
ī
Ĭ
ĭ
İ
ı
Į
į
Ĵ
ĵ
Ķ
ķ
Ĺ
ĺ
Ļ
ļ
Ľ
ľ
Ł
ł
Ń
ń
Ñ
ñ
Ņ
ņ
Ň
ň
Ó
ó
Ò
ò
Ô
ô
Ö
ö
Õ
õ
Ǒ
ǒ
Ō
ō
Ŏ
ŏ
Ǫ
ǫ
Ő
ő
Ŕ
ŕ
Ŗ
ŗ
Ř
ř
Ś
ś
Ŝ
ŝ
Ş
ş
Š
š
Ș
ș
Ț
ț
Ť
ť
Ú
ú
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
Ũ
ũ
Ů
ů
Ǔ
ǔ
Ū
ū
ǖ
ǘ
ǚ
ǜ
Ŭ
ŭ
Ų
ų
Ű
ű
Ŵ
ŵ
Ý
ý
Ŷ
ŷ
Ÿ
ÿ
Ȳ
ȳ
Ź
ź
Ž
ž
Ż
ż
Æ
æ
Ǣ
ǣ
Ø
ø
Œ
œ
ß
Ð
ð
Þ
þ
Ə
ə
قالببندی
پیوندها
عنوانها
فهرستها
پروندهها
منابع
بحث
توضیح
آن چه مینویسید
آن چه به دست میآورید
مورب
''متن مورب''
متن مورب
پررنگ
'''متن پررنگ'''
متن پررنگ
پررنگ و مورب
'''''متن پررنگ و مورب'''''
متن پررنگ و مورب
=== نمونه دوم === سوگ [[امام حسین (ع)]]: ۱- بات العذول علی الحبیب مسهّدافأقام عذری فی الغرام و مهّدا ۲- و رأی العذار بسالفیه مسلسلافأقام فی سجن الغرام مقیّدا ۳- هذا الذی أمسی عذولی عاذریفیه و راقد مقلتیه تسهّدا ۴- ریم رمی قلبی بسهم لحاظهعن قوس حاجبه أصاب المقصدا ۵- قمر هلال الشمس فوق جبینهعال تغار الشمس منه إذا بدا ۶- و قوامه کالغصن رنّحه الصبافیه حمام الحیّ بات مغرّدا ۷- فإذا أراد الفتک کان قوامهلدنا و جرّدت اللحاظ مهنّدا ۸- تلقاه منعطفا قضیبا أمیداو تراه ملتفتا غزالا أغیدا ۹- فی طاء طرّته و جیم جبینهضدّ ان شأنهما الضّلالة و الهدی ۱۰- لیل و صبح أسود فی أبیضهذا أضلّ العاشقین و ذا هدی ۱۱- لا تحسبوا داود قدّر سردهفی سین سالفه فبات مسردّا ۱۲- لکنّما یاقوت خاء خدودهنمّ العذار به فصار زبرجدا ۱۳- یا قاتل العشّاق یا من طرفهالرشّاق یرشقنا سهاما من ردی ۱۴- قسما بثاء الثغر منک لأنّهثغر به جیم الجمان تنضّدا ۱۵- و براء ریق کالمدام مزاجهشهد به تروی القلوب من الصدی ۱۶- إنّی لقد أصبحت عبدک فی الهویو غدوت فی شرح المحبّة سیّدا ۱۷- فاعدل بعبدک لا تجر و اسمح و لاتبخل بقرب من وفاک الأبعدا ۱۸- و ابد الوفا ودع الجفا و ذر العفافلقد غدوت أخا غرام مکمدا ۱۹- و فجعت قلبی بالتفرّق مثلمافجعت امیّة بالحسین محمّدا ۲۰- سبط النبیّ المصطفی الهادی الّذیأهدی الأنام من الضلال و أرشدا ۲۱- و هو ابن مولانا علی المرتضیبحر الندی مروی الصدا مردی العدا ۲۲- أسما الوری نسبا و أشرفهم أباو أجلّهم حسبا و أکرم محتدا ۲۳- بحر طما. لیث حمی. غیث همیصبح أضا. نجم هدی. بدر بدا ۲۴- السیّد السند الحسین أعمّ أهل الخافقین ندی و أسمحهم یدا ۲۵- لم أنسه فی کربلا متلظّیافی الکرب لا یلقی لماء موردا ۲۶- و المقنب الأمویّ حول خبائهالنبویّ قد ملأ الفدافد فدفدا ۲۷- عصب عصت غضّت بخیلهم الفضاغصبت حقوق بنی الوصیّ و أحمدا ۲۸- حمّت کتائبه و ثار عجاجهفحکی الخضمّ المدلهمّ المزبدا ۲۹- للنصب فیه زماجر مرفوعةجزمت بها الأسماء من حرف الندا ۳۰- صامت صوافنه و بیض صفاحهصلّت فصیّرت الجماجم سجّدا ۳۱- نسج الغبار علی الاسود مدارعافیه فجسّدت النجیع و عسجدا ۳۲- و الخیل عابسة الوجوه کأنّهاالعقیان تخترق العجاج الأربدا ۳۳- حتّی إذا لمعت بروق صفاحهاو غدا الجبان من الرواعد مرعدا ۳۴- صال الحسین علی الطغاة بعزمهلا یختشی من شرب کاسات الردا ۳۵- و غدا بلام اللدن یطعن ان انجلاو بغین غرب العضب یضرب أهودا ۳۶- فأعاد بالضرب الحسام مفلّلاو ثنی السنان من الطعان مقصّدا ۳۷- فکأنّما فتکاته فی جیشهمفتکات (حیدر) یوم أحد فی العدی ۳۸- جیش یرید رضی یزید عصابةغصبت فأغضبت العلی و أحمدا ۳۹- جحدوا العلیّ مع النّبیّ و خالفواالهادی الوصیّ و لم یخافوا الموعدا ۴۰- و غواهم شیطانهم فأضلّهمعمدا فلم یجدوا ولیّا مرشدا ۴۱- و من العجائب أنّ عذب فراتهاتسری مسلسلة و لن تتقیّدا ۴۲- طام و قلب السبط ظام نحوهو أبوه یسقی الناس سلسله غدا ۴۳- و کأنّه و الطرف و البتّار و الخرصان فی ظلل العجاج و قد بدا ۴۴- شمس علی فلک و طوع یمینهقمر یقابل فی الظّلام الفرقدا ۴۵- و السیّد العباس قد سلب العداعنه اللباس و صیّروه مجرّدا ۴۶- و ابن الحسین السبط ظمآن الحشاو الماء تنهله الذئاب مبرّدا ۴۷- کالبدر مقطوع الورید له دمأمسی علی ترب الصعید مبدّدا ۴۸- و السّادة الشهداء صرعی فی الفلاکلّ لأحقاف الرمال توسّدا ۴۹- فاولئک القوم الّذین علی هدیمن ربّهم فمن اقتدی بهم اهتدی ۵۰- و السبط حرّان الحشا لمصابهمحیران لا یلقی نصیرا مسعدا ۵۱- حتی إذا اقتربت أبا عید الرّدیو حیاته منها القریب تبعّدا ۵۲- دارت علیه علوج آل امیّةمن کلّ ذی نقص یزید تمرّدا ۵۳- فرموه عن صفر القسی بأسهممن غیر ما جرم جناه و لا اعتدا ۵۴- فهوی الجواد عن الجواد فرجّتالسبع الشداد و کان یوما أنکدا ۵۵- و احتزّ منه الشمر رأسا طالماأمسی له حجر النبوّة مرقدا ۵۶- فبکته أملاک السّماوات العلیو الدهر بات علیه مشقوق الرّدا ۵۷- و ارتدّ کفّ الجود مکفوفا و طرف العلم مطروفا علیه أرمدا ۵۸- و الوحش صاح لما عراه من ألاسیو الطیر ناح علی عزاه و عددّا ۵۹- و سروا بزین العابدین الساجدالباکی الحزین مقیّدا و مصفّدا ۶۰- و سکینة سکن ألاسی فی قلبهافغدا بضامرها مقیما مقعدا ۶۱- و أسال قتل الطفّ مدمع زینبفجری و وسط الخدّ منها خدّدا ۶۲- و رأیت ساجعة تنوح بأیکةسجعت فأخرست الفصیح المنشدا ۶۳- بیضاء کالصبح المضیء أکفّهاحمر تطوّقت الظلام الأسودا ۶۴- ناشدتها یا ورق! ما هذا البکاردّی الجواب فجعت قلبی المکمدا ۶۵- و الطوق فوق بیاض عنقک أسودو أکفّک حمر تحاکی العسجدا ۶۶- لمّا رأت و لهی و تسآلی لهاو لهیب قلبی ناره لن تخمدا ۶۷- رفعت بمنصوب الغصون لها یداجزمت به نوح النوائح سرمدا ۶۸- قتل الحسین بکربلا یا لیتهلاقی النجاة بها و کنت له الفدا ۶۹- فإذا تطوّق ذاک دمعی أحمرقان مسحت به یدیّ تورّدا ۷۰- و لبست فوق بیاض عنقی من أسیطوقا بسین سواد قلبی أسودا ۷۱- فالآنها ذی قصّتی یا سائلیو نجیع دمعی سائل لن یجمدا ۷۲- فاندب معی بتقرّح و تحرّقو ابکی و کن لی فی بکائی مسعدا ۷۳- فلألعننّ بنی امیّة ما حداحاد و ما غار الحجیج و أنجدا ۷۴- و لألعننّ یزیدها و زیادهاو یزیدها ربّی عذابا سرمدا ۷۵- و لأبکینّ علیک یابن محمّدحتی أوسّد فی التراب ملحّدا ۷۶- و لأحلینّ علی علاک مدائحامن درّ ألفاظی حسانا خرّدا ۷۷- عربا فصاحا فی الفصاحة جاوزتقسّا و بات لها لبید مبلّدا ۷۸- قلّدتها بقلائد من جودکمأضحی بها جید الزّمان مقلّدا ۷۹- یرجو بها نجل العرندس صالحفی الخلد مع حور الجنان تخلّدا ۸۰- و سقی الطفوف الهامرات من الحیاسحبا تسحّ عیونها دمع النّدی ۸۱- ثمّ السّلام علیک یابن المرتضیما ناح طیر فی الغصون و غرّدا <ref> الغدیر؛ ج ۷، ص۱۹- ۲۳. ادب الطف؛ ج۴، ص ۲۸۷- ۲۹۱.</ref> '''ترجمه فارسی:'''۱- آنکه مرا در کار دلدادگیام سرزنش میکرد دل به او باخت شب را بیدار ماند و ازآنپس بر شیفتگی من خرده نگرفت. ۲ و ۳- آن چهره را که همراه با زنجیر زلف دید در زندان عشق پایبند کرد و چنین است که سرزنشگر من پوزش مرا پذیرفته و خواب آرام از دیدگانش رخت بربسته است. ۴- آهویی سپید بود که دل مرا با تیر نگاهش نشانه رفت، ابرو را کمان گردانید و تیر را یک سر در میان نشانه جای داد. ۵- ماهی که هلال خورشید را بر بالای پیشانی دارد و چون رخ مینماید آفتاب از شرمندگی روی میپوشاند. ۶- بالای او به شاخهی تازه میماند که از وزیدن باد خم میشود، کبوتر زندهدل است که با آواز خود در او دل میرباید. ۷ و ۸- چون آهنگ ستیزه کند همان بازوی نرم و نازک را نیزه گردانیده تیز مژگان را برهنه مینماید او را بهسان شمشیری بران و لرزان میبینی یا همچون آهویی با چشمهای نگران و گردنی به نرمی برگشته. ۹- زلف تاریک و چهرهی درخشانش دو پدیدهی ناساز را یکجا نشان میدهند که یکی گمراه میکند و دیگری راه مینماید. ۱۰- یکی شب است و دیگری بامداد، یا سیاهی در دل سپیدی، این دلدادگان را رهنمون گردید و آن سرگردانشان ساخت. ۱۱- مپندارید که گرههای گیسویش را داود <ref>پیامبر خدا که با گرهدرگره افکندن پارههایی از آهن زره میساخت.</ref> همچون زنجیری بههم بافته و به گردش افکنده است. ۱۲- بلکه دو بیجادهی گونهاش رخسار او را آهسته و آن را زبرجدی گردانیده است. ۱۳- ای کشندهی دلباختگان! ای آنکه با نگاهت تیرهای نابودی را به سوی ما میافکنی! ۱۴- به دندان پیشینت سوگند و چه دندانی که مرواریدهای به رشته کشیده را میماند! ۱۵- و به آن تری دلپذیر لبانت که همچون باده است. از انگبین سرشته شده زنگ دل را میزداید و درخشانش میسازد. ۱۶- سوگند که من در کوی دلدادگی بندهی توام و در گزارش عشق خویش سرور آمدهام. ۱۷- بارهی خویش دادگری کن، ستم رومدار، ببخشای و با آنهمه وفایی که داری از نزدیک داشتن او به کویت دریغ مورز. ۱۸- وفاداری نمای، بیداد را فروگذار، که من دلباخته جگرسوختهام. ۱۹ و ۲۰- رنج جدایی چنان جان مرا گداخت که امویان با کشتن حسین دل محمّد را. همان دخترزادهی پیامبر برگزیده و راهبر که مردم را از گمراهی بهدر آورد و رهنمون گردید. ۲۱- و همان فرزند سرور ما: علی مرتضی دریای بخشندگی، سیرابکنندهی تشنهلبان و نابودسازندهی بدکنشان و همانکه ۲۲- دودمانش از همگان برتر است و پدرش از همه بزرگوارتر و گوهرش از همه ارجمندتر و بنیادش از همه گرامیتر. ۲۳- دریایی لبالب، شیری خشمگین، بارانی تند، بامدادی روشن، اختری راهنما و ماهی نمایشگر با چهرهی رسا. ۲۴- سروری شایستهی پشتگرمی، حسین که از همهی مردم در خاور و باختر بخشندهتر و گشادهدستتر است. ۲۵- فراموش نمیکنم که در کربلا سخت تشنه بود و با آن همه گرفتاری راهی به سوی آب نداشت. ۲۶- گروهی از سپاه یغماگر اموی در پیرامون سراپردههایش که به راستی از آن پیامبر بود با هیا بانگهایی تو خالی بیابان را پر کرده بودند. ۲۷- دستهای تبهکار که با سپاه خویش دل فضا را انباشته و آنچه را از فرزندان ستودهترین پیامبران احمد و جانشین اوست ربوده بودند. ۲۸- لشکریان آن انبوه شده و گردو خاکی سخت برانگیخته که به دریایی سیاه و کف بر لب آورده میمانست. ۲۹- در آنجا ناصبیان و دشمنان تبار پیامبر درفشهای آشوبگری را برافراشته و منصوب کردند تا جز ما آنان را از یادها ببرند و دیگر کسی حرف ندا بر سر نامهاشان ننهد و ایشان را آواز ندهد. ۳۰- اسبان او با زبان بسته و تشنه روزهداری نمودند و شمشیر سپیدش با بلند شدن در روی دشمن به نماز برخاست تا با افکندن سرهایشان بر زمین آنان را به سجده درآرد. ۳۱- گردوخاکها بر تن شیرمردان زرههایی پوشانید تا خونهایی که از اینجا و آنجا میریخت رنگ زرد و زعفرانی گرفت. ۳۲- لشکر چنان روی ترش کردهاند که انگار شاهینها دارند پیکر مار را از هم میدرند. ۳۳- تا پهلوی شمشیرش به درخشیدن افتاد و از تندرهای غرّانی که برخاست بزدلان بر خویشتن بلرزیدند. ۳۴- حسین بیآنکه از درکشیدن بادهی مرگ بیمی به خود راه دهد با ارادهی خویش بر گردنکشان تاختن برد. ۳۵- با گشادهدستی نوک نیزه را بر سر این میکوبد و به سادگی نیش شمشیر را بر تارک آن مینوازد. ۳۶- از بسیاری زخمهایی که میزند تیغ وی خراشهای فراوان برمیدارد و دندانههای نیزهاش میشکند و فرو میریزد. ۳۷ و ۳۸- دست او که بالا میرود و در میان سپاه آنان فرو میآید یاد شیر خدا را زنده میکند و آن شاهکارهایش در برابر ستیزهگران در جنگ احد. و آن سپاهی است که خرسندی یزید را میخواهد بهدست آورد و گروهی هستند که به ربودن حق دیگران برخاسته و خدای برتر از هر پندار و ستودهترین پیامبران (احمد) را بر سر خشم آورده است. ۳۹- سخن پیامبر و خدای برتر از هر پندار را پذیرا نگردیده و با جانشین راهنمایش ناسازگاری نمودند و از روز باز پسین نهراسیدند. ۴۰- اهریمن، آنان را بفریفت و به دلخواه خویش گمراهشان کرد تا هیچ سرپرست و راهنمایی نتوانستند یافت. ۴۱- از شگفتیها است که یکسوی آب گوارای فرات، روان باشد و کسی آن را در بند نتواند کرد. ۴۲ و ۴۳- و در کرانههای آن دخترزادهی پیامبر که پدرش فردا مردم را سیراب میکند دلش از تشنگی بسوزد. او و سپاه و شمشیر بران و نیزههایی که در تیرگیهای گردوخاک آشکار شد، همچون: ۴۴- آفتاب بود بر پهنهی سپهر که در دست راستش ماه است که در تاریکیها با اختران آسمان رودررو میایستد. ۴۵- حضرت عباس را دشمنان جامه از تن به در کردند و برهنه گردانیدند. ۴۶- فرزند دخترزادهی پیامبر (حسین) دلش از تشنگی بیتاب است آن هم در جاییکه گرگان، خنکی آب را هرچه بیشتر میچشند و مییابند. ۴۷- سر او همچون ماه در شب چهارده از رگ گردن بریده شده و خونش بر خاک زمین ریخته است. ۴۸- سروران جانباخته، کشته در بیابان افتادند و شن و ریگهای دشت را بستر خود گردانیدند. ۴۹- آنانند که از سوی پروردگارشان راه یافتند و هرکه از پی ایشان درآمد در راه راست گام نهاد. ۵۰- دخترزادهی پیامبر از آسیبهایی که به آنان رسید جگرش سوخت و سرگردان گردید که یاوری خوشبخت نمییافت. ۵۱- تا آنگاه که دورتران نابودکننده نزدیک شدند و چیزی نماند که زندگی از او دوری گزیند. ۵۲- درازگوشهای اموی و همهی کسانیکه با کژی و کاستیهایشان بر سرکشی میافزودند پیرامون او را گرفتند. ۵۳- و بیآنکه دستدرازی و بزهی از وی سرزده باشد از دل کمانی سرسخت، نشانهی تیرش گردانیدند. ۵۴- نیکمرد از فراز اسب خویش به زیر افتاد و هفت آسمان سخت به لرزه درآمد، روزی نافرخنده و دشوار بود. ۵۵- شمر سری را جدا کرد که بسا هنگام، دامان پیامبر بالش آن بود. ۵۶- فرشتگان آسمانهای بلندپایه بر او گریستند و روزگار، گریبان خویش را در ماتمش چاک زد. ۵۷- دست بخشش به پس برگشت و دیدهی دانش با دردی که کشید به اشک نشست. ۵۸- درندگان با اندوهی که بر ایشان چیره شد به فریاد آمدند و پرندگان در ماتم او به سوگنامهسرایی و بازگفتن منشها و برتریهایش پرداختند. ۵۹- زیور پرستندگان، زین العابدین همان مرد ناشاد را که کارش به خاک افتادن در برابر خدا بود گریان در بند کردند. ۶۰- اندوه در دل سکینه جایگزین شد تا پیکر نزار او را بهگونهی زمینگیران گردانید. ۶۱- کشتار کربلا اشک زینب را روان ساخت تا لرزان میانه گونههایش فروغلطید. ۶۲- کبوتری ترانهسرا را برفراز درختی انبوه شاخه دیدم که سوگنامه میسرود و هر سخنور نغزگویی را زبان برمیبست. ۶۳- همچون چهرهی بامداد سپید بود با دستهای سرخ، که بسان گلوبند بر گردن تاریکی و سیاهی آویخته باشند. ۶۴- سوگند دادمش که ای کبوتر! برگو این گریه چیست؟ پاسخ ده، که دل مرا سخت به درد آوردی. ۶۵- آن طوق، بالای سپیدی گردنت سیاه است و دستهای گلگونت مر به یاد بیجادهها میاندازد. ۶۶- شیفتگی و پرسش مرا که نگریست و شرار دلم را که با آن آتش خاموشیناپذیر دید. ۶۷- همراه با شاخههای سربرداشته دست را بلند کرده با فریاد خود و برای همیشه رشتهی سوگنامهسرایی همگان را گسیخت. ۶۸- حسین در کربلا کشته شد و ای کاش من میتوانستم با دادن جان خویش زندگی او را برهانم. ۶۹- اگر گردنبندی آویخته دارم همان خون سرخی است که دستهایم را با آن گلگون ساختهام. ۷۰- بالای سپیدی گردنم نیز از اندوهگذاری طوقی سیاه از سین سیاهی دلم نهادم. ۷۱- و اکنون ای آنکه میپرسی این داستان من است و با سرشک روانم که خشک نمیشود. ۷۲- از سوز جگر و با دلی ریش با من زاری کن و در کار گریستن همراه و یاور من باش. ۷۳- تا آنگاه که برای راندن شتران نی مینوازند و تا آنگاه که دیدارکنندگان از خانهی خدا گام در دل راه مینهند فرزندان امیه را نفرین خواهم فرستاد. ۷۴- یزید و زیادشان را نفرین میکنم و پروردگارم نیز کیفر همیشگیشان را زیاد خواهد کرد. ۷۵ و ۷۶- ای فرزند محمّد! تا آنگاه که بر پائین خاک بخسبم بر تو خواهم گریست و از گوهرهای سخنانم، ستایشهایی زیبا را به یاد بزرگی تو آرایش خواهم داد. ۷۷- که بس دلانگیز و رسا باشد و در شیوایی از سخنرانی «قس» <ref> قس پسر ساعدهی ایادی که در میان همهی تازیان به سخنوری نامور گردیده و در نغزگویی زبانزد آنان است.</ref> نیز پیشتر رفته «لبید» <ref>لبید پسر ربیعه عامری از سخنرایان بزرگ تازی که پیامبر نیز سرودهی او را ستود و خود در ۱۵۷ سالگی در آغاز پادشاهی معاویه درگذشت.</ref> را ناتوان گرداند. ۷۸- آن را با گردنبندهایی از بخشش شما آراستم تا توانست پیرایهای فریبا بر گردن روزگار به شمار آید. ۷۹- بهاینگونه صالح پسر عرندس امید میدارد در کنار سیهچشمان در بهشت جاودان خوشبختی پایدار بیابد. ۸۰- کرانه فرات با رگبارهایی تند از سرشک ابرها سیراب باد! ۸۱- و سپس تا آنگاه که یک پرنده برفراز شاخساران سوگنامه میخواند درود بر تو ای فرزند مرتضی.
خلاصه:
لطفاً توجه داشتهباشید که همهٔ مشارکتها در ویکی حسین منتشرشده تحت Creative Commons Attribution 4.0 در نظر گرفتهمیشوند (برای جزئیات بیشتر
ویکی حسین:حق تکثیر
را ببینید). اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (برای جزئیات بیشتر
ویکی حسین:حق تکثیر
را ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایشکردن
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
منوی ناوبری
ابزارهای شخصی
به سامانه وارد نشدید
بحث
مشارکتها
ورود
فضاهای نام
صفحه
بحث
فارسی
بازدیدها
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
بیشتر
جستجو
ناوبری
صفحهٔ اصلی
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
دربارهٔ ویکی حسین
تماس با ما
شیوهنامه
ابزارها
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
بارگذاری پرونده
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
پایگاههای دیگر
ویکی حج
ویکی پاسخ
تعداد مداخل
۳٬۵۵۲