در حال ویرایش
ابن العرندس
(بخش)
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
پیشرفته
نویسههای ویژه
راهنما
عنوان
سطح ۲
سطح ۳
سطح ۴
سطح ۵
قالب
افزودن
لاتین
لاتین گسترشیافته
آوانگاری بینالمللی
نمادها
یونانی
یونانی قدیمی
سیریلیک
عربی
عربی گسترشیافته
عبری
بنگالی
تامیلی
تالوگو
سینهالی
دیواناگرى
گجراتی
تایلندی
لائو
خمر
بومی کانادا
رونی
Á
á
À
à
Â
â
Ä
ä
Ã
ã
Ǎ
ǎ
Ā
ā
Ă
ă
Ą
ą
Å
å
Ć
ć
Ĉ
ĉ
Ç
ç
Č
č
Ċ
ċ
Đ
đ
Ď
ď
É
é
È
è
Ê
ê
Ë
ë
Ě
ě
Ē
ē
Ĕ
ĕ
Ė
ė
Ę
ę
Ĝ
ĝ
Ģ
ģ
Ğ
ğ
Ġ
ġ
Ĥ
ĥ
Ħ
ħ
Í
í
Ì
ì
Î
î
Ï
ï
Ĩ
ĩ
Ǐ
ǐ
Ī
ī
Ĭ
ĭ
İ
ı
Į
į
Ĵ
ĵ
Ķ
ķ
Ĺ
ĺ
Ļ
ļ
Ľ
ľ
Ł
ł
Ń
ń
Ñ
ñ
Ņ
ņ
Ň
ň
Ó
ó
Ò
ò
Ô
ô
Ö
ö
Õ
õ
Ǒ
ǒ
Ō
ō
Ŏ
ŏ
Ǫ
ǫ
Ő
ő
Ŕ
ŕ
Ŗ
ŗ
Ř
ř
Ś
ś
Ŝ
ŝ
Ş
ş
Š
š
Ș
ș
Ț
ț
Ť
ť
Ú
ú
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
Ũ
ũ
Ů
ů
Ǔ
ǔ
Ū
ū
ǖ
ǘ
ǚ
ǜ
Ŭ
ŭ
Ų
ų
Ű
ű
Ŵ
ŵ
Ý
ý
Ŷ
ŷ
Ÿ
ÿ
Ȳ
ȳ
Ź
ź
Ž
ž
Ż
ż
Æ
æ
Ǣ
ǣ
Ø
ø
Œ
œ
ß
Ð
ð
Þ
þ
Ə
ə
قالببندی
پیوندها
عنوانها
فهرستها
پروندهها
منابع
بحث
توضیح
آن چه مینویسید
آن چه به دست میآورید
مورب
''متن مورب''
متن مورب
پررنگ
'''متن پررنگ'''
متن پررنگ
پررنگ و مورب
'''''متن پررنگ و مورب'''''
متن پررنگ و مورب
=== نمونه اول === ابن عرندس چکامهی مشهوری در رثای [[حسین بن على (ع)|سید الشهداء]] با قافیه «راء» دارد. <ref>الغدیر؛ ج ۷، ص۱۴ تا ۱۹.</ref> ۱- طوایا نظامی فی الزّمان لها نشریعطّرها من طیب ذکراکم نشر ۲- قصائد ما خابت لهنّ مقاصدبواطنها حمد ظواهرها شکر ۳- مطالعها تحکی النجوم طوالعافأخلاقها زهر و أنوارها زهر ۴- عرائس تجلی حین تجلی قلوبناأکالیلها درّ و تیجانها تبر ۵- حسان لها حسّان بالفضل شاهدعلی وجهها تبر یزإن بها التّبر ۶- أنظّمها نظم اللّئالی و أسهر اللیالی لیحیی لی بها و بکم ذکر ۷- فیا ساکنی أرض الطفوف علیکمسلام محبّ ماله عنکم صبر ۸- نشرت دواوین الثنا بعد طیّهاو فی کلّ طرس من مدیحی لکم سطر ۹- فطابق شعری فیکم دمع ناظریفمبیضّ ذا نظم و محمّر ذا نثر ۱۰- فلا تتهمونی بالسلوّ فإنّمامواعید سلوانی حقّکم الحشر ۱۱- فذلّی بکم عزّ و فقری بکم غنّیو عسری بکم یسر و کسری بکم جبر ۱۲- ترقّ بروق السّحب لی من دیارکمفینهلّ من دمعی لبارقها القطر ۱۳- فعینای کالخنساء تجری دموعهاو قلبی شدید فی محبتّکم صخر ۱۴- وقفت علی الدّار التی کنتم بهافمغناکم من بعد معناکم فقر ۱۵- و قد درست منها الدّروس و طالمابها درس العلم الآلهیّ و الذّکر ۱۶- و سالت علیها من دموعی سحائبإلی إن تروّی البان بالدمع و السّدر ۱۷- فراق فراق الرّوح لی بعد بعدکمو دار برسم الدّار فی خاطری الفکر ۱۸- و قد أقلعت عنها السحاب و لم یجدو لا درّ من بعد الحسین لها درّ ۱۹- إمام الهدی سبط النبوّة والد الائمّة ربّ النّهی مولی له الأمر ۲۰- إمام أبوه المرتضی علم الهدیوصیّ رسول اللّه و الصّنو و الصهر ۲۱- إمام بکته الإنس و الجنّ و السماو وحش الفلا و الطیر و البرّ و البحر ۲۲- له القبّة البیضاء بالطفّ لم تزلتطوف بها طوعا ملائکة غرّ ۲۳- و فیه رسول اللّه قال و قولهصحیح صریح لیس فی ذلکم نکر ۲۴- حبی بثلاث ما أحاط بمثلهاولیّ فمن زید هناک و من عمرو؟ ۲۵- له تربة فیها الشفاء و قبّةیجاب بها الداعی إذا مسّه الضرّ ۲۶- و ذریّة دریّة منه تسعةأئمّة حقّ لا ثمان و لا عشر ۲۷- أ یقتل ظمآنا حسین بکربلاو فی کلّ عضو من أنامله بحر؟ ۲۸- و والده السّاقی علی الحوض فی غدو فاطمة ماء الفرات لها مهر ۲۹- فوالهف نفسی للحسین و ما جنیعلیه غداة الطفّ فی حربه الشمر ۳۰- رماه بجیش کالظلام قسیّه الأهلّة و الخرصان أنجمه و الزّهر ۳۱- لرایاتهم نصب و أسیافهم جزمو للنّقع رفع و الرّماح لها جرّ ۳۲- تجمّع فیها من طغاة امیّةعصابة غدر لا یقوم لها عذر ۳۳- و أرسلها الطاغی یزید لیملک العراق و ما أغنته شام و لا مصر ۳۴- و شدّ لهم أزرا سلیل زیادهافحلّ به من شدّ أزرهم الوزر ۳۵- و أمّر فیهم نجل سعد لنحسهفما طال فی الری اللعین له عمر ۳۶- فلمّا التقی الجمعان فی أرض کربلاتباعد فعل الخیر و اقترب الشرّ ۳۷- فحاطوا به فی عشر شهر محرّمو بیض المواضی فی الأکفّ لها شمر ۳۸- فقام الفتی لمّا تشاجرت القناوصال و قد أودی بمهجته الحرّ ۳۹- و جال بطرف فی المجال کأنّهدجی اللّیل فی لألآء غرّته الفجر ۴۰- له أربع للرّیح فیهنّ أربعلقد زانه کرّ و ما شانه الفرّ ۴۱- ففرّق جمع القوم حتّی کأنّهمطیور بغاث شتّ شملهم الصقر ۴۲- فأذکرهم لیل الهریر فاجمع الکلاب علی اللّیث الهزبر و قد هرّوا ۴۳- هناک فدته الصّالحون بأنفسیضاعف فی یوم الحساب لها الاجر ۴۴- و حادوا عن الکفّار طوعا لنصرهو جادله بالنفس من سعده الحرّ ۴۵- و مدّوا الیه ذبّلا سمهریّةلطول حیاة السبط فی مدّها جزر ۴۶- فغادره فی مارق الحرب مارقبسهم لنحر السبط من وقعة نحر ۴۷- فمال عن الطرف الجواد أخوالندیالجواد قتیلا حوله یصهل المهر ۴۸- سنان سنان خارق منه فی الحشاو صارم شمر فی الورید له شمر ۴۹- تجرّ علیه العاصفات ذیولهاو من نسج أیدی الصافنات له طمر ۵۰- فرجّت له السبع الطباق و زلزلترواسی جبال الارض و التطم البحر ۵۱- فیالک مقتولا بکته السّما دمافمغبرّ وجه الأرض بالدّم محمرّ ۵۲- ملابسه فی الحرب حمر من الدماو هنّ غداة الحشر من سندس خضر ۵۳- و لهفی لزین العابدین و قد سریأسیرا علیلا لا یفکّ له اسر ۵۴- و آل رسول اللّه تسبی نسائهمو من حولهنّ الستر یهتک و الخدر ۵۵- سبایا بأکوار المطایا حواسرایلا حظهنّ العبد فی الناس و الحرّ ۵۶- و رملة فی ظلّ القصور مصونةیناط علی أقراطها الدرّ و التبر ۵۷- فویل یزید من عذاب جهنّمإذا أقبلت فی الحشر فاطمة الطّهر ۵۸- ملابسها ثوب من السمّ أسودو آخر قان من دم السبط محمرّ ۵۹- تنادی و أبصار الأنام شواخصو فی کلّ قلب من مهابتها ذعر ۶۰- و تشکو إلی اللّه العلی و صوتهاعلی و مولانا علی لها ظهر ۶۱- فلا ینطق الطاغی یزید بما جنیو أنّی له عذر و من شأنه الغدر؟ ۶۲- فیؤخذ منه بالقصاص فیحرم النّعیم و یخلی فی الجحیم له قصر ۶۳- و یشدو له الشادی فیطربه الغناو یکسب فی الکاس النّضار له خمر ۶۴- فذاک الغنا فی البعث تصحیفه العناو تصحیف ذاک الخمر فی قلبه الجمر ۶۵- أ یقرع جهلا ثغر سبط محمّدو صاحب ذاک الثغر یحمی به الثغر؟ ۶۶- فلیس لأخذ الثار إلّا خلیفةیکون لکسر الدّین من عدله جبر ۶۷- تحفّ به الأملاک من کلّ جانبو یقدمه الإقبال و العزّ و النصر ۶۸- عوامله فی الدارعین شوراعو حاجبه عیسی و ناظره الخضر ۶۹- تظلّله حقّا عمامة جدّهإذا ما ملوک الصید ظلّلها الجبر ۷۰- محیط علی علم النبوّة صدرهفطوبی لعلم ضمّه ذلک الصدر ۷۱- هو ابن الإمام العسکری محمّد التقیّ النقیّ الطّاهر العلم الحبر ۷۲- سلیل علی الهادی و نجل محمّد الجواد و من فی أرض طوس له قبر ۷۳- علیّ الرضا و هو ابن موسی الذی قضیففاح علی بغداد من نشره عطر ۷۴- و صادق وعد انّه نجل صادقإمام به فی العلم یفتخر الفخر ۷۵- و بهجة مولانا الإمام محمّدامام لعلم الأنبیاء له بقر ۷۶- سلالة زین العابدین الذی بکیفمن دمعه یبس الأعاشیب مخضرّ ۷۷- سلیل حسین الفاطمیّ و حیدر الوصیّ فمن طهر نمی ذلک الطّهر ۷۸- له الحسن المسموم عمّ فحّبذا الإمام الذی عمّ الوری جوده الغمر ۷۹- سمیّ رسول اللّه وارث علمهامام علی آبائه نزل الذّکر ۸۰- هم النّور نور اللّه جلّ جلالههم التین و الزیتون و الشفع و الوتر ۸۱- مهابط وحی اللّه خزّان علمهمیامین فی أبیاتهم نزل الذّکر ۸۲- و أسمائهم مکتوبة فوق عرشهو مکنونة من قبل ان یخلق الذرّ ۸۳- و لو لاهم لم یخلق اللّه آدماو لا کان زید فی الأنام و لا عمرو ۸۴- و لا سطحت أرض و لا رفعت سماو لا طلعت شمس و لا أشرق البدر ۸۵- و نوح به فی الفلک لمّا دعانجاو غیض به طوفانه و قضی الأمر ۸۶- و لو لاهم نار الخلیل لما غدتسلاما و بردا و انطفی ذلک الجمر ۸۷- و لو لاهم یعقوب مازال حزنهو لا کان عن أیّوب ینکشف الضرّ ۸۸- و لان لداود الحدید بسرّهمفقدّر فی سرد یحیر به الفکر ۸۹- و لمّا سلیمان البساط به سریأسیلت له عین یفیض له القطر ۹۰- و سخرّت الریح الرّخاء بأمرهفغدوتها شهر و روحتها شهر ۹۱- و هم سرّ موسی و العصا عند ما عصیأو امره فرعون و التقف السّحر ۹۲- و لو لاهم ما کان عیسی بن مریملعازر من طیّ اللحود له نشر ۹۳- سری سرّهم فی الکائنات و فضلهمو کلّ نبیّ فیه من سرّهم سرّ ۹۴- علا بهم قدری و فخری بهم غلاو لو لاهم ما کان فی النّاس لی ذکر ۹۵- مصابکم یا آل طه! مصیبةورزء علی الإسلام أحدثه الکفر ۹۶- سأندبکم یا عدّتی عند شدّتیو أبکیکم حزنا إذا أقبل العشر ۹۷- و أبکیکم مادمت حیّا فان أمتستبکیکم بعدی المراثی و الشعر ۹۸- عرائس فکر الصالح بن عرندسقبولکم یا آل طه لها مهر ۹۹- و کیف یحیط الواصفون بمدحکمو فی مدح آیات الکتاب لکم ذکر؟ ۱۰۰- و مولدکم بطحاء مکّة و الصّفاو زمزم و البیت المحرّم و الحجر ۱۰۱- جعلتکم یوم المعاد وسیلتیفطوبی لمن أمسی و أنتم له ذخر ۱۰۲- سیبلی الجدیدان الجدید و حبّکمجدید بقلبی لیس یخلقه الدّهر ۱۰۳- علیکم سلام اللّه ما لاح بارقو حلّت عقود المزن و انتشر القطر '''ترجمه فارسی:'''۱- در روزگار، رازهای سرودههایم آشکار میشود. گروهی آن را از بوی خوش یاد شما خوشبوی میدارند. ۲- چکامههایی است که خواستهها از آن برنیاورده نیست، درون آن ستایشگری است و برونش سپاسگزاری. ۳- سرآغاز آنها اختران رخ نموده را به یاد میآورد، سرشت آنها از مایهی شکوفهها است و پرتو آنها فروغی تابناک. ۴- دلبرانیاند که چون دل ما بدرخشد پرده از روی برمیگیرند، افسرهایی زرّین بر سر دارند که فراز آنها را مرواریدها آرایش میدهد. ۵- خوبرویانی که حسان <ref> حسان از سخنسرایان بزرگ تازی بود.</ref> حسن آنان را گواهی میکند و بر رخسارههایشان زرهایی است که زرهای دیگر را میآراید. ۶- همچون گوهرها آنها را در رشته میکشم، شبها را به بیداری سر میکنم تا یاد آنها را برای شما و خویش زنده بدارم. ۷- ای آنانکه در کرانههای فرات آرمیدهاید! دوستداری بر شما درود میفرستد که شکیباییاش نمانده است. ۸- پس از آنکه ستایشنامه را درهم پیچیدم باز آنها را گشودم که در هر نامهای از ستایشهای من فرازی دربارهی شما هست. ۹- هنگام سخن از شما، نظم من با اشک چشمانم از یک سرچشمه آب میخورد زیرا چکیدههای سرشکم را در رشته میکشم و سرود میسازم و خونی را که از دیدهام روان است در چهرهی نثری <ref>نظم: در رشته کشیدن است و نامی برای شعر- نثر: پراکندن را گویند و هر نوشته ناسروده.</ref> و سرخ گلگون همهجا میپراکنم. ۱۰- مپندارید داغ دلم آرامش یافته که به خودتان سوگند سوز جگرم جز در روز رستاخیز کاهش نمییابد. ۱۱- خواری در راه شما برای من ارجمندی است که و تنگدستی، توانگری و دشواری، آسانی و شکست، پیوند خوردن. ۱۲- آذرخشهای همراه با ابر که از کوی شما برخاست باران سرشک از دیدگان من روان گردانید. ۱۳- دو دیدهی من همچون خنساء <ref>خنساء دختر عمرو بن حارث، بانویی نامور و سخنسراست که پیامبر را دریافت و در سوگ برادر پدریاش صخر که به دست امویها کشته شد سرودههایی بسیار دارد.</ref> اشکهایش سرازیر است و دلم در دوستی شما به استواری صخر (سنگ) میماند. ۱۴- در کنارههای سرایی که شما در آن میزیستید ایستادم که جای تهی ماندهی شما پس از رفتن خودتان مستمند است. ۱۵- نشانهی خانههایی مندرس گردید که درسهایی از دانش خداوندی و یاد او در آنها برگزار میگشت. ۱۶- و ابرهایی از سرشکهایم چندان بر آن بارید تا درختهای بان و کنار را آبیاری کرد. ۱۷- با دوری از شما، جدایی روانم از تن، گوارا مینمود و اندیشه در دلم بر روی ویرانههایی از کوی آشنایی در گردش بود. ۱۸- ابر از فراز آن کناره گرفت و پس از حسین چنانکه باید از باریدن و نیکی کردن دریغ داشت. ۱۹- پس از همان پیشوای راستین و دخترزادهی پیامبر، پدر راهبران، که بازداشتن مردمان از بدیها با او بود و خود سرپرستی است که کار فرمانروایی را به گردن دارد. ۲۰- پیشوایی که پدرش مرتضی (ع) درفش راهنمایی است و جانشین و برادر و داماد فرستادهی خدا. ۲۱- رهبری که آدمیان، پریان، آسمان، درندگان بیابان، پرندگان و خشکی و دریا در ماتم او گریستهاند. ۲۲- گنبدی سپید در کربلا دارد <ref> گنبد امام حسین (ع) در آن سدهها سپید بوده است و امروز لایهای از زروسیم بر آن پوشاندهاند تا زردفام شده و رنگ آن بینندگان را شادمان میدارد.</ref> که فرشتگان هماره به دلخواه خویش گرداگرد آن چرخ میخورند. ۲۳ و ۲۴- پیامبر دربارهی او فرمود و چه سخنی بس درست و آشکار که هیچ جایی برای نپذیرفتن نگذاشته، پس از من سه ویژگیام تنها به او میرسد که هیچیک از وابستگانم مانند آن را نیابند و چه جای آنکه از زید و عمرو سخن رود؟ <ref> زید و عمرو را در تازی برابر بگیرید با این و آن در فارسی.</ref> ۲۵ و ۲۶- (یک) آرامگاهی دارد که خاکش داروی دردمندان است. (دو) بارگاهی که هرکس را آسیب رسد پاسخ نیاز خود را از آن تواند گرفت. (سه) زادگانی با چهرههای بس درخشان که نه تن از آنان نه کمتر و بیشتر پیشوایان راستین هستند. ۲۷- چگونه است که حسین، تشنه در کربلا کشته میشود با آنکه در هر سرانگشت او دریاهایی از سرافرازی توان یافت؟ ۲۸- و با آنکه پدرش علی در فردای رستاخیز مردم را از آبی گوارا سیراب میکند و آب روان، کابین مادرش فاطمه است. ۲۹- جانم بر حسین دریغ میخورد! که در آن روز در جنگ کربلا، شمر چه تبهکاریها دربارهی او رواداشت. ۳۰- سپاهی در برابر وی برانگیخت همچون شبی تاریک که ستارههای درخشان روی نهفته و چهرهی ماه به تیرگی گرائیده است. ۳۱- درفشها را افراشته و تیغها را برّ گردانیدهاند، گردوخاک برمیخیزد و نیزهها بلند و کشیده میشود. ۳۲- گروهی از گردنکشان اموی در آن گرد آمدهاند که هستیشان سراسر نیرنگ است و هیچ دستآویزی برای درست نمودن کار خویش ندارند. ۳۳- یزید گردنکش آنان را فرستاده تا همهی عراق را نیز به زیر فرمان خود درآرد چراکه فرمانروایی بر شام و مصر او را بینیاز نساخته است. ۳۴- فرزند زیاد برای برخاستن به این کار کمر بسته و اینگونه گام خود و همراهانش را در راه گناه استوار کرده است. ۳۵- پسر نحس سعد را به فرماندهی آنان برگماشته و البته آن نفرینزده، زندگیاش چندان نخواهد پایید که به آرزوی خود (فرمانداری ری) بتواند رسید. ۳۶- و چون آن دو گروه در سرزمین کربلا به یکدیگر برخوردند نیکوکاری دور و بدکنشی نزدیک شد. ۳۷- در دههی نخست از ماه محرم گرد او را گرفتند و شمشیرهای آبداده را در دست خویش به تکان درآوردند. ۳۸- چون نیزهها با یکدیگر درگیر آمد. آن جوانمرد برخاست و با آنکه دل او از سوز گرما در تبوتاب بود به تاختن پرداخت. ۳۹- در پهنهی نبردگاه چنان خویشتن را بنمود که گفتی در سپیدهی بامدادی از دل شب برآمده است. ۴۰- او را سراهایی است فرود آمدن گاه چیرگی و توانایی، راستی را که برازندهی او تاختن است نه گریختن. ۴۱- شیرازهی سپاه را چنان از هم گسیخت که گفتی شاهین به میان مرغکان کندرو افتاده و آنها را پراکنده میسازد. ۴۲- به یاد شب زوزهکشان <ref>شب زوزه: لیلة الهریر، یکی از شبهای جنگ صفین را میگویند که نزدیک به ۷۰۰۰۰ کشته برجای نهاد و سرور ما فرمانروای گروندگان و یاران او در آن شب دلاوریهایی نمودند که برای همیشه در یادها خواهد ماند.</ref> انداختشان تا همهی سگان پیرامون شیر ژیان را گرفته به زوزه کردن پرداختند. ۴۳- در آنجا شایسته مردان در راه او به جانفشانیهایی برخاستند که در روزشمار پاداشهایی هرچه افزونتر خواهند گرفت. ۴۴- به دلخواه خویش برای یاری او با بدکیشان پیکار کردند و آن آزادمرد [[حر بن یزید ریاحی|حرّ]] <ref>حرّ بن یزید ریاحی تمیمی یربوعی از شهیدان سرفراز کربلا میباشد.</ref> از خوشبختی که یافت تا پای جان در راه او زدوخورد نمود. ۴۵- نیزههایی سخت را دراز کردند تا زندگی دخترزادهی پیامبر را درازتر سازند و اینجا بود که جزر و مد یکی شد. <ref>جزر و مد گذشته از آنچه دربارهی دریا به کار میرود، یکی کشته شدن را میرساند و دیگری دراز گرداندن را و اینجاست که هنرنمایی سراینده در به کار بردن واژههای دو پهلو آشکار میشود.</ref> ۴۶- در همین پیکار با بدکیشان یکیشان تیری به سوی او افکند که بر گردن دخترزادهی پیامبر نشست. ۴۷- کشتهی نیکمرد از اسب نیکویش جدا شد و جانور زبانبسته در پیرامون او به شیهه کشیدن پرداخت. ۴۸- [[سنان بن انس نخعی|سنان]] <ref> یکی از افزارهای جنگ و کشتار.</ref> سنان <ref> یکی از کشندگان امام حسین (ع).</ref> پیکر او را درید و شمشیر شمر از رگ گردنش گذشت. بادهای بسیار تند دامن خود را بر او افکندند. ۴۹- و اسبهایی که بر اندام او راندند با تاروپود دست و پایشان پیراهنی کهنه بر آن دوختند. ۵۰- هفت گنبد گردون به تکان آمد، کوههای بلند و استوار، لرزیدن گرفت و آشوب بر دریاها چیرگی یافت. ۵۱- هان! ای جانباختهای که آسمان بر او خون گریست! و چهرهی خاکآلود زمین با خونش سرخفام گردید. ۵۲- جامههای رزم او از خون سرخ شد ولی در فردای رستاخیز از ابریشم سبز خواهد بود. ۵۳- بر زین العابدین دریغ میخورم که او را گرفتار کردند و همچنان در بند نگاهش داشتند. ۵۴- بانوان خاندان پیامبر دستگیر گشتند و پرده و پوشش را از ایشان بازستاندند. ۵۵- بندیابی ماتمزده که سوار بر ستوران میگشتند و بنده و آزاد مردم آنان را میدیدند. ۵۶- رمله <ref>رمله: دختر معاویه بن ابی سفیان.</ref> در سایهی کاخها آرمیده بود و گوهر و زر بر گوشوارههای او آویخته. ۵۷- وای بر یزید از کیفر دوزخ! و از آن هنگام که فاطمهی پاک، روی به پهن دشت رستاخیز نهد. ۵۸ و ۵۹- بهگونهایکه برخی از جامههایش از زهری که به حسن خوراندند سبز است و آنچه میماند نیز از خون دومین دخترزادهی پیامبر سرخ. آوا در میدهد و دیدگان مردم نگران است همهی دلها از فر و شکوه او لرزان. ۶۰- گلهی خویش را به آستان خدای بزرگ میبرد با بانکی بلند، و با پشتیبانی سرور ما علی (ع). ۶۱- یزید گردنکش از تبهکاری خویش، سخنی بر زبان نمیآورد و مگر او را که کارش نیرنگ و غدر است عذری هم تواند بود؟ ۶۲- او را به سزای بدیهایش میرسانند، از نیکیها بیبهره میگردانند و کوخی را برایش در دوزخ تهی مینمایند. ۶۳- چگونه سرودخوانان با خوانندگیشان او را شادمان میداشتند و در پیمانههای سیمین و زرین باده برایش میریختند؟ ۶۴- آن غنا در روز برانگیخته شدن عنا <ref>عنا: رنج.</ref> میشود و این خمر نیز جمر <ref>جمر: آتش.</ref> که در دل او برمیافروزند. ۶۵- آیا دندان دخترزادهی پیامبر را از سر نادانی میکوبند؟ مگر این دندان کسی نیست که خود پشتیبان مرز آئین به شمار میرود. ۶۶- برای خونخواهی او جانشینی باید تا شکستهایی را که به کیش ما روی نموده با دادگریاش جبران کند. ۶۷- فرشتگان از هر سوی پیرامون او را فراگیرند و خوشبختی و پیروزی و شوکت پیشاپیش او روان باشند. ۶۸- سرنیزهاش از خفتانها میگذرد، دربان او عیسی (ع) است و نگاهبانش خضر (ع). ۶۹- به راستی دستار نیای وی سرش را میپوشاند چنانکه پادشاهان شکارگر نیز در سایهی بخت بلند و سرنوشت نیکو میآسایند. ۷۰- سینهی او پیرامون دانش پیامبر را فراگرفته و خوشا دانشی که با آن سینه پیوند بخورد. ۷۱- ۷۳- او محمّد نام و پرهیزکار، پاک و پاکنهاد و دانای برجسته فرزند پیشوای عسکری است و نوادهی علی هادی و بازماندهی محمّد جواد و آن آرمیده در طوس که علی رضا است و پسر موسی که با گام نهادن در بغداد بوی خوش را در آنجا بپراکند. ۷۴- راستوعدهای از زادگان امام صادق پیشوای راستگو که گردنفرازها در دانش به او مینازند. ۷۵- شادی دل سرور ما امام محمّد همان پیشوایی که دانش پیامبران را همچون زمینی بشکافت و زیرورو کرد. ۷۶- نبیرهی زیور پرستندگان زین العابدین که چندان بگریست تا از سرشک دیدگانش گیاهان خشک سیراب شد. ۷۷- و نوادهی حسین فاطمی و شیر خدا جانشین پیامبر آری این پاک جان از میان آن پاکان برخاسته است. ۷۸- حسن را که زهر دادند عموی اوست و خنک آن رهبری که عموم آفریدگان را بخشش او فراگیرد. ۷۹- همنام برانگیختهی خدا و وارث دانش او و رهبری که نامهی یادآور خدا بر نیاکانش فرود آمده است. ۸۰- آنانند فروغ- فروغ خداوند که شکوه او بسی بزرگ است- آنانند که خداوند در سوره تین و زیتون <ref>این دو واژه که دو آیه از آغاز سورهی ۹۵ است یکی نام انجیر و دیگری زیتون است ولی بر بنیاد پارهای از گزارشها- هرکدام از دو فراز یاد شده و دنبالههای آن- لایهای نهانی دارد که یاد کسانی از خاندان پیامبر را در خود نهفته است.</ref> و آیه شفع و وتر <ref> در زبان تازی جفت و تک را گویند و خود آیهی ۳ از سورهی فجر که آنچه درباره تین و زیتون گفتیم در زمینهی آن نیز توان نوشت.</ref> به نامشان سوگند خورده است. ۸۱- محلهای نزول فرمان خداوندند و گنجینههای دانش او، فرخنده مردمی که نامهی یادآور خدا در سراهای ایشان فرود آمد. ۸۲- پیش از آنکه ذرّات گیتی آفرینش یابد، نامهای آنان در بالای تختگاهش در جهان برین نگاشته و گنجانده شد. ۸۳- اگر آنان نبودند خداوند آدم را نمیآفرید و از این همه مردم که میبینیم هیچکس جامهی هستی نمیپوشید. ۸۴- نه زمین هموار میگشت، نه آسمان برافراشته میشد، نه آفتاب رخ مینمود و نه ماه در شب چهاردهم به پرتو افشانی برمیخاست. ۸۵- به یاری ایشان بود که نوح چون خدای را خواند رهایی یافت. کارش گذشت و طوفانش باز ایستاد. ۸۶- اگر آنان نبودند، آتش ابراهیم خنکی و تندرستی نمیگردید و آن شرارهها خاموش نمیشد. ۸۷- اگر آنان نبودند اندوه یعقوب به پایان نمیآمد و رنجهای ایوب دنبالهدار میگردید. ۸۸- راز آنان بود که آهن را بر دست داوود نرم کرد تا پارههای آن را بهگونهای در رشته کشید که اندیشه را سرگردان میدارد. ۸۹- و چون آن زیرانداز، سلیمان را به پرواز درآورد دیدهاش چندان گریست تا زمین را تر کرد. ۹۰- به دستور آنان بر باد نرم چیره گردید تا رفتوآمد خود را هرکدام در یک ماه به انجام رساند. ۹۱- آنان بودند راز موسی و چوبدستی او در هنگامیکه فرعون از فرمانهای وی سرپیچید و جادوگران را فراهم آورد. ۹۲- اگر آنان نبودند عیسی پسر مریم نمیتوانست ایلعازر <ref>بنگرید به انجیل یوحنا باب ۱۱ آیه ۱ تا ۴۶ و انجیل برنابا بخش ۱۹۲ فراز ۸ تا فراز ۱۳ از بخش ۱۹۴.</ref> را از میان خشتهای گور برپای خیزاند. ۹۳- برتری و راز آنان در میان پدیدههای جهان به گردش افتاد و واگیر شد و در هر پیامبر، رازی از رازهاشان جای گرفت. ۹۴- من با دستیاریشان به پایگاهی بلند رسیدم تا سرفرازیام در آستانشان بسیار شد. اگر نبودند من نیز در میان مردم نامی نداشتم. ۹۵- ای خاندان طه! <ref> این واژه- در زبان تازی- فرمان «آرام کن» را میرساند و به گفتهی برخی نیز نامی است برای پیامبر که در آغاز سورهی «طه» آمده است.</ref> ناگواریهایی که شما دیدید، تلخیها و گرفتاریهایی بود که حقکشیها برای اسلام پدید آورد. ۹۶- ای آنانکه در هنگام دشواریها پشتیبان منید! چون دههی محرّم روی آرد از سر اندوه بر شما میگریم و زاری مینمایم. ۹۷- تا آنگاه که خود زندهام بر شما گریه خواهم کرد و پس از مرگم نیز سرودهها و سوگنامههایم بر شما خواهند گریست. ۹۸- ای خاندان طه! عروسانی که از پردهی اندیشه صالح پسر عرندس روی نمود. با پذیرفتهشدن در پیشگاه شما کابین خود را گرفتهاند. ۹۹- گویندگان چگونه توانند منش و ستایش شما را بنمایند، که ستایشگر نام شما فرازهای قرآن است. ۱۰۰ و ۱۰۱- زادگاه شما ریگزار مکه است و صفا و زمزم و خانهی ارجمند خداوند و سنگ آن برای بازگشت پس از مرگ شما را دستافزار رستگاری گردانیدم و خنک کسیکه شما اندوخته و پشتوانهی او باشید. ۱۰۲- هر تازهای که بماند کهنه میشود و مهر شما در دل من آن نو است که روزگار کهنهاش نتواند کرد. ۱۰۳- تا آنگاه که آذرخشی میدرخشد و گرههای ابر باز میشود و دانه باران را میپراکند درود خدا بر شما باد.
خلاصه:
لطفاً توجه داشتهباشید که همهٔ مشارکتها در ویکی حسین منتشرشده تحت Creative Commons Attribution 4.0 در نظر گرفتهمیشوند (برای جزئیات بیشتر
ویکی حسین:حق تکثیر
را ببینید). اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (برای جزئیات بیشتر
ویکی حسین:حق تکثیر
را ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایشکردن
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
منوی ناوبری
ابزارهای شخصی
به سامانه وارد نشدید
بحث
مشارکتها
ورود
فضاهای نام
صفحه
بحث
فارسی
بازدیدها
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
بیشتر
جستجو
ناوبری
صفحهٔ اصلی
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
دربارهٔ ویکی حسین
تماس با ما
شیوهنامه
ابزارها
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
بارگذاری پرونده
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
پایگاههای دیگر
ویکی حج
ویکی پاسخ
تعداد مداخل
۳٬۵۵۲