Automoderated users، رباتها، دیوانسالاران، checkuser، مدیران نظرات، مدیران رابط کاربری، Moderators، پنهانگران، مدیران
۴٬۰۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| | {{ب|آمد محمد حنفیه به اضطراب | گفت:اى برادر از سفر کوفه رخ بتات}} | ||
{{ب| | {{ب|مرکب خداى را به سوى کوفه زین مکن | خلق مدینه را ز فراقت حزین مکن}} | ||
{{ب| | {{ب|بر عهد کوفیان نتوان داشت اعتماد | دورى ز بارگاه رسول امین مکن}} | ||
{{ب| | {{ب|در شهر دین به جز تو کنون شهریار نیست | بىشهریار بهر خدا شهر دین مکن }} | ||
{{ب| | {{ب|باللّه که اهل کوفه به خون تو تشنهاند | آهنگ زینهار بدان سرزمین مکن}} | ||
{{ب| | {{ب|در بر مخواه فاطمه را کسوت عزا |ماتمسراى خویش بهشت برین مکن}} | ||
{{ب| | {{ب|ناچار اگر روى به سوى اهل کین سفر |با زینب و سکینه سوى اهل کین مکن }} | ||
{{ب| | {{ب|فرمود سوى مرگ همى خواندم قضا | رو پنجه با قضاى جهان آفرین مکن }} | ||
{{ب|رفت از پى وداع سوى خانه خداى | {{ب|اهل مرا اسیر و مرا کشته خواسته است | ما را به ما گذار و جزع بیش ازین مکن }} | ||
{{ب|رفت از پى وداع سوى خانه خداى | برخاست از مدینه خروشى ز هر سراى}} | |||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۷: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|آمد بر امام مبین حُرّ خوشسرشت | {{ب|آمد بر امام مبین حُرّ خوشسرشت | بگشاده حور بهروى آغوش در بهشت }} | ||
{{ب|از کرده توبه کرد و درآمد به حربگاه | {{ب|از کرده توبه کرد و درآمد به حربگاه |با اهل کوفه گفت که:اى قوم بدکنشت}} | ||
{{ب|آخر به سوى شاه نوشتید نامهها | {{ب|آخر به سوى شاه نوشتید نامهها |بىآنکه شاه نامه به سوى شما نوشت }} | ||
{{ب|او را گذاشتید و شدید از پى یزید | {{ب|او را گذاشتید و شدید از پى یزید | کردید پشت بر حرم روى در کنشت }} | ||
{{ب|شنعت،بر آن گروه بسى کرد و برکشید | {{ب|شنعت،بر آن گروه بسى کرد و برکشید | شمشیر از نیام و زمین را به خون سرشت }} | ||
{{ب|آهنگ شاه کرد پس از قتل بیشمار | {{ب|آهنگ شاه کرد پس از قتل بیشمار |یک ذره از خلوص و ارادت فرو نهشت }} | ||
{{ب|کامد ندا بدو که برو کشته شو بیا | {{ب|کامد ندا بدو که برو کشته شو بیا | سوى جهان خرم و خوش زین جهان زشت }} | ||
{{ب|از دور کرد با شه دین آخرین وداع | {{ب|از دور کرد با شه دین آخرین وداع | راه نبرد گاه دگر باره در نوشت }} | ||
{{ب|برگشت سوى دشمن و کوشید و کشته شد | {{ب|برگشت سوى دشمن و کوشید و کشته شد |کس تخم دوستى و ارادت چو او نکشت }} | ||
{{ب|شه در رسید و گفت رسیدى به کام خویش | {{ب|شه در رسید و گفت رسیدى به کام خویش | آزاد باش در دو جهان همچو نام خویش }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۱: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|آمد به سوى شاه حمید خمیدهپشت | {{ب|آمد به سوى شاه حمید خمیدهپشت | گفت اى کلید دوزخ و جنت تو را به مشت}} | ||
{{ب|پیرانه سر به معرکه جولانم آرزوست | {{ب|پیرانه سر به معرکه جولانم آرزوست | دشت مصاف و عرصه میدانم آرزوست }} | ||
{{ب|سر باختن چو گوى به میدان عشق شاه | {{ب|سر باختن چو گوى به میدان عشق شاه | با قامتى چو خم شده چوگانم آرزوست }} | ||
{{ب|یک دشت پر ز دیو و سلیمان ستاده فرد | {{ب|یک دشت پر ز دیو و سلیمان ستاده فرد | جان باختن به راه سلیمانم آرزوست}} | ||
{{ب|باز سپیدم آمده از آشیان قدس | {{ب|باز سپیدم آمده از آشیان قدس | مَنعم مکن که ساعد سلطانم آرزوست}} | ||
{{ب|شد سیر از مصاحبتِ جسم،جان من | {{ب|شد سیر از مصاحبتِ جسم،جان من | دیدار حور و صحبت رضوانم آرزوست }} | ||
{{ب|پشتم خمیده گشت ز پیرى بنفشهوار | {{ب|پشتم خمیده گشت ز پیرى بنفشهوار | از دست حور،دسته ریحانم آرزوست}} | ||
{{ب|دادش اجازه شاه سوى خصم رفت و گفت | {{ب|دادش اجازه شاه سوى خصم رفت و گفت | در راه شاه،باختنِ جانم آرزوست }} | ||
{{ب|موى سپید کرده به خون سرخ،کاین چنین | {{ب|موى سپید کرده به خون سرخ،کاین چنین | رفتن سوى پیمبر و یزدانم آرزوست }} | ||
{{ب|شاه آمد و نهاد سرش در کنار خویش | {{ب|شاه آمد و نهاد سرش در کنار خویش | فرمود:باد مُزد تو با کردگار خویش}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۵: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|عباس نامدار چو از پشت زین فتاد | {{ب|عباس نامدار چو از پشت زین فتاد | گفتى قیامت است که مه بر زمین فتاد }} | ||
{{ب|آه از دمى که بهر سکینه به دوش مشک | {{ب|آه از دمى که بهر سکینه به دوش مشک | لابد به راه از پى ماء معین فتاد}} | ||
اندر فرات راند و پر از آب کرد کف | اندر فرات راند و پر از آب کرد کف| بر یاد حلق تشنه سلطان دین فتاد}} | ||
{{ب|از کف بریخت آب و پر از آب کرد مشک | {{ب|از کف بریخت آب و پر از آب کرد مشک | ز آن پس میان دایره اهل کین فتاد}} | ||
{{ب|افتاد بر یسار و یمین لرزه عرش را | {{ب|افتاد بر یسار و یمین لرزه عرش را | چون هردو دست او ز یسار و یمین فتاد}} | ||
{{ب|فریاد از آن عمود که دشمن زدش به سر | {{ب|فریاد از آن عمود که دشمن زدش به سر | و آن گاه مغفرش ز سر نازنین فتاد }} | ||
{{ب|چشمش ز حلقه چون به در افتاد از عمود | {{ب|چشمش ز حلقه چون به در افتاد از عمود | بر ابروان حیدر کرار چین فتاد }} | ||
{{ب|آمد امیر تشنهلبانش به سر دوان | {{ب|آمد امیر تشنهلبانش به سر دوان | او را چو کار با نفس واپسین فتاد }} | ||
{{ب|بر روى شاه خندهزنان جان سپرد و گفت | {{ب|بر روى شاه خندهزنان جان سپرد و گفت | خرم کسى که عاقبتش این چنین فتاد }} | ||
{{ب|قاسم از شاه خواست اجازت پى نبرد | {{ب|قاسم از شاه خواست اجازت پى نبرد |بگذشته سیزده ز سرش چرخ لاجورد }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۲۲۸: | خط ۲۲۹: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|فرمود شاه دین که:بنه از سر این خیال | {{ب|فرمود شاه دین که:بنه از سر این خیال| لشکر:گران و کار بزرگ و تو خردسال }} | ||
{{ب|ماه نُوِى بوَد گه تابیدنت،بتاب! | {{ب|ماه نُوِى بوَد گه تابیدنت،بتاب! |سرو نوى بود گه بالیدنت،ببال! }} | ||
{{ب|از صد تبر درخت کهن را گزند نیست | {{ب|از صد تبر درخت کهن را گزند نیست| وز یک تبر ز پاى درآرند صد نهال }} | ||
{{ب|چندان که لابه کرد نپذیرفت شاه دین | {{ب|چندان که لابه کرد نپذیرفت شاه دین | آمد به گوشهاى دل نازک پر از ملال }} | ||
{{ب|تعویذ و گفته پدر آمد به خاطرش | {{ب|تعویذ و گفته پدر آمد به خاطرش | برخواند و گشت خاطرش آسوده از کلال <ref>درماندگى و خستگى.</ref>}} | ||
{{ب|دید اندر او نوشته به هر جا که بنگرى | {{ب|دید اندر او نوشته به هر جا که بنگرى| بگرفته گِرد عَمّ تو را لشکر ظلال }} | ||
{{ب|باید که جان خویش ندارى ازو دریغ | {{ب|باید که جان خویش ندارى ازو دریغ | گر منع مىکند به برش ناله کن بنال }} | ||
{{ب|آمد به نزد شاه و نوشته بدو نمود | {{ب|آمد به نزد شاه و نوشته بدو نمود | کاین حکم را چه چاره کنم غیر امتثال }} | ||
{{ب|بگریست شاه دین که مرا هم وصیتىست | {{ب|بگریست شاه دین که مرا هم وصیتىست | در حق تو از آن شه خوشخوىِ خوشخصال }} | ||
{{ب|بربست عقد فاطمه را از براى تو | {{ب|بربست عقد فاطمه را از براى تو| عباس و عون شاهد عقد و گواه حال }} | ||
{{ب|مَهر عروس،در ره امت فدا شدن | {{ب|مَهر عروس،در ره امت فدا شدن | آرى چنین رجال خرامند در حجال <ref>حجلهها.</ref>}} | ||
{{ب|در خیمه با عروس برآسود ساعتى | {{ب|در خیمه با عروس برآسود ساعتى | کآمد ز دشت معرکه آواز القتال }} | ||
{{ب|از جاى جست و گریهکنان با عروس گفت | {{ب|از جاى جست و گریهکنان با عروس گفت | ما و تو را به روز قیامت بود وصال }} | ||
{{ب|گردون چه گفت؟گفت:دریغا ازین خرام! | {{ب|گردون چه گفت؟گفت:دریغا ازین خرام! |اختر چه گفت؟گفت:فسوسا برین جمال!}} | ||
{{ب|در بر گرفت بهر وداعش امام ناس | {{ب|در بر گرفت بهر وداعش امام ناس | پوشاند بر مثال کفن در برش لباس}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۲۶۲: | خط ۲۶۳: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|زینب گرفت دست دو فرزند نازنین | {{ب|زینب گرفت دست دو فرزند نازنین | مىسود روى خویش به پاى امام دین }} | ||
{{ب|گفت اى فداى اکبر تو جان صد چو آن | {{ب|گفت اى فداى اکبر تو جان صد چو آن | گفت اى فداى اصغر تو جان صد چو این }} | ||
{{ب|عون و محمد آمده از بهر عون تو | {{ب|عون و محمد آمده از بهر عون تو |فرماى تا روند به میدان اهل کین }} | ||
{{ب|فرمود:کودکند و ندارند حرب را | {{ب|فرمود:کودکند و ندارند حرب را | طاقت على الخصوص که بالشکرى چنین }} | ||
{{ب|طفلان ز بیم جان نسپردن به راه شاه | {{ب|طفلان ز بیم جان نسپردن به راه شاه | گه سر به آسمان و گهى چشم بر زمین }} | ||
{{ب|گشت التماس مادرشان عاقبت قبول | {{ب|گشت التماس مادرشان عاقبت قبول | پوشیدشان سلاح و نشانیدشان به زین }} | ||
{{ب|این یک پى قتال دوانید از یسار | {{ب|این یک پى قتال دوانید از یسار | آن یک پى جدال برانگیخت از یمین }} | ||
{{ب|بر این یکى ز حیدر کرار مرحبا | {{ب|بر این یکى ز حیدر کرار مرحبا | بر آن دگر ز جعفر طیار آفرین! }} | ||
{{ب|گشتند کشته هردو برادر به زیر تیغ | {{ب|گشتند کشته هردو برادر به زیر تیغ | شه را نماند جز على اکبر کسى معین }} | ||
{{ب|نوبت رسید چون به على اکبر جوان | {{ب|نوبت رسید چون به على اکبر جوان | گوش فلک درید ز فریاد بانوان}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۲۸۶: | خط ۲۸۷: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|از خیمه شاهزاده چو آهنگ راه کرد | {{ب|از خیمه شاهزاده چو آهنگ راه کرد | شاه از قفاى او به تحیر نگاه کرد }} | ||
{{ب|اندر میان خویش و گروه مخالفان | {{ب|اندر میان خویش و گروه مخالفان | سلطان دین خداى جهان را گواه کرد }} | ||
{{ب|گفتا بدین گروه فرستادم این غلام <ref>پسر جوان.</ref> | {{ب|گفتا بدین گروه فرستادم این غلام <ref>پسر جوان.</ref> | کِش هر که دید یاد رسول اله کرد }} | ||
{{ب|شهزاده تاخت با رخ تابان به پیش صف | {{ب|شهزاده تاخت با رخ تابان به پیش صف |دشت مصاف مطلع خورشید و ماه کرد }} | ||
{{ب|شمشیر برکشید و میان سپاه شد | {{ب|شمشیر برکشید و میان سپاه شد | مانند شیر حق متفرق سپاه کرد }} | ||
{{ب|بیتاب شد زِ تشنگى و تفِ <ref>حرارت و گرما.</ref> آفتاب | {{ب|بیتاب شد زِ تشنگى و تفِ <ref>حرارت و گرما.</ref> آفتاب | برتافت رخ ز لشکر و آهنگ شاه کرد }} | ||
{{ب|شاهش به برکشید و زبان در دهان نهاد | {{ب|شاهش به برکشید و زبان در دهان نهاد |تفسیده <ref>خشک و پرالتهاب از اثر تشنگى.</ref> نیز کام پدر دید و آه کرد}} | ||
{{ب|با حلق تشنه باز به فرمان شاه دین | {{ب|با حلق تشنه باز به فرمان شاه دین| بهر وداع روى سوى خیمهگاه کرد }} | ||
{{ب|برگشت سوى لشکر و روز سپید را | {{ب|برگشت سوى لشکر و روز سپید را | بار دگر به چشم لعینان سیاه کرد }} | ||
{{ب|کآمد سپاه در حرکت از چهار سوى | {{ب|کآمد سپاه در حرکت از چهار سوى | کوشید و جان فداى شه بىپناه کرد }} | ||
{{ب|جوشان ز حلقههاى زره چشمههاى خون | {{ب|جوشان ز حلقههاى زره چشمههاى خون | سرو قدش ز خانه زین گشت سرنگون}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۳۱۲: | خط ۳۱۳: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|بودش به گاهواره یکى دُرّ شاهوار | {{ب|بودش به گاهواره یکى دُرّ شاهوار | درّى به چشم خرد و به قیمت بزرگوار }} | ||
{{ب|چون شمع صبح دیدهاش از گریه بىفروغ | {{ب|چون شمع صبح دیدهاش از گریه بىفروغ | جسمش چو ماه یکشبه از تشنگى نزار }} | ||
{{ب|بىشیر مانده مادر و کودک لبش کبود | {{ب|بىشیر مانده مادر و کودک لبش کبود | پژمرده گشته شاخ گل و خشک چشمهسار }} | ||
{{ب|شد سوى خیمه طفل گرانمایه برگرفت | {{ب|شد سوى خیمه طفل گرانمایه برگرفت | و آمد به دشت و گفت بدان قوم نابکار }} | ||
{{ب|رحمى به تشنهکامى من،گر نمىکنید | {{ب|رحمى به تشنهکامى من،گر نمىکنید | بارى کنید رحم بر این طفل شیرخوار }} | ||
{{ب|گفتند بهر آل على نیست بهرهاى | {{ب|گفتند بهر آل على نیست بهرهاى | گردد اگر زمین همه پر آب خوشگوار }} | ||
{{ب|تیرى زدند بر گلوى اصغر اى دریغ | {{ب|تیرى زدند بر گلوى اصغر اى دریغ | نوشید آب از دم پیکان آبدار }} | ||
{{ب|بگذشت تیر از گلوى نازکش چنانک | {{ب|بگذشت تیر از گلوى نازکش چنانک |سوزن ز پرنیان و ز گلبرگ تازه خار }} | ||
{{ب|ز آن پس فرو نشست به بازوى شاه دین | {{ب|ز آن پس فرو نشست به بازوى شاه دین | مجروح کرد بازوى آن شاه تاجدار }} | ||
{{ب|خون مىسترد از گلوى طفل نازنین | {{ب|خون مىسترد از گلوى طفل نازنین |مىکرد عاشقانه سوى آسمان نثار }} | ||
{{ب|یک قطره خون به سوى زمین باز پس نگشت | {{ب|یک قطره خون به سوى زمین باز پس نگشت |شهزاده در کنار پدر جان سپرد زار }} | ||
{{ب|بردن به خیمهاش نتوانست از آنکه بود | {{ب|بردن به خیمهاش نتوانست از آنکه بود | از روى شهربانوى بیچاره شرمسار }} | ||
{{ب|شد سوى خیمهگه،قدمى چند و بازگشت | {{ب|شد سوى خیمهگه،قدمى چند و بازگشت |برکند خاک بادیه با نوک ذو الفقار}} | ||
{{ب|کردش دفین و باز برآمد به پشت زین | {{ب|کردش دفین و باز برآمد به پشت زین | ز آن پس میان به کشته شدن بیست استوار }} | ||
{{ب|آمد به سوى معرکه تیغ پدر به مشت | {{ب|آمد به سوى معرکه تیغ پدر به مشت |یک بهره ز آن گروه به یک تاختن بکشت}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۳۴۶: | خط ۳۴۷: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|روزى چنان به یاد زمین و زمان نداشت | {{ب|روزى چنان به یاد زمین و زمان نداشت |جورى ستاره کرد که خود در گمان نداشت }} | ||
{{ب|دانى دراز بود چرا روز قتل شاه؟ | {{ب|دانى دراز بود چرا روز قتل شاه؟ | زیرا که قوّت حرکت،آسمان نداشت }} | ||
{{ب|گشتند یاوران همه مقتول و یاورى | {{ب|گشتند یاوران همه مقتول و یاورى | کش آورد سمند و بگیرد عنان نداشت }} | ||
{{ب|فریاد از آن زمان که گرفتند گرد وى | {{ب|فریاد از آن زمان که گرفتند گرد وى | راه برون شتافتن از آن میان نداشت }} | ||
{{ب|جسمش هزار پاره و بر جسم خویشتن | {{ب|جسمش هزار پاره و بر جسم خویشتن | دلسوز جز جراحت تیر و سنان نداشت }} | ||
{{ب|افتاد بر زمین و ز بس زخم بر تنش | {{ب|افتاد بر زمین و ز بس زخم بر تنش | چندان که بر زمین بنشیند توان نداشت }} | ||
{{ب|مىرفت خون ز حلقش و با حق جز این سخن | {{ب|مىرفت خون ز حلقش و با حق جز این سخن | کز جرم شیعیان بگذر،بر زبان نداشت }} | ||
{{ب|گفتم که از جسارت قاتل کنم حدیث | {{ب|گفتم که از جسارت قاتل کنم حدیث| لیکن(سروش)ناطقه یاراى آن نداشت }} | ||
{{ب|بگرفت آفتاب و بلرزید کوه و دشت | {{ب|بگرفت آفتاب و بلرزید کوه و دشت | بارید خون تازه ازین باژگونه طشت}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | |||
* ''محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا،زمزم هدایت، ج1، ص 306-313.'' | |||
==پی نوشت== | |||
==منابع== | ==منابع== |
ویرایش