حرمله بن کاهل اسدی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:


==مرگ==
==مرگ==
پس از واقعه کربلا او به کوفه آمد و در آنجا می‌زیست تا اینکه به دستور مختار کشته شد. منهال‌ بن عمرو اسدی در مورد دستگیری و قتل حرمله گوید: پس از اعمال حج و زیارت مدینه، عازم کوفه شدم. در آن زمان مختار مشغول قلع و قمع قاتلین شهدای کربلا بود. چون با مختار رفاقت قدیمی داشتم، به قصد دیدار با مختار سوار بر مرکبم شدم و به سوی او شتافتم. او را در خارج خانه‌اش با گروهی دیدم. تا چشم مختار به من افتاد، گفت: چرا تا به حال به دیدن ما نیامدی و به خاطر پیروزیمان تبریک و تهنیت نگفتی؟ گفتم به حج سفر کرده بودم. با او به راه افتادم تا به محله ”کناسه“ رسیدیم. چون او را از مخفیگاه حرمله آگاه کرده بودند، چند تن از افرادش را به جستجوی حرمله فرستاده بود و خود در کناسه ماند. دیری نپایید که مأموران به سرعت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند: بشارت ای امیر! حرمله دستگیر شد. حرمله را کشان کشان نزد مختار آوردند. مختار با دیدن قیافه وحشت‌زده او گفت: خدا را شکر که به چنگم افتادی. جلاد به دستور مختار ابتدا دست‌ها و پاهایش را قطع کرد و سپس تنش را در آتش سوزاند.
پس از واقعه کربلا او به کوفه آمد و در آنجا می‌زیست تا اینکه به دستور مختار کشته شد. [[منهال|منهال‌ بن عمرو اسدی]] در مورد دستگیری و قتل حرمله گوید: پس از اعمال حج و زیارت مدینه، عازم کوفه شدم. در آن زمان مختار مشغول قلع و قمع قاتلین شهدای کربلا بود. چون با مختار رفاقت قدیمی داشتم، به قصد دیدار با مختار سوار بر مرکبم شدم و به سوی او شتافتم. او را در خارج خانه‌اش با گروهی دیدم. تا چشم مختار به من افتاد، گفت: چرا تا به حال به دیدن ما نیامدی و به خاطر پیروزیمان تبریک و تهنیت نگفتی؟ گفتم به حج سفر کرده بودم. با او به راه افتادم تا به محله ”کناسه“ رسیدیم. چون او را از مخفیگاه حرمله آگاه کرده بودند، چند تن از افرادش را به جستجوی حرمله فرستاده بود و خود در کناسه ماند. دیری نپایید که مأموران به سرعت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند: بشارت ای امیر! حرمله دستگیر شد. حرمله را کشان کشان نزد مختار آوردند. مختار با دیدن قیافه وحشت‌زده او گفت: خدا را شکر که به چنگم افتادی. جلاد به دستور مختار ابتدا دست‌ها و پاهایش را قطع کرد و سپس تنش را در آتش سوزاند.
==نفرین امام سجاد (ع) برای حرمله==
==نفرین امام سجاد (ع) برای حرمله==
منهال بم عمرو اسدی گوید: هنگامی که حرمله می‌سوخت، گفتم: سبحان‌الله! مختار گفت: چرا تسبیح گفتی؟ پاسخ دادم در مدینه خدمت امام سجاد (ع) رسیدم، ایشان از حرمله پرسید، عرض کردم که او هنوز زنده است. امام دست‌هایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا سوزش شمشیر و آتش را بر او بچشان! مختار با شنیدن نفرین امام در حق حرمله، از اسبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجده‌اش را طولانی کرد. سپس برخاست و سوار شد و به من گفت: امروز را به جهت توفیقی که خداوند نصیبم کرده، باید روزه شکر بگیرم. جسد حرمله نیز به ذغال تبدیل شده بود.  
منهال بم عمرو اسدی گوید: هنگامی که حرمله می‌سوخت، گفتم: سبحان‌الله! مختار گفت: چرا تسبیح گفتی؟ پاسخ دادم در مدینه خدمت امام سجاد (ع) رسیدم، ایشان از حرمله پرسید، عرض کردم که او هنوز زنده است. امام دست‌هایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا سوزش شمشیر و آتش را بر او بچشان! مختار با شنیدن نفرین امام در حق حرمله، از اسبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجده‌اش را طولانی کرد. سپس برخاست و سوار شد و به من گفت: امروز را به جهت توفیقی که خداوند نصیبم کرده، باید روزه شکر بگیرم. جسد حرمله نیز به ذغال تبدیل شده بود.  

منوی ناوبری