|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| '''عبدالله بن حسن،''' کوچکترین فرزند امام حسن (ع) است. مادرش کنیزی به نام بقیله<ref>- الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405 ه ق.، ج5، ص1؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ج2، ص85.</ref> یا رمله بود. برخی منابع نام مادرش را زینب<ref>- مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص87؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ج2، ص85.</ref> دختر سلیل (شلیل) نوه عبدالله بجلی و برادرزاده جریر بن عبدالله گفتهاند.<ref>- تسمیه من قتل مع الحسین من اهل بیته و شیعته، اسدی کوفی، فضیل بن زبیر، به کوشش محمدرضا حسینی جلالی، مجله تراثنا، سال اول شمارة 2، 24، 1405 ﻫ ق.(ع)، ص150؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص486؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص87؛ انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.، ص148.</ref> پس از شهادت امام حسن (ع)، عبدالله در خانه عمویش زندگی کرد و هنگامی که امام حسین (ع) عازم مکه شد، عبدالله به همراه مادر و دیگر برادرانش نیز همراه آن حضرت بودند. وی خوش صورت، خوش سیرت، شجاع، فداکار و پاکباز بود.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص447؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص93؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، 1338 ﻫ ق.، ص242.</ref> عبدالله بن حسن از یاران امام حسین (ع) بود.
| |
|
| |
| {{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | | {{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) |
| | عنوان = | | | عنوان = |
| | تصویر = | | | تصویر =مزار یاران امام حسین(ع).jpg |
| | اندازه تصویر = | | | اندازه تصویر = |
| |توضیح تصویر = | | |توضیح تصویر = |
خط ۹: |
خط ۷: |
| | لقب = | | | لقب = |
| | نسب = | | | نسب = |
| | خویشاوندان سرشناس = پدرش امام حسن (ع) و مادرش بقیله | | | خویشاوندان سرشناس = پدرش امام حسن (ع) |
| | تاریخ تولد = | | | تاریخ تولد = |
| | شهر تولد = | | | شهر تولد = |
خط ۲۳: |
خط ۲۱: |
| | شاگردان = | | | شاگردان = |
| | آثار = | | | آثار = |
| | نقش های برجسته =از یاران امام حسین (ع) | | | نقش های برجسته =از یاران امام حسین (ع) و شهدای کربلا |
| }} | | }}'''عبدالله بن حسن،''' فرزند امام حسن(ع) که در روز [[عاشورا]] در [[کربلا]] در کنار [[امام حسین(ع)]] به [[شهادت]] رسید. |
| | |
| | |
| ==زندگینامه== | | ==زندگینامه== |
| او به هنگام شهادت 11 یا 12 سال سن داشت.<ref>- مقتل الحسین، ابومخنف، لوط بن یحیی، به کوشش حسین غفاری، قم: 1398 ﻫ ق. المقرم، المقرم، السید عبدالرزاق، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1979 م. ، ص260؛ مقتل الحسین، ابومخنف، لوط بن یحیی، به کوشش حسین غفاری، قم: 1398 ﻫ ق. بحرالعلوم، آل بحرالعلوم، محمدتقی، بیروت: دارالزهراء، 1405 ﻫ ق. ، ص335. اکثر مورخان و ارباب مقاتل بدون تعیین میزان سن از او تعبیر به غلام کردهاند. البته برخی از آنان بدون پسوند (وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص253؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص499؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص450) و عدهای با پسوند گفتهاند: غلام لم یبلغ الحلم (ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص206) که غلام از هنگام تولد تا جوانی را شامل میشود. ر.ک : لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، چاپ علی شیری، بیروت: 1408 ﻫ ق. ، ج10، ص111؛ منتهی الارب فی لغة العرب ج3و4، ص928.</ref> قرائنی چون درک موقعیت امام حسین (ع) در آن لحظات، جرأت عزیمت به میدان مخوف و سپر شمشیر قرار گرفتن عبدالله گواه و تقویت کننده این احتمال است که او در همین سن بوده است.
| | عبدالله بن حسن کوچکترین فرزند امام حسن (ع) است. مادرش کنیزی به نام بقیله<ref>- الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، ۱۴۰۵ ه ق.، ج۵، ص۱؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ج۲، ص۸۵.</ref> یا رمله بود. برخی منابع نام مادرش را زینب<ref>- مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص۸۷؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ج۲، ص۸۵.</ref> دختر سلیل (شلیل) نوه عبدالله بجلی و برادرزاده جریر بن عبدالله نیز گفتهاند.<ref>- تسمیه من قتل مع الحسین من اهل بیته و شیعته، اسدی کوفی، فضیل بن زبیر، به کوشش محمدرضا حسینی جلالی، مجله تراثنا، سال اول شمارة ۲،۲۴، ۱۴۰۵ ﻫ ق.(ع)، ص۱۵۰؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۸۶.</ref> پس از شهادت امام حسن (ع)، عبدالله در خانه عمویش زندگی کرد و هنگامی که امام حسین (ع) عازم مکه شد، عبدالله به همراه مادر و دیگر برادرانش همراه آن حضرت بودند. |
| ==نقش در واقعه کربلا== | | ==نقش در واقعه کربلا== |
| در روز عاشورا و پس از شهادت همه اصحاب و خاندان هنگامی که امام حسین (ع)، غرق خون و زخم بر خاک افتاده بود،. عبدالله با شنیدن فریاد استغاثه امام حسین (ع)، از خیمه بیرون دوید، در حالتی از وحشت و ترس که زنان حرم هم نمیتوانستند جلوی او را بگیرند، با عجله و به سرعت از خیمه بیرون پرید تا خود را به عمویش رسانده و او را حفاظت کند. امام حسین (ع) با دیدن او از خواهرش زینب خواست تا نگذارد او به میدان بیاید. اما او حلقه دستهای عمه را به التماس گسست و خود را به عمو رساند. امام حسین (ع) از او خواست برگردد. عبدالله گفت: عموجان من هرگز از شما جدا نمیشوم. در این هنگام ابجر بن کعب شمشیر خود را بلند کرد تا بر آن حضرت فرود آورد آن پسر دست خود را حائل شمشیر کرد و دست این پسر نوجوان را قطع کرد چنانکه به پوست بند بود. عبدالله از درد فریاد کشید و امام حسین (ع) او را درآغوش گرفته و دلداری میداد که: ای فرزند برادرم! آرام بگیر و شکیبا باش و این پیشآمد را به خیر خود بهشمار آور، زیرا به همین زودی خدای تعالی تو را به پدران نیکوکارت ملحق خواهد ساخت. <ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص253؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص499-500؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص116.</ref> ناگاه حرمله بن کاهل اسدی تیری به سوی او افکند و در اثر آن تیر عبدالله در آغوش عمویش به شهادت رسید.<ref>- مقتل الحسین، ابومخنف، لوط بن یحیی، به کوشش حسین غفاری، قم: 1398 ﻫ ق. ابی مخنف، ص249؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص241؛ انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.، 148-149.</ref> در این هنگام امام حسین (ع) دست به سوی آسمان برداشت و عرض کرد: ”پروردگارا! هرگاه در اراده حتمیات گذشته که کوفیان را تا مدت معینی از دنیا برخوردار سازی، آنان را به فرقههای مختلف و دستهجات متعدد قرار بده و هیچگاه والیان را از آنان خرسند مساز، زیرا اینان ما را دعوت کردند تا یاری کنند و بر خلاف انتظار با ما دشمنی کردند“.<ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص250.</ref> | | در روز عاشورا و پس از شهادت همه اصحاب و خاندان هنگامی که امام حسین (ع)، غرق خون و زخم بر خاک افتاده بود، عبدالله با شنیدن فریاد استغاثه امام حسین (ع)، از خیمه بیرون دوید، در حالتی از وحشت و ترس که زنان حرم هم نمیتوانستند جلوی او را بگیرند، با عجله و به سرعت از خیمه بیرون پرید تا خود را به عمویش رسانده و او را حفاظت کند. امام حسین(ع) با دیدن او از خواهرش زینب خواست تا نگذارد او به میدان بیاید. اما او حلقه دستهای عمه را به التماس گسست و خود را به عمو رساند. امام حسین (ع) از او خواست برگردد. عبدالله گفت: «عموجان من هرگز از شما جدا نمیشوم.» |
| آنچه بیش از هر چیز در این روایت برجسته مینماید، رابطه عاطفیای است که بین عبدالله بن حسن و امام حسین (ع) وجود دارد زیرا عبدالله علیرغم صغر سن و مشاهده صحنههای وحشتناک در روز عاشورا به خاطر عشق به عمو، نه تنها نمیترسد بلکه در سختترین شرایط به کمک ایشان میشتابد.
| |
| اما درباره شهادت تعداد دیگری از بنی هاشم همراه امام حسین (ع) در حادثه کربلا شک و تردید است. اگر چه احتمال دارد که تعداد شهدای بنی هاشم بیش از 17 نفر باشد، یا آنکه اسامی دیگری بوده باشد که در شمار شهیدان بنی هاشم ذکر نشدهاند.
| |
|
| |
|
| فرزندان امام علی (ع)، عون، عمر و ابراهیم علیهمالسلام بودند.
| | در این هنگام [[بحر بن کعب تمیمی|ابجر بن کعب]] شمشیر خود را بلند کرد تا بر آن حضرت فرود آورد آن پسر دست خود را حائل شمشیر کرد و دست این پسر نوجوان را قطع کرد چنانکه به پوست بند بود. عبدالله از درد فریاد کشید و امام حسین (ع) او را درآغوش گرفته و دلداری میداد که: «ای فرزند برادرم! آرام بگیر و شکیبا باش و این پیشآمد را به خیر خود بهشمار آور، زیرا به همین زودی خدای تعالی تو را به پدران نیکوکارت ملحق خواهد ساخت. »<ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۲۵۳؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ م.، ج۲، ص۴۹۹-۵۰۰؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص۱۱۶.</ref> ناگاه [[حرمله بن کاهل اسدی]]<nowiki/> تیری به سوی او افکند و در اثر آن تیر عبدالله در آغوش عمویش به شهادت رسید.<ref>- مقتل الحسین، ابومخنف، لوط بن یحیی، به کوشش حسین غفاری، قم: ۱۳۹۸ ﻫ ق. ابی مخنف، ص۲۴۹؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ﻫ ق.، ج۲، ص۲۴۱؛ انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، ۱۴۸-۱۴۹.</ref> در این هنگام امام حسین (ع) دست به سوی آسمان برداشت و عرض کرد: «پروردگارا! هرگاه در اراده حتمیات گذشته که کوفیان را تا مدت معینی از دنیا برخوردار سازی، آنان را به فرقههای مختلف و دستهجات متعدد قرار بده و هیچگاه والیان را از آنان خرسند مساز، زیرا اینان ما را دعوت کردند تا یاری کنند و بر خلاف انتظار با ما دشمنی کردند.»<ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۵۰.</ref> |
|
| |
|
| فرزندان عقیل بن ابی طالب (ع)، موسی، عون، محمد و جعفر بن محمد بن عقیل علیهمالسلام بودند.
| | او به هنگام شهادت ۱۱ یا ۱۲ سال سن داشت.<ref>- مقتل الحسین، ابومخنف، لوط بن یحیی، به کوشش حسین غفاری، قم: ۱۳۹۸ ﻫ ق. المقرم، المقرم، السید عبدالرزاق، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، ۱۹۷۹ م. ، ص۲۶۰؛ مقتل الحسین، ابومخنف، لوط بن یحیی، به کوشش حسین غفاری، قم: ۱۳۹۸ ﻫ ق. بحرالعلوم، آل بحرالعلوم، محمدتقی، بیروت: دارالزهراء، ۱۴۰۵ ﻫ ق. ، ص۳۳۵. اکثر مورخان و ارباب مقاتل بدون تعیین میزان سن از او تعبیر به غلام کردهاند. البته برخی از آنان بدون پسوند (وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۲۵۳.</ref> |
|
| |
|
| فرزند جعفر بن ابی طالب (ع)، عون بن جعفر علیهالسلام بود.
| | در [[زیارت رجبیه]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] به وی چنین سلام داده شده است: «السَّلامُ عَلَی عَبدِاللهِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِی الزَّکِی لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ وَ رامِیهُ حَرمَلَةَ بنَ کاهِلٍ الاَسَدِی<ref>- برای تفصیل بیشتر ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ م.، ج۲، ص۴۹۸؛ مقتل الحسین، ابومخنف، لوط بن یحیی، به کوشش حسین غفاری، قم: ۱۳۹۸ ﻫ ق. خوارزمی، ج۲، ص۴۱؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۶.</ref> ، سلام بر عبدالله بن حسن بن علی که پاکطینت بود. خداوند قاتل او حرملة بن کاهل اسدی را که به سویش تیراندازی کرد، لعنت کند.» |
| | ==منبع== |
|
| |
|
| فرزند عبدالله بن جعفر طیار، عبیدالله بن عبدالله علیهالسلام بود.
| | * [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص ۴۶۵-۴۶۷.] |
|
| |
|
| در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به وی سلام داده شده است: ”السَّلامُ عَلَی عَبدِاللهِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِی الزَّکِی لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ وَ رامِیهُ حَرمَلَةَ بنَ کاهِلٍ الاَسَدِی“<ref>- برای تفصیل بیشتر ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص498؛ مقتل الحسین، ابومخنف، لوط بن یحیی، به کوشش حسین غفاری، قم: 1398 ﻫ ق. خوارزمی، ج2، ص41؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص446؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: 1877-1861 م. ، ج3، ص61؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص92؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص198،248.</ref> سلام بر عبدالله بن حسن بن علی که پاکطینت بود. خداوند قاتل او حرملة بن کاهل اسدی را که به سویش تیراندازی کرد، لعنت کند.
| |
| ==منبع==
| |
| مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 465-467.
| |
| ==پی نوشت== | | ==پی نوشت== |
| [[رده: تاریخ]] | | [[رده: تاریخ]] |
خط ۵۰: |
خط ۴۲: |
| [[رده: شهیدان کربلا]] | | [[رده: شهیدان کربلا]] |
| [[رده: شهدای بنیهاشم]] | | [[رده: شهدای بنیهاشم]] |
| | <references /> |