200 داستان از فضایل مصائب و کرامات حضرت علی اکبر علیه السلام

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
۲۰۰ داستان از فضایل مصائب و کرامات حضرت علی اکبر علیه السلام

به کوشش عباس عزیزی
ناشر ‏‫ صلاه
محل نشر ‏‫قم‬‏‫
تاریخ نشر ۱۳۹۰
شابک۹۷۸-۹۶۴-۲۵۲۵-۲۳-۲
تعداد صفحات ۲۲۳

۲۰۰ داستان از فضایل مصائب و کرامات حضرت علی اکبر علیه السلام کتابی است در مورد فضائل و کرامات حضرت علی اکبر(ع) که توسط عباس عزیزی نوشته شده‌است.

درباره‌ کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کتاب ۲۰۰ داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت علی‌اکبر(ع) توسط عباس عزیزی در ۱۸ فصل و ۲۲۶ صفحه توسط انتشارات الصلاه منتشر شده‌است. این کتاب درباره‌ زندگی حضرت علی‌اکبر(ع) و معرفی شخصیت او از لحظه تولد تا زمانی که شهید شدند و محل دفن ایشان را معرفی می‌کند.

چکیده‌ای از کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بخش اول کتاب حضرت علی‌اکبر(ع) را معرفی می‌کند که این معرفی شامل نام، لقب، کنیه، نام پدر و... است. سپس به توضیحاتی در مورد روز تولد آن حضرت و سپس معرفی شخصیت و فضایل وی که در روایات آمده که از نظر خلقت، خلق و خوی و سخن گفتن شبیه پیامبر(ص) بوده‌است.

در فصل دوم از  مصائب حضرت علی اکبر(ع) در راه کربلا سخن به میان آمده که با داستان خلافت یزید و اجبار امام حسین(ع) برای بیعت با یزید آغاز می‌شود و بعد به فلسفه همراهی فرزندان امام حسین(ع) در صحرای کربلا می‌پردازد. برخی از افراد مانند محمد بن حنیفه قصد پشیمان کردن امام حسین(ع) از سفر به به کربلا را داشتند. ولی امام حسین(ع) از ترس شکسته شدن حرمت حرم پیامبر (ص)، قبول نکردند. سپس عبدالله بن عباس از وی می‌خواهد که زنان و کودکان را نبرد که باز با مخالفت امام روبرو شد. بنابراین امام حسین(ع) با اهل بیت خود به سمت عراق حرکت می‌کند.

در کتاب به ذکر اقامتگاه‌هایی که امام حسین(ع) از آنجا عبور کردند و ملاقات با افراد مختلف مانند بشر بن غالب که به امام حسین(ع) گفت: «مردم کوفه دلهایشان با تو و شمشیرهایشان علیه توست.»، توضیحاتی داده‌شده‌است.

در بخشی از کتاب نیز به حوادث شب تاسوعا و عاشورا و خطبه امام حسین(ع) در آن شب سخن گفت. بعد به فرمان امام حسین(ع) خندقی گرداگرد لشگرگاهش حفر شد.

در بخش چهارم صحبت از مصائب صبح روز عاشورا که حضرت علی اکبر(ع) شاهد جسارت‌های ابن سعد به پدرش است. در دو قسمت کتاب حضرت علی اکبر(ع) را نخستین شهید از اهل بیت امام حسین(ع)، بعد از یارانش می‌داند. در یک جا نیز وی را به عنوان آخرین شهید از اهل بیت امام معرفی کرده‌است. در چند قسمت نیز به گریه امام حسین(ع) در هنگام به میدان رفتن حضرت علی اکبر(ع) اشاره شده‌است.

در بخش نهم کتاب به شجاعت و دلاوری‌های حضرت علی اکبر(ع) در میدان جنگ اشاره می‌کند که در ورود به میدان جنگ بعضی وی را پیامبر (ص) و بعضی وی را حضرت علی(ع) نامیدند و اظهار دشتند که امیرالمومنان زنده شده و به یاری امام حسین(ع) آمده‌است. حضرت علی اکبر با شعار «من پسر حسین بن علی‌ام» به میدان جنگ رفته و بعد از کشتن ۱۰ نفر با لبی خشکیده از امام حسین(ع) طلب آب کرده که امام حسین(ع) بشارت شهادت را به ایشان داد و فرمود: «به زودی از دست جدم آب می‌نوشی.»

در کتاب از شخصی به نام «حمید بن مسلم» سخن گفته که اغلب قضایا را در کربلا مانند یک خبرنگار ارائه داده‌اند. در مقتل مقرم، قاتل حضرت علی اکبر را «مره بن منقذ عبدی» معرفی کرده‌است و در مورد چگونه به شهادت رسیدن ایشان و آخرین وصیت حضرت علی اکبر(ع) به زنان حرم توضیحاتی داده شده‌است.

در چند قسمت از کتاب به پاشیدن خون حضرت علی اکبر(ع) به هوا اشاره دارد. عبدالرزاق مقرم می‌گوید، 3 خون به آسمان پاشیده‌شد: خون حضرت علی اصغر(ع)، خون حضرت علی اکبر(ع)، خون قلب امام حسین(ع). سماوی نیز به قطعه قطعه شدن سه بدن عباس بن علی(ع)، علی بن حسین(ع)، عبدالله بن عمیر خبر می‌دهد.

در فصل بعدی به مصائب عصر عاشورا تا اسارت اهل بیت اشاره شده و بعد به تدفین پیکرهای شهدا که در قبر حضرت علی اکبر(ع) در پایین پای پدرش قرار دارد. به سوگواری امامان نیز در شهادت امام حسین(ع) و یارانش نمونه‌هایی ذکر شده‌است. بخشی ازکتاب به عاقبت قاتلان شهیدان اختصاص دارد، که هر کدام به نوعی فجیع کشته‌شده‌اند و در پایان نیز از کرامات ائمه به خصوص امام حسین(ع) نمونه‌هایی ذکر شده است.

قسمت‌هایی از کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حمید بن مسلم می‌گوید: وقتی حضرت علی اکبر(ع) به میدان آمد امام حسین(ع) از شدت غم و غصه گاهی می‌نشست و گاهی بلند می‌شد و سر خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت :«خدایا شاهد باش که علی خود را فدای امت جدم کردم.» (ص 96).

مرحوم شیخ جعفر شوشتری گوید: «حضرت امام حسین(ع) در مصیبت حضرت علی اکبر(ع) سه مرتبه جان داد: اول چون حضرت علی اکبر(ع) مقابل پدر آمد و اجازه خواست، آن حضرت به او اذن داد و لباس رزم پوشانید... دوم هنگامی که حضرت علی اکبر(ع) از میدان برگشت در حالی که زخم‌های فراوان برداشته‌بود... و سوم چون حضرت علی اکبر(ع) به زمین افتاد و فریاد برآورد پدر جان خداحافظ.» (ص 120).

منبع[ویرایش | ویرایش مبدأ]