عنقای طالقانی (زاده 1266 ه.ق در قزوین- درگذشته 1333 در تهران) شاعر ایرانی است.

جلال الدین ابوالفضل
زادروز 1266 ه.ق
قزوین
پدر و مادر على بن هاشم طالقانى
مرگ تهران
جایگاه خاکسپاری ضلع غربى بقعه ابن بابویه
سبک نوشتاری خراسانى و عراقى
دیوان سروده‌ها عقاید حقّه در اصل دین و مذهب،رساله در اثبات نبوت خاصّه و ولایت خاصّه، مثنوى انوار قلوب السّالکین که ترجمه چهل حدیث نبوى و حاوى دستورهاى سلوکى است، حقایق المناقب-در مدایح اهل بیت-اشارات الحسینیه بر وزن صیقل الارواح عارف رومى و در رثاى خامس آل عبا،رساله آئینه جهانبانى در آیین جهاندارى،و دیوان اشعار
تخلص عنقا

زندگینامه

جلال الدین ابوالفضل، فرزند على بن هاشم طالقانى، تخلص شعرى‌اش «عنقا» است. وی تا نوزده سالگى در زادگاه خود به آموختن علوم مقدماتى پرداخت و سپس رهسپار تهران شد. علوم معقول را در محضر سید رضى حکیم الهى و آقا على مدرس[۱] آموخت و علوم نقلى را از آقا سید على[۲] شیخ محمد صادق[۳] آخوند ملا على خیارجى قزوینى، حاج ملا هادى مدرّس[۴] و علوم غریبه را از آقا سید على قزوینى معروف به علاقه‌بند فرا گرفت و در محضر بزرگانى چون آقا سید قزوینى، آقا میرزا عبدالقادر تاجر جهرمى به کسب معرفت پرداخت.

آثار

عنقاى طالقانى در قصیده از سبک خراسانى و در دیگر قالب‌هاى شعرى از سبک عراقى سود مى‌جوید و آثارش سرشار از مفاهیم عرفانى و نکات روحانى است. از عنقاى طالقانى یک ترجیع‌بند مهدوى در چهارده‌بند، چند قصیده آیینى در توحید و مدیحت حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) و در میلاد رسول گرامى، امام حسن، امام حسین، حضرت سجاد (علیهم السلام) و درباره عید غدیر باقى مانده که از نظر محتوایى بسیار غنى است و منظومه غنچه باز او در شرح گلشن راز نیز آموزنده و خواندنى مى‌باشد. [۵]

  • عقاید حقّه در اصل دین و مذهب
  • رساله در اثبات نبوت خاصّه و ولایت خاصّه
  • مثنوى انوار قلوب السّالکین[۶]
  • حقایق المناقب[۷]
  • اشارات الحسینیه[۸]
  • رساله آئینه جهانبانى[۹]
  • دیوان اشعار

اشعار

از مثنوى اشارات الحسینیه

داستان عشق را پایان کجاست؟ عشق خود از ابتدا بى‌انتهاست
واسطه‌ى ایجاد نبود غیر عشق رابطه‌ى ایجاد نبود غیر عشق
گرنه پاى عشق بود اندر میان جزو و کل بودند بى‌نام و نشان
بُد صفات حق چو ذاتش مختفى گر نه ظاهر آمدى عشق خفى
عشق بر دل‌هاى آگه مى‌زند چون دم از انّى انا اللّه مى‌زند
آگهىِ عشق، در بى‌آگهى‌ است در دلى سر بر زند کز خود تهى‌ است
وحدت مطلق از آن عشق بسیط گوهر احمد گزید و شد محیط
آن احد شد در تجلى و ظهور شخص احمد، این بود: اللّهُ نور
صادر اول بود بى‌واسطه گاه مبدأ خوانیش گه رابطه
دست قدرت اوست کآمد ز آستین آشکارا بهر خلق ماء و طین
یک هزارش نام باشد از نخست تو، به هر نامش که خوانى آنِ توست
آفتاب است آن شهنشه مستقر در ده و دو برج یزدانى اثر
خیر محض و محض خیرات آن رسول کز شناساییش مانند این عقول
چون به میدان شد على بن الحسین آشکارا شد شه بدر و حنین
با جمال احمدى آن کامکار گشت در میدان به لشکر آشکار
مهر رویش شد فروزان از تُتُق نورپاش آمد به سُکّان افق
ساخت گلشن عکس رویش خاک را کرد روشن تابشش افلاک را
روى او: سرمایه شمس ضحى موى او: پیرایه لیل سجى
آن مشعشع نور پاک ایزدى بر روان تیره دل‌ها مى‌زدى
دشمنان دین حق ماتش شدند واله اندر نفى و اثباتش شدند
عارف سالک چنین ره طى کند جز به کوى دوست منزل کى کند؟
اى حسین اى آبروى خاکیان اى پناه و ملجأ افلاکیان
اى نخستین جلوه سلطان عشق اى ربوده گوى با چوگان عشق
از تو بر پا قبله اسلام ماند هم ز تو از دین ایزد نام ماند
بنده، «عنقاى» حزین روسیاه بر در فیض تو دارد تکیه‌گاه
از عنایت همّتش همراه ساز جایگاه او در آن درگاه ساز [۱۰]

منابع

پی نوشت

  1. فرزند آقا عبد اللّه مدّرس زنوزى.
  2. صاحب حاشیه و تعلیقه بر قوانین.
  3. فرزند شهید ثالث برغانى، شاگرد صاحب جواهر.
  4. شاگرد صاحب جواهر.
  5. همان،ص 265 تا 301.
  6. ترجمه چهل حدیث نبوى و حاوى دستورهاى سلوکى است
  7. در مدایح اهل بیت
  8. بر وزن صیقل الارواح عارف رومى و در رثاى خامس آل عبا است. متأسفانه به خاطر عدم دسترسى کامل به مثنوى اشارات الحسینیه او که در رثاى خامس آل عبا سروده شده است، اظهار نظرى پیرامون میزان تاثیرگذارى اشعار عاشورایى وى نمى‌توان کرد؛ ولى به خاطر قرائت عرفانى او از فرهنگ عاشورا باید از آثار ممتازى باشد که در اواخر سده سیزدهم و اوایل سده چهاردهم آفریده شده است.
  9. در آیین جهاندارى
  10. همان، ص 300.