ابو الفتح کشاجم: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ مارس ۲۰۲۱
افزودن عنوان - افزودن لینک - فارسی نویسی اعداد
بدون خلاصۀ ویرایش
(افزودن عنوان - افزودن لینک - فارسی نویسی اعداد)
خط ۱۷: خط ۱۷:
| آثار              = ادب الندیم
| آثار              = ادب الندیم
}}
}}
ابو الفتح <ref>به این علت خود را" کشاجم" نامید که هریک از حروف پنجگانه آن اشاره به یکی از فنونی داشت که در آن مهارت و تسلّط داشت: ک: کاتب، ش: شاعر، الف: ادب و انشاء و سرود، ج: جدل یا جود، م: متکلّم و منطقی و منجّم. هنگامی‌که در علم طب هم مهارت کامل یافت حرف ط را به آن افزود" طکشاجم" لکن بدان شهرت نیافت.</ref>محمود بن محمّد بن حسین بن سندی بن شاهک رملی <ref>رملی: منسوب به رمله از آبادی‌های فلسطین.</ref> متوفی به سال 306 ه. ق. شاعر، نویسنده، متکلّم و منجّم، محقّق و از طبیبان ماهر و زبردست بود.
'''ابو الفتح کشاجم<ref>به این علت خود را" کشاجم" نامید که هریک از حروف پنجگانه آن اشاره به یکی از فنونی داشت که در آن مهارت و تسلّط داشت: ک: کاتب، ش: شاعر، الف: ادب و انشاء و سرود، ج: جدل یا جود، م: متکلّم و منطقی و منجّم. هنگامی‌که در علم طب هم مهارت کامل یافت حرف ط را به آن افزود" طکشاجم" لکن بدان شهرت نیافت.</ref> محمود بن محمّد بن حسین بن سندی بن شاهک رملی<ref>رملی: منسوب به رمله از آبادی‌های فلسطین.</ref>'''، متوفی به سال 306 ه. ق. شاعر، نویسنده، متکلّم و منجّم، محقّق و از طبیبان ماهر و زبردست بود.


جدّش سندی بن شاهک دشمن خاندان طهارت بود و فشار و سختگیری‌اش نسبت به امام موسی بن جعفر (ع) در زندان هارون الرّشید بر کسی پوشیده نیست ولی او آشکارا به حمایت از اهل بیت برخاسته است و اشعار بسیاری در مدح و رثای علی (ع) و اولادش دارد. <ref>شذرات الذهب؛ ج 3، ص 37.</ref>
== تبارشناسی ==
جد ابوالفتح، سندی بن شاهک دشمن خاندان طهارت بود و فشار و سختگیری‌اش نسبت به امام موسی بن جعفر (ع) در زندان هارون الرّشید بر کسی پوشیده نیست ولی او آشکارا به حمایت از [[اهل بیت (ع)|اهل بیت]] برخاسته است و اشعار بسیاری در مدح و رثای علی (ع) و اولادش دارد.<ref>شذرات الذهب؛ ج 3، ص 37.</ref>


ابو بکر، محمّد بن عبد اللّه حمدونی دیوان شعرش را مرتّب کرد و اضافاتی را که از پسر کشاجم (ابی الفرج) به دست آورده بود، بدان ملحق نمود.
از کشاجم دو فرزند به نام‌های ابو الفرج و ابو نصر احمد به‌جا ماند که ابو نصر احمد هم شاعری ادیب بود و کشاجم در اشعار خود به [[مداحى|مدح]] فرزندش ابو نصر احمد پرداخته است.<ref> الغدیر؛ ج 4، ص 5- 23 با تلخیص.</ref>
 
== سرودن شعر ==
ابوبکر، محمّد بن عبد اللّه حمدونی دیوان شعر ابوالفتح، را مرتّب کرد و اضافاتی را که از پسر کشاجم (ابی الفرج) به دست آورده بود، بدان ملحق نمود.


کشاجم در سرودن اشعار چون معلّم اخلاق است و اشعارش نمونه‌های اخلاق نیک، طبع بلند، وقار و صمیمیت آشکار دارد و نشان‌دهنده این است که برای ترویج مبادی انسانیّت و تحکیم مبانی فضیلت و تقوی به‌پا خاسته است. او اخلاقی نرم و لطیف داشت و هیچگاه گرد شرارت و بد ذاتی و زخم‌زبان نگشت و به هجو و بدگویی کسی نپرداخت.
کشاجم در سرودن اشعار چون معلّم اخلاق است و اشعارش نمونه‌های اخلاق نیک، طبع بلند، وقار و صمیمیت آشکار دارد و نشان‌دهنده این است که برای ترویج مبادی انسانیّت و تحکیم مبانی فضیلت و تقوی به‌پا خاسته است. او اخلاقی نرم و لطیف داشت و هیچگاه گرد شرارت و بد ذاتی و زخم‌زبان نگشت و به هجو و بدگویی کسی نپرداخت.


کشاجم از شهر خود رمله به قصد سیاحت حرکت کرد و به مصر و شام و عراق سفر کرد و در ضمن سیاحتها با شاهان و وزراء و امراء نشست داشت و از جوائز آنان بهره‌مند می‌شد و از عطایشان برای ادامه سفر استقبال می‌کرد. هم‌چنین با رجال علم و ادب و حدیث نیز رفت‌وآمد داشت و بین او و دانشمندان بزم‌های ادبی و مجالس مناظره تشکیل شده و همین امر باعث شد تا با علوم مختلفه آشنا و ماهر گردد. و در نویسندگی و خطابه از رجال علم و ادب معرفی شود. <ref>مروج الذهب؛ ج 2، ص 523.</ref>
کشاجم از شهر خود رمله به قصد سیاحت حرکت کرد و به مصر و [[شام]] و عراق سفر کرد و در ضمن سیاحت‌ها با شاهان و وزراء و امراء نشست داشت و از جوائز آنان بهره‌مند می‌شد و از عطایشان برای ادامه سفر استقبال می‌کرد. هم‌چنین با رجال علم و ادب و حدیث نیز رفت‌وآمد داشت و بین او و دانشمندان بزم‌های ادبی و مجالس مناظره تشکیل شده و همین امر باعث شد تا با علوم مختلفه آشنا و ماهر گردد. و در نویسندگی و خطابه از رجال علم و ادب معرفی شود.<ref>مروج الذهب؛ ج 2، ص 523.</ref>


دوره شاعر دوره‌ای است که آراء و مذاهب و دسته‌بندی‌های دینی پدید آمد و در این عصر کمتر کسی است که برای خودش مسلک خاصی اختیار نکرده باشد. کشاجم یک شیعه امامی است که در تشیّع و موالات اهل بیت صادقانه قدم برداشته و فداکاری نمود. و عقیده‌اش در خلال اشعارش کاملا آشکار است. او به تشیع خود افتخار می‌کرد و با براهینی استوار مردم را به مذهب شیعه فرامی‌خواند و از حقوق اهل بیت جانبداری می‌نمود، و در سوگ و ماتمشان ناله و زاری می‌کرد، و دشمنانشان را نکوهش و از آنان بیزاری می‌جست.
دوره شاعر دوره‌ای است که آراء و مذاهب و دسته‌بندی‌های دینی پدید آمد و در این عصر کمتر کسی است که برای خودش مسلک خاصی اختیار نکرده باشد. کشاجم یک شیعه امامی است که در تشیّع و موالات اهل بیت صادقانه قدم برداشته و فداکاری نمود. و عقیده‌اش در خلال اشعارش کاملا آشکار است. او به تشیع خود افتخار می‌کرد و با براهینی استوار مردم را به مذهب شیعه فرامی‌خواند و از حقوق اهل بیت جانبداری می‌نمود، و در سوگ و ماتمشان ناله و زاری می‌کرد، و دشمنانشان را نکوهش و از آنان بیزاری می‌جست.


== تالیفات ==
تألیفات کشاجم عبارتند از: «ادب الندیم»،<ref>نام این کتاب در فهرست ابن ندیم یاد شده است.</ref> کتاب «رسائل» (نامه‌ها)، «دیوان شعر»، «خصائص طرف» (چشم)، «الصبیح» (زیبا)، «بیرزه در علم شکار».
تألیفات کشاجم عبارتند از: «ادب الندیم»،<ref>نام این کتاب در فهرست ابن ندیم یاد شده است.</ref> کتاب «رسائل» (نامه‌ها)، «دیوان شعر»، «خصائص طرف» (چشم)، «الصبیح» (زیبا)، «بیرزه در علم شکار».


از کشاجم دو فرزند به نامهای ابو الفرج و ابو نصر احمد به‌جا ماند که ابو نصر احمد هم شاعری ادیب بود و کشاجم در اشعار خود به مدح فرزندش ابو نصر احمد پرداخته است. <ref> الغدیر؛ ج 4، ص 5- 23 با تلخیص.</ref>
== نمونه اشعار ==
 
 
'''مرثیه‌ی آل رسول (ص):'''
 
 
1- بکاء و قلّ غناء البکاءعلی رزء ذریّة الأنبیاء
 
2- لئن ذلّ فیه عزیز الدّموع‌لقد عزّ فیه ذلیل العزاء
 
3- أعاذلتی إنّ برد التّقی‌کسانیه حبیّ لأهل الکساء
 
4- سفینة نوح فمن یعتلق‌بحبّهم یعتلق بالنجاء
 
5- لعمری لقد ضلّ رأی الهوی‌بأفئدة من هواها هوائی
 
6- و أوصی النبیّ و لکن غدت‌وصایاه منبذة بالعراء


7- و من قبلها أمر المیّتون‌بردّ الامور إلی الأوصیاء
=== مرثیه‌ آل رسول (ص) ===


8- و لم ینشر القوم غلّ الصدور حتّی طواه الرّدی فی رداء
==== متن عربی ====


9- و لو سلّموا لإمام الهدی‌لقوبل معوجّهم باستواء
# بکاء و قلّ غناء البکاءعلی رزء ذریّة الأنبیاء
# لئن ذلّ فیه عزیز الدّموع‌لقد عزّ فیه ذلیل العزاء
# أعاذلتی إنّ برد التّقی‌کسانیه حبیّ لأهل الکساء
# سفینة نوح فمن یعتلق‌بحبّهم یعتلق بالنجاء
# لعمری لقد ضلّ رأی الهوی‌بأفئدة من هواها هوائی
# و أوصی النبیّ و لکن غدت‌وصایاه منبذة بالعراء
# و من قبلها أمر المیّتون‌بردّ الامور إلی الأوصیاء
# و لم ینشر القوم غلّ الصدور حتّی طواه الرّدی فی رداء
# و لو سلّموا لإمام الهدی‌لقوبل معوجّهم باستواء
# هلال إلی الرشد عالی الضیاو سیف علی الکفر ماضی المضاء
# و بحر تدفّق بالمعجزات‌کما یتدفّق ینبوع ماء
# علوم سماویّة لا تنال‌و من ذاینال نجوم السماء؟
# لعمری الاولی جحدوا حقّه‌و ما کان أولاهم بالولاء
# و کم موقف کان شخص الحمام‌من الخوف فیه قلیل الخفاء
# جلاه فإن أنکروا فضله‌فقد عرفت ذاک شمس الضحاء
# أراها العجاج قبیل الصّباح‌و ردّت علیه بعید المساء
# و إن وتر القوم فی بدرهم‌لقد نقض القوم فی کربلاء
# مطایا الخطایا خذی فی الظلام‌فماهمّ ابلیس غیر الحداء
# لقد هتکت حرم المصطفی‌و حلّ بهنّ عظیم البلاء
# و ساقوا رجالهم کالعبیدو حادوا نساءهم کالإماء
# فلو کان جدّهم شاهدالیتبع أظعانهم بالبکاء
# حقود تضرّم بدریّةوداء الحقود عزیز الدواء
# تراه مع الموت تحت اللواء و اللّه و النصر فوق اللواء
# غداة خمیس إمام الهدی‌و قد غاث فیهم هزبر اللقاء
# و کم أنفس فی سعیر هوت‌و هام مطیّرة فی الهواء
# بضرب کما انقدّ جیب القمیص‌و طعن کما انحلّ عقد السقاء
# و خیرة ربّی من الخیرتین‌و صفوة ربّی من الأصفیاء
# طهرتم فکنتم مدیح المدیح‌و کان سواکم هجاء الهجاء
# قضیت بحبّکم ما علیّ‌إذا ما دعیت لفصل القضاء
# و أیقنت أنّ ذنوبی به‌تساقط عنّی سقوط الهباء
# فصلّی علیکم آله الوری‌صلاة توازی نجوم السماء <ref>الغدیر؛ ج 4، ص 15- 17. ادب الطف؛ ج 2، ص 42 و 43.</ref>


10- هلال إلی الرشد عالی الضیاو سیف علی الکفر ماضی المضاء
==== ترجمه ====


11- و بحر تدفّق بالمعجزات‌کما یتدفّق ینبوع ماء
# می‌گریم ولی گریه بر خاندان انبیاء چه دردی دوا خواهد کرد؟
# اگر در این ماتم اشک‌های نازنین و عزیزم به خاک می‌ریزد، در عوض صبر و شکیبائیم سر به آسمان می‌ساید.
# ای دوست نکوهش مکن! این جامه‌ی تقوی که به تن دارم، از برکت همان محبّتی است که به خاندان نبوّت دارم.
# همانها که چون کشتی نوح، هرکس به دوستی و ولایتشان چنگ زند اهل نجات است.
# به جان خودم سوگند که هوی و هوس به گمراهی کشید دلهایی را که از محبّت آنان خالی است.
# پیامبر خدا سفارشی فرمود که امروز سفارش او را به بیابان افکنده‌اند.
# این رسم تازه نیست، پیش از آن هم دیگران که دار فانی را وداع می‌گفته‌اند، تمشیت کارهای خود را به وصیّ خود محوّل کرده‌اند.
# قریش کینه‌های دل را آشکار نکردند مگر بعد از آنکه با خواری و پستی آن کینه‌ها را در جامه پنهان کردند.
# اگر در برابر پیشوای حق تسلیم می‌شدند، افکار کج آنان به راستی می‌گرائید.
# ماه نوی که با پرتو کامل به سوی صلاح رهبری می‌کند و شمشیری که به سهولت فرق کفر را می‌شکافد.
# دریای دانشی که موج معجزاتش به آسمان سر می‌کشد، چنانکه آب از چشمه فوران کند.
# آن همه دانش آسمانی که در دسترس دیگران نیست، آخر چه‌کسی به اختران آسمان دسترسی دارد.
# به جان خودم سوگند که پیشینیان حق او را انکار کردند و چقدر شایسته بود که متابعت و پیروی می‌کردند.
# در معرکه‌ی نبرد بسیار اتّفاق افتاد که مرگ بر سر همگان سایه‌گستر بود.
# و او با شجاعت و دلاوری غمها را به سرور مبدّل ساخت، پس اگر فضل او را انکار کنند خورشید آسمان گواه و معترف است.
# او بود که در نبرد" ذات السلاسل" قبل از طلوع فجر، غبار میدان را به چهره خورشید کشید و همو بود که خورشید هنگام عصر برای او بازگشت.
# اگر او در جنگ بدر، قریش را داغدار ساخت، به خدا سوگند که آنان در [[کربلا]]، داغ دل را گرفتند.
# ای مرکب خطا، در تاریکی شب بتاز که شیطان ترانه‌سرایی آغاز کرد.
# به خدا سوگند که حرمت مصطفی هتک شده و بالاترین مصیبت‌ها به آنان وارد آمد.
# مردانشان را چون بردگان راندند و زنانشان را چون کنیزان به بند کشیدند.
# کاش جدّشان حاضر و ناظر بود تا به دنبال کاروان غم، ناله و زاری سر می‌داد.
# کینه‌های بدر بود که شعله‌ور گشته بود، البته کینه‌ی دل، درد بی‌درمانی است.
# او با داس مرگ، زیر پرچم قرار گرفته بود و خدا و نصرت برفراز پرچم.
# در میان لشکر، رهبر هدایت بود، در حالی‌که چون شیر جولان می‌کرد.
# و چه بسیار جانها که به آتش دوزخ شتافت و سرها که بر هوا پران شد.
# با ضرب دستش، گویا گریبان است که پاره می‌شود و با طعن نیزه گویا مشکی است که سوراخ میگردد.
# برگزیده خداست از میان برگزیدگان و نخبه‌ی الهی است از میان نخبگان.
# جانم فدایتان باد! پاک شوید و خود مایه ستایش و ثنائید و دیگران مایه نکوهش و هجا.
# روزی‌که برای محاکمه به درگاه حق بخوانندم، خواهم گفت: آنچه بر عهده داشتم با برکت دوستی شما ادا کرده‌ام.
# من یقین دارم که گناهان من با دوستی و محبّت شما مانند برگ درختان ریخته خواهد شد.
# خدای عالمیان بر شما درود فرستد، درودی که با ستارگان هم‌طراز آید.


12- علوم سماویّة لا تنال‌و من ذاینال نجوم السماء؟
=== مدح آل رسول (ص) ===


13- لعمری الاولی جحدوا حقّه‌و ما کان أولاهم بالولاء
==== متن عربی ====


14- و کم موقف کان شخص الحمام‌من الخوف فیه قلیل الخفاء
# آل النبیّ فضلتم‌فضل النجوم الزاهره
# و بهرتم أعدائکم‌بالمأثرات السائره
# و لکم مع الشّرف البلاغة و الحلوم الوافره
# و إذا تفوخر بالعلامنکم علاکم فاخره
# هذا و کم أطفأتم‌عن أحمد من نائره
# بالسّمر تخضب بالنجیع‌و بالسیوف البائره
# تشفی بها أکبادکم‌من کلّ نفس کافره
# و رفضتم الدنیا لذافزتم بحظّ الآخره <ref>الغدیر؛ ج 4، ص 17.</ref>


15- جلاه فإن أنکروا فضله‌فقد عرفت ذاک شمس الضحاء
==== ترجمه ====


16- أراها العجاج قبیل الصّباح‌و ردّت علیه بعید المساء
# ای خاندان رسول! مقام شما چون اختران درخشان بلند است.
# شما با افتخارات عالمگیر بر دشمنان خود فائق آمده‌اید.
# برای شما علاوه بر شرف خاندان، بلاغت زبان و عقل و دانش بی‌کران است.
# اگر در مجد و بزرگواری پای مفاخرات به میان آید، بالاترین درجه‌ی بزرگواری از آن شماست.
# اینها به جای خود، شما با فداکاری و شهامت چه آتش‌ها که از جان احمد (ص) خاموش نکرده‌اید.
# با نیزه‌های باریک که با خون رنگین شده و با شمشیرهای برّان.
# شفا می‌بخشید جگرهای سوزان خود را از دست هر شخص کافر.
# شما از لذّات دنیا چشم پوشیدید و به همین خاطر به نعیم آخرت فائز شدید.


17- و إن وتر القوم فی بدرهم‌لقد نقض القوم فی کربلاء
=== در دوستی و ولاء علی (ع) ===


18- مطایا الخطایا خذی فی الظلام‌فماهمّ ابلیس غیر الحداء
==== متن عربی ====


19- لقد هتکت حرم المصطفی‌و حلّ بهنّ عظیم البلاء
# حبّ الوصیّ مبرّة وصله‌و طهارة بالأصل مکتفله
# و النّاس عالمهم یدین به‌حبّا و یجهل حقّه الجهله
# و یری التشیّع فی سراتهم‌و النّصب فی الأرذال و السفله
# حبّ علیّ علوّ همّه‌لأنّه سیّد الأئمّه
# میّز محبّیه هل تراهم‌إلا ذوی ثروة و نعمه؟!
# بین رئیس إلی أدیب‌قد أکمل الطرف و استتمّه
# و طیّب الأصل لیس فیه‌عند امتحان الاصول تهمه
# فهم إذا خلصوا ضیاءو النصب الظالمون ظلمه<ref>الغدیر؛ ج 4، ص 17.</ref>


20- و ساقوا رجالهم کالعبیدو حادوا نساءهم کالإماء
==== ترجمه ====


21- فلو کان جدّهم شاهدالیتبع أظعانهم بالبکاء
# دوستی وصیّ پیامبر، خود نیکی و صله است و از طهارت جان خبر می‌دهد.
# اما مردم، دانشمندانشان به دوستی او متدیّن‌اند و جهّال حق او را نمی‌شناسند.
# همیشه تشیّع در نجبا و بزرگان مشهود بوده و دشمنی اهل بیت در مردم پست.
# دوستی علی با همّت عالی توأم است، چه او خود سرور پیشوایان است.
# دوستان او را بررسی کن! ببین جز این است که همگان صاحب دولت و نعمت‌اند.
# آن یک رییس و آن دیگر ادیب که بهره به کمال و نصیبی وافر برده است.
# و نیز پاک‌نژاد که موقع آزمایش و تفحّص، کمترین تهمتی در نژادش نیست.
# درست که به آنان وارسی، آنان پرتو رخشان‌اند و دشمنان سیه‌کارشان سیاهی و ظلمت.


22- حقود تضرّم بدریّةوداء الحقود عزیز الدواء
=== در رثای اهل بیت پیامبر (ص) ===


23- تراه مع الموت تحت اللواء و اللّه و النصر فوق اللواء
==== متن عربی ====


24- غداة خمیس إمام الهدی‌و قد غاث فیهم هزبر اللقاء
# أجل هو الرزء فادحه‌باکره فاجع و رائحه
 
# لاربع دار عفا و لا طلل‌أوحش لّما نأت ملاقحه
25- و کم أنفس فی سعیر هوت‌و هام مطیّرة فی الهواء
# فجائع لودری الجنین بهالعاد مبیضّة مسالحه
 
# یا بؤس دهر علی آل رسول اللّه تجتاحهم جوائحه
26- بضرب کما انقدّ جیب القمیص‌و طعن کما انحلّ عقد السقاء
# إذا تفکّرت فی مصابهم‌أثقب زند الهموم قادحه  
 
# بعضهم قرّبت مصارعه‌و بعضهم بوعدت مطارحه
27- و خیرة ربّی من الخیرتین‌و صفوة ربّی من الأصفیاء
# أظلم فی کربلاء یومهم‌ثمّ تجلّی و هم ذبائحه
 
# لا یبرح الغیث کلّ شارقةتهمی غوادیه أو روائحه
28- طهرتم فکنتم مدیح المدیح‌و کان سواکم هجاء الهجاء
# علی ثری حلّة غریب رسول اللّه مجروحة جوارحه
 
# ذلّ حماه و قلّ ناصره‌و نال أقصی مناه کاشحه  
29- قضیت بحبّکم ما علیّ‌إذا ما دعیت لفصل القضاء
# و سیق نسوانه طلاح‌أحسن أن تهادی بهم طلائحه
 
# و هنّ یمنعن بالوعید من النوح و الملأ الأ علی نوائحه
30- و أیقنت أنّ ذنوبی به‌تساقط عنّی سقوط الهباء
# عادی الأسی جدّه و والده‌حین استغاثتهما صوائحه
 
# لو لم یرد ذو الجلال حربهم‌به لضاقت بهم فسائحه
31- فصلّی علیکم آله الوری‌صلاة توازی نجوم السماء <ref>الغدیر؛ ج 4، ص 15- 17. ادب الطف؛ ج 2، ص 42 و 43.</ref>
# و هو الذی اجتاح حین ما عقرت ناقته إذ دعاه صالحه  
 
# یا شیع الغیّ و الضّلال و من‌کلّهم جمّة فضائحه
 
# غششتم اللّه فی أذیّة من‌إلیکم أدّیت نصائحه
1- می‌گریم ولی گریه بر خاندان انبیاء چه دردی دوا خواهد کرد؟
# عفرتم بالثری جبین فتی‌جبریل قبل النبیّ ماسحه
 
# سیّان عند الإله کلکم‌خاذله منکم و ذابحه
2- اگر در این ماتم اشک‌های نازنین و عزیزم به خاک می‌ریزد، در عوض صبر و شکیبائیم سر به آسمان می‌ساید.
# علی الذی فاتهم بحقّهم‌لعن یغادیه أو یراوحه  
 
# جهلتم فیهم الذی عرفه البیت و ما قابلت أباطحه
3- ای دوست نکوهش مکن! این جامه‌ی تقوی که به تن دارم، از برکت همان محبّتی است که به خاندان نبوّت دارم.
# إن تصمتوا عن دعائهم فلکم‌یوم وغی لا یجاب صائحه
 
# فی حیث کبش الرّدی یناطح من‌أبصر کبش الوری یناطحه
4- همانها که چون کشتی نوح، هرکس به دوستی و ولایتشان چنگ زند اهل نجات است.
# و فی غد یعرف المخالف من‌خاسر دین منکم و رابحه
 
# و بین أیدیکم حریق لظی‌یلفح تلک الوجوه لافحه  
5- به جان خودم سوگند که هوی و هوس به گمراهی کشید دلهایی را که از محبّت آنان خالی است.
# إن عبتموهم بجهلکم سفهاما ضرّ بدر السّماء نائحه
 
# أو تکتموا الحق فالقرآن مشکله‌بفضلهم ناطق و واضحه
6- پیامبر خدا سفارشی فرمود که امروز سفارش او را به بیابان افکنده‌اند.
# ما أشرق المجد من قبورهم‌إلّا و سکّانها مصابحه
 
# قوم ابی حدّ سیف والدهم‌للدین أو یستقیم جامحه
7- این رسم تازه نیست، پیش از آن هم دیگران که دار فانی را وداع می‌گفته‌اند، تمشیت کارهای خود را به وصیّ خود محوّل کرده‌اند.
# و هو الذی استأنس الزّمان به‌و الدین مذعورة مسارحه  
 
# حاربه القوم و هو ناصره‌قدما و غشّوه و هو ناصحه
8- قریش کینه‌های دل را آشکار نکردند مگر بعد از آنکه با خواری و پستی آن کینه‌ها را در جامه پنهان کردند.
# و کم کسی منهم السیوف دمایوم جلاد یطیح طائحه
 
# ما صفح القوم عندما قدروالمّا جنت فیهم صفائحه
9- اگر در برابر پیشوای حق تسلیم می‌شدند، افکار کج آنان به راستی می‌گرائید.
# بل منحوه العناد و اجتهدواأن یمنعوه و اللّه مانحه
 
# کانوا خفافا إلی أذیّته‌و هو ثقیل الوقار راجحه <ref>ادب الطف؛ ج 2، ص 40 و 41.</ref>
10- ماه نوی که با پرتو کامل به سوی صلاح رهبری می‌کند و شمشیری که به سهولت فرق کفر را می‌شکافد.
 
11- دریای دانشی که موج معجزاتش به آسمان سر می‌کشد، چنانکه آب از چشمه فوران کند.
 
12- آن همه دانش آسمانی که در دسترس دیگران نیست، آخر چه‌کسی به اختران آسمان دسترسی دارد.
 
13- به جان خودم سوگند که پیشینیان حق او را انکار کردند و چقدر شایسته بود که متابعت و پیروی می‌کردند.
 
14- در معرکه‌ی نبرد بسیار اتّفاق افتاد که مرگ بر سر همگان سایه‌گستر بود.
 
15- و او با شجاعت و دلاوری غمها را به سرور مبدّل ساخت، پس اگر فضل او را انکار کنند خورشید آسمان گواه و معترف است.
 
16- او بود که در نبرد" ذات السلاسل" قبل از طلوع فجر، غبار میدان را به چهره خورشید کشید و همو بود که خورشید هنگام عصر برای او بازگشت.
 
17- اگر او در جنگ بدر، قریش را داغدار ساخت، به خدا سوگند که آنان در کربلا، داغ دل را گرفتند.
 
18- ای مرکب خطا، در تاریکی شب بتاز که شیطان ترانه‌سرایی آغاز کرد.
 
19- به خدا سوگند که حرمت مصطفی هتک شده و بالاترین مصیبت‌ها به آنان وارد آمد.
 
20- مردانشان را چون بردگان راندند و زنانشان را چون کنیزان به بند کشیدند.
 
21- کاش جدّشان حاضر و ناظر بود تا به دنبال کاروان غم، ناله و زاری سر می‌داد.
 
22- کینه‌های بدر بود که شعله‌ور گشته بود، البته کینه‌ی دل، درد بی‌درمانی است.
 
23- او با داس مرگ، زیر پرچم قرار گرفته بود و خدا و نصرت برفراز پرچم.
 
24- در میان لشکر، رهبر هدایت بود، در حالی‌که چون شیر جولان می‌کرد.
 
25- و چه بسیار جانها که به آتش دوزخ شتافت و سرها که بر هوا پران شد.
 
26- با ضرب دستش، گویا گریبان است که پاره می‌شود و با طعن نیزه گویا مشکی است که سوراخ میگردد.
 
27- برگزیده خداست از میان برگزیدگان و نخبه‌ی الهی است از میان نخبگان.
 
28- جانم فدایتان باد! پاک شوید و خود مایه ستایش و ثنائید و دیگران مایه نکوهش و هجا.
 
29- روزی‌که برای محاکمه به درگاه حق بخوانندم، خواهم گفت: آنچه بر عهده داشتم با برکت دوستی شما ادا کرده‌ام.
 
30- من یقین دارم که گناهان من با دوستی و محبّت شما مانند برگ درختان ریخته خواهد شد.
 
31- خدای عالمیان بر شما درود فرستد، درودی که با ستارگان هم‌طراز آید.
 
 
'''مدح آل رسول (ص):'''
 
 
1- آل النبیّ فضلتم‌فضل النجوم الزاهره
 
2- و بهرتم أعدائکم‌بالمأثرات السائره
 
3- و لکم مع الشّرف البلاغة و الحلوم الوافره
 
4- و إذا تفوخر بالعلامنکم علاکم فاخره
 
5- هذا و کم أطفأتم‌عن أحمد من نائره
 
6- بالسّمر تخضب بالنجیع‌و بالسیوف البائره
 
7- تشفی بها أکبادکم‌من کلّ نفس کافره
 
8- و رفضتم الدنیا لذافزتم بحظّ الآخره <ref>الغدیر؛ ج 4، ص 17.</ref>
 
 
1- ای خاندان رسول! مقام شما چون اختران درخشان بلند است.
 
2- شما با افتخارات عالمگیر بر دشمنان خود فائق آمده‌اید.
 
3- برای شما علاوه بر شرف خاندان، بلاغت زبان و عقل و دانش بی‌کران است.
 
4- اگر در مجد و بزرگواری پای مفاخرات به میان آید، بالاترین درجه‌ی بزرگواری از آن شماست.
 
5- اینها به جای خود، شما با فداکاری و شهامت چه آتش‌ها که از جان احمد (ص) خاموش نکرده‌اید.
 
6- با نیزه‌های باریک که با خون رنگین شده و با شمشیرهای برّان.
 
7- شفا می‌بخشید جگرهای سوزان خود را از دست هر شخص کافر.
 
8- شما از لذّات دنیا چشم پوشیدید و به همین خاطر به نعیم آخرت فائز شدید.
 
 
'''در دوستی و ولاء علی (ع):'''
 
 
1- حبّ الوصیّ مبرّة وصله‌و طهارة بالأصل مکتفله
 
2- و النّاس عالمهم یدین به‌حبّا و یجهل حقّه الجهله
 
3- و یری التشیّع فی سراتهم‌و النّصب فی الأرذال و السفله
 
4- حبّ علیّ علوّ همّه‌لأنّه سیّد الأئمّه
 
5- میّز محبّیه هل تراهم‌إلا ذوی ثروة و نعمه؟!
 
6- بین رئیس إلی أدیب‌قد أکمل الطرف و استتمّه
 
7- و طیّب الأصل لیس فیه‌عند امتحان الاصول تهمه
 
8- فهم إذا خلصوا ضیاءو النصب الظالمون ظلمه <ref>همانجا.</ref>
 
 
1- دوستی وصیّ پیامبر، خود نیکی و صله است و از طهارت جان خبر می‌دهد.
 
2- اما مردم، دانشمندانشان به دوستی او متدیّن‌اند و جهّال حق او را نمی‌شناسند.
 
3- همیشه تشیّع در نجبا و بزرگان مشهود بوده و دشمنی اهل بیت در مردم پست.
 
4- دوستی علی با همّت عالی توأم است، چه او خود سرور پیشوایان است.
 
5- دوستان او را بررسی کن! ببین جز این است که همگان صاحب دولت و نعمت‌اند.
 
6- آن یک رییس و آن دیگر ادیب که بهره به کمال و نصیبی وافر برده است.
 
7- و نیز پاک‌نژاد که موقع آزمایش و تفحّص، کمترین تهمتی در نژادش نیست.
 
8- درست که به آنان وارسی، آنان پرتو رخشان‌اند و دشمنان سیه‌کارشان سیاهی و ظلمت.
 
 
'''در رثای اهل بیت پیامبر (ص):'''
 
 
1- أجل هو الرزء فادحه‌باکره فاجع و رائحه
 
2- لاربع دار عفا و لا طلل‌أوحش لّما نأت ملاقحه
 
3- فجائع لودری الجنین بهالعاد مبیضّة مسالحه
 
4- یا بؤس دهر علی آل رسول اللّه تجتاحهم جوائحه
 
5- إذا تفکّرت فی مصابهم‌أثقب زند الهموم قادحه  
 
6- بعضهم قرّبت مصارعه‌و بعضهم بوعدت مطارحه
 
7- أظلم فی کربلاء یومهم‌ثمّ تجلّی و هم ذبائحه
 
8- لا یبرح الغیث کلّ شارقةتهمی غوادیه أو روائحه
 
9- علی ثری حلّة غریب رسول اللّه مجروحة جوارحه
 
10- ذلّ حماه و قلّ ناصره‌و نال أقصی مناه کاشحه  
 
11- و سیق نسوانه طلاح‌أحسن أن تهادی بهم طلائحه
 
12- و هنّ یمنعن بالوعید من النوح و الملأ الأ علی نوائحه
 
13- عادی الأسی جدّه و والده‌حین استغاثتهما صوائحه
 
14- لو لم یرد ذو الجلال حربهم‌به لضاقت بهم فسائحه
 
15- و هو الذی اجتاح حین ما عقرت ناقته إذ دعاه صالحه  
 
16- یا شیع الغیّ و الضّلال و من‌کلّهم جمّة فضائحه
 
17- غششتم اللّه فی أذیّة من‌إلیکم أدّیت نصائحه
 
18- عفرتم بالثری جبین فتی‌جبریل قبل النبیّ ماسحه
 
19- سیّان عند الإله کلکم‌خاذله منکم و ذابحه
 
20- علی الذی فاتهم بحقّهم‌لعن یغادیه أو یراوحه  
 
21- جهلتم فیهم الذی عرفه البیت و ما قابلت أباطحه
 
22- إن تصمتوا عن دعائهم فلکم‌یوم وغی لا یجاب صائحه
 
23- فی حیث کبش الرّدی یناطح من‌أبصر کبش الوری یناطحه
 
24- و فی غد یعرف المخالف من‌خاسر دین منکم و رابحه
 
25- و بین أیدیکم حریق لظی‌یلفح تلک الوجوه لافحه  
 
26- إن عبتموهم بجهلکم سفهاما ضرّ بدر السّماء نائحه
 
27- أو تکتموا الحق فالقرآن مشکله‌بفضلهم ناطق و واضحه
 
28- ما أشرق المجد من قبورهم‌إلّا و سکّانها مصابحه
 
29- قوم ابی حدّ سیف والدهم‌للدین أو یستقیم جامحه
 
30- و هو الذی استأنس الزّمان به‌و الدین مذعورة مسارحه  
 
31- حاربه القوم و هو ناصره‌قدما و غشّوه و هو ناصحه
 
32- و کم کسی منهم السیوف دمایوم جلاد یطیح طائحه
 
33- ما صفح القوم عندما قدروالمّا جنت فیهم صفائحه
 
34- بل منحوه العناد و اجتهدواأن یمنعوه و اللّه مانحه
 
35- کانوا خفافا إلی أذیّته‌و هو ثقیل الوقار راجحه <ref>ادب الطف؛ ج 2، ص 40 و 41.</ref>
 
 
1- آری مصیبت سنگین همین است: صبح آن دردناک است و عصر آن هم.
 
2- هیچ خانه خراب و دیوار شکسته‌ای غمناکتر از آن نیست که مردان خود را هم از دست بدهد.
 
3- مصیبتهای ناگوار که اگر طفل در شکم مادر از آن باخبر شود، مو بر اندامش راست خواهد شد.
 
4- وای بر روزگار، که خاندان رسول را با داس مرگ درو کرد.
 
5- اگر در مصیبت آنان بیندیشی، شرار غم و اندوه به جانت خواهد افتاد.
 
6- برخی در همین دیار به خون غلطیدند و جمعی دورتر به خاک افتادند.
 
7- در کربلا روزگار بر آنان سیاه شد و چون سیاهی و ظلمت فرو نشست، قربانیان معرکه همانها بودند.
 
8- هر روز، باران رحمت، چون سیل، ریزان باد چه صبحگاهان و چه عصرگاه.
 
9- بر مزاری که غریب خاندان رسول در آن آرمیده و اعضایش چاک‌چاک است.
 
10- حامیانش خوار ماندند و یاورانش کم‌شمار و دشمن کینه‌توزش به منتهای آرزو رسید.
 
11- پردگیانش را در پس محمل چنان دواندند که حتی شتران خسته و وامانده شدند.
 
12- با تهدید آنانرا از نوحه و زاری بر قربانیان خود منع می‌کردند، ولی فرشتگان عالم بالا نوحه‌گر بودند.
 
13- مصیبت بر جدّش و پدرش تازه شد، موقعی که با فریاد و صیحه استغاثه می‌کردند.
 
14- اگر خدا نمی‌خواست که آنان قربانی و شهید شوند، عرصه را بر دشمنانشان تنگ می‌ساخت.
 
15- او همان خدائی است که قوم ثمود را ریشه‌کن ساخت، هنگامی‌که ناقه او را پی کردند و صالح بدو شکایت برد.
 
16- ای گروه سرگشته و گمراه که در رسوایی غوطه‌ورید.
 
17- به خدای خود خیانت کردید که رسول ناصح او را آزار کردید.
 
18- چهره‌ی کسی را به خاک کشیدید که قبل از پیامبر، جبریل بر آن بوسه نهاد.
 
19- در مسئولیت به پیشگاه عدالت حق، همه‌تان یکسانید: آن‌کس‌که او را خوار گذاشته و یاری نکرد، یا کسی‌که به دست خود، او را قربان کرد.
 
20- بر آن کسی‌که حقّ آنان را پایمال نمود، لعنت خدا باد در صبحگاه و شبانگاه.
 
21- حق او را نشناختید با اینکه کعبه و ریگزار مکّه حق او را می‌شناسند.
 
22- اگر در ندای غربت و استغاثه‌ی آنان، گوشها را به کری زدید، به کیفر این عمل، روزی گرفتار شوید که هیچ‌کس به فریاد شما نخواهد رسید.
 
23- اینک قوچ وحشی هرکه را ببیند، نامردانه به خون کشد، فرداست که جهان پهلوانش به خاک و خون خواهد کشید.
 
24- فردای قیامت، مخالفین خواهند دانست چه‌کسی در دین خود زیان برده و چه‌کس سود.
 
25- روزی‌که پیش رویتان شعله‌های آتش به آسمان سرکشد، و زبانه‌ی آن چهره‌ها را بسوزاند.
 
26- اگر در اثر سفاهت و نادانی بر آنان خرده بگیرید، ماه تابان را از بانگ سگ چه باک است.
 
27- اگر حقّ آنان را کتمان کنید، محکمات و متشابهات قرآن یکسر به فضل و بزرگواری آنان گواهی می‌دهد.
 
28- این مجد و عظمت که در مزار آنان سر به فلک می‌ساید، از مشعل وجود آنان پرتو گرفته است.
 
29- خاندانی که شمشیر پدرشان به خاطر دین در نیام قرار نگرفت، جز اینکه هواپرستان را به جای خود نشاند.
 
30- اوست که چرخ سرکش زمانه به دست او رام شد، بعد از آنکه کشتزار دین بایر و ویران بود.
 
31- قریش با او به جنگ برخاستند، در حالیکه او یاورشان بود؛ بدو خیانت کردند با اینکه خیرخواهشان بود.
 
32- روز نبرد که دست و سرها پرّان می‌شد، شمشیرهای زیادی را به خونشان رنگین کرد.
 
33- هنگامی‌که آنان به قدرت رسیدند، از هیچ جنایتی فروگذار نکردند و همه به خاطر این بود که شمشیر آبدارش، دمار از روزگارشان برآورده بود.
 
34- بلکه جز عناد و کینه با او روا نداشتند، کوشیدند که او را از رسیدن به قدرت مانع گردند، و خداوند یاور او بود.
 
35- چابک و بی‌درنگ به آزار او برخاستند در حالی‌که او از وقار و ثبات چون کوه پابرجا بود.
 
 
1- زعموا أنّ من أحبّ علیّاظلّ للفقر لابسا جلبابا
 
2- کذبوا من أحبّه من فقیریتحلّی من الغنی أثوابا
 
3- حرّفوا منطق الوصیّ بمعنی‌خالفوا إذ تأوّلوه الصّوابا
 
4- إنّما قال: ارفضوا عنکم الدنیا إذا کنتم لنا أحبابا <ref>الغدیر؛ ج 4، ص 19.</ref>
 
 
1- تصوّر کرده‌اند هرکه علی را دوست بدارد، باید جامه فقر درپوشد.
 
2- دروغ بسته‌اند، هر فقیری که او را دوست بدارد، جامه‌های عزّت و دولت خواهد پوشید.
 
3- منطق وصیّ پیامبر را تحریف کردند و این خود جنایت دیگری بود که سخن ناحق را صواب شمردند.
 
4- سخن آن سرور این بود: اگر دوست ما هستید، از دنیای پست چشم بپوشید و دوستی دنیا را از دل دور کنید.


==== ترجمه ====


# آری مصیبت سنگین همین است: صبح آن دردناک است و عصر آن هم.
# هیچ خانه خراب و دیوار شکسته‌ای غمناکتر از آن نیست که مردان خود را هم از دست بدهد.
# مصیبتهای ناگوار که اگر طفل در شکم مادر از آن باخبر شود، مو بر اندامش راست خواهد شد.
# وای بر روزگار، که خاندان رسول را با داس مرگ درو کرد.
# اگر در مصیبت آنان بیندیشی، شرار غم و اندوه به جانت خواهد افتاد.
# برخی در همین دیار به خون غلطیدند و جمعی دورتر به خاک افتادند.
# در کربلا روزگار بر آنان سیاه شد و چون سیاهی و ظلمت فرو نشست، قربانیان معرکه همانها بودند.
# هر روز، باران رحمت، چون سیل، ریزان باد چه صبحگاهان و چه عصرگاه.
# بر مزاری که غریب خاندان رسول در آن آرمیده و اعضایش چاک‌چاک است.
# حامیانش خوار ماندند و یاورانش کم‌شمار و دشمن کینه‌توزش به منتهای آرزو رسید.
# پردگیانش را در پس محمل چنان دواندند که حتی شتران خسته و وامانده شدند.
# با تهدید آنانرا از نوحه و زاری بر قربانیان خود منع می‌کردند، ولی فرشتگان عالم بالا نوحه‌گر بودند.
# مصیبت بر جدّش و پدرش تازه شد، موقعی که با فریاد و صیحه استغاثه می‌کردند.
# اگر خدا نمی‌خواست که آنان قربانی و شهید شوند، عرصه را بر دشمنانشان تنگ می‌ساخت.
# او همان خدائی است که قوم ثمود را ریشه‌کن ساخت، هنگامی‌که ناقه او را پی کردند و صالح بدو شکایت برد.
# ای گروه سرگشته و گمراه که در رسوایی غوطه‌ورید.
# به خدای خود خیانت کردید که رسول ناصح او را آزار کردید.
# چهره‌ی کسی را به خاک کشیدید که قبل از پیامبر، جبریل بر آن بوسه نهاد.
# در مسئولیت به پیشگاه عدالت حق، همه‌تان یکسانید: آن‌کس‌که او را خوار گذاشته و یاری نکرد، یا کسی‌که به دست خود، او را قربان کرد.
# بر آن کسی‌که حقّ آنان را پایمال نمود، لعنت خدا باد در صبحگاه و شبانگاه.
# حق او را نشناختید با اینکه کعبه و ریگزار مکّه حق او را می‌شناسند.
# اگر در ندای غربت و استغاثه‌ی آنان، گوشها را به کری زدید، به کیفر این عمل، روزی گرفتار شوید که هیچ‌کس به فریاد شما نخواهد رسید.
# اینک قوچ وحشی هرکه را ببیند، نامردانه به خون کشد، فرداست که جهان پهلوانش به خاک و خون خواهد کشید.
# فردای قیامت، مخالفین خواهند دانست چه‌کسی در دین خود زیان برده و چه‌کس سود.
# روزی‌که پیش رویتان شعله‌های آتش به آسمان سرکشد، و زبانه‌ی آن چهره‌ها را بسوزاند.
# اگر در اثر سفاهت و نادانی بر آنان خرده بگیرید، ماه تابان را از بانگ سگ چه باک است.
# اگر حقّ آنان را کتمان کنید، محکمات و متشابهات قرآن یکسر به فضل و بزرگواری آنان گواهی می‌دهد.
# این مجد و عظمت که در مزار آنان سر به فلک می‌ساید، از مشعل وجود آنان پرتو گرفته است.
# خاندانی که شمشیر پدرشان به خاطر دین در نیام قرار نگرفت، جز اینکه هواپرستان را به جای خود نشاند.
# اوست که چرخ سرکش زمانه به دست او رام شد، بعد از آنکه کشتزار دین بایر و ویران بود.
# قریش با او به جنگ برخاستند، در حالیکه او یاورشان بود؛ بدو خیانت کردند با اینکه خیرخواهشان بود.
# روز نبرد که دست و سرها پرّان می‌شد، شمشیرهای زیادی را به خونشان رنگین کرد.
# هنگامی‌که آنان به قدرت رسیدند، از هیچ جنایتی فروگذار نکردند و همه به خاطر این بود که شمشیر آبدارش، دمار از روزگارشان برآورده بود.
# بلکه جز عناد و کینه با او روا نداشتند، کوشیدند که او را از رسیدن به قدرت مانع گردند، و خداوند یاور او بود.
# چابک و بی‌درنگ به آزار او برخاستند در حالی‌که او از وقار و ثبات چون کوه پابرجا بود.


=== در رثای محبت علی بن ابی طالب ===


==== متن عربی ====


# زعموا أنّ من أحبّ علیّاظلّ للفقر لابسا جلبابا
# کذبوا من أحبّه من فقیریتحلّی من الغنی أثوابا
# حرّفوا منطق الوصیّ بمعنی‌خالفوا إذ تأوّلوه الصّوابا
# إنّما قال: ارفضوا عنکم الدنیا إذا کنتم لنا أحبابا <ref>الغدیر؛ ج 4، ص 19.</ref>


==== ترجمه ====


# تصوّر کرده‌اند هرکه علی را دوست بدارد، باید جامه فقر درپوشد.
# دروغ بسته‌اند، هر فقیری که او را دوست بدارد، جامه‌های عزّت و دولت خواهد پوشید.
# منطق وصیّ پیامبر را تحریف کردند و این خود جنایت دیگری بود که سخن ناحق را صواب شمردند.
# سخن آن سرور این بود: اگر دوست ما هستید، از دنیای پست چشم بپوشید و دوستی دنیا را از دل دور کنید.


==منابع==
==منابع==


دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌1، ص:150-157.
دانشنامه‌ شعر عاشورایی، [[مرضیه محمدزاده|محمدزاده]]، ج‌1، ص:150-157.
 
==پی‌نوشت==
 
 
 
==پی نوشت==


[[رده:هنر]]
[[رده:هنر]]
checkuser
۳۱۵

ویرایش