عبدالله بن مسلم بن عقیل
عبدالله بن مسلم بن عقیل، از یاران امام حسین(ع) که در کربلا به شهادت رسید.
اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | |
---|---|
نام کامل | عبدالله بن مسلم بن عقیل |
خویشاوندان سرشناس | مسلم بن عقیل (پدر) |
نقش های برجسته | از اصحاب امام حسین(ع) و شهدای کربلا |
زندگینامه
عبدالله فرزند مسلم بن عقیل و رقیه دختر امام علی (ع) [۱] از جوانان جنگجو بنی هاشم بود.
همراهی با امام حسین(ع)
عبدالله به همراه مادر و سایر برادران خود از مدینه تا کربلا از ملتزمین رکاب امام حسین (ع) بود.
نقش در واقعه کربلا
عبدالله در شب عاشورا در پاسخ امام حسین (ع) مبنی بر اینکه یارانش آزادند و میتوانند او را رها کرده و بروند، حمایت و پاسداری از آن حضرت را به منزله تعهدی تلقی کرد که میبایست به آن وفادار بود و جان خود را در این راه قربانی نماید. [۲]
در ظهر عاشورا و پس از شهادت همه اصحاب، عبدالله عازم میدان شد و از امام حسین (ع) اذن جهاد طلبید. امام حسین (ع) فرمود: «هنوز از شهادت پدرت مسلم زمانی نگذشته و مصیبت او از خاطر ما زائل نشده است.»
عبدالله عرض کرد: «پدر و مادرم فدای تو باد. من کسی نیستم که زندگانی دنیای پست را بر حیات جاودانی ترجیح دهم. خواهش میکنم که این جان ناقابل را به قربانی حضرت خویش قبول فرمایی.»
آنگاه امام حسین (ع) اذن داد و او به طرف میدان رفت و در حالی که چنین رجز میخواند، به نبرد پرداخت: [۳]
اَلیومَ اَلقی' مُسْلِماً وَ هُوَ اَبی | ||
لَیسُوا کقَومٍ عُرِفوا بِالْکذِبِ | ||
وَ فِتیةٌ بادوُا عَلی دینِ النَّبیِّ | ||
لکنْ خِیارٌ و کرامُ النَّسَبِ | ||
مِن هاشِمٍ الساداتِ اَهل الحَسَبِ |
امروز پدرم مسلم را دیدار میکنم، با آن گروهی که بر دین پیامبر خدایند. آنان از قومی نیستند که مشهور و معروف به کذب و دروغ باشند. بلکه از خوبان و برگزیدگان و کریمالنسب هستند. از سادات هاشمی که اهل حسب و بزرگی هستند.
شهادت
بنا به نقل ابو مخنف، طبری و شیخ مفید، عبدالله بن مسلم دلاورانه جنگید و سه حمله به صفوف دشمن داشت. سرانجام عمرو بن صُبیح صیداوی، تیری به طرف او افکند و عبدالله دستش را سپر پیشانی خود قرار داد. دست و پیشانیاش به هم دوخته شد، چنانکه نتوانست حرکت دهد و با تیر دوم او عبدالله به شهادت رسید. [۴]
اما بنا به نقل بلاذری پس از اینکه عمرو بن صُبیح صیداوی اولین تیر را زد، دشمن بهطور گروهی و یا شخص زید بن ورقاء او را به شهادت رساند و گفته شده شخص دیگری نیزهای بر قلب او وارد آورد و به شهادت رسید. [۵]
با توجه به روایات فوق الذکر، در منابع از چند نفر به صورت انفرادی (عمرو بن صُبیح صیداوی، عامر بن صعصعه، اسید بن مالک و زید بن ورقاء)، [۶] و نیز از لشکر کوفه بهطور دستهجمعی به عنوان قاتل عبدالله بن مسلم یاد شده است. لیکن بیشتر آنان عمرو بن صُبیح صیداوی را قاتل دانستهاند. گفته شده زید بن ورقاء که در قتل او بسیار مؤثر بود، به دست مختار ثقفی کشته شد. زید گوید وقتی نزد وی آمدم او از دنیا رفته بود، تیری که بر شکمش زده بودم، بیرون کشیدم. آن تیری که بر پیشانیاش بود، حرکت دادم که بیرون آید، چوب تیر بیرون آمد، اما پیکان آن در پیشانی ماند. [۷]
به گفته برخی او به هنگام شهادت ۲۶ [۸] و به قولی ۱۴ [۹] سال سن داشت. البته بعضی نیز بدون اشاره به سن او، از وی به عنوان فتی (جوان) یاد کردهاند. [۱۰] البته با توجه به سن ۳۵ سالگی که برای پدرش ذکر کردهاند، [۱۱] گرچه ۱۴ سالگی برای او بعید نیست اما ۲۶ ساله بودنش محال است.
برخی از مورخان او را اولین شهید بنی هاشم دانستهاند، [۱۲] ولی اکثرشان بر این باورند که او پس از علی اکبر عازم میدان گردید و بعد از آن حضرت به شهادت رسید. [۱۳]
در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به وی سلام داده شده است: «السَّلامُ عَلَی القَتیلِ بنِ القَتیلِ عَبدِاللهِ بِنِ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ وَ لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ عامِرَ بنَ صَعصَةَ وَ قیلَ أسَدَ بنَ مالِکٍ» [۱۴]
منبع
پی نوشت
- ↑ ر.ک : کتاب کتاب نسب قریش، مصعب بن عبدالله زبیری، چاپ لوی پروونسال، قاهره: ۱۹۵۳ م.، مصعب بن عبدالله زبیری، چاپ لوی پروونسال، قاهره: ۱۹۵۳ م.، ص۴۵؛ المحبّر، ابن حبیب، محمد، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن: ۱۳۶۱ ﻫ ق / ۱۹۴۲ م. ، ص۵۶؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۴۵؛ المعارف، ابن قتیبه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م. ، ابن قتیبه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره،۱۹۶۰ م. ، ص۲۰۴.
- ↑ ر.ک : امالی، صدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمد بن علی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: ۱۹۹۰ م.، ص۱۳۳.
- ↑ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵ م.، ج۵،ص۲۱۱؛ ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص۹۰.
- ↑ ر.ک : وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۲۴۷؛تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۷؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۱۱۱.الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : ۱۹۶۰ م.، ص۲.
- ↑ ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ م.، ج۲، ص۴۹۷.
- ↑ ر.ک : کتاب نسب قریش، مصعب بن عبدالله زبیری، چاپ لوی پروونسال، قاهره: ۱۹۵۳ م.، ص45؛ تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۱۴۵؛ المعارف، ابن قتیبه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م. ، ابن قتیبه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م. ، ص۲۰۴؛تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۶۸.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ م.، ج۲، ص۴۹۷.
- ↑ لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، بیهقی، ابوالحسن علی بن زید (ابن فندق)، به تصحیح سیدمهدی رجایی اصفهانی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۱۰ ﻫ ق. ، ج۱، ص۳۳۹.
- ↑ ر.ک : تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، ۱۳۵۲ ﻫ ق.، ص۲۰۲.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ م. ج۲، ص۴۹۷.
- ↑ لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، بیهقی، ابوالحسن علی بن زید (ابن فندق)، به تصحیح سیدمهدی رجایی اصفهانی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۱۰ ﻫ ق. ، ج۱، ص۴۰۲.
- ↑ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵ م.، ج۵، ص۱۱۱؛ امالی، صدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمد بن علی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: ۱۹۹۰ م.، ص۱۳۷.
- ↑ ر.ک : وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۲۴۷؛تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۷.
- ↑ برای تفصیل بیشتر ر.ک :تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۶۸؛رجال طوسی، شیخ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، به کوشش محمد صادق آل بحر العلوم، نجف: ۱۳۸۱ ﻫ ق.، ص۸۰؛ مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۵.