۹٬۵۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
==تبارشناسی== | ==تبارشناسی== | ||
شیخ مفید از او با عنوان جوین یاد کرده است.<ref>ارشاد القلوب، | شیخ مفید از او با عنوان جوین یاد کرده است.<ref>ارشاد القلوب، ج2، ص232. </ref> طبری و برخی دیگر از [[جون]] به نام جوی نام میکنند.<ref>تاریخ الیعقوبی، ج5، ص354. </ref> مقتل نویسان و سیره نویسان به دلیل مولی بودن وی نسب روشنی از او به دست ندادهاند. او ابتدا غلام فضل بن عباس بود که امام علی(ع) او را از فضل خرید و به ابوذر غفاری بخشید تا در خدمت او باشد. هنگامی که عثمان، ابوذر را به ربذه تبعید کرد، او نیز همراهش بود. پس از وفات ابوذر در سال 32 هجری، جون به مدینه برگشت و به امام علی(ع) پیوست و در خاندان او ماند.<ref name=":0" /> | ||
==نقش در واقعه کربلا== | ==نقش در واقعه کربلا== | ||
هنگامی که [[حسین بن على (ع)|امام حسین(ع)]] مدینه را به سمت مکه و سپس کربلا ترک کرد، او نیز از ملازمین حضرت بود. جون اسلحهشناس بود و در تعمیر و آمادهسازی سلاح، مهارت داشت. [[زین العابدین «ع»|امام سجاد(ع)]] میفرماید: «شبی که بامداد آن پدرم کشته شد، من در بستر آرمیده بودم و عمهام [[زینب (س)|زینب]] از من پرستاری میکرد. پدرم در خیمه اسلحه نشسته بود و به جُون که مشغول تعمیر و آمادهسازی اسلحه بود، نگاه میکرد و با خود این اشعار را زمزمه میکرد:<ref name=":0">تاریخ الیعقوبی، | هنگامی که [[حسین بن على (ع)|امام حسین(ع)]] مدینه را به سمت مکه و سپس کربلا ترک کرد، او نیز از ملازمین حضرت بود. جون اسلحهشناس بود و در تعمیر و آمادهسازی سلاح، مهارت داشت. [[زین العابدین «ع»|امام سجاد(ع)]] میفرماید: «شبی که بامداد آن پدرم کشته شد، من در بستر آرمیده بودم و عمهام [[زینب (س)|زینب]] از من پرستاری میکرد. پدرم در خیمه اسلحه نشسته بود و به جُون که مشغول تعمیر و آمادهسازی اسلحه بود، نگاه میکرد و با خود این اشعار را زمزمه میکرد:<ref name=":0">تاریخ الیعقوبی، ج2، ص180؛ تاریخ الیعقوبی، ج5، ص421؛ ارشاد القلوب، ج2، ص445؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص453.</ref>{{شعر}} | ||
{{م| یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلٍ }} | {{م| یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلٍ }} | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
جون پس از نبردی سخت به [[شهادت|شهادت]] رسید. امام حسین(ع) خود را به بالین او رساند و چنین به درگاه خداوند عرض کرد: | جون پس از نبردی سخت به [[شهادت|شهادت]] رسید. امام حسین(ع) خود را به بالین او رساند و چنین به درگاه خداوند عرض کرد: | ||
«اَللّهُمَّ بَیضْ وَجْهَهُ وَ طَیبْ ریحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الاَبْرارِ وَ عَرِّفْ بَینَهُ وَ بَینَ مُحَمَّدٍ وَ آلِمُحَمَّدٍ“ خدایا رویش را سفید و بویش را معطر کن و با نیکان محشورش گردان و بین او و آل محمد(ص) شناسایی کامل برقرار کن.» از امام سجاد (ع) نقل شده که فرمود: «بنی اسد پس از عاشورا، در میدان جنگ حاضر شده و شهدا را دفنکردند، چون به جنازه جون نزدیک شدند، بوی مشک از آن برمیخاست. او در هنگام شهادت حدود | «اَللّهُمَّ بَیضْ وَجْهَهُ وَ طَیبْ ریحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الاَبْرارِ وَ عَرِّفْ بَینَهُ وَ بَینَ مُحَمَّدٍ وَ آلِمُحَمَّدٍ“ خدایا رویش را سفید و بویش را معطر کن و با نیکان محشورش گردان و بین او و آل محمد(ص) شناسایی کامل برقرار کن.» از امام سجاد (ع) نقل شده که فرمود: «بنی اسد پس از عاشورا، در میدان جنگ حاضر شده و شهدا را دفنکردند، چون به جنازه جون نزدیک شدند، بوی مشک از آن برمیخاست. او در هنگام شهادت حدود 65 سال سن داشت.»<ref name=":1">برای تفصیل بیشتر رک : تاریخ الیعقوبی، ج5، ص420-421؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص19؛ اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج1، ص370، الاصابه فی معرفه الصحابه، ج1، ص271؛ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج1، ص214؛ تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج1، ص338؛اعیان الشیعه، ج1، ص611، ج4، ص297؛ رجال ابن داوود، ص93؛ رجال طوسی، ص72؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ص47؛ وسیله الدارین فی انصار الحسین، ص115؛ قاموس الرجال، ج2، ص757؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، ج20، ص436؛ الفرسان الهیجاء، محلاتی، ج1، ص78؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، ج4، ص175؛ نقد الرجال، ص77؛ الحسین و السنه، ص80؛ 5. ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص105.</ref> | ||
==نام در زیارتنامهها== | ==نام در زیارتنامهها== | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
* [[مرضیه محمدزاده|مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص | * [[مرضیه محمدزاده|مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 359-361.]] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
[[رده: شهیدان کربلا]] | [[رده: شهیدان کربلا]] | ||
[[رده: شهدای صبح عاشورا]] | [[رده: شهدای صبح عاشورا]] | ||
[[en:Jawn b. Huway]] |