۵۵۵
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==نقش در واقعه کربلا== | ==نقش در واقعه کربلا== | ||
نقش سعید بن عبدالله حنفی در دعوت از امام حسین (ع) به عراق شهرت بسیار دارد و در نهضت امام حسین (ع) و فرهنگ عاشورا نقش مهمی ایفا کرد. او از همان زمانی که خبر مرگ معاویه به کوفه رسید، مبارزات انقلابی خود را شروع کرد و مردم را به سوی خاندان رسالت دعوت کرد. | نقش سعید بن عبدالله حنفی در دعوت از امام حسین (ع) به عراق شهرت بسیار دارد و در نهضت امام حسین (ع) و فرهنگ عاشورا نقش مهمی ایفا کرد. او از همان زمانی که خبر مرگ معاویه به کوفه رسید، مبارزات انقلابی خود را شروع کرد و مردم را به سوی خاندان رسالت دعوت کرد. | ||
او به همراه هانی بن هانی السَّبیعی آخرین پیک کوفیان با نامه بسیار مهمی برای امام حسین (ع) به مکه بودند. <ref>الاخبار الطوال، ص230؛ تاریخ طبری، ج5، ص353؛ | او به همراه هانی بن هانی السَّبیعی آخرین پیک کوفیان با نامه بسیار مهمی برای امام حسین (ع) به مکه بودند. <ref>الاخبار الطوال، ص230؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص353؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص380؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص31؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص99.</ref> متن نامه چنین بود: بسم الله الرحمن الرحیم. به حسین بن علی (ع) از جانب شیعیان و فداییانش. ای امام بزرگوار! هر چه زودتر خود را به کوفه برسان، مردم منتظر شمایند، چون امامی به جز شما ندارند. بنابراین تعجیل کن و باز هم تعجیل کن! والسلام. <ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن اسحاق ( ابن واضح)، بیروت: دار صادر، 1379 ﻫ ق / 1960 م.، ج2، ص178؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص353؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص380؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص29.</ref> امام حسین (ع) پس از صحبت با هانی و سعید آخرین فرستادگان کوفه برخاست و بعد از خواندن دو رکعت نماز بین رکن و مقام، از خداوند طلب خیر نمود و در پاسخ به همه نامهها، نامهای نوشت و همراه مسلم بن عقیل برای مردم کوفه فرستاد. <ref>الاخبار الطوال، ص230؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص353؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص380؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص31؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص99.</ref> | ||
گفتار و کردار او در شب و روز عاشورا ایمان قوی و محبت شدید او را به خاندان پیامبر (ص) میرساند. | گفتار و کردار او در شب و روز عاشورا ایمان قوی و محبت شدید او را به خاندان پیامبر (ص) میرساند. | ||
===شب عاشورا=== | ===شب عاشورا=== | ||
شب عاشورا و پس از سخنان مسلم بن عوسجه، سعید بن عبدالله برخاست و گرم و پرشور و حماسی سخن گفت و اعلام وفاداری کرد: پسر رسول خدا! به خدا سوگند تو را رها نمیکنیم تا آنکه خداوند شاهد باشد که در غیاب پیامبرش، حرمت او را در وجود تو پاسداری کردیم. اگر بدانم که کشته میشوم سپس زنده شده و سوزانده میشوم و پس از آن متلاشی شده و در هوا پراکنده میشوم تا هفتاد مرتبه، از تو جدا نمیشوم تا مرگ خود را در نزد تو ببینم. پس چگونه جنگ نکنم در حالی که این کشته شدن به کرامتی ابدی میانجامد. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص435؛ | شب عاشورا و پس از سخنان مسلم بن عوسجه، سعید بن عبدالله برخاست و گرم و پرشور و حماسی سخن گفت و اعلام وفاداری کرد: پسر رسول خدا! به خدا سوگند تو را رها نمیکنیم تا آنکه خداوند شاهد باشد که در غیاب پیامبرش، حرمت او را در وجود تو پاسداری کردیم. اگر بدانم که کشته میشوم سپس زنده شده و سوزانده میشوم و پس از آن متلاشی شده و در هوا پراکنده میشوم تا هفتاد مرتبه، از تو جدا نمیشوم تا مرگ خود را در نزد تو ببینم. پس چگونه جنگ نکنم در حالی که این کشته شدن به کرامتی ابدی میانجامد. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص435؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص444. </ref> | ||
===شهید نماز=== | ===شهید نماز=== | ||
هنگام نماز ظهر عاشورا، او از جمله افرادی بود که جان خود را سپر امام حسین (ع) کرد تا آن حضرت آسیب نبیند و بتواند نماز را با نیمی از بازماندگان اصحاب و خاندانش به صورت نماز خوف بهجای آورد. سعید و زهیر بن قین جلوی امام حسین (ع) ایستادند تا اگر در نماز تیری به طرف آن حضرت پرتاب شد، به ایشان اصابت نکند. اما در همین مدت کوتاه هم چندین تیر از جانب دشمن به سوی امام حسین (ع) پرتاب شد که سعید بن عبدالله و زهیر بن قین آنها را به جان خریدند. سعید در اثر تیرهای پیاپی به شهادت رسید. او اینگونه از جان امام حسین (ع) محافظت کرد. لحظه شهادت رو به سوی امام حسین (ع) نمود و گفت: ای پسر پیامبر! آیا به عهد خود وفا کردم؟ حضرت فرمود: آری! تو پیش از من به بهشت میروی. از من به پیامبر سلام برسان و بگو که من در پی تو میآیم. آنگاه سعید به شهادت رسید. <ref>انساب الاشراف، ج3، ص195؛ تاریخ طبری، ج5، ص441؛ | هنگام نماز ظهر عاشورا، او از جمله افرادی بود که جان خود را سپر امام حسین (ع) کرد تا آن حضرت آسیب نبیند و بتواند نماز را با نیمی از بازماندگان اصحاب و خاندانش به صورت نماز خوف بهجای آورد. سعید و زهیر بن قین جلوی امام حسین (ع) ایستادند تا اگر در نماز تیری به طرف آن حضرت پرتاب شد، به ایشان اصابت نکند. اما در همین مدت کوتاه هم چندین تیر از جانب دشمن به سوی امام حسین (ع) پرتاب شد که سعید بن عبدالله و زهیر بن قین آنها را به جان خریدند. سعید در اثر تیرهای پیاپی به شهادت رسید. او اینگونه از جان امام حسین (ع) محافظت کرد. لحظه شهادت رو به سوی امام حسین (ع) نمود و گفت: ای پسر پیامبر! آیا به عهد خود وفا کردم؟ حضرت فرمود: آری! تو پیش از من به بهشت میروی. از من به پیامبر سلام برسان و بگو که من در پی تو میآیم. آنگاه سعید به شهادت رسید. <ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج3، ص195؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص441؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص454؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص21. </ref> او به هنگام شهادت حدود 50 سال سن داشت. در هنگام شهادت مردم کوفه را نفرین کرد و گفت: خداوند! همانگونه که قوم عاد و ثمود را لعنت کردی، اینان را لعنت کن. | ||
خدایا! سلام و درود مرا به پیامبرت برسان و درد و رنجی را که بر اثر زخمها تحمل نمودم، به آن حضرت ابلاغ فرما. | خدایا! سلام و درود مرا به پیامبرت برسان و درد و رنجی را که بر اثر زخمها تحمل نمودم، به آن حضرت ابلاغ فرما. | ||
در بدن سعید به غیر از زخم شمشیر و نیزه، سیزده چوبه تیر یافتند. | در بدن سعید به غیر از زخم شمشیر و نیزه، سیزده چوبه تیر یافتند. | ||
در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به وی سلام داده و از حماسه و ایثار او ستایش شده است: ”السَّلامُ عَلَی سَعدِ بنِ عَبدِ اللهِ الحَنَفِی القائِلِ لِلحُسَینِ . . .فَقَد لَقَیتَ حِمامَکَ وَ واسَیتَ اِمامَکَ وَ لَقَیتَ مِنَ اللهِ الکَرامَةَ فِی دارِ المُقامَةِ حَشَرَنَا اللهُ مَعَکُم فِی اَعلَی عِلِّیینَ“ <ref>برای تفصیل بیشتر رک : انساب الاشراف، ج2، ص336- | در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به وی سلام داده و از حماسه و ایثار او ستایش شده است: ”السَّلامُ عَلَی سَعدِ بنِ عَبدِ اللهِ الحَنَفِی القائِلِ لِلحُسَینِ . . .فَقَد لَقَیتَ حِمامَکَ وَ واسَیتَ اِمامَکَ وَ لَقَیتَ مِنَ اللهِ الکَرامَةَ فِی دارِ المُقامَةِ حَشَرَنَا اللهُ مَعَکُم فِی اَعلَی عِلِّیینَ“ <ref>برای تفصیل بیشتر رک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص336-337؛الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م. الطوال، ص235-236؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص353،419؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص42-43، 170؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص45-46، 96؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ،ص100؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: 1385- 1386 ه ق.، ج4، ص214؛ الاعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: 1403 ﻫ ق.، ج7، ص241؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص105-106؛ 5. ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص125؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. ، ج4، ص103؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص72؛ منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، تهران: انتشارات فراروی، 1381 ش. ، ج1، ص359؛ انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.، ص101-102؛ وسیله الدارین فی انصار الحسین، موسوی زنجانی، بیروت: مؤسسه اعلمی، 1402 ﻫ ق. ، ص146؛ تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، 1352 ﻫ ق.، ج2، ص28؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ج1، ص195، ج2، ص20؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص71،31؛ فرسان الهیجاء، محلاتی، ذبیح الله، مرکز نشر کتاب، 1390 ه ق.، ج1، ص157.</ref> | ||
سلام بر سعید بن عبدالله حنفی که وقتی حسین بن علی (ع) به او اجازه بازگشت از صحنه کربلا را داد، خطاب به امام حسین (ع) گفت: پسر رسول خدا! به خدا سوگند تو را رها نمیکنیم تا آنکه خداوند شاهد باشد که در غیاب پیامبرش، حرمت او را در وجود تو پاسداری کردیم. اگر بدانم که کشته میشوم سپس زنده شده و سوزانده میشوم و پس از آن متلاشی شده و در هوا پراکنده میشوم تا هفتاد مرتبه، از تو جدا نمیشوم تا مرگ خود را در نزد تو ببینم. پس چگونه جنگ نکنم در حالی که این کشته شدن به کرامتی ابدی میانجامد. سلام بر تو که جان خویش در این راه دادی و امام خود را یاری کردی. از سوی خدا به کرامت و عزت رسیدی. خداوند ما را با شما شهیدان محشور کند و همراهی با شما در اعلیعلیین را روزی ما کند. | سلام بر سعید بن عبدالله حنفی که وقتی حسین بن علی (ع) به او اجازه بازگشت از صحنه کربلا را داد، خطاب به امام حسین (ع) گفت: پسر رسول خدا! به خدا سوگند تو را رها نمیکنیم تا آنکه خداوند شاهد باشد که در غیاب پیامبرش، حرمت او را در وجود تو پاسداری کردیم. اگر بدانم که کشته میشوم سپس زنده شده و سوزانده میشوم و پس از آن متلاشی شده و در هوا پراکنده میشوم تا هفتاد مرتبه، از تو جدا نمیشوم تا مرگ خود را در نزد تو ببینم. پس چگونه جنگ نکنم در حالی که این کشته شدن به کرامتی ابدی میانجامد. سلام بر تو که جان خویش در این راه دادی و امام خود را یاری کردی. از سوی خدا به کرامت و عزت رسیدی. خداوند ما را با شما شهیدان محشور کند و همراهی با شما در اعلیعلیین را روزی ما کند. |
ویرایش