۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «مرضیه اسکندری فرزند عزت الله در اردیبهشت ماه 1362 شمسی در قزوین متولد شد. تحصی...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
مرضیه | '''مرضیه اسکندری،''' فرزند عزت الله در اردیبهشت ماه 1362 شمسی در قزوین متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. | ||
تحصیلات خود را تا دیپلم انسانی ادامه داد و سپس در حوزه علمیه قزوین به تحصیل مشغول شد و توانست مدرک سطح دو(معادل کارشناسی) | |||
وی شاعر و خوشنویس | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
ایشان در هجدهمین و نوزدهمین نمایشگاه | | نام = مرضیه اسکندری | ||
آثار: «رسم الخط شاهد» و «ظرافتهای هنری داستانهای قرآنی»، وی همچنین مشغول | | تصویر = مرضیه اسکندری.jpg | ||
اسکندری برگزیده کشوری جشنوارههای طلاب و شعر سرود سرخ سپیدار | |اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر = | |||
چهار پاره | | نام اصلی = | ||
باز محرم شد و یاد حسین | | زمینه فعالیت = | ||
باز به یاد لب عطشان او | | ملیت = ایرانی | ||
| تاریخ تولد = اردیبهشت ماه 1362 ه.ش | |||
باز علم، باز کتل، سینه زن | | محل تولد = قزوین | ||
از مدد خون شهیدان عشق | | والدین = عزت الله اسکندری | ||
| تاریخ مرگ = | |||
فصل غم و فصل محرم رسید | | محل مرگ = | ||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
ریخت به هم، نظم زمین و زمان | | مختصات محل زندگی = | ||
شب چه شبی خون به دل روز کرد | | مدفن = | ||
|در زمان حکومت = | |||
مرد و زن و پیر و جوان غصهدار | |اتفاقات مهم = | ||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
ای دل دیوانه تو هم زار باش | |بنیانگذار = | ||
با همه غمگینی و آزردگی | | پیشه = | ||
| سالهای نویسندگی = | |||
شیر زنی را که به یک خطبهاش | |سبک نوشتاری = | ||
|آثار = «رسم الخط شاهد» و «ظرافتهای هنری داستانهای قرآنی» | |||
|کتابها = | |||
آه از آن لحظه زبانم گرفت | |مقالهها = | ||
کوفه بمیرد که در آن شهر کور | |نمایشنامهها = | ||
|فیلمنامهها = | |||
«مرضیه» خاموش که خود کربلا | |دیوان اشعار = | ||
زمزمه خون حسین عزیز | |تخلص = | ||
|فیلم(های) ساخته بر اساس اثر(ها)= | |||
یک تابلو کشید و خون ریخت پای آن | | همسر = | ||
یک تابلو به وسعت تاریخ ماندگار | | شریک زندگی = | ||
در آن کشیده طفل سه ساله، که زار بود | | فرزندان = | ||
تصویر کرد نقش برادر که تشنه بود | |تحصیلات = دیپلم انسانی | ||
نی میزدند عالم و آدم | |دانشگاه = | ||
یک گوشه بود زینب کبری، گرفته حال | |حوزه =سطح دو حوزه علمیه قزوین | ||
سرّی که بود بین حسین و خدای خویش | |شاگرد = | ||
طفلی که مرگ را به تمسخر گرفته بود | |استاد = | ||
حالا امام و کرب و بلایی که سر نداشت | |علت شهرت = | ||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
ای گریه ببار روی دامن | | تأثیرپذیرفته از = | ||
یک پرده بگو که کربلا چیست؟ | | وبگاه = | ||
اوصاف امام را بیان کن | |گفتاورد = | ||
ای اشک بریز مثل باران | |امضا = | ||
}} | |||
با زمزمه بهار خوشرنگ | |||
دلتنگ خدای خویش بودند | |||
آن | |||
از جور زمان نکرده فریاد | |||
ای زینب | |||
با ما بسرای از شهادت | |||
ای ماه چگونه صبر کردی؟ | |||
آن دل نه دلست، بلکه دریاست | |||
ای همچو پدر دم تکلّم | |||
با کوفه و کوفیان چه کردی؟ | |||
با درد شبیه مرد، بودی | |||
هستی چو کنار ما دمادم | |||
ما عاشق زینبیم و دردش | |||
==زندگینامه== | |||
تحصیلات خود را تا دیپلم انسانی ادامه داد و سپس در حوزه علمیه قزوین به تحصیل مشغول شد و توانست مدرک سطح دو (معادل کارشناسی) را اخذ نماید. | |||
وی شاعر و خوشنویس است و هماکنون مشغول تدریس خوشنویسی در حوزه علمیه و مدارس کشور است. | |||
ایشان در هجدهمین و نوزدهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم شرکت داشته و همچنین نمونههای اشعارش در روزنامهها و مجلات کشور به چاپ رسیده است. | |||
==آثار مرضیه اسکندری== | |||
آثار مرضیه اسکندری عبارتند از: «رسم الخط شاهد» و «ظرافتهای هنری داستانهای قرآنی»، وی همچنین مشغول تألیف قرآن کریم به خط نستعلیق است. | |||
اسکندری برگزیده کشوری جشنوارههای طلاب و شعر سرود سرخ سپیدار است. | |||
==اشعار== | |||
'''چهار پاره''' | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| باز محرم شد و یاد حسین | باز قلم در کف من جان گرفت }} | |||
{{ب| باز به یاد لب عطشان او | چشم سترون شده باران گرفت }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| باز علم، باز کتل، سینه زن | آمد و اندوه زمین تازه شد }} | |||
{{ب| از مدد خون شهیدان عشق | باغ پر از میوه دین، تازه شد }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| فصل غم و فصل محرم رسید | آینه در آینه اندوه، ریخت }} | |||
{{ب| مویهکنان رفت زمین، آسمان | خانه خورشید سر کوه ریخت }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| ریخت به هم، نظم زمین و زمان | چادر شب پاره شد آتش گرفت }} | |||
{{ب| شب چه شبی خون به دل روز کرد | روز هم آواره شد آتش گرفت }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| مرد و زن و پیر و جوان غصهدار | عارف و عامی دلشان، خون شده }} | |||
{{ب| نعرهزنان بید ز هجرانشان | عقل رها کرده و مجنون شده }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| ای دل دیوانه تو هم زار باش | در غم زینب که دلش زار بود }} | |||
{{ب| با همه غمگینی و آزردگی | شیر زنی گرمی بازار بود }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| شیر زنی را که به یک خطبهاش | کاخ ستم لرزه به جانش نشست }} | |||
{{ب| گرچه شکسته کمر زینبم | آه کشید و دل عالم شکست }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| آه از آن لحظه زبانم گرفت | حال بیان کردن آن درد نیست }} | |||
{{ب| کوفه بمیرد که در آن شهر کور | هیچ کسی مثل علی مرد، نیست }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| «مرضیه» خاموش که خود کربلا | شعر بلندی است برای همه }} | |||
{{ب| زمزمه خون حسین عزیز | نغمه پندی است برای همه }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| یک تابلو کشید و خون ریخت پای آن | حالا قلم بگو بنویسد کجای آن؟ }} | |||
{{ب| یک تابلو به وسعت تاریخ ماندگار | یک تابلو که تازگی آن، جلای آن }} | |||
{{ب| در آن کشیده طفل سه ساله، که زار بود | با عمّهای که کرد دعاها، برای آن }} | |||
{{ب| تصویر کرد نقش برادر که تشنه بود | اما فرات نعرهزنان در هوای آن }} | |||
{{ب| نی میزدند عالم و آدم غریبوار | بر حالت حسین من و نینوای آن }} | |||
{{ب| یک گوشه بود زینب کبری، گرفته حال | شاهد، فقط، به معرکه چشم خدای آن }} | |||
{{ب| سرّی که بود بین حسین و خدای خویش | خون شکفته کرد دگر بر ملای آن }} | |||
{{ب| طفلی که مرگ را به تمسخر گرفته بود | میگفت با پدر همه ماجرای آن }} | |||
{{ب| حالا امام و کرب و بلایی که سر نداشت | افتادهاند جن و پری پیش پای آن }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| ای گریه ببار روی دامن | هر چند شدی شبیه آهن }} | |||
{{ب| یک پرده بگو که کربلا چیست؟ | آن آینه خدا نما چیست؟ }} | |||
{{ب| اوصاف امام را بیان کن | یادی ز حسین مهربان کن }} | |||
{{ب| ای اشک بریز مثل باران | یک نغمه بزن ز بیقراران }} | |||
{{ب| آنان که به شوق یار رفتند | با زمزمه بهار رفتند }} | |||
{{ب| با زمزمه بهار خوشرنگ | با چشم خمار، با دل تنگ }} | |||
{{ب| دلتنگ خدای خویش بودند | بیحضرت حق پریش بودند }} | |||
{{ب| آن تشنهلبان غرق کوثر | آنها که کشیده تا فلک، سر }} | |||
{{ب| از جور زمان نکرده فریاد | آنها که نمیروند از یاد }} | |||
{{ب| ای زینب سربلند آگاه | یک شمه به ما نشان بده راه }} | |||
{{ب| با ما بسرای از شهادت | از رمز عظیم استقامت }} | |||
{{ب| ای ماه چگونه صبر کردی؟ | با آن همه ناکسی و سردی }} | |||
{{ب| آن دل نه دلست، بلکه دریاست | گفتی که هر آنچه هست، زیباست }} | |||
{{ب| ای همچو پدر دم تکلّم | وی ظلم نموده بر تو مردم }} | |||
{{ب| با کوفه و کوفیان چه کردی؟ | تو مادر صبر و غرق دردی }} | |||
{{ب| با درد شبیه مرد، بودی | با فتنه و جور سرد، بودی }} | |||
{{ب| هستی چو کنار ما دمادم | پس خطبه بخوان برای ما هم }} | |||
{{ب| ما عاشق زینبیم و دردش | آن کس که زند به خصم آتش }} | |||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== |
ویرایش