۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
شمر حرکت امام حسین (ع) را به سوی عراق، توسط جاسوسان خود دقیقاً پیگیری میکرد. | شمر حرکت امام حسین (ع) را به سوی عراق، توسط جاسوسان خود دقیقاً پیگیری میکرد. | ||
در کربلا سپاه عمربن سعد از حیث افکار و روحیه، متفاوت بودند. یک گروه از دشمنان قسم خورده و کینهتوز امام علی (ع) و فرزندانش بودند مانند شمربن ذیالجوشن که گر چه در اوایل سابقه همراهی با امیرالمؤمنین را داشت، ولی وقتی که از امام منحرف شد، دشمنی سختی نسبت به آن حضرت پیدا کرد. شمر و دیگر دوستان همپیمانش چون شبثبن ربعی ، قیسبن اشعث، حجاربن ابجر انسانهای ماجراجویی بودند که از تهور نیز بیبهره نبودند و صرفاً سود شخصی خود را در این گونه حوادث دنبال میکردند و برای نیل به آن نیز از هیچ عملی رویگردان نبودند. مردمی که امام علی (ع) از دست آنان مینالید و امام حسن (ع) از شرّ آنان گوشهگیری را اختیار کرد. | در کربلا سپاه عمربن سعد از حیث افکار و روحیه، متفاوت بودند. یک گروه از دشمنان قسم خورده و کینهتوز امام علی (ع) و فرزندانش بودند مانند شمربن ذیالجوشن که گر چه در اوایل سابقه همراهی با امیرالمؤمنین را داشت، ولی وقتی که از امام منحرف شد، دشمنی سختی نسبت به آن حضرت پیدا کرد. شمر و دیگر دوستان همپیمانش چون شبثبن ربعی ، قیسبن اشعث، حجاربن ابجر انسانهای ماجراجویی بودند که از تهور نیز بیبهره نبودند و صرفاً سود شخصی خود را در این گونه حوادث دنبال میکردند و برای نیل به آن نیز از هیچ عملی رویگردان نبودند. مردمی که امام علی (ع) از دست آنان مینالید و امام حسن (ع) از شرّ آنان گوشهگیری را اختیار کرد. | ||
==پیشنهاد امام به عمربن سعد== | |||
پس از آنکه امام حسین (ع) وارد کربلا شد، عمربن سعد، فرمانده لشکر کوفه قصد جلوگیری از جنگ و خونریزی داشت. گفته شده چون امام به عمربن سعد پیشنهاد کرد تا به مدینه باز گردد. | |||
==ممانعت شمر== | |||
عمر نیز که به دنبال راه حل مسالمتآمیزی بود تا جنگ رخ ندهد و کار به صلح بیانجامد، با امام در این باره توافق کرد و در نامهای به عبیداللهبن زیاد از عباراتی استفاده کرد تا او را آرام سازد و حتی نوشت که پیشنهادات حسینبن علی موجب رضایت تو و مصلحت این امت است. پیشنهاد امام به قدری خیرخواهانه و از روی حُسن نیت بود که در روح سرکش حاکم دیکتاتور نرمشی ایجاد کرد و او را نیز تحت تأثیر قرار داد و با همه عنادی که داشت در اول امر، رأی موافق داد و گفت: این نامه مردی است که نسبت به امیر خود خیرخواه و نسبت به خویشاوندان خود مهربان است و شایسته است مطابق با مضمون آن رفتار شود. اما شمر که حضور داشت برخاست و گفت: آیا پیشنهاد حسین را میپذیری با اینکه او در حوزه فرمانروایی تو وارد شده است؟ به خدا سوگند اگر تسلیم تو نشود و از سرزمین تو برود، مسلماً تواناتر و عزیزتر خواهد شد و در مقابل، تو ضعیفتر و بیچارهتر خواهی گردید. هرگز صلاح نیست این پیشنهاد را بپذیری. | |||
==نامه پسر مرجانه به عمربن سعد== | |||
باید او و یارانش تسلیم بی قید و شرط تو گردند. آنگاه در مورد مجازات و یا بخشش آن خود تصمیم خواهی گرفت. به من خبر رسیده که حسین و پسر سعد تمام شب را میان دو لشکر مینشینند و سخن میگویند. سخنان این عنصر فاسد چون با طبیعت تجاوزکار پسر مرجانه موافق بود، در وی اثر کرد و بی درنگ گفت: این نظر صحیح است و نامهای نوشت و به دست شمر داد و گفت: به نزد ابنسعد برو و به او بگو که هر چه زودتر باید حسین و یارانش را به فرمان من درآوری! اگر پذیرفتند ایشان را نزد من بفرست و اگر از حکم من سر باز زدند، بیدرنگ با آنان نبرد کن. حال اگر ابنسعد دستور مرا پذیرفت، تو به فرمان او درآی و در غیر این صورت تو خود فرمانروای لشکر خواهی شد. در نامهای هم به ابن سعد دستور داد در صورت امتناع از بیعت به نام یزید، با امام بجنگد و نوشت که اگر دستور ما را اجرا میکنی، به تو پاداش شنونده و فرمانبردار خواهیم داد و اگر از اجرای آن خودداری کنی، از شغل و لشکر کناره بگیر و آن را به شمر واگذار کن که ما دستور خود را به او دادهایم.<ref>- ر.ک : وقعة الطف، ص187-188؛ الطبقات الکبری، ج5، ص97-98؛ انساب الاشراف، ج2، ص480، 482-483؛ الاخبار الطوال، ص253-255؛ تاریخ طبری، ج5، ص413-414؛ ارشاد، ج2، ص87-89؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص183؛ البدایه و النهایه، ج8، ص175. </ref> | |||
خط ۵۷: | خط ۶۳: | ||
ویرایش