اسماء بن خارجه فزاری: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «اسماءبن خارجه، یکی از سربازان و نیروهای تحت امر عمربن سعد در کربلا بود. اسما...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
اسماءبن خارجه، یکی از سربازان و نیروهای تحت امر عمربن سعد در کربلا بود.
{{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا
|اطلاعات قاتل =
| تصویر        =
| توضیح تصویر  =
| نام کامل    =اسماء بن خارجه‌ بن حصن (حسان) بن حذیفه‌ بن بدر فزاری
| کنیه        =ابو حسّان، ابو محمد و ابو هند
| لقب          =
| زادروز/زادگاه =
| محل زندگی    =
| نسب/قبیله    =
| خویشاوندان سرشناس  =
| تاریخ و مکان درگذشت=
| نحوه درگذشت=
| مدفن =
| اقدامات =
| انگیزه    =
| نقش‌های برجسته    =از سربازان و نیروهای تحت امر عمر بن سعد در کربلا
| دیگر فعالیت‌ها  =
| منصب  =
}}'''اسماء بن خارجه فزاری،''' یکی از سربازان و نیروهای تحت امر [[عمر بن سعد]] در [[کربلا]] بود.
==زندگینامه==
اسماء بن خارجه‌ بن حصن (حسان) بن حذیفه‌ بن بدر فزاری، ابو حسان کوفی، مکنی به ابو حسّان، ابو محمد و ابو هند بود.<ref>- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: ۱۴۲۴ قمری.، حوادث و وفیات ۶۱-۸۰ هجری، ص۷۲.</ref> او قبل از بعثت متولد شد.<ref>- الاصابه فی تمییزالصحابه، ابن‌حجر عسقلانی، شهاب‌الدین احمدبن علی، به کوشش علی‌محمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۱، ص۳۳۹. </ref> زمانی که زیاد بر ضد حُجر بن عَدی از سران قریش شهادت گرفت، اسماء بن خارجه نیز در زمره شهادت‌دهندگان بود.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۵، ص۲۶۳؛  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۲۷۰.</ref> دخترش هند همسر عبیدالله‌ بن زیاد بود که پس از کشتن عبیدالله‌ به دست نیروهای ابراهیم‌ بن مالک اشتر اسیر شد. ابراهیم یکصد هزار درهم به او داد و همراه سواری، هند را به بصره نزد پدرش فرستاد.<ref>- الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.الطوال، ص۲۲۶. </ref> 
==نقش در دستگیری هانی بن عروه==
اسماء بن خارجه در دستگیری [[هانی بن عروه|هانی‌ بن عروه]] نقش مستقیم داشت. [[عبید الله بن زیاد|عبیدالله‌ بن زیاد]] با دانستن‌ مخفی‌گاه‌ [[مسلم بن عقیل|مسلم]]<nowiki/>‌ و اطلاع‌ از سران‌ و یاران‌ و هواداران‌ او، از روسای قبایل خواست که به دیدارش بیایند. اما هانی‌ بن عروه به دیدار او  نرفت و خود را به بیماری زد. عبیدالله از راه مکر و حیله وارد شد تا بتواند به طریقی او را به [[دار الاماره|دارالاماره]] بکشاند و بین او و مسلم جدایی اندازد. او اسماء بن خارجه برادرزاده هانی را به همراه [[محمد بن اشعث]]، دوست هانی<ref>- الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.الطوال، ص۲۳۶.</ref> و [[عمرو بن حجاج زبیدى|عمرو بن حجاج زبیدی]] پدر روعه همسر هانی<ref>-  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۴۹؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۴۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۲۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، تحقیق سیدمحمد مهدی و سیدحسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ قمری.، ج۱، ص۴۴۰.</ref>  که هر سه از اقوام و دوستان هانی بودند و به دربار عبیدالله‌ بن زیاد رفت و آمد داشتند، خواست تا هانی را وادار کنند که به نزدش بیاید. هر سه آنان به نزد هانی رفتند. اگر چه هانی مایل نبود به نزد عبیدالله برود و می‌گفت چون مسلم در نزد من است، صلاح نیست که بروم، اما آنان از او خواستند تا برای گم کردن راه و حفظ جان مسلم، به دیدن عبیدالله برود. در نزدیکی دارالاماره احساس خطر کرد و به حسان بن اسماء خارجه که همراه پدرش اسماء بود، گفت: «به خدا از این مرد هراسناک و نگرانم.» اما اسماء گفت: «هیچ ترسی به دل راه مده. تو بی‌گناهی.»


بالاخره هانی علیرغم میل خود به دارالاماره رفت<ref>- ر.ک :الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۵، ص۴۶۲؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۳۷-۳۳۸؛ الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.الطوال، ص۲۳۶؛  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۶۰؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۴۴-۴۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۲۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، تحقیق سیدمحمد مهدی و سیدحسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ قمری.، ج۱، ص۴۴۰.</ref> و همین امر باعث شد تا عبیدالله‌ بن‌ زیاد بتواند بین او و مسلم‌ بن عقیل جدایی اندازد که این جدایی در شکست نهضت مسلم تأثیر بسیاری داشت. چون اسماء دید که عبیدالله‌ بن زیاد، هانی را مجروح و دستور قتل او را صادر کرد، از اینکه باعث شده بود که هانی به دارالاماره بیاید، پشیمان شد و به عبیدالله‌ گفت: «ما فرستادگان خیانت بودیم. به ما گفتی این مرد را پیش تو آریم و چون به نزد تو واردش کردیم، صورتش را در هم شکستی و خونش را بر ریشش روان کردی و گفتی که او را خواهی کشت.» عبیدالله‌ خشمگین شد و گفت: «او را بگیرید و آزار دهید.»<ref>-  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۶۷؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۴۸؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج4، ص29.</ref>
==نقش در قیام مسلم بن عقیل==
هنگام قیام مسلم‌ بن عقیل، پسر زیاد چون‌ خود را گرفتار دید، از بیست‌ تن‌ بزرگان‌ کوفه‌ که‌ گرد او را گرفته‌ بودند، تنی‌ چند را میان‌ مردم‌ فرستاد تا به ‌وسیله‌ زر و زور و تزویر جمعیت‌ را پراکنده‌ سازند. یکی از آن افراد، اسماء بن حسان خارجه بود.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۳۷؛  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۴۸-۳۵۰؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۴۹-۵۰؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۲، ص۲۵۲.</ref> به این ترتیب در طی یک روز مردمی‌ که‌ بر سر جان‌ خود با مسلم‌ پیمان‌ بسته‌ بودند، از گرد او پراکنده شدند.
==نقش در واقعه کربلا==
===روز عاشورا===
اسماء در روز عاشورا در کربلا حضور داشت و یکی از نیروهای عمر بن سعد بود، اما در اینکه آیا در قتل اصحاب و خاندان [[حسین بن علی (ع)|امام حسین (ع)]] دست داشته یا خیر، در تاریخ ذکری به میان نیامده است.
===پس از شهادت امام حسین (ع)===
پس از شهادت امام حسین (ع)، سپاه کوفه قصد کشتن [[حسن‌ بن‌ حسن|حسن‌ بن‌ حسن‌ (حسن‌ مثنی‌)]]، فرزند امام حسن (ع) را داشتند، که او مانع شد. حسن‌ بن‌ حسن (ع) تنها رزمنده کربلاست‌ که‌ در روز عاشورا به‌ میدان‌ جنگ ‌شتافت‌ و دلیرانه‌ جنگید و در حالی‌که‌ مجروح‌ شده‌ بود، از اسب‌ به‌ زمین‌ افتاد. دشمن‌ به‌ گمان‌ این‌که‌ به‌ قتل‌ رسیده‌ او را رها کردند. اما بعد از شهادت‌ امام‌ حسین (ع)، اسماء بن‌ خارجه‌ فزاری‌ که‌ از اقوام‌ مادری‌ او بود و در سپاه‌ عمر بن‌ سعد بود، از کشتن‌ او مانع‌ شد و او را با خود به‌ کوفه‌ برد و جراحات‌ او را معالجه‌ کرد تا این‌که‌ التیام‌ یافت‌ و آن‌گاه‌ به‌ مدینه‌ منتقل‌ گردید.
==قیام مختار==
به هنگام قیام [[مختار ثقفى|مختار ثقفی]] به سال ۶۶ هجری، اسماء بن خارجه جزو سرداران عبدالله‌ بن مطیع والی کوفه بود. اسماء هنگام حمله ابراهیم‌ بن اشتر فرمانده سپاه مختار، عقب‌نشینی کرد و تا نزدیک خانه‌های کوفه متواری شد. هنگامی که محاصره عبدالله‌ بن‌ مطیع و یارانش در قصر شدت یافت، شبث از او خواست که از مختار امان بخواهد. عبدالله‌ بن‌ مطیع نظر اسماء بن خارجه را پرسید. او و دیگر اشراف کوفه نیز همین نظر را داشتند، اما عبدالله‌ بن‌ مطیع نپذیرفت و ناگزیر به پیشنهاد دیگر شبث، مخفیانه گریخت و بزرگان کوفه از جمله اسماء با مختار بیعت کردند.<ref>- ر.ک :  تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۶، ص۱۸-۱۹، ۲۲-۳۲. </ref> زمانی‌که مختار شروع به قتل‌عام قاتلین شهدای کربلا نمود، اسماء از بیم جان، از مختار گریخت و همراه تنی چند از افراد خانواده و دوستان خود کنار آبی از قبیله بنی‌ اسد به نام ذَروَة رفت و همانجا ماند.
==مرگ==
به دستور مختار خانه‌ وی و همچنین خانه بستگانش که با وی همکاری داشتند، ویران شد.<ref>-بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، علامه مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲ شمسی.، ج۴۵، ص۳۷۷. </ref> اسماء تا هنگام کشته شدن مختار و آمدن مصعب‌ بن زبیر به کوفه همچنان مقیم ذروه بود، سپس به خانه و زندگی خود در کوفه برگشت. بالاخره در سال ۶۶ در حالی‌که ۸۰ ساله بود، درگذشت.<ref>- الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.الطوال، ص۳۰۲-۳۰۳؛ الاصابه فی تمییزالصحابه، ابن‌حجر عسقلانی، شهاب‌الدین احمدبن علی، به کوشش علی‌محمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۱، ص۳۳۹. </ref>
==منبع==


اسماءبن خارجه‌بن حصن(حسان)بن حذیفه‌بن بدر فزاری، ابوحسان کوفی، مکنی به ابوحسّان، ابومحمد و ابوهند بود.<ref>- تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص72.</ref> او قبل از بعثت متولد شد.<ref>- الاصابه، ج1، ص339. </ref>
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2960823&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص ۱۸۵-۱۸۸.]


==پی نوشت==
[[رده: تاریخ]]
[[رده: افراد]]
[[رده: قاتلان کربلا]]
[[رده: قاتلان اصحاب و خاندان]]
<references />{{navbox
|name = عاملان واقعه کربلا
|title = عاملان واقعه کربلا


زمانی که زیاد بر ضد حُجربن عَدی از سران قریش شهادت گرفت، اسماءبن خارجه نیز در زمره شهادت‌دهندگان بود.<ref>- انساب الاشراف، ج5، ص263؛ تاریخ طبری، ج5، ص270.</ref>
|group1 = عاملان اصلی
اسماءبن خارجه در دستگیری هانی‌بن عروه نقش مستقیم داشت:
|list1 = [[یزید بن معاویه]] {{*}} [[ابن زیاد]] {{*}} [[عمر سعد]]
 
 
عبیدالله‌بن زیاد با دانستن‌ مخفی‌گاه‌ مسلم‌ و اطلاع‌ از سران‌ و یاران‌ و هواداران‌ او، از رؤسای قبایل خواست که به دیدارش بیایند. اما هانی‌بن عروه به دیدار او  نرفت و خود را به بیماری زد.
 
عبیدالله از راه مکر و حیله وارد شد تا بتواند به طریقی او را به دارالاماره بکشاند و بین او و مسلم جدایی اندازد. او اسماءبن خارجه برادرزاده هانی را به همراه محمدبن اشعث، دوست هانی<ref>- الاخبار الطوال، ص236.</ref> و عمروبن حجاج زبیدی پدر روعه همسر هانی<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص349؛ الفتوح، ج5، ص45؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص28؛ اعلام الوری، ج1، ص440.</ref>  که هر سه از اقوام و دوستان هانی بودند و به دربار عبیدالله‌بن زیاد رفت و آمد داشتند، خواست تا هانی را وادار کنند که به نزدش بیاید. هر سه آنان به نزد هانی رفتند. اگر چه هانی مایل نبود به نزد عبیدالله برود و می‌گفت چون مسلم در نزد من است، صلاح نیست که بروم، اما آنان از او خواستند تا برای گم کردن راه و حفظ جان مسلم، به دیدن عبیدالله برود. در نزدیکی دارالاماره احساس خطر کرد و به حسان بن اسماء خارجه که همراه پدرش اسماء بود، گفت به خدا از این مرد هراسناک و نگرانم. اما اسماء گفت: هیچ ترسی به دل راه مده. تو بی‌گناهی. بالاخره هانی علیرغم میل خود به دارالاماره رفت<ref>- ر.ک : الطبقات الکبری، ج5، ص462؛ انساب الاشراف، ج3، ص337-338؛ الاخبار الطوال، ص236؛ تاریخ طبری، ج5، ص360؛ الفتوح، ج5، ص44-45؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص28؛ اعلام الوری، ج1، ص440.</ref> و همین امر باعث شد تا عبیدالله‌بن‌ زیاد بتواند بین او و مسلم‌بن عقیل جدایی اندازد که این جدایی در شکست نهضت مسلم تأثیر بسیاری داشت.
 
 
چون اسماء دید که عبیدالله‌بن زیاد هانی را مجروح و دستور قتل او را صادر کرد، از اینکه باعث شده بود که هانی به دارالاماره بیاید، پشیمان شد و به عبیدالله‌ گفت: ما فرستادگان خیانت بودیم. به ما گفتی این مرد را پیش تو آریم و چون به نزد تو واردش کردیم، صورتش را در هم شکستی و خونش را بر ریشش روان کردی و گفتی که او را خواهی کشت. عبیدالله‌ خشمگین شد و گفت او را بگیرید و آزار دهید.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص367؛ الفتوح، ج5، ص48؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص29.</ref>
 
 
هنگام قیام مسلم‌بن عقیل، پسر زیاد چون‌ خود را گرفتار دید، از بیست‌ تن‌ بزرگان‌ کوفه‌ که‌ گرد او را گرفته‌ بودند، تنی‌ چند را میان‌ مردم‌ فرستاد تا به ‌وسیله‌ زر و زور و تزویر جمعیت‌ را پراکنده‌ سازند. یکی از آن افراد، اسماءبن حسان خارجه بود.‌<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص337؛ تاریخ طبری، ج5، ص348-350؛ الفتوح، ج5، ص49-50.؛ مروج الذهب، ج2، ص252.</ref> به این ترتیب در طی یک روز مردمی‌ که‌ بر سر جان‌ خود با مسلم‌ پیمان‌ بسته‌ بودند، از گرد او پراکنده شدند.
 
 
در روز عاشورا در کربلا حضور داشت و یکی از نیروهای عمربن سعد بود، اما در اینکه آیا در قتل اصحاب و خاندان امام حسین(ع) دست داشته یا خیر، در تاریخ ذکری به میان نیامده است.
 
 
پس از شهادت امام حسین(ع)، سپاه کوفه قصد کشتن حسن‌بن‌ حسن‌ (حسن‌ مثنی‌)، فرزند امام حسن(ع) را داشتند، که او مانع شد: 
 
 
حسن‌بن‌ حسن‌(ع) تنها رزمنده کربلاست‌ که‌ در روز عاشورا به‌ میدان‌ جنگ ‌شتافت‌ و دلیرانه‌ جنگید و در حالی‌که‌ مجروح‌ شده‌ بود، از اسب‌ به‌ زمین‌ افتاد. دشمن‌ به‌ گمان‌ این‌که‌ به‌ قتل‌ رسیده‌ او را رها کردند. اما بعد از شهادت‌ امام‌ حسین(ع)، اسماءبن‌ خارجه‌ فزاری‌ که‌ از اقوام‌ مادری‌ او بود و در سپاه‌ عمربن‌ سعد بود، از کشتن‌ او مانع‌ شد و او را با خود به‌ کوفه‌ برد وجراحات‌ او را معالجه‌ کرد تا این‌که‌ التیام‌ یافت‌ و آن‌گاه‌ به‌ مدینه‌ منتقل‌ گردید.
 
 
به هنگام قیام مختار ثقفی به سال 66 هجری، اسماءبن خارجه جزو سرداران عبدالله‌بن مطیع والی کوفه بود. اسماء هنگام حمله ابراهیم‌بن اشتر فرمانده سپاه مختار، عقب‌نشینی کرد و تا نزدیک خانه‌های کوفه متواری شد. هنگامی که محاصره ابن‌مطیع و یارانش در قصر شدت یافت، شبث از او خواست که از مختار امان بخواهد. ابن‌مطیع نظر اسماءبن خارجه را پرسید. او و دیگر اشراف کوفه نیز همین نظر را داشتند،  اما ابن‌مطیع نپذیرفت و ناگزیر به پیشنهاد دیگر شبث، مخفیانه گریخت و بزرگان کوفه از جمله اسماء با مختار بیعت کردند.<ref>- ر.ک : تاریخ طبری، ج6، ص18-19، 22-32. </ref>
 
 
زمانی‌که مختار شروع به قتل‌عام قاتلین شهدای کربلا نمود، اسماء از بیم جان، از مختار گریخت و همراه تنی چند از افراد خانواده و دوستان خود کنار آبی از قبیله بنی‌اسد به نام ذَروَة رفت و همانجا ماند.
 
 
به دستور مختار خانه‌ وی و همچنین خانه بستگانش که با وی همکاری داشتند، ویران شد.<ref>- بحار الانوار، ج45، ص377. </ref>
 
 
اسماء تا هنگام کشته شدن مختار و آمدن مصعب‌بن زبیر به کوفه همچنان مقیم ذروه بود، سپس به خانه و زندگی خود در کوفه برگشت. بالاخره در سال 66 در حالی‌که 80 ساله بود، درگذشت.<ref>- الاخبار الطوال، ص302-303؛ الاصابه، ج1، ص339. </ref>
 


دخترش هند همسر عبیدالله‌بن زیاد بود که پس از کشتن عبیدالله‌ به دست نیروهای ابراهیم‌بن مالک اشتر اسیر شد. ابراهیم یکصد هزار درهم به او داد و همراه سواری، وی را به بصره نزد پدرش فرستاد؛<ref>- الاخبار الطوال، ص226. </ref> و بدین‌سان مردانگی و انسانیت خویش را نشان داد. 
|group2 = لشکر عمر بن سعد
|list2 = {{navbox | child


|group1 = فرماندهان
|list1 = [[شمر بن ذی الجوشن]] {{*}} [[عمرو بن‌ حجاج‌ زبیدی]] {{*}} [[شبث‌ بن ربعی تمیمی یربوعی ریاحی]]


==منبع==
|group2 = قاتلان
|list2 = [[سنان]] {{*}} [[شمر]] {{*}} [[خولی]] {{*}} [[حرمله]]


مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 185-188.
|group3 = تازندگان بر بدن امام
|list3 = [[هانی]] {{*}} [[اسحاق]]


==پی نوشت==
|group4 = حاملان سر امام
[[رده: تاریخ]]
|list4 = [[خولی]] {{*}} [[شمر]]
[[رده: قاتلان کربلا]]
}}
[[رده: قاتلان اصحاب و خاندان]]
|group5 = سایر
|list5 = [[حفص بن عمر]]
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۰۸

اسماء بن خارجه فزاری، یکی از سربازان و نیروهای تحت امر عمر بن سعد در کربلا بود.

مشخصات فردی
نام کامل اسماء بن خارجه‌ بن حصن (حسان) بن حذیفه‌ بن بدر فزاری
کنیه ابو حسّان، ابو محمد و ابو هند
نقش در واقعه کربلا
نقش‌های برجسته از سربازان و نیروهای تحت امر عمر بن سعد در کربلا

زندگینامهویرایش

اسماء بن خارجه‌ بن حصن (حسان) بن حذیفه‌ بن بدر فزاری، ابو حسان کوفی، مکنی به ابو حسّان، ابو محمد و ابو هند بود.[۱] او قبل از بعثت متولد شد.[۲] زمانی که زیاد بر ضد حُجر بن عَدی از سران قریش شهادت گرفت، اسماء بن خارجه نیز در زمره شهادت‌دهندگان بود.[۳] دخترش هند همسر عبیدالله‌ بن زیاد بود که پس از کشتن عبیدالله‌ به دست نیروهای ابراهیم‌ بن مالک اشتر اسیر شد. ابراهیم یکصد هزار درهم به او داد و همراه سواری، هند را به بصره نزد پدرش فرستاد.[۴]

نقش در دستگیری هانی بن عروهویرایش

اسماء بن خارجه در دستگیری هانی‌ بن عروه نقش مستقیم داشت. عبیدالله‌ بن زیاد با دانستن‌ مخفی‌گاه‌ مسلم‌ و اطلاع‌ از سران‌ و یاران‌ و هواداران‌ او، از روسای قبایل خواست که به دیدارش بیایند. اما هانی‌ بن عروه به دیدار او نرفت و خود را به بیماری زد. عبیدالله از راه مکر و حیله وارد شد تا بتواند به طریقی او را به دارالاماره بکشاند و بین او و مسلم جدایی اندازد. او اسماء بن خارجه برادرزاده هانی را به همراه محمد بن اشعث، دوست هانی[۵] و عمرو بن حجاج زبیدی پدر روعه همسر هانی[۶] که هر سه از اقوام و دوستان هانی بودند و به دربار عبیدالله‌ بن زیاد رفت و آمد داشتند، خواست تا هانی را وادار کنند که به نزدش بیاید. هر سه آنان به نزد هانی رفتند. اگر چه هانی مایل نبود به نزد عبیدالله برود و می‌گفت چون مسلم در نزد من است، صلاح نیست که بروم، اما آنان از او خواستند تا برای گم کردن راه و حفظ جان مسلم، به دیدن عبیدالله برود. در نزدیکی دارالاماره احساس خطر کرد و به حسان بن اسماء خارجه که همراه پدرش اسماء بود، گفت: «به خدا از این مرد هراسناک و نگرانم.» اما اسماء گفت: «هیچ ترسی به دل راه مده. تو بی‌گناهی.»

بالاخره هانی علیرغم میل خود به دارالاماره رفت[۷] و همین امر باعث شد تا عبیدالله‌ بن‌ زیاد بتواند بین او و مسلم‌ بن عقیل جدایی اندازد که این جدایی در شکست نهضت مسلم تأثیر بسیاری داشت. چون اسماء دید که عبیدالله‌ بن زیاد، هانی را مجروح و دستور قتل او را صادر کرد، از اینکه باعث شده بود که هانی به دارالاماره بیاید، پشیمان شد و به عبیدالله‌ گفت: «ما فرستادگان خیانت بودیم. به ما گفتی این مرد را پیش تو آریم و چون به نزد تو واردش کردیم، صورتش را در هم شکستی و خونش را بر ریشش روان کردی و گفتی که او را خواهی کشت.» عبیدالله‌ خشمگین شد و گفت: «او را بگیرید و آزار دهید.»[۸]

نقش در قیام مسلم بن عقیلویرایش

هنگام قیام مسلم‌ بن عقیل، پسر زیاد چون‌ خود را گرفتار دید، از بیست‌ تن‌ بزرگان‌ کوفه‌ که‌ گرد او را گرفته‌ بودند، تنی‌ چند را میان‌ مردم‌ فرستاد تا به ‌وسیله‌ زر و زور و تزویر جمعیت‌ را پراکنده‌ سازند. یکی از آن افراد، اسماء بن حسان خارجه بود.[۹] به این ترتیب در طی یک روز مردمی‌ که‌ بر سر جان‌ خود با مسلم‌ پیمان‌ بسته‌ بودند، از گرد او پراکنده شدند.

نقش در واقعه کربلاویرایش

روز عاشوراویرایش

اسماء در روز عاشورا در کربلا حضور داشت و یکی از نیروهای عمر بن سعد بود، اما در اینکه آیا در قتل اصحاب و خاندان امام حسین (ع) دست داشته یا خیر، در تاریخ ذکری به میان نیامده است.

پس از شهادت امام حسین (ع)ویرایش

پس از شهادت امام حسین (ع)، سپاه کوفه قصد کشتن حسن‌ بن‌ حسن‌ (حسن‌ مثنی‌)، فرزند امام حسن (ع) را داشتند، که او مانع شد. حسن‌ بن‌ حسن (ع) تنها رزمنده کربلاست‌ که‌ در روز عاشورا به‌ میدان‌ جنگ ‌شتافت‌ و دلیرانه‌ جنگید و در حالی‌که‌ مجروح‌ شده‌ بود، از اسب‌ به‌ زمین‌ افتاد. دشمن‌ به‌ گمان‌ این‌که‌ به‌ قتل‌ رسیده‌ او را رها کردند. اما بعد از شهادت‌ امام‌ حسین (ع)، اسماء بن‌ خارجه‌ فزاری‌ که‌ از اقوام‌ مادری‌ او بود و در سپاه‌ عمر بن‌ سعد بود، از کشتن‌ او مانع‌ شد و او را با خود به‌ کوفه‌ برد و جراحات‌ او را معالجه‌ کرد تا این‌که‌ التیام‌ یافت‌ و آن‌گاه‌ به‌ مدینه‌ منتقل‌ گردید.

قیام مختارویرایش

به هنگام قیام مختار ثقفی به سال ۶۶ هجری، اسماء بن خارجه جزو سرداران عبدالله‌ بن مطیع والی کوفه بود. اسماء هنگام حمله ابراهیم‌ بن اشتر فرمانده سپاه مختار، عقب‌نشینی کرد و تا نزدیک خانه‌های کوفه متواری شد. هنگامی که محاصره عبدالله‌ بن‌ مطیع و یارانش در قصر شدت یافت، شبث از او خواست که از مختار امان بخواهد. عبدالله‌ بن‌ مطیع نظر اسماء بن خارجه را پرسید. او و دیگر اشراف کوفه نیز همین نظر را داشتند، اما عبدالله‌ بن‌ مطیع نپذیرفت و ناگزیر به پیشنهاد دیگر شبث، مخفیانه گریخت و بزرگان کوفه از جمله اسماء با مختار بیعت کردند.[۱۰] زمانی‌که مختار شروع به قتل‌عام قاتلین شهدای کربلا نمود، اسماء از بیم جان، از مختار گریخت و همراه تنی چند از افراد خانواده و دوستان خود کنار آبی از قبیله بنی‌ اسد به نام ذَروَة رفت و همانجا ماند.

مرگویرایش

به دستور مختار خانه‌ وی و همچنین خانه بستگانش که با وی همکاری داشتند، ویران شد.[۱۱] اسماء تا هنگام کشته شدن مختار و آمدن مصعب‌ بن زبیر به کوفه همچنان مقیم ذروه بود، سپس به خانه و زندگی خود در کوفه برگشت. بالاخره در سال ۶۶ در حالی‌که ۸۰ ساله بود، درگذشت.[۱۲]

منبعویرایش

پی نوشتویرایش

  1. - تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: ۱۴۲۴ قمری.، حوادث و وفیات ۶۱-۸۰ هجری، ص۷۲.
  2. - الاصابه فی تمییزالصحابه، ابن‌حجر عسقلانی، شهاب‌الدین احمدبن علی، به کوشش علی‌محمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۱، ص۳۳۹.
  3. - انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۵، ص۲۶۳؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۲۷۰.
  4. - الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.الطوال، ص۲۲۶.
  5. - الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.الطوال، ص۲۳۶.
  6. - تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۴۹؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۴۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۲۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، تحقیق سیدمحمد مهدی و سیدحسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ قمری.، ج۱، ص۴۴۰.
  7. - ر.ک :الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۵، ص۴۶۲؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۳۷-۳۳۸؛ الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.الطوال، ص۲۳۶؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۶۰؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۴۴-۴۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۲۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، تحقیق سیدمحمد مهدی و سیدحسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ قمری.، ج۱، ص۴۴۰.
  8. - تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۶۷؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۴۸؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج4، ص29.
  9. - انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۳۷؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۴۸-۳۵۰؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۴۹-۵۰؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۲، ص۲۵۲.
  10. - ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۶، ص۱۸-۱۹، ۲۲-۳۲.
  11. -بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، علامه مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲ شمسی.، ج۴۵، ص۳۷۷.
  12. - الاخبار‌الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن ‌داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.الطوال، ص۳۰۲-۳۰۳؛ الاصابه فی تمییزالصحابه، ابن‌حجر عسقلانی، شهاب‌الدین احمدبن علی، به کوشش علی‌محمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۱، ص۳۳۹.