عزیزالله فراهی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
عزیز اللّه فراهی کاشانی فرزند نصر اللّه، قاری قرآن و شاعر اهل بیت (ع) است که به سال 1293 ه. ش در کاشان متولد شد و در مهرماه 1362 شمسی درگذشت. اولین اثر فراهی «چاووش عزای حسین (ع)» نام داشت و پس از آن 10 جلد کتاب به نام «خوشهای از خرمن ادب» به چاپ رساند.
قرعهی آزادگی به نام حسین است | دین نبی قائم از قیام حسین است | |
مسجد و محراب تا به روز قیامت | محترم از پاس احترام حسین است | |
پرچم قرآن در اهتزاز به عالم | در اثر سعی و اهتمام حسین است | |
آمر معروف باش و ناهی منکر | ز آنکه چنین شیوه و مرام حسین است | |
مرگ، نکوتر ز زندگانی ننگین | این سخن جاودان پیام حسین است | |
حفظ نوامیس دین، به رغم اجانب | تا به قیامت خود از قوام حسین است | |
خصم ورا شد به باد، حشمت و شاهی | تا به ابد باقی احتشام حسین است | |
چند صباحی یزید کامروا بود | لیک جهان تا ابد به کام حسین است | |
پیرو او را سپید صورت و سیرت | از رخ پر نور سرخ فام حسین است | |
هر که زند دست و دامنش به کف آرد | زیر لوای علی الدوام حسین است | |
چون ز خودی در ره خدای بری بود | در همه جا صحبت از مرام حسین است [۱] |
با خبر باش ای زمین کربلا جانت رسید | بر سر کوی وفا امروز مهمانت رسید | |
ای زمین کربلا خاک تو میگردد دوای دردها | چون طبیب عالم امکان به سامانت رسید | |
ای زمین کربلا خوش در تو گردد مستجاب | هر دعا، چون مظهر الطاف رحمانت رسید | |
ای زمین کربلا از درد نالیدن، چرا؟ | اینک از دار الشفای عشق درمانت رسید | |
ای زمین کربلا شاهنشه ملک حجاز | باشکوه و فر به خاک عنبر افشانت رسید | |
ای زمین کربلا خوش با صفا شد گلشنت | ز آنکه گلهای بنی هاشم به بستانت رسید | |
ای زمین کربلا عباس پرچمدار دین | تا لوای حق برافرازد به میدانت رسید | |
ای زمین کربلا شبه جمال مصطفی | اکبر آن عطر بهشت عنبر افشانت رسید | |
ای زمین کربلا قاسم گل باغ حسن (ع) | همره یاس و شقایق در گلستانت رسید | |
ای زمین کربلا گهوارهای آماده کن | چون علی اصغر آن مرغ خوش الحانت رسید | |
ای زمین کربلا نامحرمان را دور کن | ز آنکه ناموس خدا اکنون به دامانت رسید | |
ای زمین کربلا فکر دوا کن چون ز راه | سیّد سجاد آن بیمار نالانت رسید [۲] |
اساس شرع:
صفای باغ ایمان است از خون علی اصغر | بقای دین یزدان است از خون علی اصغر | |
بود زو احترام مسجد و محراب در عالم | بیان حکم قران است از خون علی اصغر | |
ز جانبازیش باشد رونق دین مسلمانی | مسلمان، هر مسلمان است از خون علی اصغر | |
حسین را مکتب علم و عمل از او بود دایر | که درد جهل درمان است از خون علی اصغر | |
اساس شرع محکم گشت از خون گلوی او | خود این پاینده بنیان است از خون علی اصغر | |
اگر حلق ز گل نازکترش آماج پیکان شد | سپهر دین درخشان است از خون علی اصغر | |
یزید شوم از او برکنده شد از بیخ بنیادش | به جا نام شهیدان است از خون علی اصغر | |
چو بر دست پدر کردی تبسّم بلبل بیدل | به شاخ گل در افغان است از خون علی اصغر | |
نبود او را اگر بهر جهاد راه حق دستی | به عالم حق نمایان است از خون علی اصغر | |
از آن مظلوم، مظلومیت بابش بود ثابت | عدویش خوار دوران است از خون علی اصغر | |
پی اثبات ظلم ظالمان بُردش سوی میدان | عیان این عزم شایان است از خون علی اصغر | |
برای این پذیرفت آسمان خون گلویش را | که دانی زیب کیوان است از خون علی اصغر | |
بخوان در موقع حاجات ایزد را بخون او | که یادت لطف یزدان است از خون علی اصغر [۳] |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1191-1192.