ابو الفتح کشاجم
کُشاجم محمود بن حسین رملی | |
---|---|
زادروز |
بلخ، خراسان ؛ موطن: رمله (شهر)، فلسطین |
درگذشت | 970 (میلادی)/ 360 (قمری) |
تبار | مردم فارس، ایالت سند |
از دانشگاه | مدرسههای کوفه، بصره، مکه، مصر، شام، خراسان، جزیره (میانرودان) |
پیشه | ادیب و شاعر، کاتب |
آثار | ادب الندیم |
ابو الفتح [۱]محمود بن محمّد بن حسین بن سندی بن شاهک رملی [۲] متوفی به سال 306 ه. ق. شاعر، نویسنده، متکلّم و منجّم، محقّق و از طبیبان ماهر و زبردست بود.
جدّش سندی بن شاهک دشمن خاندان طهارت بود و فشار و سختگیریاش نسبت به امام موسی بن جعفر (ع) در زندان هارون الرّشید بر کسی پوشیده نیست ولی او آشکارا به حمایت از اهل بیت برخاسته است و اشعار بسیاری در مدح و رثای علی (ع) و اولادش دارد. [۳]
ابو بکر، محمّد بن عبد اللّه حمدونی دیوان شعرش را مرتّب کرد و اضافاتی را که از پسر کشاجم (ابی الفرج) به دست آورده بود، بدان ملحق نمود.
کشاجم در سرودن اشعار چون معلّم اخلاق است و اشعارش نمونههای اخلاق نیک، طبع بلند، وقار و صمیمیت آشکار دارد و نشاندهنده این است که برای ترویج مبادی انسانیّت و تحکیم مبانی فضیلت و تقوی بهپا خاسته است. او اخلاقی نرم و لطیف داشت و هیچگاه گرد شرارت و بد ذاتی و زخمزبان نگشت و به هجو و بدگویی کسی نپرداخت.
کشاجم از شهر خود رمله به قصد سیاحت حرکت کرد و به مصر و شام و عراق سفر کرد و در ضمن سیاحتها با شاهان و وزراء و امراء نشست داشت و از جوائز آنان بهرهمند میشد و از عطایشان برای ادامه سفر استقبال میکرد. همچنین با رجال علم و ادب و حدیث نیز رفتوآمد داشت و بین او و دانشمندان بزمهای ادبی و مجالس مناظره تشکیل شده و همین امر باعث شد تا با علوم مختلفه آشنا و ماهر گردد. و در نویسندگی و خطابه از رجال علم و ادب معرفی شود. [۴]
دوره شاعر دورهای است که آراء و مذاهب و دستهبندیهای دینی پدید آمد و در این عصر کمتر کسی است که برای خودش مسلک خاصی اختیار نکرده باشد. کشاجم یک شیعه امامی است که در تشیّع و موالات اهل بیت صادقانه قدم برداشته و فداکاری نمود. و عقیدهاش در خلال اشعارش کاملا آشکار است. او به تشیع خود افتخار میکرد و با براهینی استوار مردم را به مذهب شیعه فرامیخواند و از حقوق اهل بیت جانبداری مینمود، و در سوگ و ماتمشان ناله و زاری میکرد، و دشمنانشان را نکوهش و از آنان بیزاری میجست.
تألیفات کشاجم عبارتند از: «ادب الندیم»،[۵] کتاب «رسائل» (نامهها)، «دیوان شعر»، «خصائص طرف» (چشم)، «الصبیح» (زیبا)، «بیرزه در علم شکار».
از کشاجم دو فرزند به نامهای ابو الفرج و ابو نصر احمد بهجا ماند که ابو نصر احمد هم شاعری ادیب بود و کشاجم در اشعار خود به مدح فرزندش ابو نصر احمد پرداخته است. [۶]
مرثیهی آل رسول (ص):
1- بکاء و قلّ غناء البکاءعلی رزء ذریّة الأنبیاء
2- لئن ذلّ فیه عزیز الدّموعلقد عزّ فیه ذلیل العزاء
3- أعاذلتی إنّ برد التّقیکسانیه حبیّ لأهل الکساء
4- سفینة نوح فمن یعتلقبحبّهم یعتلق بالنجاء
5- لعمری لقد ضلّ رأی الهویبأفئدة من هواها هوائی
6- و أوصی النبیّ و لکن غدتوصایاه منبذة بالعراء
7- و من قبلها أمر المیّتونبردّ الامور إلی الأوصیاء
8- و لم ینشر القوم غلّ الصدور حتّی طواه الرّدی فی رداء
9- و لو سلّموا لإمام الهدیلقوبل معوجّهم باستواء
10- هلال إلی الرشد عالی الضیاو سیف علی الکفر ماضی المضاء
11- و بحر تدفّق بالمعجزاتکما یتدفّق ینبوع ماء
12- علوم سماویّة لا تنالو من ذاینال نجوم السماء؟
13- لعمری الاولی جحدوا حقّهو ما کان أولاهم بالولاء
14- و کم موقف کان شخص الحماممن الخوف فیه قلیل الخفاء
15- جلاه فإن أنکروا فضلهفقد عرفت ذاک شمس الضحاء
16- أراها العجاج قبیل الصّباحو ردّت علیه بعید المساء
17- و إن وتر القوم فی بدرهملقد نقض القوم فی کربلاء
18- مطایا الخطایا خذی فی الظلامفماهمّ ابلیس غیر الحداء
19- لقد هتکت حرم المصطفیو حلّ بهنّ عظیم البلاء
20- و ساقوا رجالهم کالعبیدو حادوا نساءهم کالإماء
21- فلو کان جدّهم شاهدالیتبع أظعانهم بالبکاء
22- حقود تضرّم بدریّةوداء الحقود عزیز الدواء
23- تراه مع الموت تحت اللواء و اللّه و النصر فوق اللواء
24- غداة خمیس إمام الهدیو قد غاث فیهم هزبر اللقاء
25- و کم أنفس فی سعیر هوتو هام مطیّرة فی الهواء
26- بضرب کما انقدّ جیب القمیصو طعن کما انحلّ عقد السقاء
27- و خیرة ربّی من الخیرتینو صفوة ربّی من الأصفیاء
28- طهرتم فکنتم مدیح المدیحو کان سواکم هجاء الهجاء
29- قضیت بحبّکم ما علیّإذا ما دعیت لفصل القضاء
30- و أیقنت أنّ ذنوبی بهتساقط عنّی سقوط الهباء
31- فصلّی علیکم آله الوریصلاة توازی نجوم السماء [۷]
1- میگریم ولی گریه بر خاندان انبیاء چه دردی دوا خواهد کرد؟
2- اگر در این ماتم اشکهای نازنین و عزیزم به خاک میریزد، در عوض صبر و شکیبائیم سر به آسمان میساید.
3- ای دوست نکوهش مکن! این جامهی تقوی که به تن دارم، از برکت همان محبّتی است که به خاندان نبوّت دارم.
4- همانها که چون کشتی نوح، هرکس به دوستی و ولایتشان چنگ زند اهل نجات است.
5- به جان خودم سوگند که هوی و هوس به گمراهی کشید دلهایی را که از محبّت آنان خالی است.
6- پیامبر خدا سفارشی فرمود که امروز سفارش او را به بیابان افکندهاند.
7- این رسم تازه نیست، پیش از آن هم دیگران که دار فانی را وداع میگفتهاند، تمشیت کارهای خود را به وصیّ خود محوّل کردهاند.
8- قریش کینههای دل را آشکار نکردند مگر بعد از آنکه با خواری و پستی آن کینهها را در جامه پنهان کردند.
9- اگر در برابر پیشوای حق تسلیم میشدند، افکار کج آنان به راستی میگرائید.
10- ماه نوی که با پرتو کامل به سوی صلاح رهبری میکند و شمشیری که به سهولت فرق کفر را میشکافد.
11- دریای دانشی که موج معجزاتش به آسمان سر میکشد، چنانکه آب از چشمه فوران کند.
12- آن همه دانش آسمانی که در دسترس دیگران نیست، آخر چهکسی به اختران آسمان دسترسی دارد.
13- به جان خودم سوگند که پیشینیان حق او را انکار کردند و چقدر شایسته بود که متابعت و پیروی میکردند.
14- در معرکهی نبرد بسیار اتّفاق افتاد که مرگ بر سر همگان سایهگستر بود.
15- و او با شجاعت و دلاوری غمها را به سرور مبدّل ساخت، پس اگر فضل او را انکار کنند خورشید آسمان گواه و معترف است.
16- او بود که در نبرد" ذات السلاسل" قبل از طلوع فجر، غبار میدان را به چهره خورشید کشید و همو بود که خورشید هنگام عصر برای او بازگشت.
17- اگر او در جنگ بدر، قریش را داغدار ساخت، به خدا سوگند که آنان در کربلا، داغ دل را گرفتند.
18- ای مرکب خطا، در تاریکی شب بتاز که شیطان ترانهسرایی آغاز کرد.
19- به خدا سوگند که حرمت مصطفی هتک شده و بالاترین مصیبتها به آنان وارد آمد.
20- مردانشان را چون بردگان راندند و زنانشان را چون کنیزان به بند کشیدند.
21- کاش جدّشان حاضر و ناظر بود تا به دنبال کاروان غم، ناله و زاری سر میداد.
22- کینههای بدر بود که شعلهور گشته بود، البته کینهی دل، درد بیدرمانی است.
23- او با داس مرگ، زیر پرچم قرار گرفته بود و خدا و نصرت برفراز پرچم.
24- در میان لشکر، رهبر هدایت بود، در حالیکه چون شیر جولان میکرد.
25- و چه بسیار جانها که به آتش دوزخ شتافت و سرها که بر هوا پران شد.
26- با ضرب دستش، گویا گریبان است که پاره میشود و با طعن نیزه گویا مشکی است که سوراخ میگردد.
27- برگزیده خداست از میان برگزیدگان و نخبهی الهی است از میان نخبگان.
28- جانم فدایتان باد! پاک شوید و خود مایه ستایش و ثنائید و دیگران مایه نکوهش و هجا.
29- روزیکه برای محاکمه به درگاه حق بخوانندم، خواهم گفت: آنچه بر عهده داشتم با برکت دوستی شما ادا کردهام.
30- من یقین دارم که گناهان من با دوستی و محبّت شما مانند برگ درختان ریخته خواهد شد.
31- خدای عالمیان بر شما درود فرستد، درودی که با ستارگان همطراز آید.
مدح آل رسول (ص):
1- آل النبیّ فضلتمفضل النجوم الزاهره
2- و بهرتم أعدائکمبالمأثرات السائره
3- و لکم مع الشّرف البلاغة و الحلوم الوافره
4- و إذا تفوخر بالعلامنکم علاکم فاخره
5- هذا و کم أطفأتمعن أحمد من نائره
6- بالسّمر تخضب بالنجیعو بالسیوف البائره
7- تشفی بها أکبادکممن کلّ نفس کافره
8- و رفضتم الدنیا لذافزتم بحظّ الآخره [۸]
1- ای خاندان رسول! مقام شما چون اختران درخشان بلند است.
2- شما با افتخارات عالمگیر بر دشمنان خود فائق آمدهاید.
3- برای شما علاوه بر شرف خاندان، بلاغت زبان و عقل و دانش بیکران است.
4- اگر در مجد و بزرگواری پای مفاخرات به میان آید، بالاترین درجهی بزرگواری از آن شماست.
5- اینها به جای خود، شما با فداکاری و شهامت چه آتشها که از جان احمد (ص) خاموش نکردهاید.
6- با نیزههای باریک که با خون رنگین شده و با شمشیرهای برّان.
7- شفا میبخشید جگرهای سوزان خود را از دست هر شخص کافر.
8- شما از لذّات دنیا چشم پوشیدید و به همین خاطر به نعیم آخرت فائز شدید.
در دوستی و ولاء علی (ع):
1- حبّ الوصیّ مبرّة وصلهو طهارة بالأصل مکتفله
2- و النّاس عالمهم یدین بهحبّا و یجهل حقّه الجهله
3- و یری التشیّع فی سراتهمو النّصب فی الأرذال و السفله
4- حبّ علیّ علوّ همّهلأنّه سیّد الأئمّه
5- میّز محبّیه هل تراهمإلا ذوی ثروة و نعمه؟!
6- بین رئیس إلی أدیبقد أکمل الطرف و استتمّه
7- و طیّب الأصل لیس فیهعند امتحان الاصول تهمه
8- فهم إذا خلصوا ضیاءو النصب الظالمون ظلمه [۹]
1- دوستی وصیّ پیامبر، خود نیکی و صله است و از طهارت جان خبر میدهد.
2- اما مردم، دانشمندانشان به دوستی او متدیّناند و جهّال حق او را نمیشناسند.
3- همیشه تشیّع در نجبا و بزرگان مشهود بوده و دشمنی اهل بیت در مردم پست.
4- دوستی علی با همّت عالی توأم است، چه او خود سرور پیشوایان است.
5- دوستان او را بررسی کن! ببین جز این است که همگان صاحب دولت و نعمتاند.
6- آن یک رییس و آن دیگر ادیب که بهره به کمال و نصیبی وافر برده است.
7- و نیز پاکنژاد که موقع آزمایش و تفحّص، کمترین تهمتی در نژادش نیست.
8- درست که به آنان وارسی، آنان پرتو رخشاناند و دشمنان سیهکارشان سیاهی و ظلمت.
در رثای اهل بیت پیامبر (ص):
1- أجل هو الرزء فادحهباکره فاجع و رائحه
2- لاربع دار عفا و لا طللأوحش لّما نأت ملاقحه
3- فجائع لودری الجنین بهالعاد مبیضّة مسالحه
4- یا بؤس دهر علی آل رسول اللّه تجتاحهم جوائحه
5- إذا تفکّرت فی مصابهمأثقب زند الهموم قادحه
6- بعضهم قرّبت مصارعهو بعضهم بوعدت مطارحه
7- أظلم فی کربلاء یومهمثمّ تجلّی و هم ذبائحه
8- لا یبرح الغیث کلّ شارقةتهمی غوادیه أو روائحه
9- علی ثری حلّة غریب رسول اللّه مجروحة جوارحه
10- ذلّ حماه و قلّ ناصرهو نال أقصی مناه کاشحه
11- و سیق نسوانه طلاحأحسن أن تهادی بهم طلائحه
12- و هنّ یمنعن بالوعید من النوح و الملأ الأ علی نوائحه
13- عادی الأسی جدّه و والدهحین استغاثتهما صوائحه
14- لو لم یرد ذو الجلال حربهمبه لضاقت بهم فسائحه
15- و هو الذی اجتاح حین ما عقرت ناقته إذ دعاه صالحه
16- یا شیع الغیّ و الضّلال و منکلّهم جمّة فضائحه
17- غششتم اللّه فی أذیّة منإلیکم أدّیت نصائحه
18- عفرتم بالثری جبین فتیجبریل قبل النبیّ ماسحه
19- سیّان عند الإله کلکمخاذله منکم و ذابحه
20- علی الذی فاتهم بحقّهملعن یغادیه أو یراوحه
21- جهلتم فیهم الذی عرفه البیت و ما قابلت أباطحه
22- إن تصمتوا عن دعائهم فلکمیوم وغی لا یجاب صائحه
23- فی حیث کبش الرّدی یناطح منأبصر کبش الوری یناطحه
24- و فی غد یعرف المخالف منخاسر دین منکم و رابحه
25- و بین أیدیکم حریق لظییلفح تلک الوجوه لافحه
26- إن عبتموهم بجهلکم سفهاما ضرّ بدر السّماء نائحه
27- أو تکتموا الحق فالقرآن مشکلهبفضلهم ناطق و واضحه
28- ما أشرق المجد من قبورهمإلّا و سکّانها مصابحه
29- قوم ابی حدّ سیف والدهمللدین أو یستقیم جامحه
30- و هو الذی استأنس الزّمان بهو الدین مذعورة مسارحه
31- حاربه القوم و هو ناصرهقدما و غشّوه و هو ناصحه
32- و کم کسی منهم السیوف دمایوم جلاد یطیح طائحه
33- ما صفح القوم عندما قدروالمّا جنت فیهم صفائحه
34- بل منحوه العناد و اجتهدواأن یمنعوه و اللّه مانحه
35- کانوا خفافا إلی أذیّتهو هو ثقیل الوقار راجحه [۱۰]
1- آری مصیبت سنگین همین است: صبح آن دردناک است و عصر آن هم.
2- هیچ خانه خراب و دیوار شکستهای غمناکتر از آن نیست که مردان خود را هم از دست بدهد.
3- مصیبتهای ناگوار که اگر طفل در شکم مادر از آن باخبر شود، مو بر اندامش راست خواهد شد.
4- وای بر روزگار، که خاندان رسول را با داس مرگ درو کرد.
5- اگر در مصیبت آنان بیندیشی، شرار غم و اندوه به جانت خواهد افتاد.
6- برخی در همین دیار به خون غلطیدند و جمعی دورتر به خاک افتادند.
7- در کربلا روزگار بر آنان سیاه شد و چون سیاهی و ظلمت فرو نشست، قربانیان معرکه همانها بودند.
8- هر روز، باران رحمت، چون سیل، ریزان باد چه صبحگاهان و چه عصرگاه.
9- بر مزاری که غریب خاندان رسول در آن آرمیده و اعضایش چاکچاک است.
10- حامیانش خوار ماندند و یاورانش کمشمار و دشمن کینهتوزش به منتهای آرزو رسید.
11- پردگیانش را در پس محمل چنان دواندند که حتی شتران خسته و وامانده شدند.
12- با تهدید آنانرا از نوحه و زاری بر قربانیان خود منع میکردند، ولی فرشتگان عالم بالا نوحهگر بودند.
13- مصیبت بر جدّش و پدرش تازه شد، موقعی که با فریاد و صیحه استغاثه میکردند.
14- اگر خدا نمیخواست که آنان قربانی و شهید شوند، عرصه را بر دشمنانشان تنگ میساخت.
15- او همان خدائی است که قوم ثمود را ریشهکن ساخت، هنگامیکه ناقه او را پی کردند و صالح بدو شکایت برد.
16- ای گروه سرگشته و گمراه که در رسوایی غوطهورید.
17- به خدای خود خیانت کردید که رسول ناصح او را آزار کردید.
18- چهرهی کسی را به خاک کشیدید که قبل از پیامبر، جبریل بر آن بوسه نهاد.
19- در مسئولیت به پیشگاه عدالت حق، همهتان یکسانید: آنکسکه او را خوار گذاشته و یاری نکرد، یا کسیکه به دست خود، او را قربان کرد.
20- بر آن کسیکه حقّ آنان را پایمال نمود، لعنت خدا باد در صبحگاه و شبانگاه.
21- حق او را نشناختید با اینکه کعبه و ریگزار مکّه حق او را میشناسند.
22- اگر در ندای غربت و استغاثهی آنان، گوشها را به کری زدید، به کیفر این عمل، روزی گرفتار شوید که هیچکس به فریاد شما نخواهد رسید.
23- اینک قوچ وحشی هرکه را ببیند، نامردانه به خون کشد، فرداست که جهان پهلوانش به خاک و خون خواهد کشید.
24- فردای قیامت، مخالفین خواهند دانست چهکسی در دین خود زیان برده و چهکس سود.
25- روزیکه پیش رویتان شعلههای آتش به آسمان سرکشد، و زبانهی آن چهرهها را بسوزاند.
26- اگر در اثر سفاهت و نادانی بر آنان خرده بگیرید، ماه تابان را از بانگ سگ چه باک است.
27- اگر حقّ آنان را کتمان کنید، محکمات و متشابهات قرآن یکسر به فضل و بزرگواری آنان گواهی میدهد.
28- این مجد و عظمت که در مزار آنان سر به فلک میساید، از مشعل وجود آنان پرتو گرفته است.
29- خاندانی که شمشیر پدرشان به خاطر دین در نیام قرار نگرفت، جز اینکه هواپرستان را به جای خود نشاند.
30- اوست که چرخ سرکش زمانه به دست او رام شد، بعد از آنکه کشتزار دین بایر و ویران بود.
31- قریش با او به جنگ برخاستند، در حالیکه او یاورشان بود؛ بدو خیانت کردند با اینکه خیرخواهشان بود.
32- روز نبرد که دست و سرها پرّان میشد، شمشیرهای زیادی را به خونشان رنگین کرد.
33- هنگامیکه آنان به قدرت رسیدند، از هیچ جنایتی فروگذار نکردند و همه به خاطر این بود که شمشیر آبدارش، دمار از روزگارشان برآورده بود.
34- بلکه جز عناد و کینه با او روا نداشتند، کوشیدند که او را از رسیدن به قدرت مانع گردند، و خداوند یاور او بود.
35- چابک و بیدرنگ به آزار او برخاستند در حالیکه او از وقار و ثبات چون کوه پابرجا بود.
1- زعموا أنّ من أحبّ علیّاظلّ للفقر لابسا جلبابا
2- کذبوا من أحبّه من فقیریتحلّی من الغنی أثوابا
3- حرّفوا منطق الوصیّ بمعنیخالفوا إذ تأوّلوه الصّوابا
4- إنّما قال: ارفضوا عنکم الدنیا إذا کنتم لنا أحبابا [۱۱]
1- تصوّر کردهاند هرکه علی را دوست بدارد، باید جامه فقر درپوشد.
2- دروغ بستهاند، هر فقیری که او را دوست بدارد، جامههای عزّت و دولت خواهد پوشید.
3- منطق وصیّ پیامبر را تحریف کردند و این خود جنایت دیگری بود که سخن ناحق را صواب شمردند.
4- سخن آن سرور این بود: اگر دوست ما هستید، از دنیای پست چشم بپوشید و دوستی دنیا را از دل دور کنید.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:150-157.
پی نوشت
- ↑ به این علت خود را" کشاجم" نامید که هریک از حروف پنجگانه آن اشاره به یکی از فنونی داشت که در آن مهارت و تسلّط داشت: ک: کاتب، ش: شاعر، الف: ادب و انشاء و سرود، ج: جدل یا جود، م: متکلّم و منطقی و منجّم. هنگامیکه در علم طب هم مهارت کامل یافت حرف ط را به آن افزود" طکشاجم" لکن بدان شهرت نیافت.
- ↑ رملی: منسوب به رمله از آبادیهای فلسطین.
- ↑ شذرات الذهب؛ ج 3، ص 37.
- ↑ مروج الذهب؛ ج 2، ص 523.
- ↑ نام این کتاب در فهرست ابن ندیم یاد شده است.
- ↑ الغدیر؛ ج 4، ص 5- 23 با تلخیص.
- ↑ الغدیر؛ ج 4، ص 15- 17. ادب الطف؛ ج 2، ص 42 و 43.
- ↑ الغدیر؛ ج 4، ص 17.
- ↑ همانجا.
- ↑ ادب الطف؛ ج 2، ص 40 و 41.
- ↑ الغدیر؛ ج 4، ص 19.