۶٬۰۷۷
ویرایش
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
==گفتوگوی عبیدالله بن زیاد و قیس بن مسهر== | ==گفتوگوی عبیدالله بن زیاد و قیس بن مسهر== | ||
هنگامی که قیس به قادسیه رسید، حُصَین بن نُمَیر که از سوی | هنگامی که قیس به قادسیه رسید، حُصَین بن نُمَیر که از سوی عبیدالله لن زیاد در قادسیه، پُست نظامی نیرومندی مرکب از چهار هزار نفر از لشکریان بر پا ساخته و امکان ورود و خروج به کوفه را مسدود ساخته بود، دستور بازداشت و تفتیش او را صادر نمود. <ref>ارشاد، ج2، ص418.</ref> قیس بیدرنگ نامه را درآورد و پارهپاره کرد. حصین او را نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد. بین عبیدالله و قیس سؤال و جوابی صورت گرفت که گویای روح پر صلابت قیس بود: | ||
- ابن زیاد پرسید: تو کیستی؟ | - ابن زیاد پرسید: تو کیستی؟ | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
- این نامه را حسین بن علی (ع) برای عدهای از مردم کوفه مرقوم فرموده بود که من اسامی ایشان را نمیدانم. | - این نامه را حسین بن علی (ع) برای عدهای از مردم کوفه مرقوم فرموده بود که من اسامی ایشان را نمیدانم. | ||
عبیدالله بن زیاد خشمگینانه او را تهدید کرد که به خدا قسم هرگز از چنگ من رهایی نخواهی یافت مگر اینکه نام آن افراد را بگویی و یا آنکه بر فراز منبر روی و آشکارا بر حسین و پدر و برادرش دشنام دهی. در غیر این صورت تو را خواهم کشت. قیس که این پیشنهاد را فرصت خوبی برای رساندن پیام امام حسین (ع) به کوفیان میدید، بیدرنگ پیشنهاد ابن زیاد را پذیرفت. | |||
- بر منبر میروم و حسین را تکذیب میکنم. | - بر منبر میروم و حسین را تکذیب میکنم. | ||
بدینگونه قیس بر بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنا به درگاه خداوند و درود بر پیامبر | بدینگونه قیس بر بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنا به درگاه خداوند و درود بر پیامبر (ص) از امام حسین (ع) و پدر بزرگوارش به نیکی یاد نمود و بر عبیدالله و پدرش و همه گردنکشان و خودکامگان اموی نفرین فرستاد و گفت: مردم! حسین بن علی (ع) بهترین خلق خداست و پسر دختر رسول الله (ص) است و من فرستاده اویم. درمنطقه حاجر از او جدا شدم. او را اجابت کنید و به او بپیوندید و ندایش را لبیک گویید. <ref>وقعة الطف، ص160؛ انساب الاشراف، ج3، ص167؛ ارشاد، ج2، ص419.</ref> | ||
==شهادت== | ==شهادت== | ||
ابن زیاد که خود را باخته بود، بیدرنگ فرمان داد که قیس را از فراز قصر به پایین پرتاب کنند. <ref>وقعة الطف، ص160؛ انساب الاشراف، ج3، ص167؛ تاریخ طبری، ج5، ص395.</ref> و بدین ترتیب قیس به شهادت رسید. او به هنگام شهادت حدود 35 سال سن داشت. <ref>برای تفصیل بیشتر ر.ک : الطبقات الکبری، ج5 ،ص463؛ الاخبارالطوال، ص248؛ تاریخ طبری، ج5، ص399،395،389؛ اللهوف، ص135-136؛ ارشاد، ج2، ص220،203؛ رجال طوسی، ص79؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص41؛ البدایه و النهایه، ج8، ص168؛ الفصول المهمه، ص187؛ ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص112-114؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص336؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص103؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص21؛ الثقات، ج2، ص307؛ ناسخ التواریخ، ج2، ص173،138؛ انصار الحسین (ع)، ص137-138؛ تنقیح المقال، ج2، ص132؛ منتهی الآمال، ص373؛ نفس المهموم، ص91،85؛ اقبال الاعمال، ج3، ص345،78.</ref> | ابن زیاد که خود را باخته بود، بیدرنگ فرمان داد که قیس را از فراز قصر به پایین پرتاب کنند. <ref>وقعة الطف، ص160؛ انساب الاشراف، ج3، ص167؛ تاریخ طبری، ج5، ص395.</ref> و بدین ترتیب قیس به شهادت رسید. او به هنگام شهادت حدود 35 سال سن داشت. <ref>برای تفصیل بیشتر ر.ک : الطبقات الکبری، ج5 ،ص463؛ الاخبارالطوال، ص248؛ تاریخ طبری، ج5، ص399،395،389؛ اللهوف، ص135-136؛ ارشاد، ج2، ص220،203؛ رجال طوسی، ص79؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص41؛ البدایه و النهایه، ج8، ص168؛ الفصول المهمه، ص187؛ ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص112-114؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص336؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص103؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص21؛ الثقات، ج2، ص307؛ ناسخ التواریخ، ج2، ص173،138؛ انصار الحسین (ع)، ص137-138؛ تنقیح المقال، ج2، ص132؛ منتهی الآمال، ص373؛ نفس المهموم، ص91،85؛ اقبال الاعمال، ج3، ص345،78.</ref> |