عباس عنقا
عباس عنقا (١٣٢٩ ه. ش) از شاعران معاصر است.
عباس عنقا | |
---|---|
زادروز | آذر ماه ١٣٢٩ه.ش |
پدر و مادر | حاج سیفالدین عنقا |
دیوان سرودهها | «گل سرخ»، «گل برگ»، «غنچه پرپر»، «اشک و خون»، «طلوع دو خورشید» و «زمزمههای دلجو» |
زندگینامهویرایش
عباس عنقا فرزند حاج سیفالدین عنقا در آذر ماه ١٣٢٩ شمسی در تهران متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین(ع)، اشعاری را سروده است. جدّش میرزا ادیب ابوالفضل عنقا صاحب دو دیوان به نامهای «حقایق المناقب» و «انوارالقلوب السالکین» است.
وی دارای دیپلم طبیعی و بازنشسته از وزارت بازرگانی است. خود میگوید: «افتخار خدمتگزاری در زمره ذاکران آستان مقدس حضرت اباعبدالله را دارم و دارای آثاری در زمینههای شعر عاشورایی، فاطمی و علوی هستم».
آثارویرایش
آثار عباس عنقا عبارتند از: «گل سرخ»، «گل برگ»، «غنچه پرپر»، «اشک و خون»، «طلوع دو خورشید» و «زمزمههای دلجو».
اشعارویرایش
سخن عشقویرایش
کربلا گشته ز خون سنگر عشق | بوسه زینب زده بر حنجر عشق | |
بیسر افتاده غریبانه به خاک | پاره از تیغ ستم پیکر عشق | |
جمله اصحاب وفادار حسین | همه سرمست و خوش از ساغر عشق | |
اهرمن دست سلیمان ببرید | از پی بردن انگشتر عشق | |
بیکفن تشنه جگر خفته به خون | خسرو مقتدر کشور عشق | |
اندر آن قوم نبد اهلی دلی | تا که از مهر شود یاور عشق | |
شد در آن معرکه بییار شهید | بعد هفتاد دو تن رهبر عشق | |
تیره شد چهره خورشید فلک | تا به نی دید طلوع سر عشق | |
نتوان یافت به اعصار و قرون | جز حسین بن علی مظهر عشق | |
شد ز قاموس سخن عشق برون | تا که افتاد ز پا داور عشق | |
پر زد «عنقا» به سر قاف ولا | چون شد از عشق پی شهپر عشق |
اربعینویرایش
خسته از کوی تو رفتم خسته تر باز آمدم | خون جگر بودم جگر خونتر ز آغاز آمدم | |
رنجها دیدم برادر از جفای شامیان | با دلی آکنده از غم سینه پر راز آمدم | |
خاطره آزردهام آرام در جایی نبود | با غم هجر تو ای لب تشنه دمساز آمدم | |
رأس پر خونت به نی دیدم دلم آتش گرفت | دیده گریان سینهسوزان ناله پرداز آمدم | |
بیسر و سامان به صحرا و بیابان تاختم | با جلال و عزت و با مجد و اعزاز آمدم | |
کودک دردانهات کنج خرابه جان سپرد | از سفر بی آن دلآرا گلبن ناز آمدم | |
نطق آتشبار من کاخ ستم ویرانه کرد | ز انقلابت در بر دشمن سرافراز آمدم | |
زنده شد اسلام از رنج توان فرسای من | دیده بگشا تا ببینی با چه اعجاز آمدم | |
اشک غم میریخت عنقا و به خلوت میسرود | خسته از کوی تو رفتم خستهتر باز آمدم |