سارا حیدری
سارا حیدری به سال 1354 ه. ش در تهران به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات دوران متوسطه، از دانشگاه آزاد تهران در رشتهی علوم سیاسی به اخذ مدرک کارشناسی نائل آمد.
حیدری هم اکنون ساکن بخش آزادگان گرمسار و کارشناس ادبی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار است. شعرهای وی در چند سال اخیر در بسیاری از نشریات، جنگها و مجموعههای شعری گردآوری شده، انتشار یافته است. وی با انجمن ادبی گرمسار و انجمن ادبی ایوانکی همکاری داشته است. شعرهایش بیشتر در قالب غزل است.
از عمق درد غریبانه، کربلا تو بگو | هر آن چه دیدهای آری به چشمها تو بگو | |
بگو که خاک تو، آکنده، از خدا شده است | بگو که وسعت یک قرن در تو جا شده است | |
بگو بزرگترینها چه ساده میمیرند | و نخلها، همهشان ایستاده میمیرند | |
به کربلاست، که شش ماهه طفل، بالغ شد | ز هر چه رنگ تعلق گرفت، فارغ شد | |
به کربلاست که مردان مرد در تب و تاب | در اوجی از عطش امّا تمامشان سیراب | |
به کربلاست که غوغا، سکوت میخواند | و بیدو دست، عزیزی، قنوت میخواند | |
به کربلاست که نخل ایستاده میمیرد | به کربلاست که یک مرد ساده میمیرد | |
چقدر مثل قیامت عظیمی عاشورا | عظیم نه، که صدای قیامتی به خدا | |
بکوب بر سر دوشم، بکوب ای زنجیر | بزن به روی سرم دستهای دامن گیر! | |
نشسته است به کنجی، عزا گرفته دلم | عزا نه، بلکه غمی از خدا گرفته دلم | |
بهانهای است محرم، که سخت مینالم | چنین به حال دل تیره بخت مینالم | |
اگر چه کرب و بلا، حزنآور است و غمین | به حال خویش بگریید مردمان زمین!! |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1685.