ابو محمد صوری
عبد المحسن بن محمّد بن احمد بن غالب بن غلبون صوری از شعرای قرن چهارم و اوایل قرن پنجم است. اشعارش در عین سلامت و روانی، پرمعنی است. وی در غزلسرایی لطیف و در بحث و جدل استوار است. دیوانش در حدود 5000 بیت است که روحیهی مذهبی او را نشان میدهد.
ابو محمد صوری | |
---|---|
زادروز | قرن چهارم و اوایل قرن پنجم |
مرگ | نهم شوال سال 419 ه. ق. |
پیشه | شاعر |
سبک نوشتاری | غزل |
ابن شهر آشوب او را در سلک شعرایی نام میبرد که بیپروا به ستایش اهل بیت برخاستهاند و ثعالبی در کتاب خود 225 بیت از اشعار او را ثبت کرده است. [۱]
ابو محمد صوری در نهم شوال سال 419 ه ق در سن هشتاد سالگی درگذشت. [۲]
مدح اهل بیت:
1- عیون منعن الرقاد العیوناجعلن لکلّ فؤاد فنونا
2- فکنّ المنی لجمیع الوریو کنّ لمن رامهنّ المنونا
3- و قلب تقلّبه الحادثاتعلی ما تشاء شمالا یمینا
4- یصون هواه عن العالمینو مدمعه یستذلّ المصونا
5- فمالی و کتمان داء الهوی؟!و قد کان ما خفته أن یکونا
6- و کان ابتداء الهوی بی مجونا فلمّا تمکّن أمسی جنونا
7- و کنت أظنّ الهوی هیّنافلاقیت منه عذابا مهینا
8- فلو کنت شاهد یوم الوداعرأیت جفونا تناجی جفونا
9- فهل ترک البین من أرتجیهمن الأوّلین و الآخرینا؟!
10- سوی حبّ آل نبیّ الهدیفحبّهم أهل الآملینا
11- هم عدّتی لوفاتی همنجاتی هم الفوز للفائزینا
12- هم مورد الحوض للواردینو هم عروة اللّه للواثقینا
13- هم عون من طلب الصالحاتفکن بمحبّتهم مستعینا
14- هم حجّة اللّه فی أرضهو إن جحد الحجّة الجاحدونا
15- هم الناطقون هم الصّادقونو أنتم بتکذیبهم کاذبونا
16- هم الوارثون علوم النبیّفما بالکم لهم وارثونا؟! [۳]
17- لحا اللّه قوما رأوا رشدکمهبینا فضلّوا ضلالا مبینا [۴]
1- چشمانی آشوبگر که خواب از چشمها ربودند و هر دلی را مفتون خود ساختند.
2- آرزوی جهانیان بودند، آفت جان همگان.
3- دلی دارم که حوادث روزگارش برآشفت، از چپ و راست به خاک و خونش کشید.
4- شور درون را از همگان پنهان کردم و اشک رخسارم آتش دل را برملا ساخت.
5- دیگر از چه درد عشق را کتمان کنم «کوس رسوایی من بر سر هر بام زدند».
6- ابتدا عشق را بازیچه پنداشتم اینک کارم به جنون کشیده است.
7- هوای دل را سرسری گرفتم، اینک رنج هجرانم از پای درآورده است.
8- کاش روز وداع، شاهد حال زارم بودی که دیدگان من و او به راز و نیاز اندر بودند.
9- دیو مرگ بر کسی ابقا نکرد که دل در مهر او بندم.
10- جز آل پیامبر که مهرشان آرزوی آرزومندان است.
11- آل پیامبر، ذخیرهی فردای مناند، و هم وسیلهی نجات و رستگاری رستگاران.
12- ساقی کوثرند و دستاویز محکم برای امیدواران.
13- نیکوکاران امت را یار و مددکارند، از همت ایشان یاری طلب.
14- حجّت خدا در زمین، گرچه منکران سر بتابند.
15- سخنوران و راستگویانند و شما با تکذیبشان راه عناد پیمودید.
16- وارث دانشهای رسولاند، از چه آنان را ترک گفتید؟!
17- ای آل پیامبر! مطرود باد قومی که پرچم هدایت را به دست شما دیدند و باز هم جانب گمراهی سپردند.
مرثیهی اهل بیت (ع):
1- و رزایا المصطفی فی أهلهفاتحات للرّزایا و ختم
2- یا بنی الزّهراء ماذا إکتستفیکم الأیّام من عتب و ذم؟!
3- یا طوافا طاف طوفان بهو حطیما بقنا الخطّ حطم
4- أیّ عهد یرتجی الحفظ لهبعد عهد اللّه فیکم و الذمم؟!
5- لا تسلّیت و أنوار لکمغشیتها من بنی حرب ظلم
6- رکبوا بحر ضلال سلموافیه و الإسلام فیهم ما سلم
7- ثمّ صارت سنّة جاریةکلّ من أمکنه الظلم ظلم
8- و عجیب إنّ حقّا بکمقام فی الناس و فیکم لم یقم
9- و الولا فهو لمن کان علیقول عبد المحسن الصوری قسم
10- و أبیکم و الذی وصیّ بهلأبیکم جدّکم فی یوم خم
11- لقد احتجّ علی امّتهبالذی نالکم باقی الامم [۵]
1- اما مصیبت آل پیامبر بالاترین مصیبتهاست.
2- ای زادگان زهرا، این داغ ننگ و نکوهش از چهرهی روزگار زدوده نخواهد شد.
3- ای «طوافکننده» که دچار طوفان بلا شدی! ای حطیمی که پی سپر نیزهها گشتی.
4- بعد از آنکه پیمان الهی را زیر پا نهند، به کدامین پیمان پای بندند؟
5- کجا این دل آرام و قرار گیرد، با آنکه سیاهکاری بنی امیه پرتو انوارتان را در حجاب کرد.
6- به دریای ضلالت و سرگشتگی غوطهور گشتند و به جان رستند، ولی اسلام از دست آنان نرست.
7- از آن پس سیاهکاری رواج داشت و هرکس هرچه توانست کرد.
8- شگفتا! حقّی که با شمشیر شما رونق گرفت، دربارهی شما اجرا نگشت.
9- تنها مهر و دوستی شما در میان دوستان پابرجاست.
10- سوگند به جان علی و سوگند به آن عهدی که جدّتان در «غدیر خم» گرفت.
11- سایر امتها که به فرمانروایی شما گردن نهادند، حجّت رسول را بر قوم او تمام کردند.
1- و أراها لا تستقیم لذی الزهدإذ المال مال بالاعناق
2- فلهذا أبناء أحمد أبناء علیّطراید الآفاق
3- فقراء الحجاز بعد الغنی الأکبرأسری الشام قتلی العراق
4- جانبتهم جوانب الارض حتّیخلت أنّ السماء ذات انطباق
5- إن اقصّر یا آل أحمد أو أغرق کان التقصیر کالإغراق
6- لست فی وصفکم بهذا و هذالا حقا غیر أن تروا إلحاقی
7- إنّ أهل السماء فیکم و أهل الأرض ما دامتا لأهل افتراق
8- عرفت فضلکم ملائکة اللّهفدانت و قومکم فی شقاق
9- یستحقّون حقّکم زعموا ذلک- سحقا- لهم من استحقاق
10- و أری بعضهم یبایع بعضابانتظام من ظلمکم و اتّساق
11- و استثاروا السیوف فیکم فقمنانستثیر الأقلام فی الأرواق
12- أیّ عین؟ لو لا القیامة و المرجوّ فیها من قدرة الخلّاق
13- فکأنّی بهم یودّون لو أنّ الخوالی من اللیالی البواقی
14- لیتوبوا إذا یذادون عن أکرم حوض علیه أکرم ساق
15- و إذا ما التقوا تقاسمت النارعلیّا بالعدل یوم التّلاق
16- قیل: هذا بما کفرتم فذوقواما کسبتم یا بؤس ذاک المذاق [۶]
1- نپندارم که این روزگار فریبکار، روزی با خاندان زهد کنار آید، چون مال و منال دنیا، گردنگیر مردمان است.
2- از این است که فرزندان احمد (ص) و علی (ع)، آوارهی هر شهر و دیارند.
3- در حجاز با آن دولت و مکنت فقیر و درمانده، در شام، اسیر دست بسته و در عراق، به خاک و خون غلطانند.
4- زمین پهناور از پناه دادن آنها دریغ دارد، گویا درهای آسمان هم باز نگردد.
5- ای زادگان احمد، اگر در ستایشتان سخن کوتاه کنم و یا سرحدّ امکان در ثناگستری مبالغه ورزم، هر دو یکسان است.
6- هیچگاه به مقام عظمت شما دست نیابم جز اینکه لطف شما دستگیر من باشد.
7- فرشتگان ملأ اعلی، با ساکنان زمین با هم به مقابله برخاستهاند.
8- آنان فضل و کمال شما را میستایند و اینان بر ستیز و عناد خود میفزایند.
9- حقّ شما را بردند و پندارند- خاک بر دهانشان- که سزاوار آنند.
10- دست به دست پیمان خلافت بستند تا هماره بر ظلم و ستم بپایند.
11- آنان شمشیر کین به روی شما از نیام برکشیدند و ما بر حمایت، نوک قلم را بر صفحهی اوراق روان کردیم.
12 و 13- گویا مینگرم به روز رستاخیز که آرزو کرده گویند: کاش در دنیا بودند.
14- که راه تو به پیش گیرند، آنگاه که ساقی کوثرشان از کنار حوض براند.
15- همانا که بنگرند علی سالار محشر است و دشمنان را به دوزخ میسپارد.
16- این است سزای کفران و ناسپاسی، بچشید عذابی که با دست خود افروختید.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:227-230.