امیر علی مصدق

نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۲۴ توسط Esmaeili (بحث | مشارکت‌ها)

امیر علی مصدق، (١٣٣٥ ه. ش) از شاعران معاصر فارسی زبان است.

امیر علی مصدق
امیر علی مصدق.jpg
زادروز فروردین ماه ١٣٣٥ ه.ش
مرگ 30 مرداد 1400 ه. ش

زندگینامه

امیر علی مصدق در فروردین ماه ١٣٣٥ شمسی در تهران متولد شد. هفت ساله بود که به همراه پدر و مادرش که آذری الاصل بودند، به تبریز رفت اما هشت سال بعد به تهران بازگشت. تحصیلات ابتدایی و بخشی از دبیرستان را در تبریز و بخشی از دوره‌ی دبیرستان را در تهران گذرانید.

پس از انقلاب مدیر کاروان حج شد و به همین علت به خواندن دروس مدیریت در دانشگاه پرداخت و توانست از دانشگاه آزاد کارشناسی خود را در رشته مدیریت اخذ نمود.

مصدق اگر چه از ده سالگی سرودن را آغاز کرد، اما شروع کار ادبی و هنری‏‌اش بعد از انقلاب اسلامی ایران است. وی در سال 1359 به جمع شاعران حوزه هنری پیوست و در آنجا نشو و نما یافت و کارشناس و عضو شورای شعر حوزه و سپس کارشناس و عضو شورای شعر و موسیقی صدا و سیما شد.

استاد اوستا طی نامه‏‌ای از او خواست تا کلیه آثارش زیر نظر ایشان چاپ و منتشر گردد.

آثار

آثار امیر علی مصدق عبارتند از:

«گزیده ادبیات معاصر شماره ٨٥»، «با اجازه عشق» بازبینی نهایی آثار و دیوان ترجمه شده امام خمینی به زبان آذری و «تصحیح دیوان سلمان ساوجی». همچنین چندین مقاله پیرامون شناخت رباعی در جراید کشور از ایشان به چاپ رسیده است. ‏‏‏‏‏‏‌‏‏‏‏‏‏‏‏‏[۱]

اشعار

به ماه بی‏‌مانند ام‌‏البنین

کیست این ماه که با غیرت طوفان زادش می‏برد قافیه را سمت قد شمشادش
سوره صورت او راست هزاران آیه هوش را برده ز سر، سرو قد آزادش
کیست این مرد؟! علم بر کف و این مَشک بر دوش علقمه، تشنه لب‏‌های ترک آبادش
یک طرف دشمن و یک سو ضربات خورشید کربلا هست و از آن سوی دگر، شِن‏بادش
می‏‌رود یک تنه تا مشک، پر از آب کند نیست در حادثه یک تن برسد فریادش
هیبت حیدری‌‏اش طعنه به طوفان می‌‏زد زان زبان‌زد شده آن غیرت طوفان زادش
در حسینیه دل باز قیامت برپاست وای من! باز علم، از کف دست افتادش
خیمه‌‏ها سوخته، زینب به اسارت رفته شرح من چون دهم از فاجعه و ابعادش
آنقدر دامنه فاجعه وسعت دارد نیست پیدا ز ازل تا به ابد ابعادش
آه! هفتاد و دو سر رفته سر نی، گر دهر دادش این است چگونه‌‏ست بگو: بیدادش؟!

دوبیتی

دو دریای نگاهش، غرق خونه شمار ِ زخم ِ او، از حد برونه
دو دستی که قلم در کربلا شد ستون ِآسمون ِ بی‌ستونه

رباعی

هر گل خوشبو که گل یاس نیست هر چه تلألؤ کند، الماس نیست
ماه زیاد است و برادر بسی هیچ یکی حضرت عباس نیست


به شکوه‏‌ترین ستاره در خون غلتید وان کودک شیر خواره در خون غلتید
منظومه آسمان گسسته است مگر هفتاد و دو ماه‌پاره در خون غلتید


در معبد عشق جان فدا باید کرد یعنی به حسین (ع) اقتدا باید کرد
بی‌سر به لقای یار می‌‏باید رفت دینی است که این‏گونه ادا باید کرد


وا فریادا! ز داغ وا فریادا! قد قامت عاشقان به خاک افتادا!
هفتاد دو سر بریده؟ وا بیدادا! ای شمر! بریده هر دو دستت بادا!


خون و من و هر دو دیده خویشاوندیم‏ در ریختن اشک سخاوتمندیم
در راه تو یا حسین (ع) ما از دل و جان‏ احرام به سبک لاله‌‏ها می‏‌بندیم


در مسلخ شب شهاب قربانی شد ماهی به کنار آب قربانی شد
هفتاد ستاره در شبی با یک ماه‏ در مقدم آفتاب قربانی شد


بشنو ز لبم سرود خونین حسین در خون بنگر فرود خونین حسین
هر چند فرودی است فرازی است ولی بر چوبه نی صعود خونین حسین ‏‏[۲]

منابع

  • طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 577-579.

پی نوشت

  1. گفت‌وگوی مؤلف با شاعر.
  2. همان.