سلمان ساوجی
سلمان ساوجی از شاعران و قصیدهگویان قرن هشتم هجری بود.
سلمان ساوجی | |
---|---|
نام اصلی | خواجه جمالالدین سلمان ابن خواجه علاءالدین محمد |
زادروز | ساوه |
مرگ | دوازدهم ماه صفر سال ۷۷۸ هجری قمری ساوه |
کتابها | دیوان، جمشید و خورشید و فراقنامه |
تخلص | ملکالشعراء |
زندگینامه
ملکالشعراء، خواجه جمالالدّین سلمان ابن خواجه علاءالدّین محمّد مشهور به سلمان ساوجی از غزل سرایانی است که حافظ او را «پادشاه ملک سخن» نامیده است. در مورد تاریخ تولد او اختلاف است، از سال ۶۹۲ تا سال ۷۰۹ ه. ق دانستهاند. وی در خاندانی نسبتا سرشناس در شهر ساوه به دنیا آمد. پدرش اهل فضل و قلم بود و در علم سیاق مهارت داشت. ظهور سلمان در شعر و اشتهارش در این فن، پس از کسب مقدمات علوم و آموختن آداب دیوانی و علم سیاق، در اواخر عهد ایلخانیان و به هنگام وزارت غیاثالدّین محمّد (م ۷۳۶ ه. ق) بودهاست. سلمان در آغاز کار خود، این وزیر ادب پرور را چند بار ستوده و قصیدهی معروف او موسوم به «بدایعالاسحار» در ستایش اوست. سلمان پس از برهم خوردن اساس سلطنت ایلخانان و مرگ ابوسعید به خدمت امرای جلایر پیوست و در سال ۷۴۰ ه. ق که شیخ حسن ایلکانی به استقلال سلطنت یافت، خدمت او را اختیار کرد و به همراه شیخ حسن ایلکانی و همسرش دلشاد خاتون به بغداد پایتخت ایلکانیان رفت و در آنجا سکونت گزید. دوران شهرت و رواج کار سلمان ساوجی در آن شهر بود و سمت ملکالشعرایی دربار ایلکانی را داشت و مداح آنان بود. پس از مرگ شیخ حسن و همسرش (۷۵۷ ه. ق) سلمان در دربار سلطان اویس ایلکانی با سمت پیشین روزگار گذرانید. سلطان اویس که پیش از سلطنت تحت تعلیم و ارشاد سلمان قرار گرفته بود با همان چشم استادی در سلمان مینگریست و شاعر هم قصیدههای متعددی در ستایش او سروده است. سلمان پس از سلطان اویس (م ۷۷۶ ه. ق) جانشین و فرزند او سلطان حسین را هم در چند قصیده مدح گفته است. سلمان علاوه بر وظیفه و مقررّی معینی که در دربار پادشاهان ایلکانی داشت، به فرمان اویس اقطاعهایی در حدود ری و ساوه نیز برای او معلوم گردید.
سلمان اواخر عمر خود به ساوه برگشت و در آنجا منزوی شد و در دوازدهم ماه صفر سال ۷۷۸ ه. ق در مِلک خود درگذشت.
سلمان آخرین شاعر قصیدهسرای بزرگ پس از حملهی مغول است و در قصیده، سبک کمالالدّین اسماعیل اصفهانی و ظهیر فاریابی و انوری را پیروی کردهاست. در دیوانش به چند قصیدهی زیبا در تحمید خداوند و نعت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) بر میخوریم.
سلمان در غزل نیز از شاعران موفق است. فصاحت گفتار و مضمونیابیهای او و آمیختن افکار عاشقانه و عارفانه در غزل باعث شده که در ردیف بهترین غزل سرایان قرن هشتم درآید.
آثار
سلمان ساوجی علاوه بر دیوان قصاید، غزلیات و مقطعات، دو مثنوی به نام «جمشید و خورشید» و «فراقنامه» دارد. دیوان او از نظر اشارات تاریخی دارای اهمیت بسیار است. مجموع شعرهای سلمان به حدود ۱۱۰۰۰ بیت از قصیده، غزل، قطعه، ترجیع، ترکیب، رباعی و مثنوی میرسد و او در همهی این انواع استاد بود. [۱]
اشعار
خواهشت آبست و ما میآوریم اینک به چشم | خاکسار آن کس، که با دریا به آبش ماجراست | |
بر لب رود [۲] علی تا آب دلجوی فرات | بسته شد زان روز باز افتاده آب از چشمهاست | |
جوهر آب فرات از خون پاکان لعل گشت | وین زمان آن آب خونین همچنان در چشم ماست | |
سنگها بر سینه کوبان، جامها در نیل غرق | میرود نالان فرات، آری ازین غم در عزاست | |
آب، کف بر روی ازین غم میزند لیکن چه سود | کف زدن بر سر کنون کاندر کفش باد هواست | |
یا امام المتّقین ما مفلسان طاعتیم | یک قبولت صد چو ما را تا ابد برگ و نواست | |
یا شفیع المُذنبین در خشکسال محنتیم | ز ابرِ احسان تو ما را چشم احسان و عطاست | |
یا امیر المؤمنین عام است خوان رحمتت | مستحقْ بینوا را بر درت بانگ صلاست | |
یا امام المسلمین از ما عنایت را مگیر | خود تو میدانی که سلمان بندهی آل عباست | |
نسبت من با شما اکنون بدین ابیات نیست | مصطفی فرمود سلمان هم ز اهل بیت ماست [۳] | |
روضهات را من هوا دارم به جان قندیلوار | آتشین دل در برم دایم معلق بر هواست | |
خدمتی لایق نمیآید ز ما بهر نثار | خردهای آوردهام و آن درّ منظوم ثناست | |
هرکسی را دست بر چیزی و ما را بر دعاست | رد مکن چون دست این درویش مسکین در دعاست | |
یا ابا عبد اللّه از لطف تو حاجات همه | چون روا شد گر برآید حاجت من هم رواست [۴] |